واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: اخيراً بعضي ازعقايد وهابيت در نشريه مجمع کانون فرهنگي وهنري دانشگاه فردوسي چاپ شده بود جاي بسي شگفتي است. دشمن که درجبهه هاي مختلف شکست خورده تمام تلاش خود را درتهاجم فرهنگي خصوصاً عليه قشر جوان وپوياي ايران عزيزبسيج کرده وسعي مي کندتابا شبهه افکني عقايدپاک اين عزيزان راخدشه دارکند،وبراي اين کار اول با مقدمه اي که اصلاً ربطي به مسئله اي که بعدا ً مي خواهد طرح کند[ندارد] ذهن رامنحرف وبعدعقايدنادرست خودراالقامي کند. برجوانان وقشر دانش دوست است که با بيداري وفکري روشن وپويا ومراجعه به متخصصين جلوي اين تهاجم دشمن را بگيرند.
چرا چهره ائمه عليه السلام و پيامبر صلوات الله عليه وآله درفيلمها به تصوير کشيده نمي شود ؟
◄اصولاً کسي نمي تواند جاي معصوم را بگيرد جز معصوم،زندگاني ائمه پراز نکات عرفاني وملکوتي است وتا کسي آشنا به اين زندگي نباشد وخميرمايهشخصيتش ، دراين راه شکل نگرفته باشدبه هيچ وجه نمي تواند به جاي معصوم درفيلم بازي کند.لبخند معصوم ،گريه معصوم ،اخم معصوم ،نگاه معصوم همه پر ازحکمتهايي است که هرگز از عهده يک انسان عادي بر نمي آيد.
◄ با توجه به اينکه مطالعه وبررسي درزندگي ائمه اين نکته را بيش از پيش روشن مي کند که ائمه عليه السلام درزند گانيشان بري ازهرگونه گناه ،ظلم وپليدي بوده اند،افراد عادي اگرجاي معصوم بازي کنند يک چهره مخالف با واقعيت را درذهن بيننده ترسيم مي کند .بازيگري که د ريک فيلم نقش جنايتکارودرفيلم ديگر نقش معصوم را بازي کند بدون شک نمي تواند پيام واقعي فيلم را به مشاهده کنندگان انتقال دهد.علاوه بر اين ما معتقديم ائمه عليه السلام اگرچه به ظاهر در ميان ما نيستند اما آنان زنده اند چنانکه قرآن کريم اشاره مي کند :« ولا تحسبي الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءعند ربهم يرزقون ». ما معتقديم چون به ايشان سلام مي کنيم ،جواب سلام ما را مي دهد وکلام ما را مي شنوند . چرا اتلاف بين معصومين قائل مي شويم : چرابعضي از معصومين مثل زکريا عليه السلام ومريم عليها السلام را به تصوير مي کشيم وبعضي ديگر را به تصوير نمي کشيم؟
◄ ما معتقديم رسول خداصلي الله عليه وآله درميان تمام مخلوقات عالم برترين آنان است واگر نور پاک او نبود ووي قدم به هستي نمي گذاشت بدون ترديد خداوند ديگران را خلق نمي کند .چنانکه در حديث شريف قدسي آمده است :« لولاک لما خلقت الافلاک ولولا علي اما خلقتک ولولا فومه لما خلقتکما » (عوالم ج11، ص25و26 )
ومعتقديم ائمه عليه السلام کلهم نورواحد واين مصداق عظمت وبرتري بر ديگر مخلوقات شامل تمام ائمه عليه السلام تا حضرت مهدي عليه السلام مي شود وهمين منزلت عظمي هر صاحب خردي رابه احترام وا مي دارد .
شفاعت
ازديگر ايراداتي که عده اي ازناآگاهان بر اصول اسلامي مي گيرند ايراد بر اصل شفاعت است .اينان در فهم شفاعت وآيات بسيارقرآن که حدود 30آيه درمورد شفاعت است به اشتباه رفتهاند وشفاعت درآخرت را با نمونه باطل آن دردنيا يکي دانسته اند .قبل ازاينکه به شبهه اي که اينان مطرح مي کنند بپردازيم لازم است به اين سوالها پاسخ داده شود:
شفاعت چيست؟چه کساني حق شفاعت دارند ؟شفاعت شامل چه کساني ميشود ؟
شفاعت آن است که يک موجود قوي به موجودي ضعيف ياري رساند تا نجات يابد،ولي اين هرگز به معناني ضعف ذات اقدس اله ويا تأثير پذيري از شفيع نيست. زيرا خود اوست که مقام شفاعت واجازه آن را به اولياءخود مي دهد. حساب شفاعت ازحساب پارتي بازيها وتوصيه هاي دنيوي جداست .شفاعت براي جلوگيري ازياس ونا اميدي وايجاد پيوند مردم با اولياءخداست وپاداشي است که خداوند به اولياء خود مي دهد .قدرت شفاعت کننده در برابر قدرت خداوند ،قدرت مستقلي نيست بلکه پرتوي از اوست ومقام شفاعت مخصوص کساني است که او بخواهد.« قل لله الشفاعه جميعاً » (زمر/44)
منتهي خداوند به کساني نيزاذن شفاعت داده است .«من ذالذي يشفع عنده الا باذنه » (بقره /255)
اين شافعان ماذون عبارتند از:
← قرآن کريم (« مستدرک ،ج2، ص578» مائده /16)
← پيامبران وامامان« سوره انبياء/28» امام باقر عليه السلام مي فرمايد:«ان الرسول الشفاعه في امته لنا الشفاعه في شيعتنا » (لئالي الاخبار ،ج4، ص320)
← علما وشهدا وصالحان («خصال ،حديث 197،ص158»زخرف/86)
موانع شفاعت:
شفاعت در حق کساني صورت مي گيرد که رابطه خود رابه خداقوي کرده باشند چه درزندگي پيوسته در شما را اهل ايمان باشند ويا آنکه ازراه توبه وبازگشت ازکناه بدين مقام نائل آمده باشند ويا آنکه داراي مايه هاي دروني قابل قبول در پيشگاه خدا بوده وبخاطر آن ايمان راستين مورد شفاعت قرار گرفته اند .از آيه کريمه 28سوره انبياء«لايشفعون الا لمن ارتضي» بدست مي آيد شفاعت شامل کسي نمي شود مگر آنانکه به مقام ارتضاء نائل آمده باشند.
طرح شبهه : شفاعت با توحيد در عبادات منافات دارد واعتقادبه آن نوعي شرک است .
درشفاعتها ي باطل که نمونه آن دردنيا وجود دراد شفيع صفت وسيله بودن را ازناحيه مجرم کسب کرده است زيرا اوست که وسيله را بر انگيخته وبه شفاعت وادار کرده است .اوست که وسيله را وسيله قرارداده است .ولي در شفاعتهاي حق که نسبت دادن آن به انبياء واولياءومقربان درگاه الهي صحيح است .وسيله بودن شفيع ازناحيه خداست وخداست که وسيله را وسيله قرارداده است .
علاوه بر اين خداوند در قرآن کريم دستور داده براي تقرب به خدا وسيله اي انتخاب کنيم :« يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيله» (مائده/35)
منتهي توسل به وسائل واسباب با توجه به اينکه خداست که سبب را آفريده وخداست که از ما خواسته است از اين وسائل واسباب استفاده کنيم به هيچ وجه شرک نيست بلکه عين توحيداست .
طرح شبهه : خدا به فردي لطف زيادي کرد وبدون هيچ استحقاق قبلي اورا د رکعبه بدنيا آورد ودر دامن پيامبر پرورش داد وهوش وشجاعت ودريا دلي را يکجا به اوداد تا علي عليه السلام شود.
بنا به فرض که روايتهاي متعدد درباره خلقت انوار ائمه عليه السلام قبل زخلقت جهان را ناديده بگيريم باز اين سوال مطرح است که چرا نويسنده تاکيد کرده بدون استحقاق قبلي اين فضيلت نصيب امام شده در حاليکه پدرومادر دراستحقاق فرزند براي کسب بسياري از فضايل سهيمند که علماي عرفان ،روانشناسي ،ژنتيک وزيست شناسي اين را اثبات کرده اند که اين فضايل شامل فضايل معنوي وجسماني است .دوست ما که به تاريخ علاقه مند بود کاش کمي بيشتر صفحات تاريخ را ورق مي زد چنانکه بنا به گزارش تاريخ فاطمه بنت اسد زماني که اکثريت قريب به اتفاق زنان مکه بتها راپرستش مي کردند خداي يگانه را مي پرستيد واز خداي ابراهيم براي آسان شدن وضع حملش کمک مي خواست وپدرش ابوطالب وجدش عبدالمطلب همه جزو خداپرستاني بودند که ايمان وعشق عميق آنان به خداي يگانه کتابهاي تاريخ را پر کرده است .
مگر عبدالمطلب نبود زماني که جيش ابرهه به مکه مکرمه هجوم آورد به زيارت کعبه مشرف شد وبه خداي يگانه گفت تو خود سرپرست اني خانه اي ،پس خود از آن دفع کن ودعاي او مستجاب شد وسپاه ابرهه با پرندگان کوچکي به اذن خدا تار ومار شدند . ويا مگر ابوطالب نبود که در تمام سختيها ومشکلات يار وحامي بزرگ رسول خدا صلي الله عليه وآله بود بطوريکه سالي که خديجه سلام الله عليها وابوطالب از دنيا رفتند عام الحزن ناميدند.از طرف ديگر د رطول تاريخ خداوند افرادزيادي را مشمول فضايل خويش کرده منتهي نحوه استفاده از اين نعمتها فرق مي کرد.معاويه ومغيره بن شعبه وعمروبن عاص هرسه جزودها ،وتيز هوشان زمان خود بودند وهرسه هم دوره با حضرت علي عليه السلام واما علي عليه السلام هوشش را درراه خدمت به اسلام ومسلمين ومعاويه ومغيره وعمرو عاص درجهت ضربه زدن به اسلام ومسلمين صرف نمودند.
مگرعمروبن عبدود وعکرمه بن ابوجهل جزو شجاعان عرب نبودند يا مثلاً چنگيز وهلاکو شجاع ونترس نبودند اما چرا هيچ کس از آنان به عنوان رهبر والگو ياد نمي کند .علاوه براين اشخاص ديگري نيزدر دامن پيامبر بزرگ شدند از جمله زيدبن حارثه اما او نيز به هيچ وجه نتوانست به پايه علي عليه السلام برسد . پس ملاک احترام وعظمت علي عليه السلام فقط نيروهاي خدادادي نيست بلکه نحوه استفاده از اين نيروها است که اورا يک الگو،الگويي که هر چه بيشتر درباره او تحقيق کنيم بر عظمت وبزرگي او بيشبر پي مي بريم ساخته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]