واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: سينما - متروپليس اينجاست
سينما - متروپليس اينجاست
اي. اُ. اسكات: معمارها و نقشهكشها به اقتضاي شغلشان ذهني همزمان عملگرا و آرمان شهري دارند. كار آنها حل كردن مشكلاتي است كه مانع تحقق اميدهاي مشتركشان است تا بتوانند از اين طريق و در چارچوب يك نظام عقلي فضاهاي انساني را زيبا و آراسته كنند. با اين حال نتايج ديرپاي تلاشهاي آنها نوعا خود مشكلات جديدي به همراه ميآورد. در قرن بيستم بارها شاهد تصويرسازي نتايج حاصل از نيتهاي بيقصد و غرض معمارها و نقشهكشها در آثار كارگردانهاي سينما و طراحان توليد بودهايم. شهرهايي كه كارگردانها و طراحان توليد در آينده خلق كردهاند به جاي اينكه با مدلهاي پيشبيني شده همخوان باشد در بستر داستانهاي عبرتانگيز به نمايش گذاشته شدهاند. به عقب كه برگرديم متوجه ميشويم در پيشگوييهاي سينمايي ترس و تضاد نسبت به زندگي مدرن شهري به خوبي مشهود است. شايد بتوان گفت استثمار انسانها و اختلاف طبقاتي شهرهاي صنعتي در هيچ كجا به اندازه برلين اوايل قرن بيستم در فيلم «متروپوليس» فريتس لانگ نمود نداشته است. روابط اجتماعي سرمايهداري در آن فيلم ظاهري كابوسوار و تا حدي متناقض و زيبا دارند. طبيعتا «متروپوليس» تنها يكي از فيلمهاي علمي ـ تخيلي است كه مفهوم شهر در آينده را به مثابه دوزخي مملو از شقاوت و انسانيتزدايي به تصوير ميكشد كه البته هنوز جاي به درد بخوري براي زندگي است. جاي تعجب نيست كه آينده شهري در چنين فيلمهايي همزمان مشمئزكننده و فريبنده است چراكه شهرهاي واقعي همواره افسوني دوگانه دارند. خيابانهاي شلوغ و منازل دلگير نتيجه تنگناهراسي (Claustrophobia) انسانها است كه در عين حال شكل جديدي از صميميت را هم نويد ميدهد. به عبارت ديگر از خود بيگانگي و تنهايي انسان در جميعت به يك اندازه رماتيك و رنجآور است. زندگي شهري در فيلمهاي علمي ـ تخيلي با هر نقشه و برنامهاي و تحت هرگونه نظارت و دستورالعملي همزمان كارآمد و انسانيتزدايي شده است و بينظمي پرهياهوي آن متضمن تهديد و خشونت و نويدبخش سر زندگي و حيات انساني است. به شهر در فيلم «آلفاويل» (1965) ژان لوك گدار كه يكي از اولين فيلمهايي است كه عناصر سينماي نوآر را با ژانر علمي ـ تخيلي تركيب كرده است دقت كنيد. سيستم ديجيتالي در اين فيلم حضوري آشكار و نهان دارد. شخصيت كارآگاه بدبين و منزوي يكي از كهن الگوهاي كلانشهرهاي سينماي در دوران پس از جنگ بوده است و دليل ندارد كه نتوان اين شخصيت را در آينده هم تصور كرد. لمي كاشن در اين فيلم رابطه نزديكي با ريك دكارد بازپرس گوشه گير فيلم «بليد رانر» دارد. اما تفاوت اين دو فيلم به طراحي بصريشان بازميگردد. گدار و فيلمبردارش رائول كوتارد به سراغ معماري زيبايي رفتهاند كه گوي سبقت را از الگوهاي سابق ژانر علمي تخيلي ميربايد. در مقابل اسكات و طراح توليدش لارنس جي. پال آيندهاي به تمام معنا فرسوده را به تصوير كشيدهاند. تفاوت ديگري هم ميان اين دو فيلم وجود دارد. شهر در «بليد رانر» چيزي شبيه لسآنجلس ماتمزده است كه در سيطره برج بلند تيريل است. اما «آلفاويل» به قول سوزان سانتاگ «در پايگاهها و ساختمانهاي روتوش نشدهاي ميگذرد كه در اواسط دهه 60 در اطراف پاريس وجود داشته است». سانتاگ همچنين معتقد است «حكايتهاي آيندهنگر علاوه بر اينكه درباره آينده سخن ميگويند ميتوانند جستارهاي درباره امروز هم باشند». ترديدي نيست كه چنين ادعايي اين روزها بيشتر از 40 سال پيش اعتبار دارد. سنت حدسي و هنري «بليد رانر» در به تصوير كشيدن آينده به سالهاي اخير هم سرايت كرده است و در فيلمهايي مانند «گزارش اقليت» استيون اسپيلبرگ شرح و بسط بيشتري يافته است. تكنولوژي پيشرفته و پرهياهوي اين فيلم در ساختمانهاي حكومتي و مناطق مسكوني واشنگتن نمايش داده ميشود. در حالي كه مثلا «بليد رانر» كه از رمان نوآر و علمي ـ تخيلي فيليپ ك. ديك اقتباس شده، تمثيلي از صفآرايي فرد فرد انسانها در برابر يك شبكه و يا قدرت سركش و متمرد است؛ چيزي شبيه وضعيتي كه تيم رابينز در فيلم «كد 46» به كارگرداني مايكل وينترباتم دارد. «كد 46» را با «آلفاويل» هم ميتوان مقايسه كرد. در «آلفاويل» يك كامپيوتر همه كاره وجود دارد – آلفا 60- كه مشخصه اضطراب تكنولوژيك موجود در فيلم است. «كد 46» اما به جاي اين كامپيوتر همه كاره به سراغ مسائلي مانند مهندسي ژنتيك و عصبشناسي رفته است. با اين حال جالبترين ويژگيهاي «كد 46» اين است كه مانند «آلفاويل» و بر خلاف «بليد رانر» در لوكيشنهايي مربوط به زمان حال فيلمبرداري شده است. تصور آينده در «كد 46» شبكهاي از شهرهايي با ساختماناي شيشهاي و فلزي بلند است – لندن، شانگهاي و دبي – كه يك طبقه مديريتي قدرتمند آزادي عمل كم و بيش قابلتوجهي دارد. جالب است كه اين مراكز تجاري و توليدي به روي كارگران ساكن گتوي زيرزميني و به روز شده فيلم «مترو پوليس» هم باز است. جالبتر اينكه برخي از آنها كه حضور غيرقانوني دارند متعلق به منطقهاي هستند كه «afuera / معادل اسپانيايي واژه بيرون» نام دارد و قلمرو فقر و بيقانوني و البته آزادي است.
منبع: نيويورك تايمز
دوشنبه 24 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 179]