واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: جهان - ايران مركز استراتژي جهاني
جهان - ايران مركز استراتژي جهاني
عزتالله عزتي*/ ترجمه: مجتبي نجفي:هر تغييري كه در مفاهيم ژئواستراتژيك رخ ميدهد تاثيراتش را بر مرزهاي جغرافيايي اعمال ميكند. معناي اين سخن اين است كه كشورها در انتخاب متحدان خود بينشي راهبردي اتخاذ ميكنند. ما سعي ميكنيم مبارزهطلبيها و پيشبينيهاي برآمده از اين بينش را مطالعه كنيم.
تقسيم مناطق ژئوپليتيك بر مبناي اهداف راهبردي استوار شده است. اين تقسيم نتيجه دوران جنگ سرد (1989-1948)است. كشورهايي كه در دو قطب جهاني جايگاهي نداشتند با چالشها و مشكلات فراواني روبهرو بودند.
مناطق ژئوپليتيك به دنبال سقوط جبهههاي ژئواستراتژيك تغييرات و سازگاريهاي را متحمل ميشدند كه در قلب آنها مناطق ژئوپليتيك جديدي ظهور مييافتند. خاورميانه يكي از مراكزي است كه در عرصه بينالمللي جايگاه نخست را دارد.
از زمان فروپاشي ديوار برلين و اتحاد آلمان، ژئواستراتژيك معناي ژئواكونوميك به خود گرفت. هدف اصلي استفاده از استراتژيهاي اقتصادي براي نيل به اهداف سياسي، اقتصادي، نظامي و امنيتي بود. منابع انرژي، مسير و ابزارهاي حمل و نقل به عنوان تنها اهداف ژئواكونومي تلقي ميشدند.
يكي از مناطقي كه از اهداف ژئو اكونومي محسوب ميشود خليج فارس است جايي كه ايران حضور دارد. ايران قويترين كشور منطقه است كه نه تنها به ارزشهاي بينالمللي سالهاي 60 و 70 دست يافت بلكه در زمان فعلي نيز در مصالحههاي منطقه تواناييهاي فراواني دارد. برخي بر اين تصورند كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ايران ارزش استراتژيك خود را از دست داده است اما بر خلاف اين تصور ايران از زمان پايان جهان دوقطبي ارزشهاي منطقهاي بيشتري بهدست آورده است. قدرتهاي جهاني كه در رأس آنها ايالات متحده است پيشبيني ميكنند كه ايران در بلند مدت به متحد آمريكا تبديل خواهد شد.
اتحاد استراتژيك ميان كشورهاي منطقه خليج فارس و درياي خزر كه نقش مهمي را در حوزه انرژي در سراسر جهان ايفا ميكنند ميتواند جهتي مشترك با منافع مليشان داشته باشد. پژوهشگران مراكز مطالعاتي استراتژيك نشان دادند كه ايران، عراق، مصر و اسرائيل كشورهاي تاثيرگذارتر خاورميانه هستند. در واقعيت ايران كه چهارراه استراتژيك منطقه است به ديگر كشورهاي اين منطقه اهميت فزايندهاي ميدهد و به كليد استراتژيك منطقه تبديل شده است. به اين دليل است كه در اجلاس بينالمللي كه برخي كارشناسان ژئوپليتيك نيز حضور داشتند كارشناسي اتريشي در آخرين اثر خود عنوان كرد ايران مركز استراتژي جهاني است. شناخت چالشها و منافع مختلف ميتواند دولتمردان ايران را به سوي يك استراتژي امنيتي و منافع ملي جهت دهد.
ژئوپليتيك انرژي خاورميانه
آنتوني كوردزمن كارشناس مسائل خاورميانه در اجلاسي كه چندي پيش در واشنگتن ديسي با عنوان «ژئوپليتيك انرژي و دور نمايش» برگزار شد اين پرسش را مطرح كرد: آيا خاورميانه ميتواند به عنوان مركز انرژي و صادركننده نفت و گاز بازار بينالمللي در نظر گرفته شود؟
نميتوان به اين پرسش به دليل چالشها و روياروييهاي منطقهاي پاسخ مناسب داد. كوردسمن اعلام كرد كه خاورميانه تنها منبع انرژي در قرن بيست ويكم خواهد بود. اجلاس ديگري در آوريل 1999 در واشنگتن دي سي برگزا شد و در آن تمامي شركتهاي بزرگ نفتي شركت كردند: در آن اجلاس عنوان شد كه تا سال 2050 تنها دو كشور ايران و عراق ذخاير انرژي را در اختيار خواهند داشت. شايد به اين دليل است كه نيروهاي متحد در عراق حضور چشمگير دارند زيرا عراق يكي از اهداف آمريكا در خاورميانه در قرن 21 است.
ما ميخواهيم پرسش زير را مطرح كنيم:منافع آمريكا در منطقه خاورميانه چيست؟مي توان اين منافع را برشمرد: امنيت اسرائيل، صلح اعراب - اسرائيل، دسترسي به منابع انرژي.
ممانعت از تكثير تسليحات كشتار جمعي و توسعه اقتصادي ديگر كشورها، برقراري ثبات و تعادل داخلي و كنترل تروريسم از دغدغههاي مهم آمريكا در اين منطقه از جهان محسوب ميشوند.
حضور آمريكا در خاورميانه امكان كنترل انرژي جهان را براي اين كشور فراهم ميكند كشوري كه حضور قدرت ديگري را تحمل نميكند. گرايش آمريكا در حوزه استراتژيك جاي ميگيرد و هيچ وقت تصور نميكند كه قدرتهاي جهاني ديگري همچون اتحاديه اروپا، روسيه يا چين در منطقه حضور فعال داشته باشند. به علاوه اينكه آمريكا تمايلي ندارد قدرت مستقلي در عرصه منطقهاي و جهاني ظهور يابد. برعكس، اين كشور وابستگي منطقه را پذيرفته است. تعارضات، انقلابها و بيثباتيها منطقه خاورميانه با اهداف استراتژيك ايالات متحد كه در پي حفظ منافع خاص خود است همخواني ندارد و بالطبع از هرگونه ناپايداري منطقه ممانعت به عمل ميآورد. آمريكا به خوبي ميداند كه تروريسم يك سيستم ويران شده است و در تمامي مناطق جغرافيايي حضور ندارد. اين كشور به خوبي ميداند كه با ابزار صرف نظامي نميتوان با تروريسم مبارزه كرد. در واقع مبارزه عليه تروريسم و اصطلاح خاورميانه بزرگ در آغاز قرن 21 بهويژه بعد از 11 سپتامبر 2001 مطرح شدهاند.
نقطه انتهايي خاورميانه بزرگ در غرب مرزهاي شرقي افغانستان و پاكستان است؛ در شمال مرزهاي شمالي قزاقستان و جنوب قفقاز است؛ در شرق مرزهاي غربي مصر، اتيوپي، سومالي و در جنوب درياي عربي است. اين منطقه بزرگي است كه امنيت درياي مديترانه، درياي سرخ و خليج فارس را در برميگيرد و حوزه بزرگ و جديدي از ژئوپليتيك را در آستانه قرن 21 به دليل وجود منابع انرژي پوشش ميدهد. منطقه استراتژيك خاورميانه بنا بر دلايل تاريخي و جغرافيايي هميشه قلب بحرانها بوده است و عوامل ديگري مانند افزايش جمعيت و توسعه شهري، زمينه مشكلات اقتصادي و تضعيف دولتها را بهوجود آوردهاند. بايد ناسيوناليسم و اسلام را نيز به اين عوامل افزود. آمريكا ميخواهد در كشورهاي دوست منطقه نه انفجار جمعيتي وجود داشته باشد و نه مهاجرت روستانشينها به سمت شهرهاي بزرگ مشكلات عديده اقتصادي و بحرانهاي اجتماعي را نهادينه كند زيرا اين بحرانها امنيت اجتماعي را در معرض خطر قرار ميدهد و باعث شورش و آسيب ميشوند. به اين دليل است كه ايالات متحد به منظور نيل به اهداف استراتژيك خود سرمايهگذاريهايي را براي توسعه اين كشورها انجام ميدهد.
ثبات منطقه تاثير مستقيمي بر كشورهاي خليج فارس و در ميزاني گستردهتر بر كشورهاي اروپايي به جاي ميگذارد. انفجار جمعيتي رشد مستعد كشورهاي خاورميانه گرايش مهاجرت به كشورهاي ديگر به خصوص كشورهاي اروپايي را تقويت ميكند.
هر كشور اروپاي غربي به كارگران مهاجر نياز دارد اما در بلند مدت اين موضوع باعث ناامني و مشكلات اجتماعي ميشود. اگر يكي از مشكلات كشورهاي خاورميانه بيكاري است بايد تورم و بدهيهاي خارجي كه زمينه اصلاحات اجتماعي را آماده ميكند اضافه كرد. به اين دليل است كه آمريكا در اهداف استراتژيك خاص خود منافع اقتصادي و سياسي را دنبال ميكند. برخي كشورها اين منطقه در حال تهيه توانايي استراتژيكي هستند كه در خدمت ديپلماسي فعال قرار بگيرد. آنها همچنين تلاش ميكنند توافقنامههاي جديد ژئوپليتيك را منعقد كنند و به فناوري هستهاي دست يابند و تلاش كنند منطقه ناامن شود. بر اين مبناست كه برخي متخصصان بر اين تصورند كه كشورهاي خاورميانه در آيندهاي نزديك در عرصه بينالمللي در بهترين موقعيت ممكن قرار خواهند گرفت.
ژئوپليتيك حمل و نقل انرژي
در قرن 21 درياي خزر و خليج فارس به عنوان قلب جهان در نظر گرفته شدهاند. صادرات انرژي از اين مناطق بر ساختار ژئوپليتيك كشورهاي صادركننده نفت و گاز تاثيربزرگي دارد. اين موضوع ميتواند امكان ايجاد گروههاي متحد جديدي را براي آمريكاييها فراهم كند. كشورهايي مانند اردن، فلسطين، اسرائيل، امارات متحده عربي، سوريه و تركيه يكي از گروههايي است كه از سوي آمريكا پيشنهاد شده كه نميتواند گروهي جامع باشد. اگر اين انديشه آمريكاييها جامه عمل به خود بپوشاند شاهد تغييرات فراواني در منطقه خواهيم بود. يكي از مشكلات عمده ژئوپليتيك ابزار حمل و نقل نفت و گاز به بازار جهاني است. خط لولهاي كه براي حمل و نقل نفت درياي خزر از طريق روسيه به سمت بنادر درياي سياه يا از طريق ايران به سمت خليج فارس يا درياي عمان در نظر گرفته شده است اقتصاديترين مسيري است كه طي آن صادرات به كشورهاي اروپايي و آسيايي تسهيل ميشود. براي اينكه خط لوله براي رسيدن به بنادر خليج فارس يا درياي عمان از ايران عبور كند اين كشور نيازمند بازنگري كامل در سياست خارجي خود به منظور ارائه تعريفي مطلوب از تهديدهاي موجود است. اگر ايران اين ايده را عملي كند منافع ملي و حيات سياسي كشور در طول قرن 21 تضمين خواهد شد. به طور خلاصه ميتوان گفت جغرافياي حمل و نقل نفت ژئواستراتژي منطقه را شكل خواهد داد. اگر خط لوله از تركيه به سواحل مديترانه برسد با ناامني و تهديدهاي ساكنان منطقه قفقاز جنوبي و بهويِژه كردهاي تركيه روبهروست.
تمامي متخصصان ژئوپليتيك در اينكه ايران به قلب ژئوپليتيك قرن 21 تبديل خواهد شد متفق القول هستند و معتقدند كه ايران تنها كشوري خواهد بود كه از طريق آن، خط لوله در امنيت كامل به سواحل خليج فارس و درياي عمان ميرسد. اين طرح اين امكان را براي كشورهاي سياياس فراهم ميكند كه از وابستگي به روسيه رهايي يابند و نفت خود را از طريق ايران به درياي آزاد انتقال دهند. هرگاه كشورهاي آسياي مركزي در انديشه انتقال نفت از طريق خط لوله ايران بودهاند با واكنش شديد روسيه مواجه شدهاند. اگر طرح صادرات نفت از مناطق قفقاز و كشورهاي درياي خزر از ايران عبور كند خاورميانه در ابعاد ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك اهميت دو چنداني خواهد داشت. صلح اعراب با اسرائيل دغدغه عمده منطقه است. وقوع چنين رويدادي در راستاي منافع اسرائيل است زيرا روابط تجاري اين كشور با اتحاديه اروپا بيشتر خواهد شد.
انفجار جمعيتي و روند رو به رشد شهرنشيني كارشناسان را متقاعد كرده است كه نياز به آب در خاورميانه رو به افزايش است. اسرائيل بعد از جنگ شش روزه 1967 منابع آبي كرانه باختري و غزه را تصاحب كرده است و از اين طريق 30 درصد از نيازهاي آبي خود را برطرف ميكند. ايران و تركيه در خاورميانه بزرگ اقبال بزرگي دارند زيرا اين دو كشور در منابع آبي غني هستند و سياست استيلامدارانهاي را در اين رابطه اتخاذ خواهند كرد.
مفهوم امنيت و الگوهاي استراتژيك خاورميانه بزرگ
كارشناسان استراتژي غربي گمان ميكردند كه امنيت، يك واژه خاص و فرعي است در حالي كه امروز امنيت را واژهاي بينالمللي ميدانند بدين معنا كه امنيت يك منطقه به امنيت منطقه ديگر وابسته است و بالعكس. اين وابستگي به كمك ارتباطات و اطلاعات رو به افزايش است.
نقش روسيه، اتحاديه اروپا و آمريكا در خاورميانه برجسته است. روسيه نسبت به ايران و تركيه بسيار حساس است و اگر روزي تحركات ضد روس در منطقه مشاهده شود اين كشور نظارهگر نخواهد ماند. اين امكان وجود دارد كه روسيه بخواهد روابط ويژهاي با ايران و ديگر كشورهاي خاورميانه برقرار كند تا از افزايش نفود آمريكا جلوگيري نمايد.
با توجه به رويدادهاي داخلي، منطقهاي و فرامنطقهاي چهار مدل از تئوريهاي استراتژيك در آينده محتمل است:
1- آينده منطقه با اتخاذ يك سياست باز در همين وضعيت باقي خواهد ماند اما اگر چين در صحنه حضور يابد و نفوذ خود را افزايش دهد رقيب ايالات متحده خواهد شد. در اين وضعيت ثبات سياسي و امنيتي در چالش دو قدرت متعادل خواهد شد يا در انتظار قدرت ثالث ميماند.
2- برخورد تمدنها: اين برخورد باعث ايجاد رقابت ميان كشورهاي اسلامي و غربي خواهد شد و به همبستگي كشورهاي اسلامي منطقه منجر خواهد گرديد. در اين مورد روسيه از كشورهاي غربي حمايت خواهد كرد. برخي كارشناسان سياسي بر اين عقيده نيستند كه چنين برخوردي صورت خواهد گرفت اما احتمالا رژيمهاي اسلامي بنيادگرا افزايش مييابند.
3- ناامني: اگر برخي كشورهاي منطقه جمعيتهاي خود را كنترل و مديريت نكنند آنها با شورشها، تعارضها و حتي جنگهاي داخلي روبهرو خواهند شد. در چنين وضعيتي كنترل استراتژيك امكانپذير نخواهد بود.
4- پايان تاريخ: فرانسيس فوكوياما گمان ميكند آزادسازي كشورهاي خاورميانه به امنيت منطقهاي منجر خواهد شد و اين تنها ابزار برقراري صلح ميان اعراب و اسرائيليهاست.
دموكراتيزه كردن رژيمها، برقراري روابط تجاري بهتر، پذيرش تركيه در اتحاديه اروپا، روابط با اروپا، توسعه كشورهاي منطقه و كاهش بحرانهاي منطقهاي عواملي هستند كه از سوي فوكوياما مطرح شدهاند. مشكلات بيشمار فراواني در خاورميانه وجود دارند و ميتوان از خود پرسيد آيا بقاي رژيمهاي فعلي تداوم خواهد يافت؟ آيا در آينده شاهد ظهور رژيمهاي جديدي در منطقه خواهيم بود؟ همچنان ميان قدرتهاي جهاني در منطقه خاورميانه به خاطر منابع، كنترل استراتژيك و مسير حمل و نقل انرژي رقابت وجود دارد. استراتژي آمريكا بر منافع خاصي بنيان يافته و به كشورهاي متحد خود در منطقه كمك ميكند مانع ناامني داخلي شوند. آمريكا ميخواهد به هر قيمتي حتي با استفاده از نيروي مسلح منابع انرژي منطقه خاورميانه را كنترل كند و در صدد است منابع انرژي قفقاز و كشورهاي آسياي مركزي را تحت كنترل و استيلاي خود در آورد. با اين اوصاف تعجب اينجاست كه آمريكا با ايران گفتوگو نميكند. چه خوب بود آمريكا اينگونه نسبت به منطقه سهلانگار نبود و به هيچ اقدامي عليه ايران متوسل نميشد.
منبع:geosrategique. com.
* استاد دانشگاههاي تهران
پنجشنبه 3 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]