واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ایران :ماجراهاى قتل هاى زنجيره اى در ديگر نقاط جهان
ترجمه: لى لى معين «ويليام بورك» و «ويليام هر» دو تن از خطرناك ترين قاتلان زنجيره اى قرن ۱۹ در اسكاتلند بودند. اين دو قتل هايشان را در واقع براى تأمين جسد جهت كلاس هاى تشريح دانشجويان پزشكى، انجام مى دادند. ماجرا از آن جا آغاز شد كه دانشجويان پزشكى دانشگاه «ادينبرا» به خاطر درس كالبدشكافى، بازار سياهى در خريد جسد به راه انداختند كه همين باعث شد تا اين دو نفر به فكر قتل و ورود به بازار «تجارت جسد» بيفتند. آنها در كمتر از يك سال ۱۶ نفر را به قتل رساندند و هر بار طمع دريافت پول بيشتر باعث مى شد تا به ادامه جناياتشان ترغيب شوند. در اوايل قرن نوزدهم در بريتانيا، طبق قوانين، صرفاً اجازه داده مى شد از اجسادى براى مطالعه دانشجويان و كالبدشكافى استفاده شود كه به دليل ارتكاب جنايتى اعدام شده اند، اما با افزايش تعداد دانشجويان اين رشته، تقاضا براى اجساد افزايش پيدا كرد و لذا قاتلان و جنايتكاران اين تجارت را براى كسب درآمد و پول روش مناسبى ديدند! اولين بار «بورك و هر» همديگر را در «ادينبرا» ملاقات كردند. بورك چند ماه قبل از اين ديدار به همراه نامزدش «هلن مك دوگل» از «ليت» به «وست پورت» آمده بود و «هسر» نيز با زنى به نام «مارگارت» كه به تازگى شوهرش را از دست داده بود آشنا شده بود. اين دو زوج هيچ وقت دوستان خوبى نبودند، اما انگيزه هايى چون به چنگ آوردن پول از راه قتل باعث شد، تا آنها بزودى به يكديگر نزديك شوند. در سال ۱۸۲۷ مستأجر پير «هر» درگذشت. او به هنگام مرگش ۴ پوند به «هسر» بدهكار بود. مرگ او «هسر» را بسيار عصبانى كرد چرا كه نمى دانست از چه كسى بايد طلب خود را بگيرد. او وقتى از موضوع اجساد براى كالبد شكافى مطلع شد، نقشه اى كشيد. در روز خاكسپارى «هر» و «بورك» جسد پيرمرد را از داخل تابوت دزديدند و جاى خالى آن را با كيسه اى از برگ و پوست درخت پر كردند؛ پيرمرد، در ازاى ۷ پوند و ۱۰ شلينگ به دفتر كالبد شكافى «پروفسور روبرت ناكس» تحويل داده شد و وقتى پروفسور به آنها گفت كه اجساد حتماً بايد تازه باشند (مدت كمى از مرگ گذشته باشند) تصميم گرفتند براى اطمينان از تازه بودن اجساد خود مرتكب قتل شده و سپس جسد مقتولان خود را به فروش برسانند. در اين ميان پروفسور «ناكس» نيز به عنوان خريدار اجساد به شكلى غيرمستقيم تشويق آنان به جنايت را آغاز كرد. چند هفته بعد يكى ديگر از مستأجران آنها به نام «جوزف» بيمار شد و آن دو تصميم گرفتند تا به رنج و عذاب ناشى از بيمارى وى پايان دهند. او را به منزل خود آوردند و به قتل رساندند. جوزف قبل از مرگ، پاى ورقه اى را كه بر اساس آن وى همه اموال خود را به آنها بخشيده بود امضا كرد، البته او در اين زمان در اثر مصرف مشروبات الكلى حالت طبيعى نداشت. در چهار ماه اول سال ۱۸۲۸ آنها قتل زنان خيابانى را شروع كردند، يك شب دو زن خيابانى را به منزل آورده و قصد كشتن آن دو را داشتند كه يكى از آنها فرار كرد. با اين حال صبح روز بد جسد زن دوم كه «مرى پترسون» نام داشت به دفتر پروفسور تحويل داده شد. آنها زنان را به منزل دوست خود كه از مدت ها پيش كسى در آن زندگى نمى كرد برده بودند، بنابراين پليس نتوانست ردى از آنها بيابد. پس از «مرى» ۵ زن ديگر نيز به همين طريق به قتل رسيدند و اجسادشان در اختيار دانشجويان پزشكى متقاضى قرار گرفت. اين قاتلان در جهت پيشبرد اهداف خويش به هيچ كس رحم نمى كردند، آنها حتى يكى از اقوام «هلن» - نامزد بورك - به نام «آن مك دوگل» را نيز به قتل رساندند. سه قربانى ديگر همگى از اهالى منطقه نزديك به دفتر پروفسور انتخاب شدند. اولى «مرى هارلند» يك زن خيابانى ديگر بود كه با «هر» و «بورك» راهى خانه يكى از دوستان اين دو قاتل شد، اما دختر اين زن پگى هنگامى كه مادر همراهشان مى رفت، آنها را ديد و تصميم گرفت تا اگر مادرش تا ديروقت برنگشت در پى آنها برود، وقتى «پگى» از آمدن مادر نااميد شد نزد بورك رفت. اجساد پگى و مادرش نيز صبح فرداى آن شب، به مبلغ ۲۰ پوند فروخته شد. قربانى بعدى «جيمز ويلسون» يك مهره شناخته شده بود كه دانشجويان پروفسور «ناكس» او را شناسايى كردند. پروفسور سعى كرد اين موضوع را انكار كند. در سال ۱۸۲۸ «مرى داكرتى» به دام «بورك» افتاد و به منزل او رفت اما خواهر وى «گرمى» از ماجرا مطلع شد. او وقتى براى پيدا كردن خواهر خود به خانه بورك مراجعه كرد هلن نامزد «بورك» در را گشود و در پاسخ گفت كه خواهر او را ساعتى قبل از خانه اش بيرون كرده است. «گرى» كه حرف هاى هلن را باور نكرده بود به همراه دوستش «آن» تصميم گرفتند تا آن خانه را جست وجو كنند، بنابراين آنها صبر كردند تا هلن از منزل خارج شود سپس به داخل منزل رفتند و بالاخره در زير تخت جسد «مرى» را در حالى كه لاى پوشال و در كيسه زباله اى پيچيده شده بود، پيدا كردند، در همين موقع هلن به خانه بازگشت و با آنها مواجه شد، هلن ابتدا به آنها پيشنهاد هفته اى ۱۰ پوند حق السكوت كرد تا در اين باره حرفى نزنند اما آنها پس از درگيرى با هلن او را به كنارى انداختند و از آن خانه گريختند و يك راست به اداره پليس مراجعه كردند. پليس بلافاصله اين زوج و هسر را با نامزدش دستگير كرد. داستان هاى آنها در اداره پليس با هم تناقض داشت، اما پليس توانست بالاخره راز قتل هاى مخوف آنها را كشف كند. در روز جشن كريسمس سال ۱۸۲۸ اولين جلسه دادگاه عاملان قتل هاى زنجيره اى ادينبرا برگزار شد. در دادگاه «هسر» و دو زن اين تيم چهار نفره تمام گناه قتل ها را به گردن «بورك» انداختند و از آن جا كه همسايگان آنها نيز شهادت دادند كه زنانى را كه مفقود مى شدند هميشه به همراه بورك ديده اند، دادگاه بورك را به جرم ۱۶ فقره قتل به اعدام محكوم كرد. هلن و مارگارت آزاد شدند و «هر» نيز در فوريه سال ۱۸۲۹ از زندان آزاد شد، بورك در زندان به تمام قتل ها و جزئياتش اعتراف كرد. اما هيچكس قبول نكرد كه «هر» نيز با او همدست بوده است. «هر» يك سال پس از آزادى از زندان كور شد و به گدايى روى آورد و چند ماه بعد در سرماى يكى از خيابان هاى شهر درگذشت و مردم جسدش را به درون سطل زباله انداختند. «هلن» به جنوب اسكاتلند رفت اما هيچ وقت نتوانست از گذشته خود بگريزد. او سرانجام به استراليا مهاجرت كرد و در سال ۱۸۶۸ مرد. مارگارت نيز به ايرلند برگشت اما از آن پس هيچ كسى از او اثرى نديد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 618]