واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: براي بچه هاي خردسال، به خانه آوردن چيزهايي که مال خودشان نيست، امري عادي به حساب مي آيد. وقتي «دزدي» کشف مي شود، اين نکته اهميت دارد که از نصيحت کردن و نمايش اجرا کردن پرهيز کنيم. کودکي را که دزدي کرده است مي توان بدون اهانت به شخصيت او، به راه راست هدايت کرد. با لحني ملايم و محکم به او مي گوييم:
«اين کاميون مال يک نفر ديگر است، ببر و به خودش بده.»
«اين تفنگ مال تو نيست. ببر به صاحبش پس بده.»
وقتي کودک آب نباتي را «مي دزدد» و در جيبش مي گذارد، بهترين کار اين است که احساساتي نشويم و با او کاملاً منطقي برخورد کنيم: «اين آب نباتي که در جيب چپ تو هست، بايد بماند در اين مغازه.» اگر کودک داشتن آب نبات را انکار مي کند، ما اشاره اي مي کنيم و دوباره همان حرف را مي زنيم: «آب نباتي که در اين جيب تو هست، مال اين مغازه است، آن را بگذار سرجايش.» اگر او قبول نکرد، آب نبات را از جيبش در مي آوريم و در ضمن به او مي گوييم: «اين آب نبات متعلّق به اين مغازه است، بايد اينجا بماند.»
سوال اشتباه و گفتار صحيح- وقتي مطمئن هستيد که کودکتان از لاي کتاب شما پول دزديده است، بهترين کار اين است که از او سوال نکنيد. و درباره اين کار به او چنين بگوييد:«تو يک اسکناس از لاي کتاب من برداشتي. پسش بده.» وقتي پول پس گرفته مي شود، با لحني محکم به او بگوييد: «هر وقت که پول لازم داري از من بخواه، و آن وقت درباره اش صحبت خواهيم کرد.» اگر کودک منکر عملش شد با او جر و بحث نمي کنيم يا مصرانه از او نمي خواهيم که اعتراف کند؛ به او مي گوييم: «تو آن پول را برداشتي، پسش بده.» اگر کودک قبلاً پول را خرج کرده باشد، بحث ما بايستي روي راههاي بازپرداخت و کارهاي سخت و طاقت فرسايي که او بايد در عوض اين کارش انجام دهد، تمرکز يابد و يا از مقدار پولي که به عنوان پول توجيبي به او مي دهند، کاسته شود.
از «دزد» و «دروغ گو» ناميدن کودک پرهيز کنيم و يا براي او پيش گويي نکنيم که آخر و عاقبت بدي در انتظارش هست. مفيد نيست که از کودک بپرسيم: «چرا اين کار را کردي؟» او شايد خودش نداند که محرک و انگيزه ي اصلي اين کارش چه بوده، و پافشاري ما در اينکه بگويد «چرا» فقط سبب خواهد شد که کودک دروغي ديگر بگويد.
خاطر نشان کردن اينکه از کودک انتظار داريد نياز پولي اش را با شما در ميان بگذارد، مفيد تر خواهد بود:
«از اينکه به من نگفتي پول لازم دارم نااميد شدم.»
«وقتي پول لازم داري، بيا و به من بگو. درباره اش صحبت خواهيم کرد.»
اگر کودکتان شيريني هايي را که از خوردنش ممنوع شده بود خورده است، و حالا روي صورتش سبيلي از شکر دارد، اين قبيل سوالات را از او نپرسيد:
«چه کسي شيريني ها را از اين ظرف برداشت؟»
«تو تصادفاً نديدي که کي آنها را برداشت؟ تو يکي از آنها را نخوردي؟ مطمئني؟»
اين قبيل سوالات معمولاً کودک را وادار به دروغ گفتن مي کند، و وضع را دشوارتر و والدين را ناراحت مي سازد. يعني علاوه براينکه به خاطر خوردن شيريني ها ناراحت هستيم به خاطر دروغ گويي هم ناراحت مي شويم، که اين آخري به دست خود ما بوجود مي آيد. اصل اين است که وقتي جواب را مي دانيم، سوال نکنيم. بهتر است صاف و ساده چنين بگوييم: «پسرم، تو شيريني ها را خوردي. من به تو گفتم که آنها را نخور. من به خاطر اين کار تو هم عصباني ام و هم نااميد.»
گفتار آخر مجازات کافي و مطلوب را پي ريزي مي کند. اين گفتار کودک را ناراحت و رنجور باقي مي گذارد و در کودک اين احساس مسئوليت را ايجاد مي کند که براي جبران بدرفتاري خود کاري انجام دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]