واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: دايره المعارف آموزش عالي
استعدادهاي درخشان
( قسمت سوم )
رويكردهاي مخالف وموافق
موضوع استعدادهاي درخشان پيش از هر چيز ،معروض پرسشهاي فلسفي واخلاقي واقع مي شود ،از جمله اينكه آيا اختصاص برنامه هايي خاص براي استعدادهاي درخشان ،نخبه گرايانه ومقاير با عدالت وبرابري نيست ؟وموجب شكل گيري طبقه اي ويژه وممتاز با توقعات بالا نمي شود ؟چرا به جاي پرورش گروههاي خاص ، در تعليم وتربيت طبقه متوسط وعموم فرزندان جامعه سرمايه گذاري نشود .در پاسخ به اين پرسشها بعضي نظريات ،بي توجهي به استعدادهاي درخشان را در واقع ،ناديده گرفتن تفاوت وامري دور از واقع بيني وواقع گرايي دانسته اند .از نظر آنها اين بي توجهي ، موجب سرخوردگي ناشي از ارضا نشدگي دراستعدادهاي درخشان ومنشا بوجود آمدن اختلافات رفتاري در آنان مي شود وبراي كل جامعه از حيث لطمه به توسعه منابع انساني زيان بار است .در اين نظريات تاكيد شده است كه عدم توجه خاص به استعدادهاي درخشان ، به يكسان سازي فرهنگي ودر نتيجه نوعي ميان مايگي مي انجامد و فضاي مساعد را براي رقابت و شكوفايي خلاقيت وپويايي از بين مي برد .اما صرف نظر از اينكه آن نوع پرسشها با اين نوع پاسخها مورد تاكيد قرار بگيرند ، قدر مطمئن اين است كه يك جامعه سالم ،جامعه اي است كه در آن ضمن فراهم آوردن امكانات براي عموم وطبقه متوسط ،توجه خاصي نيز به اقليت معلولان ذهني واقليت سرآمدها و پرتوانها ، هر دو به عمل آيد .
توجه علمي به استعدادهاي درخشان در دنياي جديد از قرن نوزدهم ميلادي آغاز شد .1869 م فرانسيس گالتن در كتاب نبوغ ارثي به اين موضوع از ديدگاه خاص خود نگريست .تفاوتهاي فردي مورد بحث روان شناسان قرار گرفت ودر روان شناسي اختلاف نگر تحقيقاتي انجام شد .از آغاز قرن بيستم ميلادي در آمريكا كلاسهاي مخصوص كودكان تيز هوش داير شد ودر اين ميان ،آزمونهاي هوش (بينه وسيمون )وسپس بينه واستنفرد )وآنگاه (وكلر)براي اندازه گيري تفاوتهاي موجود در بهره هوشي رواج يافت .
بعد از جنگ جهاني دوم ، يعني دردهه 40،نياز به بازسازيهاي جنگ وحل مشكلات ناشي از آن به ويژه در عرصه رقابتهاي آغاز دوره چنگ سرد ،تحقيقات وبرنامه هاي مربوط به شناسايي وپرورش تيزهوشان را درآمريكا ،انگليس ،فرانسه وشوروي شتاب وگسترش بخشيد .در آغاز ، استعداد درخشان عمدتا بر مبناي بهره هوشي توصيف مي شد ، ولي در نيمه دوم قرن بيستم ميلادي ،متغير خلاقيت نيز وارد تعريف استعداد درخشان شد . وگيلفورد از دهه 1970-1950 م مقياسهاي تازه اي را براي ارزيابي خلاقيت تهيه وارائه كرد .گيلفورد به تواناييهاي مختلف مثل تفكر واگرا در مقايسه با تفكر همگرا توجه كرد .در نظريات تازه تر ، مقياسها وآزمونهاي قبلي براي سنجش استعدادها ودر نتيجه تعريف استعدادهاي درخشان ، مورد انتقاد قرار مي گرفت وتاكيد مي شد كه اولا ،اين آزمونها تنها با فرهنگ وزندگي وذهن وزبان جوامع وگروههاي اجتماعي خاصي تناسب دارد واساسا استعداد درخشان در جزئيات خود به اقتضاي تفاوتهاي فرهنگي جوامع ،نشانگرهاي متفاوتي مي تواند داشته باشد وثانيا آزمونهاي موجود نمي توانند تفاوتهاي كيفي در تفكر وبصيرت وتواناييهاي زيبا شناختي واخلاقي را بيازمايند .
براي استعداد درخشان در نظريات بعدي ،تعاريف تركيبي تري ارائه مي شد .نزولي از سه شاخص شناختي ، خلاقيتي وانگيزيشي براي تعريف استعدادهاي درخشان استفاده كرد .كاسيدي براي تعريف استعداد درخشان واژه سرآمد را به كار برد كه تابعي از متغيرهاي محيطي ،خالنوادگي آنظام آموزشي واجتماعي است كه در آن علاوه بر هوش ،متغيرهاي ديگري مانند بصيرت ، خلاقيت مهارتهاي خاص ،قضاوت اخلاقي وحس زيبا شناسي نيز مدخليت دارد.
تاريخچه در ايران
با آغاز آموزش جديد در تاريخ معاصر ايران گاه توجهاتي نيز به استعدادهاي درخشان مي شده است .در دارالفنون براي محصلان ممتاز،طي گروه بنديهاي خاصي ، در سطحي عالي تر تدريس مي شد .آنان چه بسا وظيفه دستياري معلمان (خليفگي درس )را برعهده مي گرفتند ودوره تحصيلي خود را سريع تر از سنوات مقررتمام مي كردند وبه خارج اعزام مي شدند بطور مشخص ، پيشينه توجه به استعدادهاي درخشان در دوسطح دانش آموزي ودانشجويي بدين قرار بود .
الف) در سطح دانش آموزي قبل از انقلاب اسلامي مي توان از دبستان هشدار وسپس مراكز آموزشي ويژه تيز هوشان تحت پوشش سمپاد نام برد.در آستانه انقلاب اسلامي 938 دختر و پسر به عنوان تيز هوش وبه صورت مختلط در مقاطع ابتدايي وراهنمايي در مراكز ويژه به تحصيل اشتغال داشتند .در بدو پيروزي انقلاب اسلامي اين فعاليتها به سبب اعمال گزينش وسياست پاكسازي دچار وقفه شدند وسپس از دهه 60 به تدريج مورد توجه مجدد قرار گرفتند .طرح پنج ساله 66-1362 براي آموزش تيز هوشان ،طرح تاسيس كانونهاي دانش وهنر براي پرورش تيز هوشي وخلاقيت ونيز جشنواره خوارزمي ، از اين دست توجهات بود .پس از جنگ تحميلي ،توجه به تاسيس مراكز آموزشي ويژه وتعداد دانش آموزان تيز هوش در آنها افزايش يافت .اين سير صعودي همچنان ادامه دارد .در 1377 ، اين مراكز حدود 30 هزار دانش آموز ، 8 هزار فارغ التحصيل دبيرستاني و 4 هزار آماده ورود به دانشگاه را پوشش مي دادند .برگزاري المپيادهاي علمي وتاسيس دانشگاه دانش پژوهان جوان نيز از ديگر اقدامها در حوزه دانش آموزي بود كه از 1367 تاكنون اجرا مي شده است .
ب) در سطح دانشجويي ، ازآغاز تاسيس دانشگاه تهران ، به صورت موردي به استعدادهاي خاص توجهاتي مي شده است .در نيمه دهه 1370 م وزارت فرهنگ و آموزش عالي وقت ، خصوصا در مواجهه با خروجيهاي مراكز دانش آموزي تيز هوشان وجشنواره خوارزمي و برندگان المپيادهاي علمي ،ابتدا در 1374 به فكر تاسيس مركز آموزش عالي ويژه اي افتاد ، ولي در بررسيهاي كارشناسي به اين نتيجه رسيد كه مسائل استعدادهاي درخشان دانشجويي ، پيچيده تراز آن است كه با تاسيس دانشگاه جداگانه رفع و رجوع شود وبه طرح جامعي نياز دارد .به همين دليل وخصوصا با پيگيري برخي دانشگاهيان در مورد مشكلات دانشجويان مستعد و مسائلي همچون رد گزينشي وفقدان امكانات تحقيقاتي وسفرهاي علمي ومعافيت سربازي وامثال آن "شوراي هدايت استعداد درخشان در آموزش عالي " تشكيل شد تا سياست هاي جامعي را براي شناسايي وپرورش استعدادهاي درخشان بر عهده گيرد .اين شورا به تدريج آيين نامه هاي خاص وتسهيلاتي براي دانشجويان مستعد ،مثل دوره دكتري پيوسته در رشته هاي خاص وتحصيل هم زمان دردو رشته وديگر شيوه هاي حمايتي را به تصويب رساند وكميته اي كارشناس تشكيل داد .
الگوها وراهكارهاي شناسايي وپرورش استعدادهاي درخشان
درباره راهبردها وروشهاي شناسايي وپرورش استعدادهاي درخشان ، فاكس ، بن بو،بلك وفلدهوسن،دسته بنديهايي به دست داده اند ونقاط قوت وضعف هر يك از الگوها را بررسي كرده اند .راهبردها يا عمودي ومبتني بر تسريع هستند ،يا افقي ومبتني بر غني سازي ، كه بر يادگيري مشاركتي برنامه هاي فوق العاده تاكيد مي كنند .راهكارها نيز متنوع اند ،مانند آموزشهاي خاص در گروهها با مراكز ويژه ،خودآموزي ،آموزش از راه دور ، روش مشاوره و تماس و... درباره هر يك از اين شيوه ها و الگوها ،ايرادهايي مانند ايجاد قشر محصور ومتمايز در جامعه ، ناكارآمدي ،صورت گرايي وكميت گرايي ،نارساييهاي انگيزشي و...مطرح شده است .
كشورهاي مختلف جهان براي شناسايي وپرورش استعدادها ،از الگوهاي متنوعي متناسب يا وضعيت خود بهره مي گيرند .در مطالعات جهاني مربوط به دانشگاه واستعدادهاي درخشان به شيوه هاي گوناگوني توجه شده است مانند مراوده فعال با دانشجويان پر استعداد ،تامين آنها وايجاد انگيزش ;غني سازي وتسريع توامان ، تماس ومشاوره خلاق ،هماهنگي دانشگاه با مقطع پيش از دانشگاه ، اصلاح روشهاي سنجش وشناسايي وگزينش و تقويت كيفي وباز آموزي مستمر هيات علمي ، استفاده از رسانه ها وسرانجام فراهم آوردن زمينه هاي خود آموزي وخود پروري .
شناسايي وپرورش استعدادهاي درخشان در مطلوب ترين حالت نيازمند راهبردي بومي ، متناسب با اولويت هاي توسعه وآمايش ملي است كه بايد به صورت فرايندي از خانه ومهد كودك وبه مدرسه تا دانشگاه وجامعه ، با هماهنگي دستگاههاي مختلف مسئول اجرا شود .در حال حاضر ،تا آنجا كه به آموزش عالي مربوط است ،دانشجوي داراي استعداد درخشان بر اساس قضاوت چهار مرجع شناسايي يعني المپيادهاي علمي ،جشنواره خوارزمي ،آزمون سراسري ،امتحانات و ارزيابيهاي دانشگاهي تعريف مي شود .اما بر چند وچون كار هر يك از چهار مرجع ياد شده ايرادهايي وارد شده است .مثلا مسابقات المپيك به عنوان نوعي دو پينگ ذهني تلقي مي شود كه نمي توان استعدادهاي درخشان را از طريق آن شناسايي كرد .همچنين چند وچون جشنواره خوارزمي ونحوه برگزاري وداوري آن براي كشف استعدادهاي خلاق جامعه كافي دانسته نمي شود .يا آزمون سراسري ، خصوصا با توجه به حجم زياد سوالات عمومي وفقدان آزمون هوش وعدم ايفاي نقش كافي از سوي دانشگاههاي پذيرنده دانشجو در آزمون وسرانجام وجود سهميه هاي فراوان مورد انتقاد قرار مي گيرد ،به حدي كه در برخي تحقيقات رقم معني داري از داوطلبان داراي معدل بالاي متوسط نشان داده مي شود كه در كنكور سراسري پذيرفته نشده اند .
(ادامه دارد ...)
سه شنبه 1 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]