واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تئاتر انقلاب تشنه نوآوري و شكوفايي نگاهي به وضعيت هنرهاي نمايشي
علي اكبر باقري ارومي
يك موضوع مهم در تئاتر امروز ايران اين است كه پيوند تئاتر با انقلاب اسلامي به طور خاص در چه زماني اتفاق مي افتد؟ پيش از آن اين سؤال به ذهن خطور مي كند كه چه كسي اين ايستايي را براي تئاتر رقم زده است. چه شده است كه تئاتر نمي تواند در ارتقاي فرهنگ ملي ما نقش اصلي خود را ايفا كند؟
چيزي كه هست تئاتر ما اعتماد مسئولين را نسبت به عنايت به خود به عنوان يك شاكله فرهنگي تأثيرگذار به دست آورده است ولي سؤال اساسي اين است كه آيا محتواي فرهنگي آن تاكنون جلوه اي داشته است؟ اگر بگوئيم كه حركت تئاتر ما به سوي اهداف فرهنگي جامعه بطئي و كند بوده است سخني بي راه نگفته ايم. اما بايد ديد اين همه مشكلات فراروي تئاتر ما كه با عدم تدبير اين گونه انباشته شده چيست؟ مي توان از بين همه اين مشكلات به مشكلات شاخصي اشاره كرد كه مسئولين ما به سراغ حل آنها نرفته اند. درحالي كه در دهه سوم انقلاب نيازمند يك نگرش نو به تئاتر هستيم. در اين شكي نيست كه تئاتري مورد قبول ما و ملت ماست كه در پيوند عميق با فرهنگ و دين و مليت ما باشد. بايد گفت هم هنرمندان ما و هم مديران تئاتري ما با اين باور به سراغ هنر تئاتر مي آيند كه فاقد نگرشي نو به آن بوده و آن را در درجه اول براي اثبات خود به عنوان يك هنرمند مي نگرند.
آرمان اصلي دولت نهم مردم گرايي و عدالت خواهي بر مبناي دين عزيز اسلام است. حال اگر بخواهيم همين آرمان ها را در حيات تئاتر جستجو كنيم نقص كار براي ما روشن مي شود و به راحتي مي توان با فكر كردن به آنها درصدد رفع نواقص برآمد. شايد تنها وجهي از وجوه بالا: كه دائما هم مورد عنايت معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است: كه بتوان كمي به آن تكيه كرد اين است كه استقبال تماشاگران به تئاتر و اجراهاي آن زياد شده است و هر بار كه نمايشي در تالار وحدت يا در سالن اصلي اجرا شود به گفته مسئولان نمايشي مورد استقبال واقع مي شود. اين استقبال مردمي از تئاتر بسيار خوب است ولي آيا به تنهايي كفايت مي كند؟ بايد وجه اصلي يعني اتكا به مباني اسلام را نيز درنظر گرفت.مسئله اصلي اين است كه آيا تئاتر براي رسيدن به آرمان ها و اصول تلاشي انجام داده است و حركتي به سمت آن داشته است؟ اين ها نقاط ضعفي است كه وجود دارد. آيا دولت نهم كه با كمال افتخار در راه استقلال اين ملت گام برداشته است و مجموعه نظام را سربلند كرده است نبايد روحيه عزت طلبي و تزريق آن به آحاد ايرانيان مسلمان را از طريق تئاتر نيز مدنظر قرار دهد و هنرمندان ما گوشه اي از دغدغه فكري خويش را به آن اختصاص دهند؟نمي گويم هنرمند، مجيزگوي دولت شود و زبان به به و چه چه به طور مطلق بگشايد كه اين دور از شأن هنرمندان است. همان گونه كه معتقدم قرار گرفتن هنرمندان در يك فضاي انحصاري و اپوزيسيون شدن دولت و نظام نيز پسنديده نيست!
به عنوان نمونه مشخص نيست باچه توجيهي در عين اقتدار سياسي دولت در برقراري روابط ديپلماتيك با عدالت خواهان آمريكاي مركزي و جنوبي و دست اتحاد دادن به آنان در آن سوي كره زمين، نمايشي هجو و ابهام برانگيز با نام «ماچيسمو» در بخش بين الملل جشنواره گنجانده مي شود و سپس بي هيچ اما و اگري اين نمايش توهين آميز به ملت هاي آمريكاي لاتين براي اجراي عمومي مجوز مي گيرد و الخ!!
آيا واقعا به عواقب اين كارها انديشه مي شود؟ تعجب از وجود نهادي در كنار تئاتر تحت عنوان كانون ملي منتقدان تئاتر جمهوري اسلامي ايران است و عدم موضع گيري آن! به راستي آيا اين دفاع تئاتر از مواضع صلح طلبانه و عدالت خواهانه بين المللي جمهوري اسلامي است؟! تئاتر ما تا كي بايد مهر سكوت بر لب داشته باشد و عدالت از كف بگذارد و هنوز هم با ترديد نسبت به انقلاب و نظام نظر داشته باشد؟! حقيقتا بخش اعظم تئاتر امروز ايران، هيچ نسبتي با آرمان ها و شعائر انقلاب ندارد.
تئاتر، هنر والايي است كه سياسي بودن آن صرف اپوزيسيون نظام سياسي حاكم بودن نيست. ما همان گونه كه سياست جداي از ديانت در دين اسلام نداريم، خود به خود سياست جداي از فرهنگ و هنر و اجتماع و آدمي هم نداريم. ولي اين سياسي بودن بايد تفسير و تعبير صحيح خود را داشته باشد. يك تفسير ساده و ابتدايي از سياسي بودن در جمهوري اسلامي ،مردم داري و مردم گرايي است. اين تفسير جديد و قاطعي از سياست پيوسته با ديانت است. بنابراين تئاتر به عنوان يك مقوله فرهنگي نه بايد از سياست جدا قلمداد شود و نه از مردم. از افتخارات دولت نهم تأكيد بر بازگشت به اصالت هايي است كه انقلاب اسلامي بر آن متكي است. از جمله روش ها كه بايد در عرصه هاي فرهنگي نيز مورد امعان نظر واقع شود مردم گرايي فرهنگي و به طور اخص ايجاد موج جديدي در تئاتر تحت عنوان تئاتر مردمي و نمايش براي مردم و مردم براي نمايش مي باشد. اين از جمله مصاديق ايجاد عدالت فرهنگي است ولي قبل از آن بايد ديد تئاتر ما در اين مسير قرار دارد؟! به نظر نگارنده مجموعه تئاتر كشور ما شعارهاي مذكور را مي دهد ولي گويي راه حركت خويش به اين سمت را نمي شناسد. تطبيق هدف مندي تئاتر با هدف مندي جامعه به سوي ترقي و تعالي از جمله مشكلات راهشناسي فراروي اين هنر فاخر است. تئاتر ما بايد با تعاريف جديد از مردم گرايي، از انقلاب ، از روشن فكران مسلمان! از مسلماني و ايمان به ميدان بيايد. تئاتر در گذشته هر حركتي داشت تثبيت در جهت حفظ آن بود. ولي حالا بايد حركت ما به سمت اهداف والاتري باشد. حركت در جهت شكوفايي و شكستن پوسته هايي از انحصار و نام ها! بايد اتكاء به نام ها را تبديل به اتكاء به مرام ها و روش ها نمود. اگر پويايي تئاتر را مي خواهيم، انحصار نام ها راحذف و رقابت را جايگزين نماييم. تئاتر را بايد به صورت يكي ديگر از ويترين هاي فرهنگي اصيل نظام جمهوري اسلامي تبديل نماييم. اگر ما در مورد تئاتر اين گونه انديشه نماييم، مسلما هم رشد تئاتر را از نظر تكنيكي تضمين خواهيم نمود و هم رشد كيفي و محتوايي آن را تضمين خواهيم كرد. در سال آخر عمر دولت نهم بايد اين فرصت به هنرمندان مسلمان تشنه كار و خدمت بيش از بيش داده شود تا نگره هاي انقلاب اسلامي را در تمامي اجزاي جامعه و توفيقات به دست آمده را در رگ هاي هنر نمايش جاري كرده و به جلوه برسانند. بدانيم كه اين تازه اول راه است. ابتداي راهي كه در صراط مستقيم الهي مي گنجد و ما را با لذت هنر آشنا مي نمايد. جز اين مباد!
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]