تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866378112


پیرامون دكتر علی شریعتی
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پیرامون دكتر علی شریعتی

علی ، فدا بوداشاره:«نویسنده منتقد»، استاد «حیدر رحیمپور» همانقدر كه كوبنده مینویسد شنیدنی هم خاطره میگوید .خاطرات او نیازی به طرح پرسش نداشت.*****اولین آشنایی من با علی روز انتخابات وكلای مشهد سال 1328 بود. من اعلامیه كوچكی داده بودم كه مؤتلفة اسلامی فقط به دو شاگرد مكتب اسلام، شیخ محمود حلبی و استاد محمدتقی شریعتی رأی میدهند؛ ولی او به جای شیخ محمود برای «ثابت» رئیس كارخانه قند فعالیت میكرد. من كه از بازرسان بودم، به استاد شریعتی گزارش دادم و استاد بهوسیلة من به علی پیام داد كه یا تو به خانه برو یا من میروم.او 15 ساله و عضو انجمنهای اسلامی دبیرستانها و رفیق مرحوم دكتر سامی بود و من 17 ساله و كوچكترین عضو هیئت مؤسس مؤتلفه اسلامی بودم. بعد از این جریان با هم قهر كردیم و قهر بودیم.***نهضت مقاومت ملی سال 33، بعد از كودتای 28 مرداد كه همه گروههای سیاسی شكستخورده و منفعل شده بودند؛ نهضت مقاومت ملی تأسیس شد و مرا شیخ محمدتقی جعفری و آیتا... حاج سید جوادی و آیتا... شبستری به جمعیت دعوت كردند، ولی مطمئن هستم پشت پرده این دعوت یا استاد شریعتی یا احمدزاده و یا بازرگان بودند.من و علی، دوباره روبهرو شدیم، هنوز به خاطر ماجرای انتخابات، نیمه قهر بودیم؛ خوش و بش كردیم، او 21 ساله و من 23 ساله بودم ولی هر دو پیر سیاسی شناخته میشدیم.بعد از یكی دو جلسه حسابی رفیق شدیم. مدتی بعد هر دو اتفاق كردیم كه این نهضت چیزی بارش نیست؛ كه به آن دل ببندیم. علی از آن به بعد بیشتر به دانشجویان پرداخت و با مهندس بازرگان كه مشغول تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان بود همكاری بیشتری داشت. تا اینكه در دستگیری گروهی اعضای نهضت، علی هم دستگیر شد.***علی بورسیه فرانسه قبول شده بود، استاد شریعتی خیلی نگران بود، مدتی بعد با خوشحالی به من گفت، علی عجیب رو به كتب دین آورده و از من خواسته تعداد زیادی كتاب برایش بفرستم.***كانون نشر حقایق دینی بیشتر اوقات بسته یا نیمه تعطیل بود. رفقای كانون و استاد شریعتی و دیگران، به طور پراكنده هم را میدیدیم. شب قرار شد رفقا بیایند خانه ما و وقتی هم میآمدند، سور الزامی و اجباری بود. من عصر آن روز مغازه یكی از رفقا بودم، علی با كسی كه آنجا بود، تلفنی صحبت میكرد.گوشی را گرفتم، گفتم: علی رفقا امشب خانه ما هستند، تو هم بیا، گفت: امشب نمیتوانم، یك دختر و پسر دانشجو، عقد كردهاند، خیلی هم فقیرند، میخواهم امشب ببرمشان و یك چلوكباب بدهم و راهیشان كنم به حجله، ولی هر جور باشد سر شب خودم را میرسانم.استاد شریعتی، قدسی، امیرپور و سررشتهدار آمده بودند، بعد از نماز علی آمد، بقیه گفتند: این از كجا فهمیده؟ گفتم: این سوری است، خودش میفهمد.***كتاب تشیع علوی ـ تشیع صفوی تازه درآمده بود؛ شروع كردم به انتقاد از علی؛ ـ استاد شریعتی سرش را پایین انداخته بود و گوش میداد، دوست داشت از علی انتقاد كنیم ـ گفتم: علی تو چقدر «مجلسی» را میشناسی كه این چرتها را مینویسی، گفت: اَووووو به مرجع تقلیدشان اهانت شده، علی شریعتی پیش مجلسی كی باشد؟ گفتم: خوب كه چی؟ گفت: ولی مجلسی پیش امام من كی باشد؟ گفتم: چرا؟ گفت: «این روایت را مجلسی نقل میكند:یك كسی مینویسد، خلیفه در مدینه روبهروی عربی ایستاد و گفت: جان تو در دست من است یا خدا؟ گفت: تو خر كی هستی؟ دست خداست ـ بقیهاش را هم خودش درست میكرد ـ خلیفه شمشیرش را كشید و طرف را كشت. بعد از آن با امام من روبهرو میشود ـ حضرت باقر(ع) یا صادق(ع) ـ امام در جواب همین سؤال میفرمایند: جان من دست خداست ولی اگر تو نكشی بهتر است، ما با هم قوم و خویش هستیم و... و انعامی هم میگیرد.» بعد علی گفت: خوب اینطوری باید با امام من صحبت كند؟علی بلند شد و چون به من گفته بود كه میرود، من آمادگی داشتم. دنبالش رفتم، در راهرو به علی گفتم: خدا شاهد است، اگر یك دوره رسائل و مكاسب خوانده بودی، ننگت میكرد از این حرفها بزنی. گفت: پس معلوم شد، همه بدبختی تو همین رسائل و مكاسب بوده!!دو نفری بلند خندیدیم و اینهایی كه داخل اتاق بودند، مجانی خندیدند. گفتم: خوب چرا این چرتها را مینویسی؟ گفت: خدا كند ساواك هم به خریت تو باشد، گفتم: خوب كه چی؟ گفت: اگر احساس كنند كه من با روحانیت مخالفام، میتوانم حرفهایم را بزنم، من به مجلسی چه كار دارم؟ من با این وسیله میخواهم آخوندهای درباری را لنگ كنم. باید به وسیله مجلسی یك مفری داشته باشم، اگر اسم ببرم كه صبح میبرند و پوستم را میكنند.گفتم: خوب تكلیف این چرت و پرتها چه میشود؟ گفت: خوب تو بردار و درست كن، گفتم: بابات آنجاست برو بابات را مسخره كن، من كتابهای تو را یكی یكی جمع كنم و پایش بنویسم، این مطالب غلط است؟!گفت: نه مستدرك بزن، گفتم: خوب میاندازند دور، من هم میشوم مثل بقیه كه مینویسند. گفت: آقاجان، تو بنویس، پایش هم بنویس علی شریعتی، كه اگر دوستان پرسیدند بگویم درست است و اگر ساواك پرسید، بگویم به من مربوط نیست، فلانی نوشته است!!!علی رفت و من برگشتم به اتاق، استاد شریعتی گفت: «شما، اینجا با هم دعوا میكنید بعد میروید بیرون و شروع میكنید به خندیدن، من خیال كردم علی قهر كرد و رفت.» جریان را گفتم، استاد گریه كرد و گفت: ببین این پسر چقدر خالصانه كار میكند؟ من بارها توجه كردهام، اشكالات عمده آقای مطهری به علی هشت تاست، شما را هم دیدم كه چهار ـ پنج اشكال به علی وارد كردهاید. ولی به جان خودت و علی من شانزده اشكال دارم و همه را هم به علی گفتهام.میگوید: بابا، تو چرا اینطوری هستی؟ من این همه كتاب نوشتهام، شانزده اشكال زیاد است؟ خوب برو بگو علی اشتباه نوشته، علی غلط كرده اینها را نوشته، اصلاً سواد نداشته. آنقدر این بچه پاك بود كه حتی به آقای شیرازی، امام جمعه مشهد گفته بود، شما هر غلطی را كه در كتابهای من میبینید بنویسید، بعد من مینویسم هر چه آقا گفتهاند درست است.مدتی بعد از آن با مطهری رفته بودند، خدمت محمدرضا حكیمی و به او وكالت داده بود كه همه كارهایش را اصلاح كند.***جلسه پرسش و پاسخی در دانشگاه آزاد بود، یك عده از متحجرین و انجمن حجتیهها آمده بودند. یك كافر در دنیا گیر آورده بودند به نام علی شریعتی، گفتم: آقا جان اینطوری نمیشود. شما بروید اشتباهات علی شریعتی، انحرافش، اغلاطش را جمع كنید و به من بدهید، من هم مال فیض كاشانی، صاحب تفاسیر صافی و مصفا و اصفا را جمع میكنم تا ببینم كدام بیشتر است.***عروسی یكی از فامیل كه با من و مطهری و شریعتی قوم و خویش بود، من و مطهری چند ساعتی با هم بودیم. از او پرسیدم: چرا اینقدر با علی خشن برخورد میكنی؟ عین همان حرف را كه دكتر در مورد آخوندهای درباری گفته بود، گفت: اصلاً بحث علی نیست، من كه دائم به خانه پدرش رفت و آمد دارم، با خودش هم كه رفیقایم، بحث من این است كه شاخهای در حال درست شدن است ـ مجاهدین خلق را میگفت ـ كه خود را به علی میچسبانند، علی هم چیزی نمیگوید، من مجبورم با علی اینطور برخورد كنم؛ كه آنها افشا شوند.یعنی مطهری، شریعتی را فدای خط مكتبی خود میكرد. علی هم خود را فدا میكرد تا ارتجاع را بشكند.علی آدم نبود، فدا بود. فدایی نبود، فدا بود. فدای جامعه و اسلام و مردم.***تازه از زندان آزاد شده بود و آمده بود مشهد. خیلی ملول بود، دلیلش را پرسیدم، گفت: اینها مرا ول كردهاند كه ضایع كنند. نوشتههایی از من كه ابداً مورد نظرم نیست، توی روزنامه ـ به خاطرم نیست كیهان یا اطلاعات آن زمان ـ چاپ میكنند. نمیتوانم اینها را در ایران جواب بدهم، خیلی ناراحت بود و ما فهمیده بودیم كه تصمیم به كوچ گرفته است. حتی این قضیه را به استاد هم نگفته بود.***سه روز قبل از سفر برنگشتن علی، باز رفقا گفته بودند به خانه ما میآیند، در آن جلسه استاد شریعتی نیامدند و من بعدها فهمیدم این جلسه را علی برپا كرده است؛ البته نه آشكار بلكه پنهان و برای تودیع با دوستان تقریباً دو ساعت به غروب بود، باغچهها را آب میدادم، دیدم كسی میگوید: آی یا الله خودت را بپوشان مرد است. نگاه كردم دیدم علی است. علی قانونش این بود كه مثلاً وقتی میگفت ساعت هشت، یازده میآمد. حالا قرار است هفت بیاید، چهار آمده. گفتم واقعاً همان كه خودت میدانی هستی!!! گفت: «فكر كردم میآیم اینجا، تا رفقا بیایند حاشیههای مفاتیح را نگاه میكنم، تو كه اهل كتاب و مطالعه نیستی كه كتاب داشته باشی!!!»آمد تو و ما تا رفقا آمدند، حدود یك ساعت و نیم با هم بودیم. در حال صحبت، هر دو سیگار میكشیدیم.ـ البته من بیست سال است، ترك كردهام ـ یك قوطی وینستون وسط بود، من سه تا كشیده بودم، نگاه كردم دیدم از پاكت بیستتایی فقط یكی مانده، آمدم بردارم از دستم چنگ زد، گفتم پسربخش، دختربخش هم كه باشد، به من بیشتر رسیده بود؛ گفت این صندوق بیتالمال است، هر كس باید به اندازه مصرفش بكشد.***آنشب من خیلی بیشتر از آن چیزی كه برای شما لازم باشد، علی شریعتیشناس شدم. حرفهای خیلی خوبی بین ما رد و بدل شد. گفتم: علی زندان چطور بود، استفاده كردی؟ با تمام وجود گفت: خیلی. بعد پرسیدم: علی نظرت راجع به كتابهایت چیست؟ گفت: من كه كتاب ننوشتهام؛ آن كویر كه یك رمان است. آن یكی جنگ با منافقین است، آنهای دیگر هم همینطور ـ هیچ كدام از كتابهایش را امضا نكرد ـ اما اگر خدا یاری كند و یك فراغتی به دست بیاید، بعد معنی كتاب را میفهمی، كه خدا را شاهد میگیرم اگر علی موفق شده بود فرار كند و او را نكشته بودند، كتابهایی نوشته بود كه اسلام را تكان میداد.از خاطرات زندان گفت: «این شش ماه آخر عصر به عصر، روی برنامه خاصی شلاقم میزدند و میگفتند راضی شدی یا نه؟ از من میخواستند كه بیا به جای خانم پارسا وزارت علوم و فرهنگ را قبول كن. میگفتم: من خانواده خودم را نمیتوانم جمع كنم، شما بروید بینظمی مرا در جامعه ببینید ـ راست هم میگفت، بد بینظمی بود ـ من فهمیده بودم كه ساواك از مخالفت من با روحانیت دل كنده است. بازجویم میگفت: همه مخالفتهای تو بازی سیاسی است، آنها میخواستند با انتخاب من به وزارت مرا خنثی و دانشگاه و روشنفكران انقلابی را یكجا ببلعد. من میدانستم كه اگر قبول میكردم و حاضر میشدم با شاه ببندم نخستوزیرم میكرد. و اگر با آمریكا میبستم، رئیس جمهور میشدم و اگر هیچكدام از این كارها را نمیكردم مرا مثل پاپ، یك قدیس روشنفكری میكرد. آنموقع دیگر علی شریعتی نبودم و بعد از آن دانشگاه ضربهای میخورد كه پنجاه سال حركت نمیكرد. این بود كه مجبور بودم تحمل كنم و دائم طفره میرفتم. اواخر هم میگفتند: پدرسوخته، ما كاملاً میدانیم؛ تو شاخه دانشگاهی خمینی هستی، منتها با این جور كارها ما را فریب دادی.»بعد گفتم علی راجع به مجلسی چیزی میگویم كه داشته باشی، بحث اشاعره و معتزله را طرح كردم و صحبتهای زیادی كردیم، یكدفعه دست به سرش زد و گفت: خاك بر سرم، كاش این مطلب را زودتر فهمیده بودم. گفت: خیلی فهمیدم؛ واقعاً در این عالمها نبود كه به جهلش تعصب داشته باشد.آن شب گذشت و من بعدها فهمیدم كه نقشهاش این بوده كه به خارج برود.***چند شب بعد حدود ساعت نه و نیم شب، با دوستان بودیم، امیرپور گفت: الآن هواپیمای دكتر نشست، گفتم: علی رفت؟ گفت: بله با شناسنامه جعلی رفت. گفتم: علی رفت كه كشته شود. مدتی بعد امیرپور از خانهاش تماس گرفت كه بیا اینجا، رفتم دیدم گریه میكند، گفت: دیشب علی در لندن فوت كرده است، گفتم: نه فوت نكرده، علی را كشتند. كمكم رفقا خبردار شدند و با آنها كه خارج بودند تماس گرفتیم. بلافاصله استاد شریعتی را بردیم خانه دامادش كه مصون بماند.به استاد گفتیم علی تصادف كرده و ما میخواهیم از اینجا با تلفن مرتب در تماس باشیم.***شاه میخواست جنازه را به ایران بیاورد و علی را خودی جلوه دهد ولی ما میخواستیم كه از ایران برود. تا روزی كه خبر دادند جنازه را به سوریه حركت دادهاند. آقای خامنهای گفتند: اگر میشد، در روزنامهای تسلیتی بگوییم خیلی خوب بود. من قبول كردم، رفتم دفتر روزنامه خراسان مسئول آگهیها حاجی بازاریای بود كه غیر از پول چیزی نمیفهمید. برادرم چهار راه شهدا ساختمانی میساخت كه از آنجا ـ دفتر روزنامه خراسان خیابان خسروی بود ـ دیده میشد.گفتم: آقا جان من یك دوستی دارم كه فوت كرده، میخواهم یك اعلامیه قشنگ توی صفحه اول چاپ كنی، هر چه هم پول بخواهی میدهم، ببین آن ساختمان مال مناست، نگاهی به ساختمان كرد، دید خوب شكاری هستم. بالاخره تسلیتی معمولی نوشتم كه از نظر مفهومی بد نبود و از نظر ادبیات متوسط بود. نوشته را تأیید كرد. من هم آن موقع كه آگهی پنج تا ده تومان بود، صد تومن دادم و گفتم: در یك صفحه خوب چاپ كنید. جوانی آنجا ایستاده بود، گفتم: همین حالا بدهید، خودم به چاپخانه بدهم، جوان را صدا كرد، گفت با ایشان برو، چاپخانه را نشان بده. در راه جوان مرا با اسم صدا كرد و گفت: دكتر شریعتی مرد؟ گفتم: بله، نشست به گریه كردن، گفتم: تو با ما هستی؟ گفت: بله، گفتم: میتوانی كاری بكنی؟ گفت: بگو چه كار كنم. گفتم: من آگهی را همینجا عوض میكنم. تو فقط آنجا بگو آقا گفتهاند این را چاپ كنید. قبول كرد. متن اعلامیه را عوض كردم:«استاد محمدتقی شریعتی، سوگند به خدا بر اوجی كه گرفتهای غبطه میخورم. شهادت فرزند تاریخ دكتر علی شریعتی را به پیشگاه پدر و مرشد او تبریك و تسلیت میگویم.«حیدر رحیمپور»رفتیم چاپخانه و من ده تومان هم به چاپخانهدار دادم و گفتم یك جای خوب چاپ كنید.فردا صبح كه روزنامه پخش شد، همة دستگاه دیوانه شده بودند. من فرار كردم و به خانه استاد رفتم، میدانستم آنجا شلوغ است و نمیتوانند دستگیرم كنند.***با رفقا رفتیم خانه داماد استاد شریعتی، آقای خامنهای روضه حضرت علیاكبر را خواندند، رفقا زار زار گریه میكردند. بعد فرمودند آگهی روزنامه را به استاد بدهیم، استاد روزنامه را كه دیدند، رو به آقای خامنهای كردند و گفتند: «آقا، كشتند علی را»؛ آقا گفتند: «بله، این افتخار نصیب شما شد و ایشان ماندگار شدند.»لینک: به یاد دکتر شریعتی کتابهای شریعتی همچنان خوانده میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]
صفحات پیشنهادی
بازخواني مصاحبه رهبر معظم انقلاب درباره دکتر شريعتي
بازخواني مصاحبه رهبر معظم انقلاب درباره دکتر شريعتي. ... العظمی خامنهاي مد ظله العالی ، در پنجمين سال درگذشت علي شريعتي ، در مصاحبه با روزنامه كيهان به بررسي ...
بازخواني مصاحبه رهبر معظم انقلاب درباره دکتر شريعتي. ... العظمی خامنهاي مد ظله العالی ، در پنجمين سال درگذشت علي شريعتي ، در مصاحبه با روزنامه كيهان به بررسي ...
دکتر علی شریعتی -
دکتر علی شریعتی - ... دکتر علی شریعتی sajjad_roudbari 15 آبان 1389, 19:08سلام، اساتید و صاحب نظران (منظورم همه کاربرای گل و گلاب انجمن فتوشاپه!) نظرتون ...
دکتر علی شریعتی - ... دکتر علی شریعتی sajjad_roudbari 15 آبان 1389, 19:08سلام، اساتید و صاحب نظران (منظورم همه کاربرای گل و گلاب انجمن فتوشاپه!) نظرتون ...
زندگی نامه دکتر علي شريعتي
زندگی نامه دکتر علي شريعتي. ... انتقادات پیرامون مقالات دکتر و استفاده از متون اهل تسنن در تدوین تاریخ اسلام و همچنین حضور زنان در جلسات، گذاشتن جلسات درسی ...
زندگی نامه دکتر علي شريعتي. ... انتقادات پیرامون مقالات دکتر و استفاده از متون اهل تسنن در تدوین تاریخ اسلام و همچنین حضور زنان در جلسات، گذاشتن جلسات درسی ...
تازه ترین مواضع رهبری در باره دکتر علی شریعتی
تازه ترین مواضع رهبری در باره دکتر علی شریعتی. ... است، اما در شناخت آخرین قضاوتهای رهبر معظم انقلاب در چند موضوع اختلافی پیرامون شریعتی بسیار مفید است. ...
تازه ترین مواضع رهبری در باره دکتر علی شریعتی. ... است، اما در شناخت آخرین قضاوتهای رهبر معظم انقلاب در چند موضوع اختلافی پیرامون شریعتی بسیار مفید است. ...
"چرا دخترها با مینی ژوپ می آیند؟" +پاسخ رندانه علی شریعتی
هفتادوچهارمین عنوان از مجموعه «كتابدانشجویی» با عنوان «علی شریعتی» نگاهی به زندگی و مبارزات دكتر علی شریعتی از سوی انتشارات میراث اهل قلم منتشر شد. ...
هفتادوچهارمین عنوان از مجموعه «كتابدانشجویی» با عنوان «علی شریعتی» نگاهی به زندگی و مبارزات دكتر علی شریعتی از سوی انتشارات میراث اهل قلم منتشر شد. ...
تشیع علوی ، تشیع صفوی ( شیعه علوی ، شیعه صفوی ) دکتر ...
***Spring***05-01-2008, 02:18 AMتشیع علوی ، تشیع صفوی ( شیعه علوی ، شیعه صفوی ) دکتر علی شریعتی حجم : 700 کیلوبایت springgirl16-01-2008, 03:59 ...
***Spring***05-01-2008, 02:18 AMتشیع علوی ، تشیع صفوی ( شیعه علوی ، شیعه صفوی ) دکتر علی شریعتی حجم : 700 کیلوبایت springgirl16-01-2008, 03:59 ...
(متن مجری)دکتر علی شریعتی
(متن مجری)دکتر علی شریعتی. ... تمام با همکاری در حسینیه ارشاد آغاز نمود و بدین ترتیب سلسله سخنرانی های آزاد پیرامون اسلام شناسی، جامعه شناسی، تاریخ ادیان و . ...
(متن مجری)دکتر علی شریعتی. ... تمام با همکاری در حسینیه ارشاد آغاز نمود و بدین ترتیب سلسله سخنرانی های آزاد پیرامون اسلام شناسی، جامعه شناسی، تاریخ ادیان و . ...
يادي از دكتر علي شريعتي؛پيشگام روشنفكري ديني - علي ...
اي علي، يكي از ماركسيستهاي انقلابي در جمع دوستانش در اروپا گفت كه دكتر علي شريعتي، انقلاب كمونيستي ايران را 70 سال به تاخير انداخت و من ميگويم كه دكتر علي ...
اي علي، يكي از ماركسيستهاي انقلابي در جمع دوستانش در اروپا گفت كه دكتر علي شريعتي، انقلاب كمونيستي ايران را 70 سال به تاخير انداخت و من ميگويم كه دكتر علي ...
عکس و گفتگو با دو فرزند دکتر علی شریعتی
عکس و گفتگو با دو فرزند دکتر علی شریعتی. ... در مورد شریعتی همواره سوء برداشتهایی وجود داشته است. عدهای او ..... ديدگاه هاي رهبر معظم انقلاب اسلامي پيرامون پژوهش ...
عکس و گفتگو با دو فرزند دکتر علی شریعتی. ... در مورد شریعتی همواره سوء برداشتهایی وجود داشته است. عدهای او ..... ديدگاه هاي رهبر معظم انقلاب اسلامي پيرامون پژوهش ...
تقی شریعتی؛ خطبهای را به لقمهای نفروخت
دو کتاب "فواید و لزوم دین" و "تفسیر نوین" از نوشتههای ارزشمند استاد محمدتقی شریعتی است که نسل جوان باید آنها را مطالعه کنند. مطالب مرتبط:پیرامون دكتر علی ...
دو کتاب "فواید و لزوم دین" و "تفسیر نوین" از نوشتههای ارزشمند استاد محمدتقی شریعتی است که نسل جوان باید آنها را مطالعه کنند. مطالب مرتبط:پیرامون دكتر علی ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها