واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: جايگاه خاطره نويسى جنگ در ادبيات معاصر خاطرات چفيه دار
] ايران شيرى]
شايد خاطره نويسى جنگ به صورت جدى از سال ۱۳۶۸ با كتاب تپه برهانى (۱) اثر حميدرضا طالقانى شروع شده باشد. نه اين كه بتوان آن را اولين اثر دانست بلكه مى بايست كتاب منظور را كارى قابل بررسى معرفى كرد. سپس طى سال هاى بعد كتاب هاى خاطرات ديگرى اضافه شدند كه با درنگ در چند و چون آنها مى توان محور يا محورهايى راجع به چگونگى اين آثار ارائه كرد. اما آنچه در اين يادداشت پى گرفته مى شود، نفس وجود خاطره نوشته ها در كنار ساير مكتوبات است. خاطره نويسى از يك سو به تاريخ مربوط مى شود و از ديگر سو فعاليتى ادبى محسوب مى گردد. حال اين سؤال پيش مى آيد كه ما چگونه متن خاطره را بخوانيم. يعنى آن را در چه افق انتظارى بگذاريم. آيا بايد آن را ذيل مكتوبات تاريخى فرض كرد؛ و انتظار داشت كه منطق نوشتارى آن كاملاً علمى و مستقيم باشد يا مى بايست به آن شأن ادبى داد و عناصر آن را طبق قوانين ژانرهاى ادبى بررسيد حتى ممكن است مجبور باشيم قوانين خاصى براى تحليل و استفاده از آن وضع كنيم. به گونه اى كه آنها را به صورت متونى كاملاً مستقل مورد بهره بردارى قرار دهيم زيرا به هر روى بستر خاصى كه خاطره نويسى در ايران در آن باليده است انكارپذيرنيست. اين دسته از متون پس از انقلاب ۵۷ و جنگ ۸ ساله به ضرورت مورد توجه قرار گرفتند. تاريخ خاطره نويسى در ايران وابستگى عميقى به اين دو تحول دارد. در مورد اول خاطرات سياسى و در مورد دوم خاطرات رزمندگان به نسبت قابل ملاحظه اى جدى تلقى شدند. از اين رو موضوع متون، نقشى اساسى در چيستى آنها بازى مى كند. در خاطره سياسى جنبه تاريخى رجحان دارد. اما بار ارزشى جنگ ما را بر آن مى دارد كه به وجه ادبى خاطرات اهميت ويژه اى بدهيم. زيرا وقايع نگارى جنگ با مفاهيمى چون پاسداشت و تربيت ارتباط وثيقى دارند. بدين منظور درك مناسبت آنها با ژانرهاى ادبى مقدم هستند.
آيا خاطره نويسى جنگ يك ژانر ادبى است:
پيش از آن كه به دنبال عناصر ژانر خاصى مثل رمان در خاطرات بگرديم مجبور هستيم ابتدا ماهيت آنها را روشن كنيم. زيرا ممكن است به اين نتيجه برسيم كه نبايد اين گونه را تحت قوانين ژانر داستان يا شعر فرض كرد بلكه بايد آنها را در كنارشان و به طور مستقل درك نمود. دراين راستا اولين مشكل، انكار خاطره نويسى به مثابه امر هنرى نزد بعضى از منتقدين است. به نظر ايشان خاطره نويسى به سادگى فقط خاطره نويسى است و هيچ شأن هنرى ندارد. در پاسخ بايد اشاره كرد كه انواع هنرى در مكان ها و زمان هاى مختلف متفاوت بوده اند. براى نمونه در يونان باستان از «خطابه» در كنار شعر و نمايشنامه ياد مى شد. يونانى ها معمولاً خطابه را در رساى كشته هاى جنگ ، عشق ، معشوق و... به كار مى بردند. اما مسئله به همين سادگى حل نمى شود؛ هرچند ارسطو به راحتى گونه هاى مختلف را در يك رديف قرار مى داد، اما بايد اذعان داشت كه دنياى يك «آتنى » اقتضائات خاص خود را داشت. چه بسا در عصر ما موضوعات ديگرگون شده باشند. در چند سده اخير Art بار معنايى مخصوصى به خود گرفته است. در آن دوران اين كلمه به معناى كلى «صنعت» به كار مى رفت. در حقيقت چه در يونان باستان ، چه در دوران ميانه اسلامى و حتى پيش از رنسانس صنايع زيرمجموعه هنر بود. در تمدن اسلامى تفاوت هايى در معناى «هنر» نسبت به مفهوم يونانى ديده مى شود. در تمدن ما «معنايى كه از اين لفظ بر مى آيد، بيشتر به نيكى و فضيلت باز مى گردد؛ چنان كه هنر برگرفته از «هونره» زبان پهلوى است. دراين زبان «هو» به معناى نيكى و «نره» به معناى مرد دلير و شجاع است. يعنى در تمدن اسلامى ، هنر و هنرمندى بعد از كسب مقام نيكى و دلاورى و شجاعت است. دليرى و شجاعت نيز وقتى است كه شخص از مرتبه اضطراب و ترس و دودلى به درآيد و به مرتبه امنيت و قرار و اطمينان برسد.»(۲)
همچنين اين كلمه در غرب معاصر تحت عنوان استتيك و زيبايى شناسى معنا شده است.«امانوئل كانت» باور داشت فقط زمانى برخورد ما با اثر هنرى زيبايى شناسانه است كه هيچ غرض ديگرى به جز درك زيبايى صرف از اثر را نداشته باشيم. به صورت اجمالى مى توان سه معناى يونانى ، اسلامى و معاصر را به ترتيب: ساختن و پرداختن، فضيلت و زيبايى صرف قلمداد كرد. براين قرار مى توان گفت چنانچه بخواهيم خاطرات را به سنجه هنرشناسى معاصر بررسى كنيم با مسيرى ناهموار روبه رو مى شويم؛ چراكه در آن صورت وجوه پاسداشت، ارزش و تربيت عناصرى ناهمگون هستند. در حالى كه بدون اين عناصر خاطره نويسى جنگ از معناى اساسى خود تهى مى شود. حتى زمانى كه تلاش مى كنيم با ابزار علمى جديد به سراغ مطالعه اين آثار برويم مجبور مى شويم به جنبه هاى خاصى از ماهيت خاطرات جنگ اشاره كنيم. براى مثال وقتى آقاى عليرضا كمرى به تحليل و ريخت شناسى كتاب «زنده باد كميل» مى نشيند، مى گويد: «... صرف رويدادهاى جارى جبهه براى نويسنده و بسيارى چون او چندان موضوعيتى نداشته و گويى حوادث جبهه به تبع احوال رزمندگان معنا و مفهوم مى يافته است. دراين هنگام زمينه هاى گذر از سطح بيرونى و محسوس رويدادها به باطن آنها به آهستگى فراهم مى آيد و معرفت شهودى و درون انديشى درباره وقايع جبهه و جنگ در زبان و ذهن راويان پديدار مى شود.» (۳) هر چند نمى توان و نبايد از يافته هاى جديد در تحليل آثار خويش چشم پوشيد، اما از سوى ديگر مى بايست ابزارها را با توجه به نياز خود به كار بست. هنگام مطالعه و بررسى خاطرات جنگ از رهيافت هاى متن شناسى اخير استفاده مى كنيم؛ ولى وقتى قرار است قبل از هر كارى درباره طبقه بندى آنها بينديشيم لاجرم طبق سنت خود رفتار مى نماييم. در اين راستا توجه به اين امر ضرورى است كه هر سنت ادبى نه تنها آثار مخصوص خود را مى آفريند بلكه همراه با آن افق انتظار خاص خود را نيز مى پروراند. تصادفى نيست كه در زبان فارسى ادب به دو منظور به كار مى رود. در يك سو ادبيات به معناى شعر و داستان از آن اراده مى شود و از سوى ديگر مفاهيمى تربيتى همچون تأديب و مؤدب از آن مشتق مى شوند. در سرچشمه ادبيات ايران، شاهنامه اثرحكيم فردوسى جايگاه خاصى دارد. در شاهنامه خاطره خوانى ، قصه گويى ، اهداف تربيتى و زيبايى همه در كنار هم به يك ميزان مورد توجه قرار گرفته اند. بعدها همه قله هاى ادب فارسى از نظامى و عطار و سعدى و مولوى و... در ايجاد چنين تعادلى كوشا بودند. در افق انتظار سنت ادبى ايران كه از «هونره» در زبان پهلوى جارى مى شود و تحت تأثير فرهنگ اسلامى در آثار فاخر فارسى ادامه مى يابد. تجلى فضيلت يك امر حاشيه اى نيست. ادبيات مقاومت نيز چه در ژانر شعر و چه در ژانر داستان به اين مهم قيام داشتند. خاطره نويسى هرچند از قوانين ژانرى ديگرگونه ها تبعيت نمى كند اما با توجه به معناى خاص هنر در تمدن ما مى تواند در كنار آنها قرار گيرد.
آيا خاطره نويسى مى تواند بر ادبيات معاصر اثر بگذارد:
چند سال پيش بعضى منتقدان رمان در سطح جهانى گمان مى كردند زندگى رمان به سررسيده است. ناگهان گابريل گارسيا ماركز كتاب «صدسال تنهايى» را ارائه كرد. بعضى به آن شعر - داستان و بعضى رئاليسم جادويى گفتند. اما آنچه اهميت دارد اين است كه رمان در فضاى جديدى فرصت ادامه حيات يافت. بارها از فرم هاى حاشيه اى براى نوشتن رمان استفاده كرده اند. در «بابا لنگ دراز» از نامه نگارى و در «دفترچه ممنوع» از فرم دفترچه خاطرات. بيراه نخواهد بود اگر مدعى شويم فرم خاطره نويسى مى تواند به صورت يك نوع فضاى خاص در اختيار نويسندگان باشد تا در اين فرم خاص ذوق خويش را بيازمايند. همه مى دانيم با پيشنهاد يك فرم ويژه بحران ادبيات به پايان نمى رسد. اما اين فرم امكان خوبى را فراهم مى آورد تا در قالب آن به دنبال تازگى هايى گشت كه نه تنها ادبيات دفاع مقدس بلكه حتى ادبيات معاصر به آن نياز دارند. ممكن است گاهى بعضى كوشش ها ناكام بمانند ولى بهبودى در نوشتن هيچ راهى به جز نوشتن و دوباره نوشتن ندارد.
پى نوشت:
۱- تپه برهانى حميدرضا طالقانى/ ناشر : سپاه پاسداران / چاپ اول : شهريور ۱۳۶۸
۲- سايه طوبى / جايگاه هنر در تمدن اسلامى / محمدرضا ريخته گران / انتشارات فرهنگستان هنر / آذر /۱۳۷۹ ص - ۱۴۹
۳- نام آورد/ ريخت شناسى خاطرات جنگ / عليرضا كمرى / انتشارات حوزه هنرى / ۱۳۸۰ / ص ۲۱۴
شنبه 29 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 297]