واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: هاروي واسرمن چرا رسانههاي وابسته به ابرشركتها هيچگاه مستقل نيستند؟
خبرگزاري فارس: رؤياي داشتن رسانههايي مستقل و آزاد و حامي حقوق مردم در عصري كه ما با انحصار در قالب يك نظام دموكرات روبهرو هستيم، تنها يك آرزوي دستنيافتني خواهد بود؛ چراكه ما تنها داراي رسانههاي ابرشركتي و وابسته هستيم كه صحبت از استقلال آنان، تنها چشمپوشي از واقعيتهاي روزگار كنوني است.
چكيده:
همراهي قريب به اتفاق رسانههاي فراگير و پرمخاطب دنيا با جنگ آمريكا در عراق و انعكاس ديدگاهي غيرواقعي و تحريف شده از وقايع بعدي آن، موجي از بياعتمادي را در سراسر دنيا پديد آورده است. البته اين ابرشركتهاي رسانهاي در حوزههايي نظير اقدامات ابرشركتهاي تجاري، بحرانهاي محيط زيست و چالشهاي اقتصاد جهاني نيز عملكردي كاملاً سؤال برانگيز و جانبدارانه داشتهاند. نويسنده معتقد است كه به دليل ارتباطات مالي اين رسانهها با صاحبان ثروت و قدرت و تلاش براي حفظ بنيادهاي سلطه آنان، نميتوان هيچ گاه اين رسانههاي وابسته را رسانههايي آزاد و مستقل و فراگير نام نهاد.
در آستانه انتخاب رئيسجمهور جديد ايالات متحده، اين موضوع هيچ گاه چنين روشن و واضح نبوده كه ابرشركتهاي رسانهاي ما به شدت با مانعتراشي بر سر راه جريان آزاد اطلاعات، مشاركت مردم در حوزه سياست را با محدوديت روبهرو مينمايند. در كنار پردهپوشي اخبار هراسآور و ناگوار جنگ، بحرانهاي زيستمحيطي جهاني و فروپاشي اقتصادهاي پيشرفته، بايد پذيرفت كه در وضعيت كنوني، رسانههاي ما نيز در آستانه نابودي قرار گرفتهاند. بدين ترتيب، حتي آنچه كه از نظام دموكراسي ما نيز باقي مانده بود، در آستانه اضمحلال و سقوط است. متهم اصلي اين وضعيت، رسانههاي فراگير ما و يا MSMها هستند.
اين نام گذاري، كاملاً اشتباه و نادرست است. رسانههاي ارتباط جمعي ما نه فراگير كه در حقيقت كارگزاران ابرشركتها هستند و فهم تمايز ميان اين دو، كاملاً ضروري است. اگر ما اين رسانههاي وابسته به ابرشركتها را فراگير نام گذاري نماييم، مطمئناً با اشتباه روبهرو شدهايم. در واقع، ما شهروندان امروز ايالات متحده، تنها با جريان محدودي از آراي مستقل و آزاد روبهرو هستيم. همانطور كه تحليلگراني برجسته و صاحب نام نظير جف كوهن، نورمن سولومون و مؤسسه رسانهاي معتبر FAIR در آثار خود يادآور شدهاند، ناميدن چنين شبكههاي تلويزيوني و راديويي و يا نشرياتي به عنوان رسانههاي فراگير، بسيار دور از واقعيت است. رسانههاي آزاد آمريكا، سال هاست كه خواهان خروج ارتش ما از خاك عراق هستند اما رسانههاي ابرشركتي، چنين نظري ندارند. اين رسانههاي وابسته، همواره از انتشار جدي و واقعيتگراي هزينههاي انساني، روحي و اقتصادي اين جنگ جلوگيري نموده و افراد خواهان پايان اين جنگ را به حاشيه ميرانند. به همين ترتيب، رسانههاي مستقل و آزاد فراگير ما خواهان پوشش ملي خدمات درماني هستند، درحالي كه رسانههاي ابرشركتي، چنين نظري ندارند. عملكرد اين رسانههاي وابسته همواره غيرقابل اعتماد بوده و در اكثر موارد، آزادي و استقلال حرفهاي آنان در گرو ابرشركتهاي صنعتي و تجاري غولپيكر قرار گرفته است. اما رسانههاي آزاد، چنين وضعيتي ندارند.
سال هاست كه رسانههاي مستقل، از دستكاري و تقلب و سرقت آراي مردم ابراز نگراني ميكنند. اما رسانههاي وابسته به ابرشركتها، حاضر نيستند كه حتي از اين نظرات براي مخاطبان خود صحبتي به ميان آورند.
ابرشركتهاي رسانهاي همواره با موضعگيريهاي پارتيزاني و غيرقابل پيشبيني (و اغلب به نفع حزب دموكرات، اما هميشه در راستاي منافع ابرشركتها) كانديداهايي را كه در پي به چالش كشيدن قدرت ابرشركتها هستند، از صحنه رقابت خارج مينمايند. مثلاً آنان در سال جاري، كانديداي محبوب مردم يعني جان ادواردز را به دليل ناتواني وي در رقابت با نامزدهاي دموكرات، در ليست سياه خود قرار دادند و عملاً وي هيچ شانسي براي حضور در عرصه انتخابات نخواهد داشت. از سوي ديگر، رسانههاي مستقل، هيچ گاه جزو مدافعان و حاميان جورج دبليو بوش نبودهاند و او را نيز به عنوان رهبري قابل اعتنا و قابل اعتماد، نميشناختند. اين رسانه ها، سال هاست كه خواهان استيضاح او و ديك چني واخراج اين دو نفر از كاخ سفيد هستند؛ اما در مقابل، رسانههاي وابسته هيچ گاه پيش كشيدن چنين مباحثي را برنميتابند و با به حاشيه راندن دنيس كوكينيچ نماينده كنگره و كهنه سرباز معترض جمهوريخواه، عملاً هيچ روزنه اميدي را براي موفقيت وي باقي نگذاشتهاند.
در كنار همه اين تفاوتهاي بنيادين، فراموش نكنيم كه رسانههاي فراگير مستقل و آزاد ما، حفظ منابع ارزشمند محيط زيست را جزو اولويتهاي اصلي فراروي عملكرد رسانهاي خويش ميدانند. البته در مقابل، اگرچه رسانههاي وابسته چنين وانمود ميكنند كه براي اين نگرانيها ارزش قائل هستند، اما هرگاه كه منافع يك ابرشركت صنعتي به دليل چنين محدوديتهايي در آستانه خطر قرار ميگيرد، به سرعت اين نگرانيها را پايمال ميكنند.
در مقابل، اين رسانههاي وابسته و مزدور، با حمايت از تكنولوژيهايي شكست خورده و چالش برانگيز نظير قدرت هستهاي، سودآوري درازمدت خويش را در سايه متمركز نمودن جريان اطلاعات، تضمين ميكنند.
خوانندگان اين مقاله بايد بدانند كه هيچ گاه در طول تاريخ شكلگيري ايالات متحده، منابع دريافت اطلاعات توسط مردم تا اين حد متمركز و متفاوت با آنچه كه مردم ميانديشند، نبوده است. البته دامنه اين تضاد چشم گير و بيسابقه را نميتوان تنها در ميهمانان دعوت شده به گفت وگوها و مصاحبههاي خبري محدود نمود. امروزه در سراسر اخبار و تصاوير و گزارشهاي منتشر شده از اين رسانههاي وابسته، ميتوان آثار وابستگي به ابرشركتها را مشاهده و دنبال نمود. امروزه در ايالات متحده ما شاهد حضور 5 ابرشركت غولپيكر رسانهاي هستيم كه اخبار و گزارشهاي رسانههاي وابسته، تنها با رويكرد حمايتگرايانه از آنها به مخاطبان ارائه ميشود. از سوي ديگر، در اين رسانهها، اخبار مهم و چالش برانگيز، در مقايسه با پوشش اخبار فعاليتهاي خبرسازان بيارزشي نظير پاريس هيلتون و بريتني اسپيرز، هيچ گاه مورد توجه قرار نميگيرد.
مديران اين رسانهها، تنها به انتشار آنچه كه خواهان دستيابي به آن هستند، ميپردازند، گويي آنها هم در اين كسب و كار تجاري خود، به دنبال سود بيشتر و بيشتر هستند. البته مطمئناً انتشار اخبار و گزارش هايي در حوزههاي مختلف و از سراسر دنيا، نميتواند براي اين رسانهها منافع مالي قابل توجهي به دنبال داشته باشد. "جنرال الكتريك" (GF)، "وستينگهاوس"، "ديسني" و ساير غولهاي صنعتي، مالي- رسانهاي، همواره به گونهاي فعاليت نموده اند كه اخبار دقيق پيرامون فعاليت تجاريشان در سراسر دنيا، هيچ گاه اجازه انتشار عمومي نيابد. در جهت حمايت از منافع دروني آنان، امروزه اين رسانهها به ماشينهاي روابط عمومي و جيرهخواري تبديل شدهاند كه ديگر نميتوان آنها را سازمانهاي خبري واقعي خواند. امروزه كارنامه عملكرد اين رسانهها، بسيار شبيه به روزهاي فعاليت روزنامههاي دولتي "پراودا" و "ايزوسيتا" در اتحاد جماهير شوروي و نه تصويري كه از رسانه هاي آرماني ايالات متحده در قانون اساسي آمريكا و انديشههاي بنيان گذاران اين كشور به عنوان گزارشگراني پيشرو و مستقل و همهجانبهنگر براي تداوم زندگي و دموكراسي وجود داشته، است. ما اينك داراي رسانههايي هستيم كه هيچ گاه حاضر به انجام اقدامي نيستند كه شائبه حمله به منافع ابرشركتهاي تجاري را در اذهان زنده كند. از زماني كه اسپيرو آگنيو رسانهها را متهم به دستكاري و تحريف اخبار جنگ ويتنام نمود، شعار "رسانههاي ليبرال" همواره از سوي رسانههاي وابسته براي خفه كردن اعتراضات رسانههاي مستقل تكرار ميگردد.
در واقع، اين شعار تنها هنگامي محقق ميگردد كه رسانهها ديدگاهي واقعبينانه و حامي حقوق مردم و نه يكجانبهنگر داشته باشند. البته ممكن است كه حتي روزنامههاي محافظهكار هم گاهي از اقدامات يك ابرشركت حمايت نمايند، اما عملكرد جانبدارانه افراطي و سؤال برانگيز و هميشگي آنان، برخلاف شعارهاي دروغين استقلال رسانهاي و بيطرفي است.
نشريات ليبرال و برنامههاي راديويي مختلفي نيز در كشور ما به فعاليت مشغولند، اما اين امر تصادفي نيست كه همگي آنان از لحاظ مالي با مشكل روبهرو هستند. در مقابل، اگرچه ابرشركتهاي رسانهاي ما، روز به روز در حال گسترش دامنه نفوذ خود و تصاحب روزنامهها و شبكههاي راديويي و تلويزيوني بيشتري هستند، خوشبختانه با به صحنه آمدن شبكه اينترنت، رسانههاي مستقل اين فرصت را به دست آوردهاند كه از اين رسانه نوين و متكثر در جهت انتشار حقيقت و اخبار غيرجانبدارانه، بهرهبرداري نمايند. تداوم شرايط كنوني، نيازمند عاملي است كه سال ها پيش توماس جفرسون از آن به عنوان "هوشياري ازلي" نام برده بود. و اينك، ديگر بار بايد دكترين بيطرفي كه در سالهاي دهه 20 ميلادي از سوي نمايندگان جمهوريخواه كنگره كه در جهت تضمين انعكاس متوازن اخبار در شبكههاي راديويي آن دوره به تصويب رسيده بود، از سوي دستگاههاي نظارتي اعمال گردد. لذا انجام اصلاحاتي نظير ممنوعيت خريد چند شبكه راديويي، تلويزيوني و يا روزنامهها و مجلات در يك منطقه، در جهت مبارزه با انحصارطلبي يك غول رسانهاي، كاملاً احساس ميگردد.
رؤياي داشتن رسانههايي مستقل و آزاد و حامي حقوق مردم در عصري كه ما با انحصار و تك قطبي در قالب يك نظام دموكرات روبهرو هستيم، تنها يك آرزوي دستنيافتني خواهد بود؛ چراكه ما تنها داراي رسانههاي ابرشركتي و وابسته هستيم كه صحبت از استقلال آنان، تنها چشمپوشي از واقعيتهاي روزگار كنوني است.
منبع: www.CommonDreams.org
.........................................................................
منبع: ماهنامه سياحت غرب، شماره 59
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]