واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: اشاره
آنچه فرا روي شماست، بخشي از مباحثي است كه توسط شهيد والامقام مرتضي مطهري (قدس سره ) درباره موضوع مهدويت مطرح شده است.
حكيم فرزانهاي كه «عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزهاي سرسختانه نمود. شخصيتي كه در اسلامشناسي و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود».(1)
و به فرموده امام راحل «در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ثلمهاي وارد شد كه هيچ چيز، جايگزين آن نيست.»(2)
از ويژگيهاي مهم استاد شهيد مرتضي مطهري به بيان اسوه و مقتداي او يعني امام راحل اين بود كه «با قلمي روان و فكري توانا در تحليل مسايل اسلامي و توضيح حقايق فلسفي با زبان مردم و بيقلق و اضطراب به تعليم و تربيت جامعه پرداخت و آثار قلم و زبان او بياستثنا آموزنده و روانبخش است.»(3)
يكي از موضوعات مهم و اساسي اسلام تفكر و انديشه مهدويت است. اين موضوع مورد عنايت و توجه خاص اين متفكر انديشمند قرار گرفته و با نگاهي نو، شگرف، عميق و عالمانه وارد اين عرصه شده است و در مناسبتهاي گوناگون آن را از زواياي مختلف مورد بحث قرار داده است.
اين انديشه كه با نويد قرآن(4) درباره غلبه قطعي صالحان و متقيان، كوتاه شدن دست تبهكاران و جباران براي هميشه و آيندهاي درخشان و سعادتمندانه براي بشريت، در ميان امت اسلام پديد آمد، پيوسته مورد توجه آنان بود؛ به گونهاي كه پيش از تولد حضرت مهدي عليهالسلام دهها كتاب در اين زمينه نوشته شده و اصحاب پيوسته با سؤالاتي مثل «متي الفرج؟» و مانند آن؛ از تحقق و ويژگيهاي اين مژده آسماني پرس و جو ميكردند.
انتظار فرج و آرزو و اميد و دل بستن به آينده دو گونه است:
انتظاري كه سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نيروآفرين و تحركبخش است؛ به گونهاي كه ميتواند نوعي عبادت و حق پرستي شمرده ميشود.
و انتظاري كه گناه است، ويرانگر است، اسارت بخش است، فلج كننده است و نوعي «اباحيگري» بايد محسوب گردد.
استاد شهيد درباره اين انديشه ناب ميفرمايد:
اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبيني نسبت به جريان كلي نظام طبيعت و سير تكاملي تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبيني نسبت به پايان كار بشر است كه طبق بسياري از نظريهها و فرضيهها فوق العاده تاريك و ابتر است...(5)
راسل در كتاب اميدهاي نو ميگويد: «امروز ديگر غالب دانشمندان اميدشان را از بشريت قطع كرده و معتقدند كه علم به جايي رسيده است كه عن قريب بشر به دست علم نابود خواهد شد» و ميگويد: «يكي از اين افراد انيشتين است او معتقد است بشر با گوري كه به دست خود كنده است يك گام بيشتر فاصله ندارد!.»(6)
اما ما مسلمين خوشوقتيم كه بر خلاف اين همه بدبينيها كه در دنياي غرب براي بشريت به وجود آمده ما به آينده بشريت خوشبين هستيم. كه يك حكومت عادل جهاني بر مبناي ايمان، خداپرستي و خداشناسي و بر مبناي حكومت قرآن به وجود ميآيد.(7)
به راستي آيا اين پيشرفت شگفتانگيز صنعت و تكنولوژي توانسته است به تمام خواستههاي جسمي، روحي، فردي و اجتماعي بشر پاسخ كافي بدهد و آرامش و سعادت را براي او به ارمغان آورد و او را از ماوراي طبيعت و امدادهاي غيبي، بينياز كند؟ ايشان در كتاب امدادهاي غيبي به نقد اين تفكر ميپردازد و مينويسد:
اين خيال، خيال باطلي است. خطراتي كه به اصطلاح در عصر علم و دانش براي بشريت است از خطرات عصرهاي پيشين بيشتر و عظيمتر است... و اين پيشرفت علمي، او را مغرورتر و غرايز حيواني او را افروختهتر نموده است و به همين جهت خود علم و فنّ، امروز به صورت بزرگترين دشمن بشر در آمده است.(8)
وضعيت آينده بشريت مسئلهاي است كه سالهاست فكر بشر را به طور جدي به خود مشغول كرده است. ظلم فراگير و بيعدالتي مسابقه تسليحاتي با توليد روزافزون سلاحهاي مرگبار اتمي، هستهاي، ميكروبي، شيميايي و ... آينده را در هالهاي از ابهام فرو برده و يأس و نااميدي جامعه جهاني را در بر گرفته است. با اين كه نظريههاي متفاوت و نااميد كنندهاي از طرف نظريه پردازان مطرح ميگردد، ولي اسلام از همان ابتدا با قاطعيت تمام، به عنوان وعدهاي الهي از آيندهاي بسيار روشن و درخشان خبر ميدهد كه با تكامل فكري و عقلي بشر، جامعهاي كامل و پاك به نام «جامعه مهدوي» در ابعاد جهاني تشكيل خواهد شد. جامعهاي كه در آن از ستم و جنگ و ستيز هيچ اثري نخواهد بود و عصر زندگي واقعي بشر در آن زمان رقم ميخورد.
مشخصهها و ويژگيهاي جامعه مهدوي
اين عالم وارسته با بهره گرفتن از آيات و روايات در بحث عدل كلّي در ابتدا به قطعيت آن اشاره ميكند و ميفرمايد:
از قرآن مجيد استفاده ميشود كه همه پيامبران الهي ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ كه از طرف خداي متعال مبعوث شدهاند، براي دو هدف اساسي بوده است:
1. برقراري ارتباط صحيح ميان بنده و خالق يعني توحيد كه در كلمه «لا اله الا الله» خلاصه ميشود.
2. برقراري روابط حسنه و صالحه ميان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احساس و عاطفه و خدمت بنابراين، مسئله برقراري عدالت آن هم با مقياس بشريت هدف اصلي و عمومي همه انبيا عليهمالسلام بوده است و مسئله عدالت يك آرزو و خيال نيست يك واقعيتي است كه دنيا به سوي آن پيش ميرود يعني سنت الهي است و خدا عدالت را در نهايت امر، بر دنيا حاكم خواهد نمود.
سپس با بهره گرفتن از روايات به ترسيم «جامعه مهدي» ميپردازد و مينويسد:
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ميفرمايد:(9) «المهدي يُبعثُ علي اختلافٍ من الناس و الزَّلازل؛ مهدي عليهالسلام در يك شرايطي ميآيد كه اختلاف در ميان بشر شديد و زلزلهها برقرار است» (مقصود زلزلههاي ناشي از مواد زير زمين نيست). اصلاً زمين به دست بشر تكان ميخورد و خطر بشريت را تهديد ميكند كه زمين نيست و نابود شود. «فيملا الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا؛ بعد از آن كه پيمانه ظلم و جور پر شد دنيا را پر از عدل و داد ميكند.»
«يرضي عنه ساكن السماء و ساكن الارض؛ از او هم خداي آسمان راضي است و هم خلق آسمان و مردم روي زمين» بعد فرمود: «يُقَسِّم المال صِحاحا؛ ثروت را به طور عادلانه و بالسويه تقسيم مينمايد.» «و يملأ قلوب امه محمد غِنيً ويَسعُهم عدلُه، خداوند متعال دل امت اسلام را مملوّ از غنا ميكند» ؛ يعني خيال نكن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادّي است. دلها غني ميشود فقرها و نيازها و حقارتها و بيچارگيها و كينهها و حسادتها همه از دلها بيرون كشيده ميشود.
سپس ايشان وضعيت قبل از ظهور و بعد از ظهور را در بيان حضرت علي عليهالسلام دنبال ميكند.
وضعيت قبل از ظهور
اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهج البلاغه ميفرمايد:
«حتي تقوم الحرب بكم علي ساقٍ باديا نواجذها مملؤهً اخلافُها حُلوا رضاعُها علقما عاقبتُها.»(10) پيش بيني ميكند كه قبل از ظهور حضرت مهدي عليهالسلام آشوب عجيب و جنگهاي بسيار مهيب و خطرناكي در دنيا هست ميفرمايد: جنگ روي پاي خودش ميايستد، دندانهاي خودش را نشان ميدهد. مثل يك درندهاي كه دندان نشان ميدهد، شير پستان خودش را نشان ميدهد؛ يعني آن ستيزه جويان و آتش افروزان جنگ نگاه ميكنند ميبينند اين پستان جنگ خوب شير ميدهد يعني به نفعشان كار ميكند، اما نميدانند كه عاقبت اين جنگ به ضرر خودشان است. «حلوا رضاعُها؛ دوشيدنش خيلي شيرين است»، اما «علقما عاقبتُها، عاقبتش فوق العاده تلخ است».
ما مسلمين خوشوقتيم كه بر خلاف اين همه بدبينيها كه در دنياي غرب براي بشريت به وجود آمده ما به آينده بشريت خوشبين هستيم. كه يك حكومت عادل جهاني بر مبناي ايمان، خداپرستي و خداشناسي و بر مبناي حكومت قرآن به وجود ميآيد.
«اَلا و في غدٍ و سياتي غدٌ بما لاتعرفون؛ بدانيد كه فردا آبستن چيزهايي است كه هيچ پيشبيني نميكنيد ولي بدانيد هست و فردا با خود خواهد آورد.
وضعيت بعد از ظهور
«يا خذ الوالي من غيرها عمالها علي مساوي اعمالها؛ اول كاري كه آن والي الهي ميكند اين است كه عُمّال و حُكّام را يكيك ميگيرد، اعوان خودش را اصلاح ميكند و دنيا اصلاح ميشود؛ «و تُخرِج له الارضُ افاليذَ كبدها؛ زمين پارههاي جگر خود را بيرون ميدهد.»؛ يعني زمين هر موهبتي كه در خودش دارد از هر معدني و استعدادي كه شما تصور بكنيد را بيرون ميدهد. هر چه تا امروز مضايقه نموده بيرون ميدهد. «و تُلقي اليه سِلما مقاليدها زمين ميآيد مثل يك غلام در حالي كه تسليم است كليدهاي خودش را در اختيار او قرار ميدهد»؛ يعني ديگر سرّي در طبيعت نميماند مگر اين كه به دست او كشف ميشود. «فيُريكم كيف عدل السيره؛ آن وقت او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعي يعني چه؟» نشان خواهد داد كه اين همه كه دم از اعلاميه حقوق بشر و آزادي ميزنند همهاش دروغ است. اين همه كه دم از صلح ميزنند همهاش دروغ و نفاق و جو فروشي و گندم نمايي بود. «يُحيي ميّت الكتاب والسنه؛ قوانين كتاب و سنت را كه متروك مانده و به حسب ظاهر مرده و از ميان رفته است را زنده خواهد كرد» و نيز فرمود «اذا قام القائم حكم بالعدل»(11) اصلاً حضرت يك لقبي دارد مخصوص به خود كه از مفهوم قيام گرفته شده است آن كه در جهان قيام ميكند «القائم». اصلاً ما حضرت مهدي عليهالسلام را با به قيام و عدالت ميشناسيم.
«و ارتفع في ايامه الجور؛ جور و ظلمي ديگر در كار نيست». «و امنت به السُبُل؛ همه راهها، راههاي زميني دريايي، هوايي امن ميشود.» چون منشأ اين ناامنيها، ناراحتيها و بيعدالتيها است، وقتي كه عدالت برقرار شود چون فطرت بشر فطرت عدالت است؛ دليل ندارد كه ناامني وجود داشته باشد. «و اخرجت الارض بركاتها؛ و زمين تمام بركات خودش را بيرون ميآورد.» «ولا يجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقته و برّه، و هو قوله تعالي و العاقبه للمتقين»؛ آيا ميدانيد ناراحتي مردم در آن وقت، چيست؟ ناراحتي مردم فقط اين است كه اگر بخواهند يك صدقهاي بدهند و يك كمكي به كسي بكنند يك نفر (مستحق) پيدا نميشود يك فقير روي زمين پيدا نخواهد شد.(12)
ضرورت تحقق چنين جامعهاي
نكته بسيار مهمي كه در انديشه شهيد مطهري درباره مهدويت درخشش دارد، ضرورت و قطعيت تحقق جامعه مهدوي از منظر حكمت الهي است. از ديدگاه ايشان:
مهدويت يك فلسفه بزرگ جهاني است؛ چون اسلام يك دين جهاني است؛ چون تشيع به معناي واقعياش يك امر جهاني است. وقتي قرآن ميفرمايد: «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون»(13) صحبت از زمين است؛ نه صحبت از اين منطقه و آن منطقه و اين قوم و آن نژاد.
اولاً : اميدواري به آينده است كه دنيا در آينده نابود نميشود زندگي سعادتمندانه بشر آن است كه در آينده است.
دوم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما ميبينيد يك فرد سه دوره كلي دارد: دوره كودكانه كه دوره بازي و افكار كودكانه است؛ دوره جواني كه دوره خشم و ***** است و دوره عاقله مردي و پيري كه دوره پختگي و استفاده از تجربيات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حكومت عقل است. اجتماع بشري نيز همين است؛ بايد سه دوره را طي كند؛ يك دوره، دوره اساطير و افسانهها و به تعبير قرآن دوره جاهليت. دوره دوم، دوره علم است، ولي علم و جواني، دوره حكومت خشم و *****، محور گردش زمان ما يا خشم است يا *****. آيا دورهاي نخواهد آمد كه آن دوره حكومت، نه حكومت اساطير باشد و نه حكومت خشم و *****؟ دورهاي كه واقعا معرفت و عدالت، صلح و صفا و انسانيت و معنويت، حكومت كند؟ مگر ميشود كه خداوند اين عالم را خلق كرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفريده باشد، بعد بشر دوره بلوغ خود نرسيده يك مرتبه تمام بشر را زير و رو كند!(14)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]