واضح آرشیو وب فارسی:مهر: يادداشتي از محمود فتوحي /مرزبندي ميان ادبيات نخبهگرا با ادبيات عامه در ايران
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب: محمود فتوحي در يادداشتي كه در وبلاگ خود منتشر كرده، به بررسي تاريخ ادبيات عامه در ايران و مرزبندي آن با ادبيات باصطلاح نخبه گرا پرداخته است.
تعيين مرز ادبيات فرهيخته (polite literature) و ادبيات عاميانه (folk literature) كار دشواري است. بخش اعظم حماسههاي ملي، ادبيات تمثيلي و نمايشي، داستانهاي اخلاقي و مذهبي و افسانههاي عاشقانة سرگرم كننده عموماً ريشه در قصههاي عاميانه و تجربههاي تودهها دارد كه سينه به سينه در ميان نسلها گشته تا به كتابت درآمده و به دنياي ادبيات جدي راه يافته است. هزار و يك شب، كليله و دمنه و داستانهاي اخلاقي مثنوي هاي عرفاني سنايي، عطار، مولوي همه خاستگاه مردمي دارند. ادبيات عاميانه در روزگار ما نيز همچنان بر ادبيات جدي و فيلمنامهها و نمايشنامههاي مدرن تأثيرگذار است.
ادبيات عاميانه عمدتا شكل شفاهي دارد. ادبيات شفاهي قوميتهاي كوچك، در سير شكلگيري هويت ملي نقش عمدهاي بازي ميكنند. در تاريخ ادبيات كشورهاي نواستقلال يافته شبه جزيرة بالكان و آسياي ميانه ادبيات عاميانه و شفاهي مرحلة نخست شكل گيري هويت را رقم زده است.
ادبيات نخبه گرا در خدمت قدرتهاي سياسي و فرهنگي بود
در قديم فرهنگ طبقة حاكم، براي كلام سلسله مراتبي قائل بود. ادبيات متعالي كه به مفاهيم دين و مذهب مربوط است، ادبيات نخبهگرا، ادبيات خيالپرداز و ادبيات سرگرمي همگي در دو قلمرو رسمي و غيررسمي قرار ميگيرد. در قلمرو ادبيات رسمي تنها شكلهاي والاي ادبي مطرح ميشد كه به نهادهاي قدرت وابسته بود. اين ادبيات در حكم رسانة بزرگي در خدمت قدرتهاي سياسي و فرهنگي بود. دربار، خانقاه، انجمنها و محافل ادبي در شهرهاي بزرگ، حاميان اصلي اين نوع ادبيات بودهاند. اما ادبيات عامهپسند كه حاوي مفاهيم ساده و طبيعي مرتبط با زندگي تودة مردم بود ادبيات بي ارزش قلمداد ميشد و چندان محملي براي طرح و انتشار نمييافت. در تاريخ ادبيات عامه فارسي (افسانهها و قصهها و اشعار عاميانه، فكاههها و طنزها) از دو طريق به حاشيه رانده شده است: يكي غلبه ذوق طبقه مسلط و ديگري سيطره نگرش قدسي.
فخرالدين اسعد گرگاني در مقدمة "ويس و رامين" ميگويد كه افسانه تا هنگامي كه به نظم درنيايد و با وزن و قافيه آراسته نشود در ميان مهتران و حكيمان مقبوليت پيدا نميكند. او ويس و رامين را به نظم در آورده تا برايش رواديد ورود به قلمرو ادبيات رسمي پيدا كند. ابوالفتح حاكم اصفهان از گرگاني ميپرسد كه در باب ويس و رامين چيزي ميداني؟ گرگاني ميگويد: همه اين داستان را ميشناسند و دوست دارند اما در قديم هنر شاعري نبوده تا آن را به نظم كشند.
فسانه گرچه باشد نغز و شيرين
به وزن و قافيه گردد نوآيين
مهان و زيركان آن را بخوانند
بدان تازان بسي معني بدانند
هميدون مردم عام و ميانه
فروخوانند از بهر فسانه
مرزبندي ميان ادب رسمي و نخبهگرا
اين سخن گرگاني مرزبندي ميان ادب رسمي و نخبهگرا را با ادبيات عامه مشخص ميكند. بسياري از قصههاي مردمپسند از طريق حمايتهاي طبقات مسلط به نظم درآمدند يا به نثر كتابت شدند. برخي از آنها را نيز شاعران در هالهاي از ابهام هاي استعاري و رنگ و لعاب عرفاني و متافيزيكي به نظم كشيدند و از اين مسير به درون دژهاي محكم ادبيات جدي راه يافتند.
تاريخ ادبيات ايران تقريباً تاكنون به ادبيات عاميانه توجه نداشته است. اما در ميان تيم تاريخ ادبينويس ريپكا، ييري سيپك (Jiri Cejpek) كارش را اختصاصاً به اين موضوع محدود ساخته است. كار وي در حقيقت دفاعيهاي است از ادبيات عاميانه در برابر ادبيات نخبهگرا و ذوق مسلط طبقة حاكم. بررسي نظام مند ادبيات عامه تاجيك و ازبك توسط خاورشناسان ماركسيست سبب شد كه در ايران هم به اين بخش از ادبيات توجه شايان شود. موزههاي مردمشناسي داير شد و تك نگاري هاي محلي، تحقيق در زبان و فرهنگ عامه به طور جدي رونق گرفت. ماركسيستها معتقدند كه ادبيات عاميانه پايگاه پرولتاريايي دارد و خاستگاه و جايگاه اصلي آن را در ميان طبقات پايين تودهها ميجويند و معيار عامهپسندي ادبيات در يك دوره عبارت است از اتكا بر آگاهي عمومي رايج در آن دوره. بنابراين پر فروش بودن و مخاطب عام داشتن از ويژگي هاي آن است. مورخان ادبي سوسياليست اين موضوع را با جديت دنبال كردهاند به عقيدة آنها تاريخ فرهنگي تودهها در فولكلور و ادبيات عامه مندرج است.
آيا قصههاي عاميانه در چارچوب ادبيات داستاني قابل بررسي است؟
در بررسي ادبيات عاميانه مسائل و مشكلات خاصي پيش روي محقق و مورخ ادبي است. آيا جداگانه به اين نوع ادبيات بپردازد؟ ريشهها و خاستگاه هاي تاريخي آن را در كجا بيابد؟ سير دگرگوني بنمايههاي آن را در گذر تاريخي بر اساس چه منطقي بايد دنبال كند؟ آيا زمان پيدايش آنها را در نظر بگيرد يا زمان كتابتشان را؟ نسبت اين ادبيات را با ادبيات رسمي بويژه در اخذ و اقتباسها و دگرگوني در ساخت و محتواي آنها چگونه تبيين كند؟
ابهام در منابع نخستين و ريشههاي اوليه آنها هميشه در كار مورخ ادبي خواهد بود. برخي از مواد از فراسوي مرزهاي فرهنگي يك كشور وارد شدهاند. فقدان منابع موثق در باره نقالي، تعزيهخواني، قصهخواني، معركهگيري، خيمهشب بازي و آوازها و سرودها، راويان قصهها و جشنهاي فولكلوريك، كار پژوهش در ادبيات عاميانه را دشوار ميكند. اصلاً آيا قصههاي عاميانه در چارچوب ادبيات داستاني قابل بررسي است؟
بطور كلي دو مسئله مهم مانع ميشود كه سير تاريخي روشن و رو به رشدي براي ادبيات عاميانه بتوان ترسيم كرد: يكي ابهام خاستگاه هاي اصلي و حد و حدود اخذ و اقتباسها و ديگري گونهگوني روايتهاي محلي و شكلهاي متعدد از يك افسانه يا شعر.
دوشنبه 31 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]