واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: نگاهى بهانديشه هاى جان مير شايمرترجمه حسين محمدى سيرت
وى در سال 1947 در بروكلبن متولد شد و تا 8 سالگى در همان جا ساكن بود تا اينكه به همراه خانوادهاش به يكى از مناطق حاشيهاى اطراف نيويورك به نام وست چستر كانترى )West chester country( رفت. در 17 سالگى در ارتش آمريكا ثبت نام كرد و يك سال بعد به دانشگاه افسرى آمريكا در وست پوينت) st point( پيوست و تا سال 1970 در آنجا مشغول به تحصيل شد.
بعد از فارغ التحصيلى پنج سال بهعنوان افسر نيروى هوايى خدمت كرد.
هنگامى كه در نيروى هوايى حضور داشت همزمان در رشته روابط بينالملل مشغول به تحصيل شد و تا سال 1974 در دانشگاه كاليفرنياى جنوبى مشغول به تحصيل شد. در سال 1981 از دانشگاه كرنل)cornell( موفق به دريافت مدرك دكترى در رشته روابط بينالملل گرديد. از سال 1978-79 در موسسهBrookings در واشنگتن مشغول به فعاليت تحقيقاتى بود. از سال 1980 تا 1982 دورهاى تخصصى و فوق دكترى را در مركز امور بينالملل دانشگاه هاروارد طى كرد.
از سال 1982به عضويت دانشگاه شيكاگو در مىآيد و در بخش علوم سياسى بهعنوان استاد به فعاليت و تدريس مىپردازد. در سال 1987 به رتبه استاد ؟؟ دست مىيابد و از سال 1989 تا 1992مسئوليت بخش علوم سياسى دانشگاه شيكاگو را به عهده مىگيرد.
ميرشايمر در زمينههاى متعددى داراى فعاليتهاى علمى مناسبى مىباشد. در حوزه امنيت ملى داراى نوشتهها ومقالاتى است. در زمينه تئورىهاى روابط بينالملل خصوصا نئورئاليسم به تحقيق ومكالمه پرداخته و انتقاداتى را به اين نحله فكرى دارد او جزء رئاليسمهاى تهاجمي)offen sive realism( استاد مكاتب كلاسيك رنئورا درحوزه ايجاد امنيت ناكارآمد مىداند.
در سال 2006 شايمر و استفان دالت و چندى ديگر از اساتيد دانشگاه كتابى را به صورت كارگروهى در ارتباط با قدرت اسرائيل در شكل دادن به سياست خارجى آمريكا به چاپ رساندند. آنها معتقد هستند لابى صهيونيسم يك ائتلاف آزاد از افراد گروههاى قدرتمند است كه سياست آمريكا در يك مسير اسرائيلى )Isreal-pro( هدايت مىكنند . انتشار اين كتاب باعث در گرفتن بحثهاى فراوانى در سطح دنيا بين مخالفان و موافقانش گرديد و قابل ذكر است كه درسال 2006 بارها تجديد چاپ شده و بهعنوان پرفروشترين كتاب معرفى شده است .)bestseller(
واقعگرايى تهاجمي)offensive realism(
او از پيشگامان انشعاب تئورىهاى كلاسيك رئاليستى به رئاليسم تهاجمى است. واقعگرى تهاجمى ساختارى است كه برخلاف نظريات كلاسيك مورگنتا رقابتهاى امنيتى ميان قدرتهاى بزرگ را در محيط آنارشيك بينالملل بر طبق طبيعت بشر نمىداند . بر اساس تئورىهاى واقعگرايى تهاجمى دولت به يك ميزان خاص از قدرت قانع و راضى نيستند بلكه براى كسب امنيت حقيقى هميشه به دنبال افزايش قدرت خود بوده و قصد دارند تبديل به يك هژمونى قدرتمند شوند. او در كتاب )The Tragedy of great power( اين گونه بيان مىدارد : براى حفظ امنيت امروز و فرداى كشور چه ميزان از قدرت كافى است؟ قدرتهاى بزرگ دريافتهاند كه بهترين راه براى بيمه كردن امنيتشان رسيدن به هژمونى است. تنها دولتىهايى كه با يك روش نامناسب مديريت مىشوند ممكن است فرصت تبديل شدن به يك هژمونى را در سيستم بينالمللى از دست بدهند زيرا آن دولتها تصور مىكنند كه قدرت كافى براى ماندن و بقا را در سيستم بينالمللى دارا هستند.
بر اساس عقيده ميرشايمر :يك قدرت بزرگ كه ازيك توان قابل ملاحظهاى سود و بهره مىبرد بايد در قبال ساير رقبا بسيار تهاجمى عمل كند چرا كه در فضاى موجود ساير رقبا همين كار را انجام مىدهند. وى نظريه ملح دموكراتيك را رد مىكند و معتقد است دموكراسى وخصوصا ليبرال دموكراسى نمىتواند از بروز جنگ جلوگيرى كند.
او معتقد است كه يك دولت نمىتواند تبديل به يك هژمونى جهانى شود. به عقيده وى دولتها به دنبال تبديل شدن به يك هژمون منطقهاى هستند او اين نكته را هم اضافه مىكند دولتهاى قدرتمند از اين كه ديگر دولتها تبديل به هژمون منطقهاى شوند جلوگيرى مىكنند وسعى مىكنند درامور ديگر مداخله كنند. دولتهايى مانند آمريكا تنها بايد مانند موج شكنهاى ساحل واسكله براى بالانس اوضاع مداخله كننده)offshore ballancer( آن هم زمانى كه قدرتهاى بزرگ ديگر نمىتوانند از برخاستن يك هژمون ديگر جلوگيرى كنند.
او از سياست آمريكا در قبال چين به شدت انتقاد مىكند به اعتقاد وى درست است كه امروزه چين حالت يك دولت نظامى را ندارد لكن با توجه به تجارت آمريكا با چين و نتيجتا كمك به اقتصاد اين كشور در سالهاى آينده چين تبديل به يك هژمون قدرتمند منطقهاى مىشود، امنيت آمريكا را تهديد خواهد كرد . به عقيده وى همسايگان چين از افزايش قدرت چين نگران هستند و نشانه اين نگرانى همانا افزايش پيمانهاى آنها با آمريكاست و آنها قصد دارند از آمريكا در قبال چين بهعنوان تعديل كننده قدرت استفاده كنند تا چين آينده آنان را تهديد نكند.Conventional Deterrence
او دراين كتاب بيان مىدارد اينكه كدام كشور، چه كسى تصميم مىگيرد جنگ را شروع كند بستگى دارد به برآيند به دست آمده و نتيجه حاصله از درگيرى نظامى .اگر احتمال پيروزى بالا باشد و هزينه جنگ پايين باشد موانع جنگ از بين خواهد رفت و در غير اين صورت يعنى اگر موفقيت و پيروزى غير متحمل باشد و يا هزينه زيادى از جانب جنگ تحميل شود موانع نبرد كماكان موجود است و نبرد رخ نخواهد داد.
او سه استراتژى جنگى را معرفى مىكند: -1 جنگ سايشى و فرسايشي)attrition-of-war(در اين استراتژى احتمال موفقيت بسيار كم است و جنگ داراى هزينهاى بالا است -2 هدف محدود )oims-ited( در اين نوع استراتژى هدف مشخص و محدود است خطر ريسك كمى دارد و هزينه پايينى را تحميل مىكند-3 استراتژى حمله رعد آسا)blitzkrieng( اين نوع استراتژى شكست سريع و حتمى دشمن را به دنبال دارد وهزينه كمى را تحميل خواهد كرد.
او معتقد است در ميدانهاى جنگهاى مدرن و امروزى شكست و يا پيروزى به اين بستگى دارد كه دولت مهاجم تا چه ميزان بتواند استراتژى حمله رعدآسا را اجرا كند. در اين استراتژى ازماشينها و تانكهاى با سرعت استفاده مىشود تا نفوذ و ضربهاى عميق به عقبه دشمن وارد كند.
استراتژىهاى ديگر ناكارآمد است چرا كه آنها بسيار پرهزينه هستند و احتمال موفقيت نيز پايين است و اهداف و منافع كمى را پوشش خواهد داد.
حال اگر كشورى توانمندى بهرهگيرى از استراتژى نبرد رعدآسا را داشته باشد نبرد رخ خواهد داد چرا كه منافع به دست آمده به مراتب از هزينه و تلفات جنگ بيشتر است وريسك و خطر شروع جنگ پايين است.
گسترش سلاحهاى اتمى Nuclear proliferation
او در سال 90 مقاله جنجال آميزى به نام بازگشت به آينده )Back of the future( منتشر كرد. او در اين مقاله عنوان مىدارد كه در ادامه جنگ سرد اروپا به محيط چند قطبى اوايل قرن بيستم برخواهد گشت ونهايتا احتمال رخ دادن نبردى ديگر دراين منطقه افزايش مىيابد.
در مقاله مذكور و در مقالهاى ديگر در سال 93 وى آمريكا را توصيه مىكند تا براى جلوگيرى از جنگ در اروپا ، آلمان واوكراين را به گسترش سلاحهاى اتمي)Nuclear arsenal( تشويق كند. خصوصا اين كه در اين دو كشور شاهد افزايش ناسيوناليسم افراطى هستيم. او احتمال وقوع جنگ را در اروپا جدى مىداند درصورتى كه آلمان براى تسخير اروپا كمى بيشتر تلاش كند.
او در سال هاى 98و 2000 در مقالهاى در نيويورك تايمز از تلاش هند در به دست آوردن سلاح اتمى دفاع كرد. در دفاع از عقيده خود اين گونه بيان مىدارد كه هند دلايل استراتژيك خوبى براى داشتن سلاح اتمى دارد خصوصا در مقابل چين و پاكستان داشتن سلاح هستهاى ثبات منطقه را تامين مىكند.
جنگ عراق 1991 )Iraq war(
او در سال 91 در مقالهاى پيشبينى كرده بود آمريكا بسيار سريع به پيروزى خواهد رسيد و كمتر از هزار تلفات خواهد داشت ومىتواند به راحتى ارتش عراق را از كويت بيرون كند.
وى به دلايلى اشاره مىكند كه پيروزى آمريكا را كامل روشن مىكند اين دلايل عبارتنداز : -1 ارتش عراق يك ارتش جهان سومى است و توانايى و آمادگى لازم جهت جابهجايى سريع در صحنه نبرد را ندارد-2 ارتش آمريكا هم مجهزتر است و هم آبادتر-3 توپخانه آمريكا بسيار سريعتر و مهجزتر از عراق است-4 نيروى هوايى آمريكا آزادانه مىتواند نيروى زمينى عراق را مورد حمله قرار دهد چرا كه نيروى هوايى عراق ضعيف است -5 نيروهاى عراقى رنجور و خسته هستند و به دليل نبردهاى متعدد ضعيف شدهاند.
همه اين پيشبينىهاى وى در مورد پيروزى سريع آمريكا درست از آب درآمد.
جنگ عراق Iraq war 2002
مير شايمر يكى از مخالفين جدى جنگ عراق است. وى در سال 2002 جزء 30 نفر انديشمندى بود كه طى نامهاى در نيويورك تايمز مخالفت خود را با حمله به عراق و نابودى صدام به بوش اعلام كردند. او معتقد است كه حمله به عراق بهانهاى است تا افكار عمومى را از جريان قدس منحرف كند جريانى كه به عقيده وى تهديد بزرگى است براى امنيت ملى آمريكا. او بر اين باور است كه جنگ و حمله به عراق لازم نبود چرا كه آمريكا مىتوانست اوضاع عراق را به مانند گذشته اداره كند حكومت صدام را نگه دارد همان گونه كه بعد از جنگ خليج يك دهه حكومت او را حفظ كرده واز طريق حكومت او منافع آمريكا را تامين كند.
او پيشبينى كرده است كه آمريكا مدتها درعراق خواهد ماند و بايد تا چند سال عراق را در اشغال خود داشته باشد.
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 84]