تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ما قومى هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمى‏خوريم و تا سير نشده‏ايم دست از غذا مى‏ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827672472




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نفي تفكر انجمن حجتيه


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نفي تفكر انجمن حجتيه
برداشتهايي كه از انتظار فرج شده است؛ بعضي اش را من عرض مي كنم. بعضيها انتظار فرج را به اين مي دانند كه در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان - سلام اللّه عليه - را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحي هستند كه يك همچو اعتقادي دارند. بلكه بعضي از آنها را كه من سابقاً مي شناختم بسيار مرد صالحي بود، يك اسبي هم خريده بود، يك شمشيري هم داشت و منتظر حضرت صاحب - سلام اللّه عليه - بود. اينها به تكاليف شرعي خودشان هم عمل مي كردند و نهي از منكر هم مي كردند و امر به معروف هم مي كردند، لكن همين، ديگر غير از اين كاري ازشان نمي آمد و فكر اين مهم كه يك كاري بكنند، نبودند.
يك دسته ديگري بودند كه انتظار فرج را مي گفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اينكه در جهان چه مي گذرد، بر ملت ها چه مي گذرد، بر ملت ما چه مي گذرد؛ به اين چيزها ما كار نداشته باشيم، ما تكليف هاي خودمان را عمل مي كنيم، براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاءاللّه، درست مي كنند؛ ديگر ما تكليفي نداريم. تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كاري به كار آنچه در دنيا مي گذرد يا در مملكت خودمان مي گذرد، نداشته باشيم. اينها هم يك دسته اي، مردمي بودند كه صالح بودند.
يك دسته اي مي گفتند كه خوب، بايد عالم پر ]از[ معصيت بشود تا حضرت بيايد؛ ما بايد نهي از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كاري مي خواهند بكنند؛ گناه ها زياد بشود كه فرج نزديك بشود.
يك دسته اي از اين بالاتر بودند، مي گفتند: بايد دامن زد به گناهها، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت - سلام اللّه عليه - تشريف بياورند. اين هم يك دسته اي بودند كه البته در بين اين دسته، منحرفهايي هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايي هم بودند كه براي مقاصدي به اين دامن مي زدند.
يك دسته ديگري بودند كه مي گفتند كه هر حكومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهايي كه بازيگر نبودند، مغرور بودند به بعض رواياتي كه وارد شده است بر اين امر كه هر علمي بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتي باشد، در صورتي كه آن روايات ]اشاره دارد[ كه هر كس علم بلند كند با علم مهدي، به عنوان «مهدويت» بلند كند، ]باطل است.[
حالا ما فرض مي كنيم كه يك همچو رواياتي باشد، آيا معنايش اين نيست كه تكليفمان ديگر ساقط است؟ يعني، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا پيغمبر بيايد، تا حضرت صاحب بيايد؟ حضرت صاحب كه تشريف مي آورند براي چي مي آيند؟ براي اينكه گسترش بدهند عدالت را، براي اينكه حكومت را تقويت كنند، براي اينكه فساد را از بين ببرند. ما برخلاف آيات شريفه قرآن دست از نهي از منكر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براي اينكه حضرت بيايند؟ حضرت بيايند چه مي كنند؟ حضرت مي آيند، مي خواهند همين كارها را بكنند. الآن ديگر ما هيچ تكليفي نداريم؟ ديگر بشر تكليفي ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟ به حسب رأي اين جمعيت، كه بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم، دعا كنيم به صدام. هر كسي نفرين به صدام كند، خلاف امر كرده است؛ براي اينكه حضرت دير مي آيند! و هر كسي دعا كند به صدام؛ براي اينكه اين فساد زياد مي كند، ما بايد دعاگوي امريكا باشيم و دعاگوي شوروي باشيم و دعاگوي اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اينكه اينها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند. بعد حضرت تشريف بياورند، چه كنند؟ حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند؛ همان كاري كه ما مي كنيم و ما دعا مي كنيم كه ظلم و جور باشد! حضرت مي خواهند همين را برش دارند. ما اگر دستمان مي رسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعي ماست، منتها ما نمي توانيم. ايني كه هست اين است كه حضرت عالم را پر مي كند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از تكليفتان، نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد.
ما تكليف داريم كه، اينكه مي گويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج و مرج باشد. اگر يك سال حكومت در يك مملكتي نباشد، نظام در يك مملكتي نباشد، آن طور فساد پر مي كند مملكت را كه آن طرفش پيدا نيست. آنكه مي گويد حكومت نباشد، معنايش اين است كه هرج و مرج بشود؛ همه هم را بكشند؛ همه به هم ظلم بكنند براي اينكه حضرت بيايد. حضرت بيايد چه كند؟ براي اينكه رفع كند اين را. اين يك آدم عاقل، يك آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياست اين كار را نكرده باشد كه بازي بدهد ماها را كه ما كار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر كاري مي خواهند انجام بدهند، اين بايد خيلي آدم نفهمي باشد!
اما مسئله اين است كه دست سياست در كار بوده؛ همان طوري كه تزريق كرده بودند به ملتها، به مسلمين، به ديگر اقشار جمعيتهاي دنيا كه سياست كار شماها نيست؛ برويد سراغ كار خودتان و آن چيزي كه مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا مي خواستند كه مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست امريكا، دست شوروي، دست امثال اينها و آنهايي كه اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد، اين يك حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در كار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازي دادند و گفتند: شما كار به سياست نداشته باشيد، حكومت مال ما، شما هم برويد توي مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد! چه كار داريد به اين كارها؟
اينهايي كه مي گويند كه هر علمي بلند بشود و هر حكومتي، خيال كردند كه هر حكومتي باشد اين برخلاف انتظار فرج است. اينها نمي فهمند چي دارند مي گويند. اينها تزريق كرده اند بهشان كه اين حرفها را بزنند. نمي دانند دارند چي چي مي گويند. حكومت نبودن، يعني اينكه همه مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهي رفتار بكنند. ما اگر فرض مي كرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مي زديم؛ براي اينكه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتي بيايد كه نهي از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست. و اين نفهمها نمي دانند چي مي گويند، هر حكومتي باشد حكومت ]باطل [است! بلكه شنيدم بعضي از اشخاص گفته اند كه خوب با اين وضعي كه هست، الآن در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بكنيم؛ ديگر غلط است اين حرفها! چيزي نيست ديگر حالا؛ حتماً بايد استاد اخلاق در يك محيطي باشد كه همه مردم فاسدند، شرابخانه ها همه بازند و - عرض مي كنم كه - جاهاي فساد همه بازند! اگر يك جايي باشد كه خوب باشد، آنجا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست، نمي شود، باطل است! اينها يك چيزهايي است كه اگر دست سياست در كار نبود، ابلهانه بود، لكن آنها مي فهمند دارند چي مي كنند. آنها مي خواهند ما را كنار بزنند.
بله، البته آن پر كردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمي توانيم ] پر [بكنيم. اگر مي توانستيم، مي كرديم، اما چون نمي توانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يك نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن ] است، [ تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم. اما نمي توانيم بكنيم؛ چون نمي توانيم بكنيم، بايد او بيايد تا بكند. اما ما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت - سلام اللّه عليه - در هر صورت، اين مصيبتهايي كه هست كه به مسلمانها وارد شده است و سياستهاي خارجي دامن بهش زده اند، براي چاپيدن اينها و براي از بين بردن عزت مسلمين ]است [. و باورشان هم آمده است خيليها. شايد الآن هم بسياري باور بكنند كه نه، حكومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حكومت. و هر حكومتي در غير زمان حضرت صاحب، باطل است؛ يعني، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش كند! ما درستش مي كنيم تا حضرت بيايد.(417)
14.1.67
¤¤¤
نفي توطئه روحاني نماها و طرفداران انجمن حجتيه
آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين - عليه السلام - كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بيش از اين تلخ نكنم. ولي طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مابي و دين فروشي عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمي دادند، پشتيبان كساني شدند كه تا براندازي نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگي چپيها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مي توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولي دست برنداشتند و از كودتاي نوژه(80) سر در آوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دسته اي ديگر از روحاني نماهايي كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي دانستند و سر به آستانه دربار مي ساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفي كه براي اسلام آنهمه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بيشعور مي گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مي گويند مسئولين نظام كمونيست شده اند! تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - را مفيد و راهگشا مي دانستند، امروز از اينكه در گوشه اي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مي دهد، فرياد «وا اسلاما» سر مي دهند! ديروز «حجتيه اي»ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شده اند! «ولايتي»هاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته اند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي خورند! راستي اتهام امريكايي و روسي و التقاطي، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و ح ليّت قمار و موسيقي از چه كساني صادر مي شود؟ از آدمهاي لامذهب يا از مقدس نماهاي متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايه ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهي؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه هاست، و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.(418)
3.12.67
¤¤¤
حزب رستاخيز
تحريم شركت در حزب رستاخيز
بسم اللّه الرحمن الرحيم
نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين است؛ و مخالفت با آن از روشن ترين موارد نهي از منكر است. و چون اين نغمه تازه كه به دستور كارشناسان يغماگر براي اغفال ملت از مسائل اساسي، از حلقوم شاه برخاسته تا كشور را بيش از پيش خفقان زده كند و راه را براي مسائلي كه در نظر دارند باز نمايند، و قوه مقاومت را بكلي از ملت سلب نموده و نفس را در سينه ها حبس سازند. لهذا لازم است - حسب وظيفه - تذكراتي بدهم؛ باشد كه ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته با مقاومت بيش از پيش و همه جانبه جلو اين نقشه هاي خطرناك را بگيرند.
قبلاً بايد گفت شاه در اين پيشنهاد غيرمشروع، به شكست فاحش طرح استعماري - به اصطلاح - «انقلاب ششم بهمن» و برخوردار نبودن آن از پشتيباني ملت اعتراف نموده است. كسي كه بيش از ده سال است فرياد
مي زند كه ملت ايران موافق با اين «انقلاب» است و اسم آن را «انقلاب شاه و ملت» گذاشته، امروز مردم را به صفهاي مختلف تقسيم كرده و مي خواهد با زور سرنيزه براي خود موافق درست كند. اگر اين - به اصطلاح - «انقلاب» از شاه و ملت مي باشد، ديگر چه احتياجي به حزب تحميلي است؟!
درباره اين حزب - به اصطلاح - «رستاخيز ملي ايران» بايد گفت اين عمل - با اين شكل تحميلي - مخالف قانون اساسي و موازين بين المللي است و در هيچ يك از كشورهاي عالم نظير ندارد. ايران تنها كشوري است كه حزبي به امر «ملوكانه» تأسيس كرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر كس از اين امر تخلف كند سرنوشت او يا حبس و شكنجه و تبعيد و يا از حقوق اجتماعي محروم شدن است. مردم محروم اين كشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهي اعلام كنند؛ نظام پوسيده اي كه از نظر اسلام مردود و محكوم به فناست؛ نظامي كه هر روز ضربه تازه اي بر پيكر اسلام وارد مي آورد، و اگر خداي نخواسته فرصت يابد اساس قرآن را برمي چيند؛ نظامي كه هستي ملت را به باد فنا داده و تمام آزاديها را از او سلب كرده است؛ نظامي كه طبقات جوان روشنفكر را در زندانها و تبعيدگاهها از هستي ساقط نموده و باز مي خواهد با اين حزب بازي اجباري، بر قربانيها و زندانيهاي خود بيفزايد.
مردم مسلمان ايران مجبورند در برابر شاهي سر تسليم فرود آورند كه دستش تا مرفق به خون علماي اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهي كه مي خواهد تا قطره آخر نفت اين كشور را بفروشد و پولش را - به عناوين مختلف - به سرمايه داران و چپاولگران تقديم نمايد و به آن افتخار كند.
استعمار امريكا از ذخاير هنگفت نفت خود استفاده نمي كند، و از ديگران مي خرد كه براي مصالح كشورش محفوظ باشد؛ ولي شاه ايران اين طلاي سياه را مي فروشد و خزانه ايران و ملت را تهي مي كند، و درآمد آن را به جاي اينكه صرف اين ملت پابرهنه و گرسنه نمايد، به اربابان استعمارگرش وام مي دهد؛ و يا اسلحه هاي خانمانسوز و مخرب مي خرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ايران و منطقه نگهباني كند، و به خونريزي و سركوبي جنبشهاي ضد استعماري ادامه دهد.
او تا ديروز با اخذ وامهاي كمرشكن از خارج، اقتصاد ايران را به ورشكستگي مي كشانيد و امروز با دادن وامها و خريد اسلحه، ملت را به افلاس كشانيده و از رشد باز مي دارد. معاملات اسارتبار و بخصوص معامله 15 ميليارد دلاري اخير با استعمار امريكا، ضربه نابودكننده ديگري است كه شاه به اقتصاد ايران وارد ساخته و چوب حراج تازه اي است كه بر ثروت و ذخاير ملت محروم ايران مي زند.
ملت ايران مجبور است به كسي رأي موافق بدهد كه وضع كشاورزي و دامپروري ايران را چنان به عقب رانده كه اكنون بايد گندم، برنج، گوشت، روغن و ساير ارزاق را با قيمتهاي هنگفت وارد كند. شاه كه در آغاز طرح - به اصطلاح - «انقلاب سفيد» به دهقانان نويد مي داد كه در سايه اصلاحات ارضي، غله مورد نياز كشور در داخل تأمين مي شود، اكنون به جاي خجلت زدگي افتخار مي كند كه دو ميليون و نيم تن گندم و چهارصد هزار تن برنج در سال جاري وارد كرده است! در صورتي كه مطلعين مي دانند كه يك استان ايران، مثل خراسان، قدرت تهيه گندم براي تمام كشور را داشت و اين قدرت را «انقلاب سفيد شاه» سلب كرد.
شاه بيش از ده سال است كه فرياد از پيشرفت كشور مي زند، در حالي كه اكثريت ملت را در فقر و فاقه غوطه ور ساخته. ظاهر تهران را آراسته و از دسترنج ملت براي عمال خود عمارات چند طبقه بنا مي كند ولي در دهات و قصبات - كه قسمت عمده جمعيت ايران را تشكيل مي دهند - از مواهب اوليه زندگي خبري نيست، و اكنون وعده 25 ساله به مردم مي دهد. ولي مردم آگاه ايران توجه دارند كه اين وعده هاي او پوچ و عاري از حقيقت است. قدرت كشاورزي از كشور سلب گرديده، وضع كشاورزان و كارگران روز به روز وخيمتر شده و از صنعتي شدن مستقل و غيروابسته جز اسمي نيست و نخواهد بود مگر اينكه به خواست خداي قادر اين رژيم پوسيده تغيير كند.
با تمام شدن ذخيره نفت به دست اين رژيم، آنچنان فقري به ملت روي مي آورد كه جز تن به اسارت دادن راهي ندارد. ملت شريف ايران، كه نه زراعت دارد و نه صنعت، بايد با فقر و فلاكت دست به گريبان باشد و يا به عملگي براي سرمايه داران تن در دهد. شاه از مشروطه و قانون اساسي دم مي زند، در صورتي كه خود او در رأس مخالفين قانون اساسي و مشروطيت، اساس مشروطه را از بين برده است؛ كه نمونه بارز آن مصاحبه و جنجال اخير است: اجبار ملت به ورود در حزب نقض قانون اساسي است؛ اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پايكوبي و جنجال در امري كه مخالف خواسته آنهاست نقض قانون اساسي است؛ سلب آزادي مطبوعات و دستگاههاي تبليغاتي و اجبار آنها به تبليغ برخلاف مصالح كشور نقض قانون اساسي است؛ تجاوز به حقوق مردم و سلب آزاديهاي فردي و اجتماعي نقض قانون اساسي است؛ انتخابات قلابي و تشكيل مجلس فرمايشي محو مشروطيت و نقض قانون اساسي است؛ ايجاد پايگاههاي نظامي و مخابراتي و جاسوسي براي اجانب مخالفت با مشروطيت است؛ مسلط نمودن اجانب و عمال كثيف آنها از قبيل اسرائيل بر بهترين اراضي مملكت و كوتاه كردن دست ملت را از آن نقض قانون اساسي و خيانت به كشور است؛ اجازه سرمايه گذاري به اجانب و مسلط كردن آنها بر تمام شئون مملكت و غارت ذخاير نفتي به اسم «حاكميت ملي» و كوتاه كردن دست ملت از فعاليتهاي اقتصادي خيانت به ملت و نقض قانون اساسي است؛ مصونيت دادن به اجانب و عمال آنها مخالفت با مشروطه و قانون اساسي است؛ و اصولاً دخالت شاه «كه به حسب نص قانون اساسي مقام غير مسئولي است» در امور كشور و قواي مملكت بازگشت به دوران سياه استبداد و نقض قانون اساسي است.
اين شخص باز از انقلاب سفيد دم مي زند؛ انقلابي كه موجب سيه بختي ملت شده و مي باشد. انقلابي كه جز فلج كردن قواي فعاله ملت اثري نداشت. انقلابي كه پس از ده سال، خود «شاه» هم قلابي بودن آن را فاش كرد. انقلابي كه مي خواهد فرهنگ استعماري را تا دورترين قرا و قصبات كشانده، و جوانان كشور را آلوده كند. بايد مخالف اين - به اصطلاح - «انقلاب» به شكنجه گاه برود و از حقوق اجتماعي محروم شود. علماي اسلام و محصلين و رجال دين و طبقه دانشگاهي كه با اين نظام پوسيده و دستگاه ظلم و جور و با اين انقلاب رسوا مخالفند، يا «بي وطن» هستند و بايد به شكنجه گاه بروند و يا از حقوق اجتماعي محروم مي باشند. طبقات بازرگان، زارع و كارگر كه در اين ده سال جز وعده هاي پوچ نديده اند و از اين پس باز وعده بيشتري مي شنوند و با اين انقلاب سياه لعنتي مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد.
علماي اعلام و ساير طبقات بدانند كه تشكيل اين حزب، مقدمه بدبختيهاي بسياري است كه اثراتش بتدريج ظاهر مي شود. بر مراجع اسلام است كه ورود در اين حزب را تحريم كنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ايران پايمال شود. بر ساير طبقات خصوصاً خطباي محترم و محصلين و طبقه جوان دانشگاهي و طبقات كارگر و زارع و تجار و اصناف است كه با مبارزات پيگير و همه جانبه و مقاومت منفي خود، اساس اين حزب را ويران كنند و مطمئن باشند كه رژيم در حال فرو ريختن است و پيروزي با آنهاست. بايد ملت از تبليغات پوچ دستگاه اغفال نشود. اينها در عين حال كه مخالفت خود را با اسلام و احكام آن روزافزون مي كنند، براي اغفال ساده لوحان، در دستگاه تبليغاتي مراسم خواندن دعاي كميل و سينه زني و زنجيرزني پخش مي كنند، احكام قرآن كريم را نقض و خود آن را چاپ و منتشر مي كنند.
اينجانب در اين كنج غربت از وضع اسفبار ملت ايران رنج مي برم، و چقدر خوب بود كه در اين شرايط حساس در ميان آنها بودم و در اين مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ايران، از نزديك با آنان همكاري مي كردم. از خداوند تعالي قطع ايادي اجانب و عمال آنان را خواهانم. والسلام عليكم و رحمه اللّه و بركاته.
28 صفر 1395
روح اللّه الموسوي الخميني
21.12.53(419)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:
714- سخنراني در جمع مسئولان و كاركنان وزارت پست
418- پيام به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه و جماعات
419- پيام به ملت مسلمان ايران درباره اعلام تاسيس حزب رستاخيز
 دوشنبه 24 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن