تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826787227




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ریما رامین‌فر: جای من خالی بود!


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون  - ریما رامین‌فر شخصیت هما در سریال «پایتخت»‌ را زنی بیش از حد خانواده‌دوست، صبور و باگذشت توصیف می‌کند که در هر شرایط با خانواده‌اش همراه است. ریما رامین‌فر با بازی در سریال پایتخت و ایفای شخصیت هما ضمن کلیشه‌شکنی برای شخصیت‌هایی از این دست که معمولاً با بازی بازیگران ثابت تکراری شده بود، نشان داد اگر چه در تلویزیون و سینما گزیده کار است، اما در این دو مدیوم حضوری موفق دارد. بانی‌فیلم گفت‌وگویی با وی انجام داده که قسمت‌هایی از آن را می‌خوانیم.خانم رامین‌فر موافق هستید با علت کم ‌کاری‌تان در سینما و به خصوص تلویزیون شروع کنیم؟ با توجه به پیشنهادهایی که مطلع هستم دارید، اما با این حال خیلی حضور پررنگی از شما نمی‌بینیم. من با توجه به داشتن بچه کوچک ترجیح می‌دهم که سالی یک کار بیشتر انجام ندهم. تابستان سال گذشته سر یک فیلم سینمایی بودم («یک حبه قند») که سه ماه به طول انجامید و واقعاً قصد نداشتم به این زودی‌ها کار کنم. چه فاکتورهایی شما را به انجام یک کار و بازی در یک اثر تلویزیونی یا سینمایی تشویق و ترغیب می‌کند؟ وقتی که کاری به من پیشنهاد می‌شود، اول می‌بینم تا چه اندازه‌ می‌توانم در آن خلاقیت داشته و مؤثر باشم. وقتی از دفتر آقای مقدم به من زنگ زدند و مطلع شدم نویسنده کار محسن تنابنده (همکار قدیمی من در تئاتر) است و بازیگران قطعی این کار هم تئاتری هستند، خیلی ترغیب شدم فیلمنامه را مطالعه کنم. با خواندن پنج قسمت اول کار برای من بدیهی شد که من «هما» هستم و در این پازل‌ حتماً جای من خالی است! اصلاً تردید نکردم با همان پنج قصه و گروه بازیگران که حتمی بود همکار شوم. البته شناختی که از ‌آقای مقدم و رنگ‌بندی آثارشان داشتم حضور در این سریال را پذیرفتم.‌ در واقع می‌دانستم که سریالی موفق و پرمخاطب از آب در خواهد آمد. گویا حضور در یکی دیگر از کارهای نوروزی را به علت خستگی نپذیرفتید، اما ... .بله، همین طور است. پیش از این کار برای یکی دیگر از کارهای نوروزی هم دعوت شدم. وقتی وارد دفتر این دوستان شدم، به سرعت گفتم چون من تازه کار آقای میرکریمی را به پایان رسانده‌ام، خسته هستم و نمی‌خواهم فعلاً کار کنم. باور کنید واقعاً خسته بودم و نمی‌خواستم بهانه بیاورم. اما کاراکتر هما و البته تیم سیروس مقدم آن قدر وسوسه‌کننده بود که نتوانستید دست رد به سینه آن بزنید؟ ولی وقتی کاری به شما پیشنهاد می‌شود که از ماحصل آن مطلع هستید و برای شما این کشف لذت‌بخش است، دیگر خستگی ملاک نیست و با خودتان می‌گویید که الان باید بروم و در آن نقطه‌ای که جایگاهم هست بنشینم. ببینید! وقتی هما را در سناریو می‌خواندم بسیار زود چهارچوب کاراکتر برایم رو شد. یک زن بیش از حد خانواده‌دوست، صبور، باگذشت که در هر شرایطی با خانواده‌اش همراه است و هیچ‌چیز از کانون خانواده برای او عزیزتر نیست. این مسئله در تصمیم نهایی او برای دانشگاه نرفتن و بازگشت به علی‌آباد هم مشهود بود. این چند فاکتور و ملاک من در کل کار بود و سعی می‌کردم در تمام لحظات باز این ذهنیت را با خود ببرم و در لحن و نوع برقراری ارتباط با همسرم، فرزندانم و حتی بابا پنجعلی داشته باشم. با توجه به توانایی شما در به کارگیری لهجه (نمونه آن لهجه یزدی در فیلم «یک حبه قند») این تصور می‌رفت که شما در این سریال مثل مابقی کاراکترهای مرد لهجه مازنی بگیرید. برای فیلم «یک حبه قند» ما حدود دو ماه تمرین فشرده داشتیم و کلیه دیالوگ‌ها را با لهجه یزدی تمرین کردیم، اما برای سریال «پایتخت» اصلاً فرصت نداشتیم. ضمن اینکه من هیچ آشنایی با لهجه مازندرانی نداشتم. البته قرار بود لهجه نداشته باشیم. در مشورت با آقای مقدم و آقای تنابنده گفتم اگر لازم باشد من هم می‌توانم لهجه را در دیالوگ گویی‌ام لحاظ کنم، اما گفتند نیاز نیست و به دنبال یک رنگ‌آمیزی و تنوع در کار بودند. مثل خانواده‌هایی که ترک هستند، اما همگی ترکی صحبت نمی‌کنند. یکی از دلایل موفقیت سریال «پایتخت»، فاصله گرفتن از نمایش و زندگی کردن همه بازیگران جلوی دوربین بود  .تصمیم سازندگان این سریال از ابتدا بر همین مبنا بود و ما از ابتدا در این سریال به دنبال زندگی کردن بودیم تا نمایش دادن یک اتفاق و قصه ...و شاید علت اصلی انتخاب این تیم تئاتری همین بوده باشد؟ بله، با قرار گرفتن این تیم کنار یکدیگر و آشنایی که نسبت به هم داشتند، بدیهی بود این اتفاق رخ خواهد داد و هر چه جلوتر می‌رفتیم و کنار هم بیشتر جا می‌افتادیم، جریان زندگی قابل لمس‌تر می‌شد، به طور مثال بچه‌ها هم در کنار ما زندگی می‌کردند و در واقع آن دو هم بخشی از زندگی این خانواده بودند. کار به جایی رسید که آن دو هر وقت هر چه می‌خواستند می‌گفتند و ما تابع‌شان بودیم. وقتی که زندگی در کار ساری است دیگر بچه حس نمی‌کند جلوی دوربین است. بارها و بارها می‌دیدید که این دو دختر نازنین می‌گویند مامان من خسته شدم! من هم در جواب می‌گفتم: آره مامان جان من هم خسته شدم. در حالی که هیچ کدام از دیالوگ‌ها جزو متن ما نبود. این مسئله خواست خود آقای مقدم و محسن تنابنده به عنوان بازیگردان و نویسنده بود. امیدوارم توانسته باشیم به جنس زندگی جلوی دوربین نزدیک شویم. چون قرار بود همان بالا و پایین‌های زندگی، قهرها، آشتی‌ها، غم، شادی و ... در این سریال به نمایش درآید. اگر چه خیلی‌ها به انتخاب این تیم بازیگری در ابتدا منتقد بودند، اما با شروع پخش مشخص شد حضور هر فرد دیگری جزو این نفرات به کلیت کار و ذهنیت سیروس مقدم لطمه وارد می‌کرد. ببینید به هر حال من از نوع و جنس بازی محسن تنابنده و احمد مهرانفر مطلع بودم. آنان هم از جنس بازی من شناخت داشتند و این مسئله کار ما را به شدت جلو انداخته بود. به هر حال وقتی چند بازیگر که یکدیگر را نمی‌شناسند و از سبک کاری هم مطلع نیستند سر یک پروژه می‌روند تا همکاری کنند، تا با هم راحت و از کار هم مطلع بشوند، مدتی طول می‌کشد برای ما این مسئله از لحظه نخست وجود داشت. چون ما حداقل پانزده سال است در تئاتر با هم همکار هستیم.54201




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 443]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن