واضح آرشیو وب فارسی:قدس: كارگاه شعر ؛ به سمت آسمان صبح ...
* محمد كاظم كاظمي
شعر كوتاه، در ادبيات همه ملل سابقه دارد، از جمله در شعر كهن و امروز فارسي. در قالبهاي كهن ما، شعر كوتاه بيشتر به صورت
رباعي و دوبيتي سروده شده است. دوبيتي هاي منسوب به باباطاهر همداني و رباعيات منسوب به عمر خيام، از نمونه هاي بارز شعر كوتاه كهن ماست. البته در كنار اين دو قالب، ما تك بيت و قطعه هاي كوتاه هم داشته ايم كه هر يك كاربرد خاص خود را داشته است.
اما در عصر حاضر، شاعران فارسي يك نوع ديگر از شعر كوتاه را نيز آزمودند و آن، شعر سپيد يا نيمايي كوتاه است. بعضي ها، اين نوع شعر را رباعي يا دوبيتي نيمايي نيز ناميده اند. از ميان شاعران امروز، صادق رحماني در سرودن اين نوع شعر دستي دارد.اين روشن است كه شعر نوي كوتاه، مجال بسياري براي هنرنماييهاي زباني ندارد و به واقع اين هنرمنديها در قالبهاي بلند مثل قصيده بيشتر كاربرد مي يابند. آنچه در شعر كوتاه بسيار مهم است، تخيل شفاف و عاطفه سرشار است. يعني انتظار مي رود هر شعر، يك كشف تصويري را ارائه كند، يعني روابطي تازه ميان پديده ها در آن مشاهده شود و در عين حال، اين تصويرها، وسيله اي باشد براي انعكاس احساسات شاعر.با اين مقدمات، عمده بحث امروز را با بررسي چند شعر كوتاه از شاعري جوان پي مي گيريم.
آقاي حسين حسين زاده (ارژنگ )؛يك ويژگي خوب شعرهاي كوتاه شما اين است كه از تخيلي كه در يك شعر كوتاه انتظار مي رود برخوردار است. مثلاً در اين شعر:
فواره زد
از بطن جنگل خاموش
پرندگان
به سمت آسمان صبح
پرواز دسته جمعي پرندگان به فواره زدن تشبيه شده است. اين زيباست، چون هم تازگي دارد و هم ميان فواره و گروه پرندگاني كه مي پرند، تشابه هاي جالبي مي توان يافت. به واقع قطرات آبي كه فواره را مي سازند، مي توان همانند پرندگان در حال پرواز دانست. اين هم قابل ياد كردن است كه پرندگان هم مثل قطرات آب، از يك نقطه مركزي به اطراف پراكنده مي شوند.
در شعري ديگر از شما نيز تشبيه خورشيد به چمداني درخشان كه ماه دستگيره آن است، بسيار ابتكاري است.
چمداني است
درخشان
با محتوايي رازآلود
و دستگيره هلال ماه
گويي
مسافر رؤياهاي ما را
به سمت آفتاب مي برد
ملاحظه مي كنيد كه اينجا شاعر يك كشف انجام داده است، يعني شباهتي يافته است كه شايد توسط هيچ شاعر ديگري بيان نشده بود. ما همه دستگيره چمدان را ديده ايم، ولي كمتر به شباهت آن به هلال ماه انديشيده ايم.
يك تصوير خوب، تصويري است كه در آن، شاعر شباهتي را بيان مي كند كه به راستي ميان دو چيز وجود دارد، ولي كسي متوجه آن نشده است.و باز نكته جالب اين كه شما تصوير را در ابتدا آشكار نكرده و خواننده را تا آخرين مصراع شعر كه در آن از خورشيد نام مي بريد، در تعليق گذاشته ايد، به گونه اي كه او تا آخر از خود مي پرسد كه اين چمدان زرين چيست.
وقتي آن را دريافت، از شعر لذتي توأم با شگفتي مي برد.در بيشتر موارد اين كشفها را مي توان يافت و به همين دليل مي توان گفت كه يكي از ضرورتهاي مهم شعر كوتاه در اينجا رعايت شده است.
ولي در بعضي از شعرهايتان اين تصويرسازي ابتكاري ديده نمي شود و شما بيشتر به ترسيم يك حالت عاطفي پرداخته ايد. اين هم البته خوب است، ولي قدري در كلام احساس معمولي بودن مي شود:
مردي
از بلندترين طبقه افتاد
بعد از مدتي
گويا
هيچ اتفاقي نيفتاده است
در محوطه شهر
شعر، ساده و بدون هنرمندي خاصي به نظر مي آيد، ولي يك احساس عاطفي خاص دارد، اين كه مردم اين روزگار حتي به كسي كه از بلندترين طبقه هم بيفتد، توجهي ندارند.
***
آقاي حميد رشيد ترابي ؛
البته شعر شما مثنوي است و از لحاظ قالب در شاخه شعر كوتاه جاي نمي گيرد، ولي آن اصل كلي برخوردار بودن شعر از تخيل و آن هم تخيل تازه را در آن مي توان بررسي كرد. شعر شما از لحاظ درونمايه معنوي خوب است، يعني از مفاهيم ارزشمندي سخن گفته ايد:
علي را هر آن كس كه گردد امام
نموده برايش به حق اهتمام
علي جنگ خيبر چه ها مي كند
در قلعه را چون يلان مي كند
ولي اين تصويرها و مضامين تازه نيست و در شعر ديگران بسيار ديده شده است. مثلاً مضمون اين بيت كه:
علي در ركوعش نگين مي دهد
به شأنش خدا آيه اي مي دهد
شايد در شعر ديگران به شكلي حتي زيباتر گفته شده باشد. شما بايد در پي حرفهاي تازه باشيد و به قول مولاناي بزرگ :
هين سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وارهد از هر دو جهان، بي حد و اندازه شود
يکشنبه 23 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]