واضح آرشیو وب فارسی:قدس: دكتر حسن بنيانيان در گفتگو با «قدس» تأكيد كرد؛ ضرورت رهبري فكري روحانيت براي خلق آثار هنري ديني
* زهرا كهندل
« اگر يك انقلاب و يك فرهنگ، يك تمدن و يك حقيقت به ميدان هنر راه نيابد و از شيوه هاي هنري براي مطرح شدن بهره گيري نكند، آن
انقلاب، فرهنگ و تمدن در جامعه رشد نخواهد كرد.» اين جمله را مقام معظم رهبري در مورد هنر ديني بيان داشته اند. جالب اينكه با توجه به تأكيدهاي ايشان مبني بر بهره گيري از هنر در عرصه فرهنگ ديني، هنوز در اين راستا به توفيقات مورد انتظار نرسيده ايم. هر چند در اين بين مديران يقه هنرمندان را مي گيرند و هنرمندان يقه مديران را و زماني كه اين دو با هم به گفتگو مي نشينند مردم را مقصر مي دانند كه در تقاضاي هنر ديني اصرار ميل و انگيزه نمي كنند! شايد يكي از ابعاد نامگذاري سال جاري با عنوان «نوآوري و شكوفايي» به تدبير مقام معظم رهبري، بررسي اين مشكلات و يافتن راه حلهاي آن باشد. هر چند هر بار هم كه با داعيه رفع معضلات وارد ميدان شديم و شدند، به واقع نپذيرفتيم و نپذيرفتند كه در قصور و تقصير خواسته و ناخواسته سهمي و نقشي داريم و دارند.
دكتر حسن بنيانيان، رئيس حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در گفتگو با «قدس» نه به بهانه حل اين معضلات و نه به بهانه مشخص كردن مقصران اظهار نظراتش را مطرح كرده، بلكه به بهانه يادآوري برخي مشكلات در «به خدمت گرفتن هنر براي عرصه فرهنگ ديني» به سراغ اين موضوع رفتيم. اين گفتگو در ادامه مي آيد:
* آقاي بنيانيان سخن از به خدمت گرفتن هنر در عرضه فرهنگ ديني است با توجه به مسائل نامگذاري سال نوآوري و شكوفايي چه تعبيري از اين مقوله داريد؟
** بحث نوآوري، به خلق روشهاي جديد براي رسيدن به اهداف تعبير مي شود. طبيعتاً جامعه اي كه به دنبال افزايش سرعت پيشرفت خود است، در همه فعاليتهاي خود بايد نوآوري داشته باشد. در فعاليتهاي فرهنگي انتظار مي رود تحولاتي در شيوه مديريت فرهنگي به وجود آيد كه در حال حاضر در قالب مهندسي فرهنگي پيگيري مي شود. البته در بحث مديريت، سطوح مختلف مطرح مي شود.
سؤالي كه بايد به آن جواب داد اين است كه آيا دراين شيوه با وجود مداخلات دولتها مي توان نوآوري داشت؟!
* ببخشيد، در تكميل اين سؤال، تاكنون دولتهاي ما چه شيوه اي را پيش رو گرفته بودند كه در بحث مهندسي فرهنگي توفيق نداشتيم؟!
** ما به جاي اينكه توده هاي مردم و بويژه جوانان را عناصر فعال فرهنگي بسازيم، چون نيروها، نيروهاي اجرايي بودند و نه مديريتي، خود كار اجرايي را به دست گرفتيم و اين مداخلات، دولت را از سطوح نظارت و سياستگذاري براي رفع موانع و حضور فعالان فرهنگي در بخشهاي مردمي، كنار زد. به جاي اينكه دولت بستر را براي حضور مردم درعرصه فرهنگ آماده كند، خودش وارد عمل شده است و هنوز هم ادامه دارد.
* يعني دولت به مردم اعتماد ندارد كه در عرصه فرهنگي، كار را به خود مردم واگذار كند؟
** اين بحث كلان دولت نيست. نيروها ، مديران و كارشناساني كه وارد دستگاه هاي فرهنگي مي شوند، چون در موقعيت خود، شرايطي را نمي بينند كه بتوانند در سطح كلان جامعه نقش ايفا كنند و نيروهاي متعهد و دلسوزي هستند، با تأسيس يك فرهنگسرا مستقيماً كار فرهنگي مي كنند، اين در حالي است كه در شرايط موجود، دولت بايد تمهيداتي را بينديشد كه خود مردم براي راه اندازي فرهنگسرا وارد عمل شوند؛ اين گونه كه پايگاه فرهنگي و مردمي راه مي افتد و اعمال نظارت دولتي در اين فرهنگسرا از طريق كمك و حمايت باشد.
* پس دولت بايد مدير باشد و مردم مجري؟
** بله، اگر دولت همه كارها را به دست بگيرد، انگيزه والدين براي سرمايه گذاري در عرصه هاي فرهنگي فرزندانشان كم مي شود و نقش خود را ناخودآگاه به دولتها واگذار مي كنند در بحث فرهنگي هم طوري عمل مي كنيم كه بتدريج چنين اتفاقي بيفتد.
* آقاي بنيانيان، به شيوه هاي ديگر نوآوري در عرصه فرهنگ اشاره كنيد؟
** در متن فعاليتهاي فرهنگي هم بايد نوآوري داشت. ما عادت كرديم كه در حوزه فرهنگ، فرايندها را كنترل نمي كنيم، بلكه قسمتهايي از فرايند كه به دست آمد آن را تمام شده مي انگاريم، لذا اثر بخشي كم مي شود.
براي مثال، اگر در يك نشست خطابه، روشهاي علمي لحاظ شود و نوع مخاطب و نيازهاي او موضوع بحث قرار گيرد، با آمارگيري و اعمال نظرها و انتقادهاي مخاطبان، مي توان طي نسلهاي آينده، بازخورد علمي آن را مشاهده كرد كه قطعاً تأثيرهاي پايداري خواهد داشت.
هنوز اين روشها در حوزه فرهنگ ما وارد نشده كه اثر بخشي فعاليتهاي فرهنگي را به صورت علمي مشخص كنيم. معمولاً در عرصه فرهنگي، شاخصها به صورت كلي مورد ارزيابي قرار نمي گيرد.
* آقاي بنيانيان، ما در شاخصهاي فرهنگي هم تعريف درستي داريم؟!
** من موافقم كه در اين مورد هم تعريف درستي نداريم، دليل آن هم اين است كه از علم و فناوريهايي نوين در عرصه فرهنگي استفاده نمي كنيم كه نقاط ضعف برجسته شود. در واقع، وجهه اي از نوآوري، اثر بخش كردن فرآوري در فعاليتهاي فرهنگي است. اگر اين بحث به درستي تعقيب شود، خود به خود تقاضا براي استفاده از هنر ايجاد مي شود كه در حال حاضر به طور جدي تقاضاي فعاليتهاي هنري در عرصه فرهنگ ديني و مذهبي را نداريم. يكي از معضلات، نبود تقاضاست.
اگر عرضه اي هم باشد، متناسب آن تقاضايي براي عرضه وجود ندارد.
* مشكل چيست، كه تقاضا و عرضه با هم تناسب ندارد؟
** عوامل مختلفي در اين مورد دخيل است؛ نخست اينكه اساساً هنر مدرن از غرب آمده و به آن نگرش منفي وجود دارد. بدنه اصلي روحانيت، هنوز با هنر آشتي نكرده است و عده محدودي از روحانيون كه ظرفيت و اثربخشي هنر را درك كرده اند، طرفدار بهره گيري از ظرفيتهاي هنري در جهت تعميق و ترويج باورهاي ديني هستند. سال گذشته مقام معظم رهبري با اهالي سينما نشست صميمي داشتند، انتظار اين بود كه بسياري از ائمه جمعه استانها و روحانيون هم چنين حركتي را آغاز كنند تا نقطه عطفي در پيوند روحانيت و هنرمندان شود كه در حال حاضر به شدت به آن نيازمنديم زيرا براي خلق آثار هنري ديني، رهبري فكري روحانيت از ضرورتهاست و اين مهم با پيوند ميان اين دو قشر محقق مي شود. اين ارتباط ميان هنرمندان و مقام معظم رهبري ايجاد شد، اما در سطوح ديگر روحانيت شاهد اين پيوند نبوديم. اين جاست كه سؤالهاي اين دو قشر از هم براي پاسخگويي مطرح نمي شود كه جوابي هم بگيرد. بخشي از فرار بدنه روحانيت از جامعه هنرمندي، ريشه تاريخي دارد كه به قبل انقلاب برمي گردد. بخشي ديگر هم به هنرمندان برمي گردد كه نمي خواهند با قشر مؤثر روحانيون در عرصه فرهنگي، ارتباط برقرار كنند.
* پس مشكل دو طرفه است؛ هم از سوي هنرمندان و هم از سوي روحانيون؟
** بله، اين مشكلاتي است كه خواسته و ناخواسته هنوز براي رفع آن وارد ميدان نشده ايم.
* آقاي بنيانيان !به عرضه هنر در جامعه ديني ايران اشاره اي داشتيد دليل تناسب نداشتن عرضه و تقاضا، از سوي مردم است كه چنين تقاضايي را براي دريافت هنر ندارند يا هنرمندان كه هنر عرضه ديني را ندارند؟
** طيف غالب هنرمندان ما، در قالبهاي تحميلي به خودشان اسير شده اند، بخصوص وقتي هنرهاي مؤفق جهاني را كه متعلق به فرهنگ ديگري است، به عنوان بهترين آثار هنري مي پذيريم. از سوي ديگر، يارانه ها ي دولت براي حمايت از هنر، موجب توليد مجموعه آثاري شده كه با توده مردم ارتباط برقرار نمي كند. اقليتي آن را مي پسندد و آنان هم به هنرمنداني تبديل شده اند كه اگر دولت باشد، مي توانند ادامه حيات دهند. براي مثال، اگر هنرمندي با يارانه هاي دولتي تئاتري را روي صحنه ببرد و به اصطلاح بر مبناي نگاه روشنفكرانه خود آن را ساخته باشد، تا زماني روي صحنه است كه با يارانه دولت اجرا شود در غير اين صورت مردم براي ديدن آن بليت نمي خرند، چون بر اساس نياز آنان توليد نشده است.
هنري در جامعه ما دوام مي آورد كه اگر دولت بستر توليد آن را فراهم كرد، مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. در حال حاضر، ما هنري نداريم كه سه وجه نيازهاي مردم، چارچوبهاي ارزشي و استقلال اقتصادي خود را تأمين كند.
* منشأ اين نقصها چيست؟
** بخشي از اين نقصها در مديران، بخشي ديگر در هنرمندان و قسمتي از آن هم شايد در سليقه هاي توده مردم باشد تا معضل خود را نمايان كند. تا زماني كه مديران، هنرمندان را متهم كنند و هنرمندان هم مديران را و هر دو با هم به اين نتيجه برسند كه مردم نمي فهمند(!) معضل حل نمي شود.
مشكلات زماني حل مي شود كه در مراكز پژوهشي، برنامه ها و فعاليتها ساماندهي و سازماندهي شود. در كشور ما، هر زمان كه قرار است معضلات را حل كنيم، چون غير علمي و غير منطقي با آن برخورد مي كنيم، سعي داريم معضل را از گروه خودمان به گروه مقابل منتقل كنيم. براي همين است كه معضلات هيچ گاه حل نمي شود و هميشه مهر اتهام را به ديگري زده ايم. نقاط ضعف را شناسايي نمي كنيم.
* بحثي كه مطرح مي شود اين است كه آيا اين عدم تحول و تحرك در عرصه هنر، از حركتها و روشهاي سنتي در اين حوزه است؟
** يكي از مشكلات ديگر ما اين است كه در عرصه هنر و فرهنگ، همچنان سنتي مي انديشيم و سنتي اقدام به توليد مي كنيم، در حالي كه در بخشهاي ديگر، حضور علم و فناوري را پذيرفته ايم . در معضلات فرهنگي كه به مراتب پيچيده تر از حوزه هاي ديگر است، شاهد استفاده از روشهاي علمي و تخصصي نيستيم و بسيار سطحي و گذرا به آن نگاه مي كنيم. اگر قرار باشد حق فرهنگي را ادا كنيم و تمدن تاريخي خود را به مرحله اي برسانيم كه كالاهاي فرهنگي و هنري ما به سراسر دنيا صادر شود، نقش دولتها بايد بسترسازي براي تزريق علم و فناوري در جهت نوآوري در عرصه فرهنگ و هنر باشد. در بحث عرضه و تقاضا هم بايد مردم و هنرمندان به پاسخي روشن برسند. لذا، بايد در دستگاه هاي فرهنگي و هنري، بستري را فراهم آوريم كه دسترسي هنرمندان به منابع فكري و علمي آسان شود. در واقع، يارانه هاي مستقيم دولت به كارهاي موردي است و زماني كه كارها موردي باشد، بقيه هنرمندان گلايه مند مي شوند.
* جالب است كه بسياري از هنرمندان از نبود حمايتهاي دولت گلايه دارند؛ بويژه در بحث صادرات آثار هنري و ادبي؟!
** خب، در حال حاضر به نقطه عطف بحث رسيديم كه پاسخ اين سؤال را مورد بررسي قرار دهيم و در اين جا نوآوري را خرج كنيم. اينكه، بهترين روشن تزريق يارانه در عرصه هنر چيست؟ اصل شرايط اين است كه دولت بايد به هنر يارانه بدهد، اما اينكه بهترين روش تزريق يارانه در عرصه هنر چيست، مي تواند در سال نوآوري و شكوفايي، موضوع بحث براي برگزاري نشستهاي علمي و تخصصي در اين مورد باشد.
اينكه نه مردم، نه هنرمندان و نه مديران راضي نيستند؛ وضع خوبي نيست، خود اين عرصه نوآوري است كه بايد امسال با همكاري دستگاه هاي متولي، بررسي و تحليل شود. البته حوزه هنري يك دستگاه اجرايي است و اميدواريم اين مسائل در سطح سياستگذاري و مديريتي مطرح و حل شود.
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]