واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: بالاتر از جنگ سرد جنگ همه با همه
اردشير زارعي قنواتي
آرام آرام نوك كوه يخي كه محيط جغرافيايي پاكستان و افغانستان را احاطه كرده است از ميان هواي مه آلود بيرون مي آيد و در برابر ديدگان حيرت زده جهانيان و مردم دو كشور، خود را به رخ مي كشد. اصولاً سنت تعجب و حيرت كردن در ژئوپولتيك خاورميانه اگرچه براي مردم بومي معمول و عادي است ولي براي ديگران و به خصوص غربي ها موجب انگشت به دهان گرفتن و گيجي مي شود. طي هفته هاي اخير رهبران هر دو كشور و همچنين مقامات ائتلاف جنگي مستقر در افغانستان هر كدام بنا به دليلي عنان اختيار از كف داده و ديگري را مسبب تمام بدبختي هاي خود فرض مي كنند. البته در اين اتهام افكني ها عناصري از واقعيت نيز نهفته است كه هيچ كدام از آنان نمي خواهند به ريشه و بنيان آن توجه كنند، چرا كه افشاي اين حقايق آبرو و حيثيت همه را يكجا بر باد مي دهد.
تاريخ سه دهه منازعه در افغانستان نشان مي دهد كه بدون تعارف ريشه فاجعه سازان امروز دقيقاً در كشتزار مجاهدان و طلاب افغاني، پشت جبهه پاكستاني، پول سعودي و رهبري غرب براي تكميل پازل «جنگ مقدس» عليه متجاوزين ملحد شوروي آبياري شده است. اينكه امروز بيانيه دولت كابل و اخطارهاي مستقيم «حامد كرزي» رئيس جمهور افغانستان عليه اسلام آباد و به خصوص سازمان اطلاعاتي ارتش پاكستان ( اي اس اي) صادر مي شود، تنها بيان يك واقعيت در سطح عمودي قضيه بوده است كه بعد از سه دهه خود را به سطح افقي تحميل كرده است. فاجعه كنوني يك شبه به وجود نيامده است كه با نسخه هاي اورژانسي چند روزه سامان پذيرد و اصولاً اين درد را دردسازان نمي توانند درمان كنند. زماني كه ليلي افغانستان در لباس عروس و در جشن عروسي خود در «ننگرهار» با بمب هواپيماهاي نيروهاي ائتلاف تحت هدايت ناتو همراه با ده ها مهمان و زن و كودك در خون مي غلتد و مجنون خويش را داغدار مي كند، چگونه مي توان انتظاري بهتر از اين ديگ دهان گشوده خشونت فعلي را داشت. زماني كه كشت و تجارت مواد مخدر در اين كشور فقير و بلاخيز هر ساله رشد چند برابري را تجربه مي كند، چگونه مي توان اميد به ثبات و دموكراسي را براي مرد شولاپوش و زن برقع پوش افغان انتظار كشيد. زماني كه «دنبالگي قومي» در قالب محيط ماقبل ملت سازي، افغانستان را به جزاير جداگانه يي تبديل كرده است ( اين دنبالگي قومي امروزه حتي در جوامع مدرني چون بلژيك شكاف اجتماعي - سياسي مابين هلندي زبانان و فرانسوي تباران را به نقطه جوش گسست ملي كشانده است) و پشتون هاي دو سوي مرز به عنوان قدرتمندترين اقليت بازي ساز در اين كشور، قبيله گرايي خود را در زرورق تروريسم و بنيادگرايي بر محيط پيراموني خود تحميل مي كند، چگونه مي توان به رهبري دولت مستقر در كابل اميد بست. بيدارخوابي تازه رئيس جمهور كرزي بعد از سال هاي متمادي كه از دفن زباله هاي اتمي پاكستان در زمان طالبان در مناطقي از افغانستان مي گذرد و بيش از سه ماه است كه در مذاكرات دو طرف عامدانه با تمام شواهد مسكوت گذاشته شده و اينك يك باره مطرح مي شود، چگونه مي توان به معاملات و معادلات پشت پرده و صداقت اين قبيل سياستمداران در خصوص طرح دعاوي اعتماد داشت. اتهام افكني كابل عليه اسلام آباد در چنين چارچوبي بايد مورد توجه قرار گيرد با اين ويژگي كه تنها قسمتي از واقعيت را بازگو مي كند و همچنين اعتراض طرف پاكستاني مبني بر اينكه مشكلات كشور همسايه ريشه در مسائل داخلي دارد نيز قسمت ديگر اين پازل فاجعه است.
تصوير «يك به هم ريختگي تمام عيار» را مي توان هم اينك در محيط جغرافيايي افغانستان مشاهده كرد جايي كه «جنگ همه با همه» و رقص شمشير جنگاوران عصر حجر طالباني با موشك و بمب هاي هدايت شونده ليزري جنگاوران دنياي مدرن در قالب طنزهاي «آنتوان چخوف» خودنمايي مي كند. امروز كرزي آنچنان خشمگين است كه همسايه اتمي خود را تهديد به تلافي جويي و ورود به خاك آن كشور مي كند و از آن سو «يوسف رضا گيلاني» نخست وزير بهار دموكراسي كنوني پاكستان با هزار دليل و برهان مي خواهد ثابت كند گناهي در بي ثباتي افغانستان ندارد. با روند كنوني اوضاع در افغانستان و جو پرتنش فعلي در روابط اين كشور با پاكستان به نظر مي رسد كه از اين پس بايد بي ثباتي و ناامني را فراتر از مرزهاي افغانستان به حساب آورد. تهديدات كنوني دولت كابل عليه پاكستان چنانچه با چراغ سبز واشنگتن ابراز شده باشد، نشان دهنده سياست جديد كاخ سفيد براي دخالت مستقيم در نواحي قبيله يي و پشتون نشين پاكستان خواهد بود. اين اظهارات اگر هم مستقل و بدون صلاحديد متحد امريكايي كابل ابراز شده باشد، نشان مي دهد كه دولت بي اراده و منفعل حامد كرزي برون رفت از بن بست كنوني را در منطقه يي كردن جنگ مدنظر قرار داده است. اگر وضعيت جديد در روابط دو كشور همسايه را بعد از حمله به سفارت هند، تحت تاثير فشارهاي فزاينده دهلي براي مات كردن اسلام آباد در صفحه شطرنج افغاني نيز تحليل كنيم باز هم در چارچوب سياست منطقه يي كردن بحران انجام شده است. منطقه يي شدن بحران افغانستان هرچند از همان ابتدا نيز تا حدود زيادي از اين خصوصيت بهره مند بوده است، اما در اين سطح از تنش آشكار مي تواند بسيار خطرناك و احتمالاً در آينده غيرقابل كنترل تلقي شود. قدرت نيروهاي ناتو مستقر در افغانستان و ارتش ملي اين كشور براي مهار يك جنگ منطقه يي كه پايگاه و ريشه در سنت هاي قبيله يي داشته و ساختار اتمي همسايه را به اين بازي جنگي بكشاند، در حدي نيست كه زمان و مكان اين جنگ فرسايشي براي آنان قابل دوام و برخوردار از ابتكار عمل تلقي شود. طرح اين مباحث با چنين لحن خشم آلودي چنانچه براي شانتاژ و اعمال فشار بر دولت گيلاني به كار گرفته شده باشد نيز چندان تاثيرگذار نخواهد بود، چرا كه ژلاتين سياسي در پاكستان خود هم اكنون در چنبره مسائل داخلي دست و پا مي زند و هرگونه حركت اشتباهي مي تواند گام هاي تازه فعلي در اين كشور براي برون رفت از فضاي ديكتاتوري نظامي را با ناكامي روبه رو كند.
دوشنبه 31 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]