عصرانه : هيچ‌كس حريفش نيست

واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: عصرانه : هيچ‌كس حريفش نيست

طنز- محمد رضا درويش:
(لطفا با لحن دانش‌آموزان دوره ابتدايي بخوانيد) من انشاي خودم را كه با موضوع «چه كسي را دوست داريد» است، تقديم مي‌كنم

راستش را بخواهيد من همه آدم‌هاي دنيا را دوست دارم، حتي موجودات فضايي را كه گاهي اوقات با بشقاب پرنده‌هايشان مي‌آيند و به ما سر مي‌زنند دوست دارم. بابابزرگ من هميشه اين شعر را برايم مي‌خواند: عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست. تازه، من گردشگرها را هم دوست دارم. بابايم مي‌گويد مگر مي‌شود گردشگري را دوست داشته باشي و رئيسش را دوست نداشته باشي؟ بابايم راست مي‌گويد و به همين دليل من عاشق رئيس سازمان گردشگري هم هستم. عاشق حرف‌هاي ايشان هم هستم.

بابايم مي‌گويد اسمش اسفنديار است. بابابزرگم بارها داستان رستم و اسفنديار را برايم تعريف كرده و گفته رستم هيچ‌جوري نمي‌خواست اسفنديار را از ميدان خارج كند. يك داداش دارم كه تازگي‌ها به دانشگاه رفته و دائما سر مي‌كند توي روزنامه‌ها و قمپزهاي سياسي درمي‌كند. آخرين باري كه بابابزرگم داشت داستان تكراري اسفنديار و رستم را تعريف مي‌كرد، وقتي به اين جا رسيد كه هيچ‌كس توان مبارزه با اسكندر را نداشت جز رستم، همين آقا داداشم پريد وسط حرف بابابزرگم و گفت: يك اسفنديار هم در دوران ما هست كه هيچ كس حريفش نيست. من نفهميدم منظور داداشم چه بود، اما وقتي بابايم به او چشم‌غره رفت فهميدم حرف خوبي نزده است.

ديشب داداشم كه بعد از دانشجو شدنش يك موبايل 0932 خريده، داشت با پسرعمويم كه پارسال رفته دانشگاه با موبايل صحبت مي‌كرد. داداشم به پسرعمو بهروز مي‌گفت رئيس سازمان گردشگري گفته ايراني‌ها اسرائيلي‌ها را دوست دارند. راستش من از ترس به خودم لرزيدم. چون بابابزرگم مي‌گويد اسرائيل مثل عزرائيل است كه جان بچه‌هاي فلسطيني را مي‌گيرد. نمي‌دانم پسرعمو بهروز چي به داداشم گفت كه نيشش تا بناگوشش باز شد.

به داداشم گفتم جوكي كه بهروز تعريف كرد را برايم بگو. داداشم زد پشت كله‌ام و گفت بچه جون برو كشكت رو بساب... بابابزرگم به داداشم گفت چرا دل بچه را مي‌شكني؟ جوك را تعريف كن. داداشم گفت: بهروز مي‌گويد اسفنديار گفته منظور من از مردم اسرائيل، فلسطيني‌هايي هستند كه در اسرائيل ساكنند. من هم به اين جوكش خنديدم. بابابزرگ هم خنديد، اما من اصلا معني حرفش را نفهميدم. ببخشيد. از موضوع انشا منحرف شدم. براي اينكه باز هم به موضوع برگردم، مي‌گويم من همه را دوست دارم؛ هم اسفنديار را هم فلسطيني‌ها را و هم پسرعمويم بهروز را كه براي داداشم جوك تعريف مي‌كند.

تاريخ درج: 31 تير 1387 ساعت 14:36 تاريخ تاييد: 31 تير 1387 ساعت 22:57 تاريخ به روز رساني: 31 تير 1387 ساعت 22:56
سه شنبه 1 مرداد 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]

[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]