واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: ورود مهمانهاي ناخوانده به نواحي شمالي كشور
جام جم آنلاين: با تاريك شدن هوا، سايهاي گرد و كوچك از جنگل به سمت روستا ميآيد. راكن با پنجههاي تيز و قوي خود از حصار چوبي ديوار حياط خانهها و انبار بالا ميرود و با كنجكاوي به جستجوي غذاي مورد علاقهاش ميپردازد. او با يافتن تكهاي گوشت، تخممرغ، ذرت، سيب و... آنها را با دقت در آب حوض حياط شسته و به آرامي زير نور مهتاب ميخورد.
توفيق اجباري حضور راكن گونه بومي آمريكا در شمال ايران به عنوان پستانداري همه چيز خوار كه روز به روز در حال گسترش و افزايش است، نگراني و هشدار كارشناسان درخصوص مطالعه و بررسي پيامدهاي ازدياد اين جانور غيربومي را به همراه دارد؛ مسالهاي كه تاكنون با گذشت 8 سال از مشاهده اولين راكن ثبت شده در ايران همچنان در دست فراموشي است.
راكن(Procyon lotor) پستاندار همه چيز خوار، شب گرد و بسيار سازشپذيري است كه با داشتن ماسك روي صورت مو دم پشمالو با 5 تا 7 حلقه روي دم براحتي قابل تشخيص است. راكن ميان سرخپوستهاي آمريكاي شمالي به آروگون به معني موجودي كه با پنجههايش چنگ ميزند، معروف است.
اين پستاندار 20 كيلويي همه چيز خوار بوده و از همه انواع مواد غذايي بخصوص ميوهها تغذيه ميكند و براي پيدا كردن غذا ميتواند حتي تا 250 كيلومتر هم مهاجرت كند. راكنها با كمك حس بويايي و لامسه قوي براحتي لاروها، كرمها و حتي ماهيهاي كوچك را شكار ميكند و اگر آب در دسترس باشد، مواد غذايي را پيش از خوردن ميشويد.
آنها همچنين آب بازي را بسيار دوست دارند به طوري كه در شهرهاي كاليفرنيا، اگر شير آب خانهاي باز بماند، دور شير آب جمع ميشوند. راكنها خيلي از آدمها نميترسند و راحت دست آموز ميشوند و در مناطق شهري يا روستاها در ميان سقف شيرواني خانهها لانه ميسازند.
آنها با اين كه با هر آب و هوايي سازگارند و غذاي مورد علاقهشان را پيدا ميكنند، اما تعدادشان در دنيا زياد نيست. راكنهاي ماده در يكسالگي توانايي زادو ولد پيدا ميكنند، اما راكنهاي نر معمولا پس از پايان 2 سالگي به دنبال جفت ميگردند.
مهمترين ويژگي اين حيوان كنجكاو، داشتن پنجههاي قوي با حس لامسه فوقالعاده زياد است كه ازآن به طور اختصاصي براي گرفتن غذا و لمس كردن اشياء و بالا رفتن از سطوح و شستن ميوهها استفاده ميكند. پنجههاي راكن برخلاف پنجههاي گربهسانان جمع نميشود، اما با اين حال مانند ميمونها براحتي از درخت بالا ميروند.
ردپاي ايجاد شده توسط پنجههاي اين حيوان كه مانند خرس كفرو بوده و جاي پاي آن شباهت بسياري با جاي پاي انسان دارد از ديگر پستانداران قابل تشخيص است. راكنها مانند خرسها خواب زمستاني دارند و با آمدن پاييز و سرد شدن هوا، لانهاي را در سوراخ درختان انتخاب ميكنند و تمام طول زمستان را در آن ميگذرانند و در اين مدت، نيمي از وزن بدنشان را از دست ميدهند.
ورود راكن به ايران
بيشتر زيستگاهها توسط گونههاي زيادي اعم از گياهي و جانوري، بومي و غيربومي اشغال شده است. چنانچه عامل دخالت انسان در محيط زيست در جابهجايي گونهها را ناديده بگيريم، مهاجرت و نقل مكان در ميان همه انواع موجودات زنده براساس تغييرات فصلي يا شبانه روزي، تخريب زيستگاه، جداييها و سرگردانيهاي تصادفي و... مشاهده ميشود. اين رفتارها در واقع نوعي سازش با محيط و وسيلهاي براي بقاي حيوان در برابر تغييرات به وجود آمده در اكوسيستم است.
از طرفي، اين مهاجرتها ميتواند باعث ايجاد نوسانات و تغييرات در عوامل طبيعي در محيط جديد شده و گاهي در تقابل با موجودات بومي داخل زيستگاه و فعاليتهاي انساني موجود در منطقه قرار بگيرد.
راكنهايي كه در مناطق شمال كشور وجود دارند نيز براساس عامل طبيعي و سرگرداني زيستگاه و نه به وسيله انسان، از طريق مناطق مرزي از جمهوري آذربايجان به ايران مهاجرت و نقل مكان كردهاند كه از حدود سال 1380 براساس يافتههاي كارشناسان و شواهد مستند، حضور آنها به عنوان گونه غيربومي در نواحي مذكور تاييد شده است.
مهندس هوشنگ ضيايي، متخصص و كارشناس حيات وحش در اين خصوص ميگويد: حدود سال 1930 با همكاري اداره محيط زيست استان گيلان براساس عكسي كه توسط يكي از بوميان محلي از حيواني ناشناس در منطقه گرفته شده بود، جستجو در مورد حضور گونه جديد آغاز شد.
آن زمان گمان حضور نوعي سگسان به نام راكن داگ را پيشبيني كرديم كه پستاندار بومي مناطق سيبري بوده و مانند راكن روي صورتش ماسك دارد، اما برخلاف آن فاقد حلقههاي روي دم است.
به اين ترتيب با ادامه تحقيقات و بررسيهاي ميداني، گرفتن گزارش از افراد محلي و با مشاهده جاي پاي متعلق به راكن و ديگر شواهد موجود، مطمئن شديم گونه ناخوانده، همان راكن است كه از مرزهاي آذربايجان، محل پرورش و تكثير اين جانور به آستارا آمده و كمكم در شهرهاي شمالي، توالش و چند روستاي ديگر پخش شده است.
وي درخصوص علت مهاجرت راكنها ميافزايد: درگذشته استفاده از پوست جانوران از جمله راكن براي توليد پوشاك رونق زيادي داشت، به طوري كه سال 1980 در ايالات متحده، درآمد حاصل از فروش پوست راكن 4 ميليون دلار بوده و هر كدام به مبلغ 25 دلار به فروش ميرفته است. به اين علت كشورهاي بسياري اقدام به پرورش و تكثير راكن ميكردند، اما با غيرقانوني اعلام شدن تكثير و پرورش جانوران وحشي به منظور استفاده از پوست و گوشت آنها، فرهنگ استفاده از پوشاك توليد شده از پوست و خز حيوانات تبديل به نوعي ضدارزش شده و در پي آن بازار پرورش راكن نيز از رونق افتاد، به طوري كه سال 1990 ميزان فروش پوست راكن از 4 ميليون دلار به يك ميليون و 400 هزار دلار كاهش يافت.
جمهوري آذربايجان نيز به عنوان يكي از مكانهاي پرورش راكن، با كم شدن ارزش اقتصادي آن اقدام به رهاسازي راكنها در طبيعت كرد كه تعدادي از آنها براساس انتخاب طبيعي و سرگرداني زيستگاه از حدود 20 سال پيش به ايران وارد شدند، اما حضور قطعي آنها در سال 1380 تاييد و ثبت شد.»
اين پستاندار كنجكاو به دليل ويژگيهاي رفتاري از جمله سازشپذيري بالا در محيط، همه چيز خوار بودن، خواب زمستاني و نداشتن صياد توانسته بقاي خود را بخوبي در شمال ايران از گذشته تا به امروز حفظ كرده و تكثير پيدا كند. اما به گفته كارشناسان افزايش بيش از حد راكن به عنوان گونه غيربومي ميتواند در صورت نبود بررسيهاي علمي و كارشناسي روي اين جانور به منظور پيشبيني طرحهاي مديريتي براي كنترل آن، آسيبهايي را در درازمدت روي حيات وحش بومي منطقه وارد كند.
اين مساله در حالي است كه مسوولان سازمان حفاظت محيط زيست، اولويت طرحهاي مديريتي حيات وحش را روي گونههاي در خطر انقراض متمركز كردهاند و از اهميت مطالعه گونههاي غيربومي و اثرات سوء آن غافلند!
مهندس ضيايي در اين باره ميگويد: «راكنها در آمريكا به وسيله شيركوهي يا پوما شكار شده و جمعيتشان كنترل ميشود، اما در شمال ايران حيوان گوشتخواري كه بتواند از راكن تغذيه كند و تعداد آنها را در حد اعتدال نگه دارد، وجود ندارد.
به علاوه چون راكنها همه چيز خوارند، همواره موادغذايي مختلفي از انواع ميوهها، جوانههاي گياهان، ماهي و... در دسترس آنها وجود دارد و حتي در پاييز هم كه مواد غذايي كم ميشود آنها به خواب زمستاني ميروند. بنابر اين هيچ عامل طبيعي به جز بيماري هاري كه ميتواند راكنها را از بين ببرد براي كنترل جمعيتشان وجود ندارد.
از اينرو بايد با مطالعات كارشناسي روي راكنها، درخصوص نحوه مديريت آنها تصميمگيري كرد تا از اثرات سوء اين گونه غيربومي روي حيات وحش بومي از جمله كاهش تعداد پرندگان از طريق تغذيه تخم آنها به وسيله راكن و خسارات وارد شده به محصولات باغي و زراعي و ... جلوگيري به عمل آيد.»
گونههاي دردسرساز
در كنار عوامل تهديدكننده تنوع زيستي از جمله انواع آلودگيها، تخريب زيستگاه، تغيير كاربري اراضي كشاورزي، تبديل اراضي به مناطق مسكوني، پاك تراشي جنگلها، شكار بيرويه، بهرهبرداري ناپايدار از منابع طبيعي و ...، وارد كردن گونههاي غيربومي يا جديد به اكوسيستم نيز ميتواند خطرات بسياري را براي محيط زيست طبيعي به همراه داشته باشد.
به طوري كه براساس تخمين اتحاديه بينالمللي حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي، عمدهترين عوامل انهدام گونهها 67 درصد مربوط به تخريب زيستگاه؛ 37 درصد شكار بيرويه و 19 درصد نيز مربوط به معرفي گونههاي جديد به محيط است.
وارد كردن گونههاي غيربومي، چه گياهي و چه جانوري، به صورت هدفمند و براي مقاصد اقتصادي، كنترل بيولوژيكي برخي از گونههاي بومي زياد شونده يا به طور اتفاقي و تصادفي انجام ميگيرد. گونههاي جديد غالبا به دليل رقابت باگونههاي بومي و همين طور آسيبپذيري سرشتي گونههاي بومي ميتواند اثرات نامطلوبي روي ساير گونهها و كل اكوسيستم داشتند باشد.
گونههاي وارد شده در صورت برخوردار نبودن از پشتوانه مطالعاتي اوليه، از طريق شكار، رقابت غذايي يا تخريب زيستگاه ساير گونهها را تحت تاثير قرار ميدهند. بسياري از زيستگاههاي حساس شناخته شده دنيا تحت تاثير خطرات گونههاي غيربومي قرار گرفتهاند. از جمله رهاسازي ماهي خاردار نيل به درياچههاي ويكتوريا، تانگانيكا و مالاوي در سال 1960 كه براي بهبود صيد تجاري اين درياچهها صورت گرفت.
اما اين نمونه غيربومي باعث نابودي بيش از 40 گونه از 160 گونه بومي درياچهها شده، يا گونههاي گياهي جزيره هاوايي بر اثر وارد كردن گونههاي گياهي وارداتي در معرض تخريب و انهدام قرار گرفته است به طوري كه تمام اراضي واقع در زير كمربند ارتفاعي 1650 متر، زير كشت گياهان وارداتي قرار دارد و در نتيجه بيش از 200 گونه بومي اين جزيره نابود و 800 گونه ديگر نيز در خطر انقراض قرار دارند.
كشور ايران نيز از تاثيرات اين گونههاي وارداتي بينصيب نبوده است. سرخس آزولا كه در سال 1365 با هدف اقتصادي و به منظور تقويت حرفه برنجكاري توسط سازمان تحقيقات علمي و صنعتي از كشور فيليپين به ايران وارد شد، امروز به يك مشكل زيست محيطي تبديل شده است. به طوري كه پس از گذشت چند سال اكثر مناطق آبگير و زمينهاي كشاورزي استان گيلان بويژه تالاب بينالمللي انزلي توسط اين گياه احاطه شده و باعث شده است تا اكثر گياهان بومي اين زيستگاه به دليل خفگي نابود شوند.
اختلال در زنجيره غذايي اكوسيستم درياي خزر، تاثير اقتصادي بر ماهيان خاوياري با كاهش ماهيان سطح زي از جمله كيلكا، توسط گونه آبزي شانهدار ژلهاي در درياي خزر، آلودگي و زيانهاي مالي ناشي از ورود موشهاي نروژي به شهر تهران، بهم ريختگي تعادل اكولوژيكي درياچههاي مهم كشور از جمله اروميه، توسط آرتميا يا ميگوي آب شور و.... تنها بخشي از اثرات شناخته شده اين گونههاي وارداتي است و چه بسا تحولات ژنتيكي و زيستي ديگري نيز در آينده توسط اين موجودات به اكوسيستمهاي بومي تحميل خواهد شد.
با وجود تمام خطرات و مضرات گونههاي غيربومي، وارد كردن گونههاي جديد همواره داراي نتايج منفي نبوده و گاهي به دليل برخورداري از بررسيها و مطالعات كافي، موفقيتآميز بوده است. معرفي برخي از ماهيان به درياچهها، وارد كردن كبك مجاري و قرقاول طوقدار و برخي گونههاي قابل شكار در آمريكا، از موارد موفقيتآميز در اين زمينه بودهاند.
حال كه توفيق اجباري حضور راكن به عنوان يك گونه غيربومي به طور تصادفي در زيستگاههاي شمال كشور فراهم شده است، ميتوان تا زمان بهبود شرايط براي زيست اين پستاندار در كنار جانوران بومي، با بررسيهاي علمي و برنامهريزي مشخص براي مطالعه و كاهش اثرات آن، مسووليت اخلاقي و علمي را در قبال اين مهمان ناخوانده به عنوان گنجينه ژنتيكي به انجام رساند.
سعيده سيداختياري
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]