واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: گلابي مي خورين؟
گاهي حيوانات سوالاتي از من مي پرسند كه نمي دانم چه بايد بگويم. در اصل مرجع اصلي سوالات آنها من نيستم، اما چون دست شان به اصل كاري ها و آدم حسابي ها نمي رسد، ناچار از من مي پرسند. مثلاً مي پرسند كه «آيا از اين سوبسيد نقدي كه مي خواهند بپردازند، به ما هم چيزي مي رسد؟» شما بوديد چه مي گفتيد؟ هم از يك طرف مي خواهم توي ذوق شان نزنم، از يك طرف فكر مي كنم بايد آب پاكي روي دست شان بريزم كه بي خودي اميدوار نباشند. براي همين يك مقدمه خدمت شان عرض مي كنم كه بالاخره آدمي گفته اند، حيواني گفته اند، الكي كه نيست. قوانين جنگل، قوانين جنگل است و قوانين شهر، قوانين شهر. مثلاً شما توي جنگل قانون تك همسري نداريد و هر شير نري مي تواند ماده هاي دسته و گله خود را به نكاح در بياورد. آيا توي شهر هم هيچ مردي مي تواند طبق اين قانون پا از گليم خويش درازتر كند؟ شما توي جنگل بسته به نيازتان شكم هم را مي دريد و از گوشت يكديگر ارتزاق مي كنيد و كسي هم بابت اين كشت و كشتار كسي را محاكمه نمي كند. آيا توي شهر هم كسي مي تواند كس ديگر را بكشد و بخورد؟ طبيعي است كه نمي تواند. پس اگر قرار است سوبسيدي بپردازند، خوب طبيعي است كه به شما تعلق نمي گيرد. اما چون من و شما اين حرف ها را با هم نداريم، هر چه به من دادند مي آورم وسط و بين هم تقسيم مي كنيم.
شتر؛ يعني سهام عدالت هم به ما نمي دهند؟
گاو؛ هنوز به خودشون هم تمام و كمال ندادن، حالا بيان به ما بدن؟ صبر كن اگه يه روزي به ميرفتاح دادن، مياره به ما هم مي ده.
پلنگ؛ اون وقت ما اين لطف ميرفتاح رو چه جوري جبران كنيم؟
استر؛ به او اين اجازه رو ميديم كه از مواهب جنگل استفاده كنه. يعني به عنوان يك تبعه جنگل بتونه هر چندتا كه دلش مي خواد زن بگيره، يا هر چندتا حيوان كه خواست بكشه و بخوره.
بوزينه؛ اتفاقاً توي گله ما چندتا دختر خوب و خوشگل و دم بخت پيدا مي شن كه مي تونم بهتون معرفي كنم. اينا كه مي گم البته به همه كس نمي دنشون و خيلي مندشون بالاست، اما تو گله كسي رو حرف من حرف نمي زنه...
پلنگ؛ متاسفانه ما رو به انقراضيم. مي بيني كه حتي به خودم، يكي هم نرسيده، بنابراين چيزي براي پيشكش نداريم.
شتر؛ ما هم كه از نظر قد و قواره به هم نمي خوريم، پس مساله سالبه به انتفاء موضوعه.
ميرفتاح؛ اصلاً خواهش مي كنم اين حرفا رو فراموش كنيد. خوبيت نداره. ناسلامتي اين مذاكرات چاپ مي شه. هر حرفي صلاح نيست. ممكنه بچه ها اين صفحه رو بخونند.
بوزينه؛ حرف بدي نزديم كه. خواستيم مفت و مجاني به سر و ساموني برسي.
گاو؛ هنوز كه نه سهام عدالتي دادن به ميرفتاح، نه سوبسيد نقدي يي. دستمزدش رو بهش نمي دن، بيان اين چيزاي علاوه رو بدن. هروقت دادن و اين هم اومد بين ما تقسيم كرد، اون وقت ما هم يه جوري جبرانش مي كنيم.
استر؛ موضوع همينه كه نه اونا چيزي به اين مي دن، نه اين چيزي به ما مي ده، نه ما چيزي به او مي ديم. كلاً چيزي در كار نيست. صرفاً داريم گپ مي زنيم.
شتر؛ راست مي گه. ديديم حرفي براي گفتن نداريم... يعني نه اينكه نداريم، بلكه اجازه نداريم، گفتيم خب بياييم حرفاي خوب بزنيم. مي گن يه دانشمندي رفته بود شهرستان و همه صف كشيده بودن مي اومدن ازش سوال هاي علمي مي كردن. يه دهاتي بي سواد هم بود و ديد همه تو صف ايستادن، گفت من هم بايستم. نوبتش كه شد رو كرد به دانشمند و گفت گلابي مي خوري؟ دانشمند گفت بدم نمياد. داري؟ دهاتيه برگشت گفت گلابيم كجا بود؟ گفتم گپ بزنيم. حالا ما هم داريم گپ مي زنيم. يه چيزي تو مايه گلابي.
بوزينه؛ من اگه حرفم تو قوم و خويشم برو داشت، براي خودم يه زن مي گرفتم كه عزب نمونم، نه اينكه بيام براي تو زن بگيرم.
ميرفتاح؛ حالا كه گپ مي زنيم اقلاً راجع به چيزاي خوب گپ بزنيم.
شتر؛ مثلاً؟
ميرفتاح؛ شرمنده ام. با صداي بلند نمي تونم بگم. فقط در گوشتون مي تونم بگم. گوشتونو بيارين جلو. يه خورده جلوتر. آهان(...)
[email protected]
يکشنبه 23 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]