محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828752291
به انگيزه انتشار تصحيح تازه آثار عطار نيشابوري توسط استاد دكتر شفيعي كدكني احياگري نوانديشانه ميراث عرفان ايراني
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: به انگيزه انتشار تصحيح تازه آثار عطار نيشابوري توسط استاد دكتر شفيعي كدكني احياگري نوانديشانه ميراث عرفان ايراني
فرزاد زادمحسن
1- در آغاز سخن از ذكر اين غبه قول اصوليينف مقدمه واجب يا تمهيد الكلام بحث ناگزيرم كه هر اثر تازه از «استاد دكتر محمدرضا شفيعي كدكني» تاكنون در پاسخ يكي از نيازهاي جامعه امروز به كليت ميراث سنت، فرهنگ و آيين معنوي، تاريخي و فكري ادبيات اين سرزمين بوده است. رويكرد او به آثار ادبي كلاسيك (از تصحيحات منحصر به فرد و منقح او با حواشي و تعليقات ممتع و مستوفا كه عمدتاً بر ارزش و غناي متن و ادراك جديد و امروزين آن بسي افزوده تا احيا و معرفي دوباره بسياري از گوهرهاي ناشناخته و نايافته اين ميراث كه يا مستقيماً توسط خود او يا از طريق شاگردان و مشاوره و راهنمايي و ارائه ايده به آنان در رساله هاي دانشگاهي و دكترا انجام گرفته) با درك ضرورت هاي زمان ما و انسان امروز متناظر بوده است؛ انساني كه در زيست بوم جهان كنوني با همه پرسش ها و ترديدها و تناقض هاي دروني و خلاءها و فقدان هاي عظيم معرفتي و بحران هاي انديشگي و چالش هاي فلسفي بي شمار و بي پايان و خيزاب ها و گرداب هاي پياپي روحي و رواني مي زيد- كه همه هم يكسر خاص همين انسان امروز است- و هر بار با نگاهي جست وجوگر، كاشف و معني ياب و در نهايت و به غايت هوشمندانه و خلاق به بخشي از اين كليت كه خود متصل به تماميت هويت فرهنگي و تاريخي ماست پرتوي تازه افكنده و چيزهايي تازه از آن پيش چشم آورده است. اين رويه را حتي در مقدمه ها و پيشگفتار و پاورقي هاي او و برگزيده هايي كه از انوري و عطار و حزين لاهيجي و بيدل و مولانا گرد آورده و به چاپ رسانده مي توان ديد. اين نظر به «امروز» و «اكنون» داشتن و با ايده يي روشن و انديشه يي راهگشا به سراغ متون و مواريث كهن ادبي به مثابه مظهريتي از يك ساختار و منظومه عظيم تر رفتن را مي توان حتي در كارنامه شاعري او نيز مشاهده كرد؛ واژه ها از دل سنت خراسان پرشكوه و افسانه يي قديم به رقص درمي آيند و از خواب قرون و اعصار برمي خيزند و در بستر نگاهي انساني- به شدت انساني- و آزاده وار و آزادانديش، كه گاه به تناسب زمان، عصيانگر و پرخروش، نبض تند و تپنده روزگار خويش را به دست گرفته و گاه ملايم و نرم و آرام، روي در ابديت هستي دارد و پيرانه سر در مكاشفه راز آفرينش، سازگار و هموار به جهان و انسان نظر مي افكند، هويت و معنايي ديگرگونه به خود مي گيرند و رسالتي از نو مي يابند. از اينجاست كه اسطوره آرمانشهر «نشابور» و صبح و كوچه باغ ها و نقش هاي كهنش رخ مي افروزد.
2- سلوك و سياحت مستمر و درازمدت شفيعي كدكني در دنياي عارفان خراسان و از جمله «پير نيشابور» سفري است با اشراف و استشعاري كامل به همه زوايا و ساحت هاي اين سنت فرهنگي به عنوان يك آفاق متبلور از فرهنگ، جامعه شناسي، زبان شناسي، فرماليسم و زيبايي شناسي و ساختار ادبي و نوآوري ها و بداعت هايش و در مجموع، يك منظومه تمام عيار معرفتي با همه تاثيرگذاري ها و موج آفريني هايش در جريان تاريخي تكامل روانشناسي اجتماعي، سنت هاي ادبي و روح جمعي قوم ايراني كه اين عرفان را آميزه يي از تمامي ويژگي هاي بازتابنده منش قومي و آينه يي شفاف از منشور خصلت هاي سرشت نماي جمعي در بحران خيزترين هنگامه هاي تاريخي مي آفريند.
خرده گيري پاره يي افراد بر نگاه سخت آكادميك، روشمند، ضابطه گرا و علمي، نقادانه و نيز فرماليستي شفيعي به ميراث عرفان اسلامي- ايراني و تعريف مشهور او از عرفان به عنوان «نگاه هنري و زيباشناسانه به الهيات و دين» ناشي از فقدان اين نگاه سيستماتيك و منظومه وار به عرفان است كه در رويكرد شفيعي نه فقط طريقت كه بستر تكوين بخشي از هويت تاريخي و سپهر معرفت، جامعه شناسي فرهنگ و سنت هاي اجتماعي مردم ايران و خاستگاه زاد و زيست بسي از جريان هاي عمومي فراگير در اين سرزمين است؛ نگاهي كليت محور و كلان نگر كه در ضمن، همه جزييات اين منطق و منظومه را در كنار هم مي بيند و مي نهد.
3- شاعر «سفرنامه باران» كه اتاقش در انتهاي آن راهرو طبقه چهارم دانشكده ادبيات، به قول «قيصر امين پور» پايتخت همه جهان است و سال ها است كه هر سه شنبه انگار در آن اتاق، سنايي و عطار و مولانا و بايزيد و بوسعيد گردهم مي آيند و پرده مي گشايند و پروبال مي افشانند اينك دوستداران ادبيات فاخر ايران را به ضيافتي ديگر از پس پركاري و سختكوشي مجدانه و چندين ساله خويش غكه ده سال آن را حداقل خود از نزديك شاهد بوده امف فرا مي خواند؛ رونمايي سه اثر ديگر از عطار به تصحيح استاد دكتر شفيعي كدكني با آن همه سختگيري و دقت و وسواس و تقيد كامل به منطق و روش شناسي علمي و آكادميك براي همه آنها كه در اين سال ها ديده اند استاد هر جا رفته، كوله بار كلمات پير نيشابور را همراه خويش برده (از توكيو تا هاروارد) و دمي از كار تصحيح اين آثار نياسوده خبري است حقيقتاً خوش از آن رو كه نشان از تداوم يك افق انديشه و استمرار حضور يك نگاه و شيوه همچنان پيشرو و پويا در عرصه پژوهش و نقادي ادبي و مطالعات تاريخ عرفان اسلامي، ايراني دارد.
4- پيش از هر چيز خلاء جدي و انكارناپذيري كه در عرصه پژوهش تاريخ ادبيات و عرفان داريم عظمت كار شفيعي را دوچندان مي نماياند چنانكه گويي استاد، بار بسي از فقدان ها و نقصان ها را باز هم يك تنه بر دوش مي كشد و خود، كاري مي كند كه كمتر همت و جديتي مصروف آن مي شود و هنوز هم هموست كه تاكنون به مثابه الگويي بي رقيب- در همين سال هاي اخير- از چنين نگرش و رهيافتي به ادبيات در دل منظر و ميدان عظيم تري به وسعت فرهنگ و تاريخ ايران به جا مانده و گويي براي بسي از كارهاي سترگ بايد همچنان منتظر بمانيم كه خود، تنها دست به كار شود يا كار را به رهرواني بسپرد كه در آيين او شيوه رهروي و طي طريقت آموخته اند.
? اول؛ نگاه هستي شناسنانه به سنت عرفان اسلامي- ايراني و به ويژه خاستگاه و تبلور ملي آن (در مكتب خراسان) در يك بافت تاريخي، معرفتي و در امتداد تكوين و تداوم جريان هاي فلسفي، كلامي، حوادث تاريخي و چالش هاي سياسي، اجتماعي.
? دوم؛ نگاهي از درون ساختارهاي فرهنگ، انديشه، هويت تاريخي و روح مليت ايراني و نقش آنها در استمرار و تكامل اين سنت عرفاني كه اين همعناني در نهايت به شكل گيري يك «اسلام ايراني شده» و نفوذ و جذب آن به درون هاضمه فرهنگي اين قوم مي انجامد، يك پيوند متعادل، ارگانيك و منظومه وار كه بنيادهاي فكر ايراني را فرا نموده است.
? سوم؛ ويژگي همچنان منحصر به فرد او اين است كه شعر و شيفتگي را هرگز با تحقيق و تدقيق و تعمق درنمي آميزد و منطق و روش اين دو را كه از اساس با يكديگر در تضادند در يك طراز و ترازو نمي نهد؛ يعني اولاً حضور او در عرصه تصحيح متون حامل يك پيام اصلي و محوري است؛ آشنايي با روش علمي، انتقادي تصحيح متون يعني اشراف بر حوزه هاي زباني، مفهومي، تاريخي و فرهنگي يك دوران با همه ابعاد و زواياي خود و اين رهيافت و منظر كلي براي همه پژوهشگران و دانشجويان ادبيات است. زورآزمايي و دست و پنجه نرم كردن با دشواري هاي تصحيح انتقادي كه فرآيندي پيچيده و زمانبر و گاه فرساينده و ديربازده است اما حاصل آن اگر با روش شناسي و متدولوژي علمي خاص خود توام باشد بسي درخشان خواهد بود. چرا «تولدكه» و «نيكلسون» بايد اين كليد را يافته باشند و طلبه ادبيات اين سرزمين نه؟ اين مستقل شدن و به «اجتهاد» رسيدن صد البته محتاج تربيتي است و تادبي.
ثانياً و مهم تر از همه تصحيح انتقادي متن براي «استاد شفيعي كدكني» وسيله و ابزاري است كه در آن آفاق مجسمي از يك سنت و روش «احياگري نوانديشانه» را پيش چشم عيان كند. يعني با «نگاه» و «نياز» و «سنت» امروز به سراغ متن- منظومه يي رفتن اما در دل همان روش و با همان كليد واژه ها و پايبند و مقيد به همان سنت هاي زباني- معرفتي و در متن همان روايت و قرائت انسان شناختي و از عمق همان جهان بيني و اين كاري است به غايت دشوار و همان گونه طاقت آزما و مردافكن كه راه رفتن بر لبه تيغ؛ اينكه خوانش متن را با وفاداري كامل به پارادايم، چارچوب ها، پس زمينه ها، ساخت مايه ها و در يك كلام درون ذات و به يك معنا گفتمان محوري و مسلط آن و مبتني به شيوه يي علمي و كاملاً خارج از سطحي انديشي و سهل انگاري و ذوق و تفنن سامان دهيم و در عين حال نگاه خويش را با دوران و دنياي امروز و با دريافتي منطبق كنيم كه روي با افق معرفت و انگاره هاي انسان اين عصر دارد. از مباحث دراز دامن خرد و عقلانيت و اشعريت و اعتزال در ديسكورس هاي شعر فارسي تا متعددهاي «مفلس كيميافروش» و «زبور پارسي» و خلاصه هر اشاره و نكته يي كه در هر جا از او يافته ايم سايه پررنگ اين خودآگاهي و بصيرت تاريخي و ديدن همه عناصر در يك استمرار و كليت و مبتني بر آسيب شناسي و تحليل انتقادي را به وضوح مي بينيم. خود اين پرداختن به عطار- به عنوان يكي از روشن ترين و اصلي ترين نمايندگان همان عرفان ايراني با همه شاخصه هايش- مي تواند توجيه يك ضرورت باشد كه اصلاً چرا عطار؟ چه پيامي از آفاق حكمت و عرفان عطار براي زيستن خود خواهم آموخت؟ نگاه دوباره به عطار دعوت به كدام انديشه و حامل تفكر بازگشت به كدام سرچشمه هاست؟ عرفان عطار به نوعي معدل و محصل تجارب عرفاني پيش از خود است و به نوعي از سرچشمه سنت هاي اصيل عرفاني متقدم سيراب شده و عناصر اين مكتب ها را در خود با گذر از صافي فرهنگ، زيبايي شناسي و زبان و هويت تاريخي قوم ايراني ته نشين و حل و جذب كرده است. به گونه يي مي توان گفت اين عرفان از همه سازگارتر با عناصر و بن مايه هاي آن وجدان جمعي، روانشناسي و رفتارشناسي فرهنگي و روح تاريخي است؛ اعتزال، انسان گرايي، نزديكي به عقلانيت و پرسشگري از متعالي ترين و مقدس ترين حقايق و مفاهيم، اصالت و بداعت و نيالودن به پيرايه هاي الفاظ و تكلفات و تصنعات ترمينولوژيك و واژه پردازانه و توهمات تخديري و هوروقليايي و سلسله بازي و مريدنوازي و محفل گزيني و همه آنچه از بعد ابن عربي و شاه نعمت الله ولي و... تا روزگار انحطاط و زوال عرفان هاي صوفيانه و مسلكي و خانقاهي عهد صفويه گذشت و نيز مولفه هاي زيبايي شناسانه و زبان شناختي خاصي كه جنبه هنري اين نگاه معنوي و مينوي به هستي را متمايز و منحصر به فرد مي نماياند هم از اين شمارند. بازگشت به يكي از اصيل ترين سنت ها و سرچشمه هاي ذوق و خرد عرفاني اين سرزمين در اين روزگار خود يكي از جنبه هاي مهم و فراموش ناشدني كار شفيعي است؛ روزگاري كه همه داعيه هاي مطلق انگار و فراگير رنگ باخته و تنگ نظري در انحصار آفاق فراخ و بيكران هستي شناسي و سلوك و معرفت ديني به چارچوب شريعت و نيز انباشت آگاهي هاي ساختارگريز و متكثر و مجازي عصر پست مدرن، بسياري را به جست وجوي حقيقتي، سرپناهي، تسكيني و پاسخي به سمت تجربه هاي توهم آلود بي سامان، تخديرگر و خلسه آور شبه عرفاني و انواع رويكردهاي متافيزيكي- ماورايي و تركيبات روانشناسي و علوم غريبه و جادو و آيين هاي كهن از انواع بدوي و سرخپوستي تا چيني و هندي و شبه دين ها و فرقه هاي خودساخته و رو به تراكم و انبوهي مي كشد كه همه در ذات خود مروج ماديت محضند و آنچه فاقدند تجربه عرفاني ناب و قرين با خلوص و تجرد و استغراق و يگانگي با امر الوهي و قدسي و غيبي است. در چنين شرايطي و بر چنين زمينه جامعه شناختي و روانشناسانه يي از وضعيت، هويت و رهيافت مخاطبان بالقوه عرفان و تعاليم معنوي، عرفاني است كه نگاه و عنايت ويژه او به عطار با همه آن پس زمينه و پشتوانه عظيم فرهنگي و تاريخي اش سخت معني دار و قابل تامل به نظر مي رسد. با آنكه استاد به وامداري از ميراث سنت تحقيق و تتبع علمي و پايه گذاران نقد و شرح روشمند و دانشگاهي ادبيات در ايران از تقي زاده و كسروي و بهار و فروزانفر تا قزويني و مينوي و... و در احياي همان رويكرد پژوهشي موشكافانه و نقادانه به آثار و مواريث فرهنگ و ادب اين قوم در شيوه متبع خويش تنها به آنچه نظر دارد و در رفتارشناسي ادبي خود نيز مدام در كار آموختن و اشاعه و بسط آن به ديگران است؛ هر چه روشمندتر، دقيق تر و نيز هر چه منصف تر و معتدل تر بودن در تصحيح و تحقيق و هر چه بيشتر متكي ماندن به اصول و ضوابط و بايسته هاي روش علمي و نقادانه است اما در پس اين سياحت مجذوبانه در حال و هواي انديشه هاي عارفانه و اين سير و سلوك خستگي ناپذير و تنفس شيفته وار در منظومه و اتمسفر عرفان خراساني و ايراني- با همه انسان گرايي و آزادمنشي آن - كه گاه پهلو به رياضت مي زند نبايد كمي به دورتر تفكر كنيم؟ به آن آفاق «احياگري نوانديشانه» كه از كوچه باغ هاي نيشابور آرماني و لامكاني شاعر- محقق ما- كه دير زياد و بهارآفرين تر- چهره مي گشايد و به يك چشم انداز جهاني و انساني- به شدت انساني- روي مي نهد؟
«اي نهال آرزو، خوش زي، كه بار آورده اي»...
جمعه 28 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1945]
-
گوناگون
پربازدیدترینها