واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: گفتگو با كوروش شيشه گران؛ نقاش يك ده آباد به از صد شهر خراب
در خط خطي هاي تجريدي شما احساس حرف اول را مي زند. با توجه به اينكه بخش عمدهاي از كار شما خط خطي هاي تجريدي است، چطور شد كه عنصر خط را محور قرار داديد؟
ببينيد، اولامن بگويم كه اين خط ها در مقابل صفحه مفهوم پيدا مي كنند. خط به معناي خطاطي نيست؛ خط است، خط خطي است، ولي من در اين خط خطي ها در عين يك بي نظمي دنبال نظم ميگردم. آنقدر روي تابلو كار مي كنم تا آن نظم دلخواه خودم را از ميان خط ها پيدا كنم. طبيعي است كه اين خط خطي ها به نظر خودم انعكاسي از پيچيدگي هاي خود زندگي باشد. من زندگي را خط خطي مي بينم، چون در بطن امور، اين خط خطيها هـمـان زنـدگي است، نه اينكه زندگي مـاست، بلكه زندگي كائنات، زندگي درون و بيرون و خلاصه زندگي همه است. شما در اين كارها گره هايي را مي بينيد كه در ما و جهان ما هست. در عين حال اين خط ها برآيند خط هايي است كه در هنر ايران و ديگر كشورها به كار رفته؛ يعني در فرش، در پرده، گنبد، پارچه، كنده كاري و خلاصه در همه چيز. براي همين است كه من همواره يك چشم به فرهنگ خودمان داشــتــهام و چــشــمــي بــه فـرهـنـگ دنـيـا. نظمي هم كه به آن اشاره كردم، نظمي نيست كه در آن، دو خط همديگر را قطع كنند يا نظم يك دايره يا يك مستطيل باشد، من هنر را در اين مي بينم كه از دل بي نظمي ها نظمي را پيدا كنم كه با همه نظم ها فرق كند.
به كاربردن تكنيك خط هاي تجريدي رنگ روغن از مشخصه هاي بارز كار شماست. آيا موافق اين نظر هستيد كه كوروش شيشه گران با اين تكنيك شناخته مي شود؟
بايد بگويم كه كارهاي من متعدد بوده ولي شما يا احيانا ساير مخاطبان، يك نوع از آن را مي شناسيد. اين به عقيده من بد نيست؛ چرا كه بسياري از نقاشان دنيا به يك شيوه كار كرده اند و يك تكنيك مشخص دارند؛ مثل سزان، ماتيس، موندريان، ونگوگ وازارلي و بسياري از نقاشان ديگر. مضاف بر اين، من دوره هاي مختلف ديگري هم در كارم داشتهام و دارم و در عين حال اين نوع كار شخصيتي دارد كه من بعد از سال ها فعاليت هنري به آن رسيده ام. من اين طور ارزيابي مي كنم كه يك ده آباد بهتر از صد شهر خراب است! تا حد امكان هم سعي مي كنم اين شيوه از كار را گسترش بدهم.
مي توانيد درباره تكنيك به كار رفته در تابلوهايتان توضيح دهيد؟
تكنيك من در نقاشي در دوره هاي مختلف در يكقالب مشخص بوده است. كارهاي من همگي ريشه در گذشته، هنر و فرهنگ خودمان دارند. سعي كردم هنر خودمان را در قالب هنر امروز جهان عرضه كنم . در دو يا سه تابلو از مينياتورها الهام گرفته ام، اما كارم ديگر مينياتور دوره صفويه نيست.به طور كلي من به خط در مقابل صفحه اهميت ميدهم. در كار من انواع و اقسام خط هاي مختلف هست . اعتقادم براين است كه در گذشته هنر ما بيشتر با خطوط بوده تا صفحه . شالوده همه كارها خط است . من بهترين نمونه اين خطوط را در گنبدها و گلدسته ها مي بينم .
عده اي شما را با جكسون پولاك مقايسه كرده اند نظرتان در اين باره چيست؟
آنهايي كه من را با جكسون پولاك مقايسه كرده اند، نه جكسون پولاك را مي شناسند، نه من را! مقايسه كردن من با او اصلا مقايسه درستي نيست. جكسون پولاك مثل كشاورزي مي ماند كه رنگ ها را روي بوم خوابيده بر زمين، مثل بذر مي ريزد يا مي پاشد و به طور كل كارهايش آبستره محض است، اما در كارهاي من، مثلا فيگور گاهي حرف اول را ميزند. طبيعت بي جان و يا اشكال ديگر نيز همينطور.
مي خواهم به تفاوت كار شما با او اشاره كنم؛ او آمده خـط خـطـي كرده، شما هم خط خطي كردهايد. من ميخواهم به تفاوت خط خطي كردن يك نقاش ايراني با خط خطي كردن يك نقاش خارجي برسيم. اگر كسي سواد بصري داشته باشد، اين مطلب را با يك نگاه درك مي كند، مگر كسي كه در ديدگاهش، يك نوع ناخالصي وجود داشته باشد.
به كار من فقط نمي توان عنوان "خط خطي" را اطلاق كرد، چون در اينجا خط هاي من همه حساب شده هستند. شما يك كار بي حساب در اين نقاشي ها نمي بينيد، ولي جكسون پولاك همان طور كه عرض كردم، در پي ايجاد بافت موردنظرش، بوم را روي زمين پهن مي كند و رنگ را روي آن مي پاشد.ولي من روي تك تك اين نقاشي ها كار مي كنم. اين نقاشي ها هيچيك عاري از نظم نيستند و هيچكدام حتي بوي كار پولاك را هم نمي دهند. اگر اين طور بود كه كاركردن من ديگر فايده نداشت! در اين نقاشي ها شما شاهد نوعي بي نظمي منظم هستيد، در حالي كه كارهاي پولاك نظمي به اين شكل ندارد.
در كار شما دوره اي هست كه بيشتر به گرافيك و خصوصا طراحي پوستر پرداختيد و روي اين حساب عده اي از منتقدان معتقدند، اولين كسي بوديد كه پوسترهايي با ايده گرافيك مفهومي طراحي كرديد تا جايي كه گفته اند شيشه گران گرافيست از شيشه گران نقاش بهتر و قوي تر ظاهر شده است. آيا موافق اين نظر هستيد و اصولاچرا ديگر فعاليت گرافيكي نداريد؟
من از سال 1355 تا حدود سال 1360 به كار گرافيك مشغول بودم. من البته موافقتي با اين نظر منتقدان ندارم، چون كارهاي گرافيك من زاده شده از نقاشي هايم است. شما روي هر كدام از كارهاي گرافيكي من كه دست بگذاريد، مي بينيد كه اين كار امضاي من را دارد، امضاي من نقاش را! البته ما در گرافيك كشورمان اشخاص كمي را سراغ داريم كه كارشان بدون امضا معلوم باشد، ولي كارهاي گرافيكي من مثل نقاشي هايم امضاي من را مي رساند. هميشه كار گرافيك از پهلوي نقاشي زاده شده است. هر اتفاقي كه در نقاشي مي افتد، در گرافيك تسري پيدا مي كند. طبيعي است كه در كار من هم اين امر ديده مي شود. يك ضرب المثل داريم كه لب بوده كه دندان آمده! من منكر قوت بعضي از كارهاي گرافيكي خودم نيستم، ولي با برتري آنها بر نقاشي ها موافقتي ندارم. من كار گرافيكي را دو سال قبل از انقلاب شروع كردم. پوسترهاي آن زمان، هم اجتماعي بود، هم سياسي. مثلاپوستر مربوط به دو سال قبل از انقلاب است. من چون به چاپ سيلك تسلط داشتم، منتظر چاپ افست نمي ماندم و پوسترها را چاپ سـيـلـك مـي كـردم. ايـن باعث تعجب ساواك شده بود و مي گفت ما فلان روزنامه را مي بنديم و فلان كس را ممنوع القلم مي كنيم، ولي تو پوستر آزادي قلم را بيرون مي دهي. آن موقع چاپخانه ها زير بار چاپ پوسترهاي سياسي نميرفتند و مجوز مي خواستند، ولي من منتظر آنها نمي ماندم و بعضي از پوسترها را چاپ سيلك مي كردم. بعد به انقلاب مي رسيم، من بايد به اين نكته اشاره كنم كه بسياري از پوسترهاي شاخص آن زمان در دانشگاه هاي مختلف دنيا به نمايش گذاشته شدند. اين پوسترها يك دوره از تاريخ ماست.
در نـقـــاشــيهــاي تـكـثـيــري تــان شاهد كنار هم قرارگرفتن هنرمنداني با گرايش هـاي مـخـتـلـف مـربوط به زمان هاي مختلف هستيم. آيا اين كارهاي تكثيري يك نوع ساده كردن هنر براي مخاطب عام بود يا نوعي طبع آزمايي شخصي و به سخره گرفتن حاكميت برخي هنرمندان؟
خب، من هم در پي عادي كردن هنر براي مردم بودم و هم آشناكردن آنها با هنر پيكاسو، موندريان، سزان و بسياري ديگر از هنرمندان.
نــحــوه اجــراي اين نقاشيهاي تكثيري چگونه بود؟
سال 1353 بود كه نقاشي تكثيري را آغاز كردم. اين زمان مصادف بود با فارغ التحصيل شدنم از دانشكده هنر. من در اصل كارهايم را با نقاشي تكثيري شروع كردم. شيوه كار به اين نحو بود كه يك سري از هنرمندان را كنار هم مي گذاشتم كه شبيه هم نبودند. سپس هر كدام از آنها را در قالب يك تابلو ارائه مي دادم. فرضا از يك كار پيكاسو و موندريان 10 اجراي مختلف ارائه مي كردم كه هيچكدام شبيه هم نبود و با هم فرق داشت. روي هر كدام از اين آثار تغييراتي اعمال مي كردم تا ضمن آنكه بعد تصويري آن باقي بماند، شخصيت كار پيكاسو يا موندريان هم حفظ شود. من رضا عباسي را مثال مي زنم. او تابلوي معروفي دارد با عنوان "صورت درويش بهشتي." در 10 اجراي مختلف اين تابلو، كاري كردم كه رضا عباسي را به دوره خودمان بكشانم.
بعد از آن در اواسط دهه 50 به هنر پستي رسيديد. در هنر پستي چه مفهومي را دنبال مي كرديد؟
من هنر پستي را در سال هاي 1355 و 1356 دنبال كردم. آن زمان اين فكر را مي كردم كه از امكانات مختلف مثل راديو و تلويزيون و پست كه به شكلي در زندگي مردم نقش داشتند، استفاده كنم. هنر پستي را با پوستر شروع كردم. آمدم پوستر كوچكي طراحي كردم و از طريق پست به تمام دنيا فرستادم. اين پوستر را براي هنرمندان مختلف و همچنين اغلب نشريات دنيا ارسال كردم. در حقيقت پست وسيله اي براي انتقال فكر و ايده من به مردم دنيا بود و من اسم آن را هنر پستي گذاشتم. من به دنبال گسترش هنر و در نهايت همگاني كردن آن بودم.
شما در يك دوره اي دغدغه هاي همگاني و اجتماعي زيادي داشتيد، ولي رفته رفته به نوعي انزواي خاص شاعرانه و هنر مطلق كشيده شديد كه ماحصل آن، خط خطي هاي تجريدي شماست. آيا موافق اين نظر هستيد؟
خب، كمابيش اين طور بوده است. وقتي به روند كار خود نگاه مي كنم، مي بينم اين اتفاق افتاده است. شايد نشود عنوان اين رويكرد را "رويكرد شخصي" گذاشت، مي توان آن را همان نوعي اهتمام به هنر مطلق ناميد. البته اين را بگويم كه هيچگاه از مردم چشم پوشي نكرده ام، منتها در حال حاضر روشم تغيير كرده است.
شباهتي ميان كارهاي تكثيري شما و كارهايي كه عنوان "عكسكار" را براي آن انتخاب كرديد، به چشم ميخورد. چه اثري ناميده مي شود؟
كلمه مركب از و است. من مشورتي با دكتر جواد مجابي بر سر نوشتن اين دو كلمه به صورت سر هم كردم. بعدها هنرمندان ديگري آمدند و از اين ايده استفاده كردند.
كوروش شيشه گران، نقاش ، گرافيست و معمار داخلي، فارغ التحصيل هنرستان هنرهاي زيباي تهران و دانشكده هنرهاي تزئيني (دانشگاه هنر) در رشته معماري داخلي است. از رهگذر بيش از 30 سال فعاليت هنري، بيش از 12 نمايشگاه انفرادي و 80 نمايشگاه گروهي برپا كرده و در بيينال هاي داخلي و خارجي بسياري شركت كرده است. او سال پيش آخرين نمايشگاه خود را با موضوع "خودنگاره ها" در گالري خاك برپا كرد.مهمترين ويژگي نقاشي هاي كوروش شيشه گران به كار بردن خط هاي انتزاعي رنگ روغن و چرخش و پيچش آنهاست . گفته مي شود كوروش شيشه گران هنرمندي است كه نقاشي هايش را تكثير مي كرد تا هنري همگاني ارائه كند. وي براي برپايي نمايشگاه هاي انفرادي به چهار كشور دنيا دعوت شده است. هم اكنون از سوي گالري ها و اشخاصي در نيويورك،كانادا، انگلستان و دوبي دعوت شده تا كارهاي تازه خود را در اين شهرها به نمايش بگذارد. آثار پيشين وي نيز به زودي در حراجي هاي مهم دنيا از جمله ساتبي كريستي و بونام عرضه خواهد شد.ضمن اينكه" بونام " به صورت جداگانه از شيشه گران براي برپايي نمايشگاهي انفرادي در لندن دعوت به عمل آورده است. گفتگوي ما را با او مي خوانيد.
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]