محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846100351
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:خانه اي روي آب «خانه اي روي آب»عنوان يادداشت روز ربوزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه رد آن ميخوانيد؛ديويد آلبرايت، پل برنان و كريستين والروند در 22 دسامبر 2010 يادداشتي روي پايگاه اينترنتي موسسه علوم و امنيت بين المللي نوشتند و در آن ادعا كردند ويروس استاكس نت چيزي حدود 1000 ماشين سانتريفيوژ را در نطنز از كار انداخته است. پس از آنها، ويليام براود، جان ماركوف و ديويد سانجر روز 16 ژانويه 2011 (26 دي) در گزارشي مبسوط كه نيويورك تايمز آن را منتشر كرد با تكرار همان ادعاها خبر دادند كه اسرائيل و آمريكا مشتركاً اين ويروس را طراحي كردند و هدف آنها هم اين بود كه برنامه هسته اي ايران را طوري عقب بيندازند كه نيازي به اقدام نظامي عليه آن نباشد! اين مقاله آخرين و البته مفصل ترين مورد از يك سلسله تحليل ها و گزارش ها است كه ظرف 6 ماه گذشته منتشر شده و همه آنها به طور مشترك ادعا مي كنند ايران در برنامه غني سازي خود دچار مشكل فني است و اين برنامه «كند» شده است. درباره اين سلسله گزارش ها دو پرسش وجود دارد. اول اينكه اين گزارش ها تا چه حد درست است و آيا واقعا برنامه ايران كند شده است؟ و سوال دوم اين كه هدف از انتشار اين قبيل اخبار و گزارش ها چيست؟ابتدا بايد به اين نكته توجه كرد كه همانطور كه قبلا هم نوشته ايم اين ادبيات در سطح رسانه اي باقي نمانده و مقام هاي رسمي كشورهاي غربي هم مكررا به آن استناد كرده اند. حدود 6 ماه است كه غربي ها مي گويند برنامه هسته اي ايران كند شده و زمان بيشتري براي ديپلماسي بوجود آمده است. هيلاري كلينتون و استوارت لوي وقتي مي خواهند درباره ميزان توفيق پروژه تحريم ها گزارش بدهند، عموما حرفي براي گفتن ندارند الا اينكه سرعت برنامه غني سازي ايران كاهش پيدا كرده است. لوي و ويليام برنز مذاكره كننده آمريكا در گروه 1+5، در جلسه استماعي كه روز اول دسامبر 2010 در كنگره برگزار شد جز اين چيزي نگفتند كه استراتژي اوباما در مقابل ايران موفق بوده چون سرعت برنامه ايران را كم كرده است. در واقع اين تنها توجيهي است كه به طور وسيع به آن استناد مي شود و الا يادمان هست كه قرار بود تحريم ها با طرح هدفمندي تلفيق شود، در ايران آشوب خياباني راه بيندازد و نظام ايران را يا ساقط كند و يا حداقل آن را به سمت امتيازدهي به غرب بكشاند. آخرين موارد هم برآوردهاي اطلاعاتي است كه روساي سرويس هاي اطلاعاتي غربي اخيرا از آنها سخن گفته اند و تقريبا در همه آنها ادعا شده به اين دليل كه برنامه ايران ديگر سرعت سابق را ندارد، برآوردهاي اطلاعاتي درباره زمان رسيدن به آنچه غربي ها نقطه نهايي آن مي دانند، تغيير كرده است. همه اين برآوردها با استناد به گزارش هاي فني منتشر مي شود كه از وجود مشكلات فني در سانتريفيوژهاي ايران و كند يا مختل شدن روند غني سازي خبر مي دهند. خوشمزه تر اين است كه توجه كنيم برآورد نويسان محترم، آنچه را كند شدن برنامه ايران معرفي مي كنند مستقيما به «اقدامات اطلاعاتي و عمليات خاموش»(؟!) خود عليه برنامه هسته اي ايران نسبت داده اند تا كارنامه اي هم براي خود دست و پا كرده باشند. واقعيت اما اين است كه ما در اينجا صرفا با يك بازي سياسي رسانه اي مواجه هستيم و اين گزارش ها و برآوردها به لحاظ فني هيچ مبناي قابل استنادي ندارد. دقيقا به همين دليل هم هست كه درهيچ كدام از آنها اطلاعات جزئي و دقيقي در اين باره كه دقيقا به چه معنا مدعي هستند برنامه هسته اي ايران كند شده، يافت نمي شود. همه تحليل ها با اين ادعا شروع مي شود كه «برنامه ايران كند شده» و بعد بلافاصله بي آنكه حاجتي به ارائه شواهد ببينند با داستان هايي عجيب و غريب مواجه مي شويم درباره اوج مهارت فني يا توان عملياتي سرويس هاي غربي روي برنامه هسته اي ايران كه يك نمونه اش را ديروز نيويورك تايمز با آب و تاب منتشر كرد. اما چه خواهد شد اگر ثابت شود كه همه اينها داستان سرايي هايي بي پايه است و اساسا برنامه ايران نه فقط كند نشده بلكه سرعت آن افزايش هم پيدا كرده است؟ و اگر چنين چيزي ثابت شد آيا جاي آن نيست كه بپرسيم مقصود از اين دروغ گويي هاي عمدي چيست؟آنچه غربي ها كند شدن برنامه غني سازي در ايران مي نامند اساسا 3 معنا بيشتر نمي تواند داشته باشد: 1- عدم فعاليت ماشين ها در تاسيسات 2- عدم توليد محصول (مواد غني شده) و 3- مختل شدن فعاليت در تاسيسات به گونه اي كه دائما در آن اتفاقات غيرمنتظره رخ بدهد و كنترل تاسيسات از دست مدير آن خارج شده باشد. براي اينكه اين اتفاقات به طريقي رخ بدهد، بدون ترديد برنامه ريزي هاي مفصلي از جانب غربي ها انجام شده است. اين برنامه ريزي ها قدمتي طولاني دارد و تاريخ آنها به اولين روزها و هفته هاي پس از رويكرد آمريكا و برخي ديگر از كشورهاي غربي به چالش در پروژه هاي هسته اي ايران بازمي گردد. در يكي دو سال گذشته كه غربي ها دريافتند متوقف كردن برنامه هسته اي ايران امكانپذير نيست و ايران ديگر به هيچ قيمتي به وضعيت تعليق بازنخواهد گشت، منطقي است اگر تصور كنيم سرويس هاي اطلاعاتي خود را موظف كرده باشند كه به جاي تلاش براي توقف برنامه ايران، روي كند كردن يا ايجاد مانع بر سر راه آن تمركز كنند. پس در واقع سوال اين نيست كه غربي ها براي كاهش سرعت برنامه ايران تلاش كرده اند يا نه (كه جواب آن روشن است) بلكه سوال اين است كه اين تلاش ها تا چه حد موفق بوده و توانسته وضعيت فني برنامه ايران را تحت تاثير قرار بدهد؟ پروژه هايي كه دولت هاي غربي براي ايجاد اختلال در برنامه ايران اجرا كرده اند به طور خلاصه اينهاست. 1- پروژه اول تلاش براي كنترل كامل بازار جهاني تامين قطعات هسته اي و جلوگيري از قطعات داراي كاربرد در برنامه غني سازي و ديگر ابعاد كاملا صلح آميز فناوري هسته اي به ايران است. آمريكايي ها در 6-5 سال گذشته انرژي فراواني در اين راه صرف كرده اند در حالي كه مي دانستند آنچه مي كنند مستقيما با الزامات معاهده ان پي تي كه خواهان «تسهيل» دسترسي كشورها به فناوري هاي داراي كاربرد صلح آميز است در تعارض قرار دارد. ايران اين مشكل را از طريق خودكفايي در توليد قطعات و افزايش مهارت فني خود در طراحي و ساخت ماشين هايي با فناوري هاي بومي حل كرده است. نسل هاي 2 و 3 ماشين هاي سانتريفيوژ در نطنز اكنون در حال تست است و در مورد نسل اول هم ايران همه وابستگي هاي خود به هرگونه نقشه، طراحي مهندسي، قطعه و عمليات مونتاژ به خارج را قطع كرده است به گونه اي كه ايران اكنون اين توان را دارد كه ماشين نسل اول را در تيراژ وسيع توليد كند و در حال بسط اين توانايي به ماشين هاي نسل بعدي است. اين اطلاعات پنهان نيست و همگي در دسترس بازرسان آژانس قرار دارد. بنابراين اگر منظور از كند شدن برنامه ايران، ناتواني از ساخت و نصب ماشين ها يا جايگزين كردن ماشين هاي معيوب و فرسوده با ماشين هاي جديد است، چنين ادعايي فقط يك لطيفه بي مزه است. 2- پروژه دوم جلوگيري از دسترسي ايران به بازار جهاني مواد اوليه هسته اي است كه آمريكايي ها آن را در قطعنامه 1929 هم گنجاندند. در اين قطعنامه كه به دنبال برگزاري كنفرانس امنيت هسته اي در واشينگتن صادر شد، تاكيد شده ايران حق سرمايه گذاري در معادن اورانيوم هيچ كجاي جهان را ندارد. پيش از آن هم در قطعنامه 1737 هرگونه واردات مواد هسته اي به ايران يا صادرات موادهسته اي توسط آن ممنوع شده بود. تحليل خفته در پس اين پروژه هم كه غربي ها بارها بر آن تاكيد كرده اند اين است كه ايران گرفتار مشكل مواد اوليه مورد استفاده در چرخه سوخت است و اگر از دسترسي آن به اين مواد جلوگيري شود، برنامه غني سازي ايران خود به خود متوقف خواهد شد. پاسخ ايران به اين پروژه ساده بوده است. ايران يك معدن اورانيوم در گچين بندرعباس را عملياتي كرد و يك ماه پيش درست يك روز قبل از مذاكرات ژنو3، نخستين محموله كيك زرد توليد شده را به اصفهان فرستاد. غربي ها كه تا آن روز همه توجهشان به معدن نيمه كاره ساغند بود به يكباره از اينكه مي ديدند ايران توانسته منبعي جديد براي تامين اورانيوم خام مورد نياز خود پيدا كند، شوكه شدند. اكنون علاوه بر ذخاير قبلي، تاسيسات اصفهان از كيك زرد توليد شده داخلي هم استفاده مي كند بنابراين، اين ادعا كه برنامه ايران به دليل مشكلات مربوط به تامين مواد اوليه كند شده باشد هم بي معناست. 3- پروژه سوم كه رسانه هاي غربي بيشترين سروصدا را درباره آن مي كنند اما در واقع كم اهميت ترين پروژه است، به تلاش سرويس هاي اطلاعاتي غربي براي فروش قطعات آلوده به ايران، نفوذ در تاسيسات ايران و اخلال در كار ماشين ها مربوط است. رمان علمي تخيلي استاكس نت هم كه اخيرا به سوژه ثابت روزنامه هاي غربي تبديل شده به همين پروژه مربوط مي شود. تاريخ تلاش هاي ناكام سرويس هاي اطلاعاتي غربي براي نفوذ در برنامه هسته اي ايران حقيقتا طولاني و عبرت آموز است كه طبعا اينجا فرصتي براي تشريح آن نيست. كساني كه به جزئيات موضوع علاقمند هستند مي توانند به كتاب «وضعيت بازي» (state of war) نوشته جيمز رايزن (james risen) مراجعه كنند كه حاوي اطلاعات جالبي درباره تلاش هاي شكست خورده سيا عليه برنامه هسته اي ايران در دولت بوش است. اين كتاب بويژه از اين جهت مهم است كه حاوي اطلاعات درز كرده از سازمان «سياست» وهمين حالا هم يك افسر سابق اين سازمان به نام استرلينگ كه در بخش ايران كار مي كرده، به جرم درز دادن اطلاعات به نويسنده اين كتاب در حال محاكمه در آمريكاست. در مورد ويروس استاكس نت به طور خلاصه قضيه از اين قرار است كه اين ويروس هرگز تاسيسات نطنز را آنگونه كه غربي ها ادعا مي كنند آلوده نكرده است. دليل روشن اين امر اولا اين است كه اگر اين اتفاق رخ داده بود بايد تمام ماشين ها در نطنز از كار مي افتاد در حالي كه همانطور كه ديپلمات هاي مسافرت كننده به ايران ديروز ديدند در نطنز هزاران ماشين بدون مشكل در حال كار است. ثانيا مطابق گزارش هاي آژانس حجم توليد مواد غني شده در نطنز نسبت به گذشته نه فقط كم نشده بلكه افزايش هم يافته است. ايران اكنون در نطنز چيزي حدود 35 كيلو اورانيوم 20 درصد غني شده و نزديك به 3000 كيلوگرم اورانيوم 5/3 درصد غني شده در اختيار دارد و حجم اين مواد هر روز در حال افزايش است. بنابراين كاملا بي معناست كه كسي ادعا كند غني سازي در نطنز دچار مشكل است. تنها پرسشي كه باقي مي ماند اين است كه چرا همه ماشين هاي موجود در نطنز كار نمي كنند كه پاسخي واقعا پيش پا افتاده دارد. ايران اكنون در نطنز اولويت شماره يك خود را افزايش مهارت و بهره وري و كاهش ضايعات قرار داده و به همين دليل ترجيح مي دهد با تعداد كمتري از ماشين ها كار كند و الا روزي كه استراتژي ايران افزودن بر حجم مواد هسته اي خود بود نشان داد كه به سادگي مي تواند همه ماشين ها را فعال كند. پس مي توان نتيجه گرفت آنچه كند شده برنامه هسته اي ايران نيست، بلكه تيغ غربي هاست كه آنها را به توجيه تراشي براي كوتاه آمدن در مقابل ايران واداشته است. جمهوري اسلامي:فرصتي براي پالايش فضاي سياسي لبنان «فرصتي براي پالايش فضاي سياسي لبنان»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛استعفاي 11 وزير كابينه "سعد حريري" و سقوط دولت وي فضاي سياسي لبنان را تحت الشعاع خود قرار داده اما اگر فعالان سياسي و مولفههاي قدرت در مقطع كنوني به درستي عمل كنند، چه بسا كه از فرصت به دست آمده بتوان براي پالايش فضاي سياسي لبنان بهره برد و زمينههاي ثبات و پايداري سياسي در اين كشور را فراهم نمود. براي آنكه درك بهتري از شرايط سياسي امروز جامعه لبنان داشته باشيم، بايد قدري به گذشته برگرديم و با شناسائي ريشههاي بحران، به جمع بندي روشني در اين زمينه برسيم. در واقع همه چيز به اشتهاي سيري ناپذيري قدرتهاي بيگانه براي نقش آفريني در صحنه سياسي - اجتماعي لبنان باز ميگردد. * فرانسه براي چندين دهه در فضاي سياسي لبنان به دخالت سياسي و مداخله نظامي پرداخته و براي خود، نقش منحصر به فردي را در اين مقوله قائل است. * آمريكا در دهههاي اخير در فضاي سياسي لبنان، خود را كارگزار اصلي ميدانسته هنوز هم اميدوار است بتواند از همين موضع حتي به صورت آشكار مداخله جويانه عمل كند. * رژيم صهيونيستي با ايجاد ارتباطات آشكار و نهان با محافل "ماروني" و سرمايه گذاري برروي برخي احزاب مسيحي لبنان سعي داشته و دارد نقش محرزي را در شكل گيري "ساختار قدرت در بيروت"، براي خود تثبيت كند. * برخي دربارهاي عرب و مشخصاً رياض و قاهره در مقاطع مختلف در اين زمينه، تأثيراتي هر چند محدود، ولي قابل رديابي را از خود بر جاي گذاشتهاند. جديترين تأثيرات عيني در همين مقولهها را ميتوان در التهابات سياسي - امنيتي و نظامي طي 4 دهه گذشته به خوبي رصد نمود. از جمله در جريان بحران سياسي دهه 1350 در لبنان كه به جنگ داخلي تمام عيار ميان جبهه مسلمانان و "مارونيت سياسي" منجر شد و "فالانژها" به عنوان بازوي نظامي "حزب كتائب" در اين زمينه بيشترين نقش جنايت آميز را ايفا كرده اند، جديترين نمونه از اين مقوله است. جنگ و تجاوز نظامي ارتش صهيونيستي به لبنان كه در خرداد ماه 1362 انجام شد و سه چهارم خاك لبنان را به اشغال صهيونيستها در آورد، قاعدتاً ميبايست به "اجماع سياسي براي طرح اشغالگران" منجر ميشد، ولي همه ديدند كه "مارونيت سياسي" از حضور نظامي اشغالگران صهيونيست، بهره برد و سعي كرد حاكميت خود را به كمك و حمايت اشغالگران صهيونيست، تثبيت نمايد. اين يكي از عجايب تاريخ معاصر است كه ارتش لبنان در آن دوره كمترين واكنش قابل ذكري را در قبال اشغالگران به انجام نرساند ولي يك گروه جديدالتأسيس از جوانان سلحشور لبنان به استقبال شهادت شتافت و اشغالگران را به زانو در آورد و فراري داد. همان جوانان غيرتمند لبناني، هرگز درصدد رياست و حاكميت نبودند ولي در عين حال تحمل نميكردند كه عدهاي همدست اشغالگران و با دريافت حمايت از بيگانگان درصدد تحميل شرايط جديد باشند و سعي كنند همان كاري را كه از طريق نظامي قابل اجرا نبود، از طريق سياسي - تبليغاتي به اجرا در آورند. رمز و راز تمامي بحرانهاي سياسي - اجتماعي دهههاي اخير لبنان را ميتوان در همين محورها جستجو نمود و آنرا دقيقاً رديابي كرد. تصادفي نيست كه قدرتهاي شيطاني براي ايجاد كانون بحران در لبنان و دامن زدن به آن تا اين اندازه بي تابي نشان ميدهند و مايلند به هر طريق ممكن، ريشههاي مقاومت در لبنان را بسوزانند و اعتبار آنرا نزد افكار عمومي، زير سئوال ببرند. اكنون ما با درك اين مسائل، آمادگيهاي لازم براي شناسائي علل و عوامل بحران ساز در فضاي سياسي لبنان را كسب نمودهايم و قادريم مسائل را با سهولت بيشتري ريشه يابي كنيم. * ترور "رفيق حريري" نخستوزير اسبق لبنان، بزرگترين اقدام بحران زائي بود كه در اين مقوله رخ داد. * علل و عوامل موثر در شكل گيري دولت خائن "فواد سينيوره" و بحران سازيهاي دوران وي كه منجر به ايجاد بنبست سياسي چند ساله در لبنان شد، به خوبي روشن است كه به ترور جانشين ژنرال "ميشل سليمان" در ارتش و جلوگيري از انتخاب رئيسجمهور منجر شد. * توافقات اجلاس دوحه، به آن بن بست سياسي پايان داد و با انتخاب "ميشل سليمان"، فضاي سياسي تازهاي ايجاد شد و بهبود فضاي سياسي اين كشور را با شتاب محسوسي، عملي ساخت. اين براي تمامي ملتهاي آزاده و مسلمان جهان، يك تجربه ارزشمند محسوب ميشود كه مطمئن باشند با تلاش براي "بينالمللي كردن مشكلات داخلي"، نه تنها راه به جائي نخواهند برد، بلكه بيگانگان را براي دخالت در امور داخلي خود وسوسه ميكنند. تلاش براي بينالمللي كردن موضوع ترور رفيق حريري و تشكيل يك دادگاه باصطلاح بين المللي، سرآغاز اشتباه سياسي لبنان در اين زمينه بود. دقيقاً به همين دليل است كه بازيگران بينالمللي از جمله آمريكا، فرانسه و برخي دلالان منطقهاي آنها فرصتهاي طلائي براي نقش آفريني و ايجاد التهابات سياسي - تبليغاتي در فضاي سياسي لبنان را به دست آوردند. در مقطع اوليه، سوريه بعنوان "متهم رديف اول" در اين پرونده معرفي شد ولي بر اثر اصرار و پيگيري سوريه، اين اتهام به كلي رفع شد و اكنون همان بازيگران براي تبرئه كردن مجرمين اصلي اين پرونده كه بر اثر شواهد و قرائن موجود، قاعدتاً آمريكا و صهيونيستها هستند، وارد عمل شدهاند تا حزب الله لبنان را متهم اين پرونده معرفي كنند و اين اهداف را مشتركاً محقق سازند. 1 - انحراف افكار عمومي منطقه و جهان و تبرئه كردن آمريكا و اسرائيل از مسئوليت ترور "رفيق حريري". 2 - مخدوش كردن چهره حزب الله و نشاندن مقاومت بر روي صندلي اتهام و حتي ادعاي محكوميت آن. 3 - جا انداختن فرايندي كه به موجب آن فرصت مناسبي را براي دخالت هميشگي در امور داخلي لبنان ايجاد كند. تصادفي نيست كه امروزه "سعد حريري" براي هر تصميمي به آمريكا و اروپا سفر ميكند و چشم به دست و دهان ديگران دوخته تا بلكه به او بگويند چه بايد بگويد و چگونه عمل كند. اكنون كه دولت سعد حريري سقوط كرده، موضوع اصلي لبنان، تشكيل دولت جديد است كه فرصتي مناسب در جهت پالايش فضاي سياسي لبنان پديد آورده است. اما آيا دولتمردان، چهرههاي سياسي شاخص و احزاب و گروههاي حاضر در صحنه سياسي - اجتماعي لبنان آمادگيهاي لازم براي نقش آفريني مثبت در اين مقوله را احراز كرده اند؟ اين سئوال مهمي است كه روند تحولات سياسي لبنان و مشخصاً شكل گيري فرايندهاي منجر به معرفي دولت جديد ميتواند پاسخهاي مورد انتظار در اين زمينه را ارائه كند. رسالت:دادخواست مردمي براي باغ قلهك «دادخواست مردمي براي باغ قلهك»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت است كه در آن مي خوانيد؛موضوع اين متن نه سياسي است نه آرماني، نه امنيتي است نه ادبي و فرهنگي، بلكه يك مقوله صد درصد حقوقي است با پشتوانهاي محكم از اسناد مثبته. متن حاضر آماده محاجه با اساتيد و علماي علم حقوق و هر ديپلمات و يا عالم سياسي كه منكر قابل رسيدگي بودن آن در محاكم صالحه داخل كشورند يا پيگرد ديواني آن را مصلحت انديشانه رد كنند ميباشد. شرايط زماني كه امروز با آن مواجهيم از جمله توقيف اموال سپردههاي بانكي متعلق به بانكها و شركتهاي ايراني توسط مراجع قضائي كشورها (به غير از دادگاههاي آمريكايي) آن طوري كه اخيرا براي توقيف دو كشتي ايراني در سنگاپور شاهد بوديم، نشان ميدهد كه ما از ظرفيتهاي حقوقي و قانوني خود حتي در داخل كشور هم استفاده نميكنيم چه برسد در خارج. شرايط روز به ما ميگويد براي كوبيدن سر مار بريتانياي مثلا كبير به سنگ، حتما لازم نيست از بالاي ديوار سفارت بالا رفته و بيخ خفت آنها را بچسبيم و يا آقاي جفري آدامز (سفير سابق انگليس در ايران) و يا آقاي سايمون گس (سفير فعلي) را گروگان بگيريم، بلكه كافي است با اندك تدقيق و استفاده از ساز و كارهاي قانوني و ظرفيتهاي حقوقي لازم الاجراي موجود و قابل دسترس در حوزه حاكميت قلمرو جغرافياي خود استفاده كنيم. ورود به چنين فضايي مستلزم دو رويكرد ضروري است. اول فضاسازي آگاهي بخش، دوم استفاده از مجريان كار بلد و شجاع. مراد از مجري كار بلد در اين وادي آن قاضي و دادرس در مقام تمييز حقي است كه با شناخت كافي از محاكم اولا محكمه صالحه رسيدگي به چنين دعوايي را بشناسد، ثانيا قدرت انطباق مصداق جرم را با حكم قانون موضوعه بداند. بديهي است دادرسي كه فرق بين سفارت (مكاني كه در آن فعاليت كنسولي در جريان است) با مكاني به مثابه باغ كه در آن فعاليت غير كنسولي از جنس رفاهي، تفريحي، ورزشي و در يك كلام گاردن پارتي جريان دارد را در نيابد، سپردن چنين پروندههايي به او عين خطاست و يا دادرس در مقام تمييز حقي كه از قوانين و مقررات حاكم بر وجوه و اموال دولت آگاه نباشد و بخواهد با اتكا به قوانين عام حاكم به چنين دعوايي كه قوانين و مقررات خاص دارد حكم براند، بهتر آنكه اصلا ورود پيدا نكند. جان كلام اينجاست كه در دعواي باغ موسوم به قلهك ادعاي مدعي ناظر به محل سفارتخانه نيست، بلكه ناظر به محل و مكاني ميباشد كه در آن سالهاي مديدي است با كاربردهايي به شرح ذيل روبهرو هستيم. تفريحي: رقص و موسيقي و برگزاري كنسرت و آواز رفاهي: كافي شاپ، رستوران ورزشي: سالن بيليارد، بولينگ، دارت، استخر شنا، تنيس آموزشي: كلاسهاي زبان ويژه، ساير كلاسهاي توجيهي اقتصادي، سياسي، هنري، شب شعري اقامتي: هتلينگ اتباع انگليسي و ديگر اتباع اروپايي مقيم و مامور در ايران با توجه به مراتب فوقالذكر اين متن به هيچ وجه متعرض افعال يا ترك فعل مجرمانه يا غيرمجرمانهاي كه در پشت ديوارهاي اين باغ وقوع يافته و يا مييابد نيست، بلكه عارض به اين است كه اين فعاليتهاي غيركنسولي در محل و مكان غصبي متعلق به غير (متعلق به دولت ايران) و نه تنها به نفع و يا به اذن مالك، بلكه به ضرر مالك اصلي صورت ميپذيرد. بدين ترتيب اين مقال يك اعلام جرم است. كدام جرم؟ جرم تصرف غيرقانوني در وجوه و اموال غير منقول دولت در باغ قلهك. باغي كه ماهيتا بيوتات سلطنتي محسوب ميشود. تصرف غيرقانوني كه از سال 1278 هجري شمسي تا سال 1310 هجري شمسي توسط چارلز آليس شغل وزير مختار انگليس در دربار قاجار به نوعي( با تمسك به متن بدون مهر و بدون امضاء و سند غير مثبته منتسب به سلطان وقت و بدون پرداخت صنار اجاره) شروع شده و توسط سفراي بعدي ادامه يافته است و از سال 1310 در اجراي قانون ثبت اسناد و املاك كشور از طريق جعل سند (جعل مفادي) منتهي به تصرف غيرقانوني آقاي سايمون گس تداوم پيدا كرده است. اين دادخواهي بايد از سوي مدعيالعموم و پاسداران رسمي بيتالمال انجام شود ولي به نظر ميرسد مشغله اين بزرگواران فرصت اين دادخواهي را تاكنون به آنان نداده است. اميد است اين متن گامي به جلو براي اين فرصت سازي تلقي گردد. دادخواست خواهان و مدعي: تشكلهاي مردمي خوانده: سايمون گس شاغل در سفارت انگليس در تهران خواسته: رسيدگي به اتهام تصرف غيرقانوني در وجوه و اموال غير منقول دولت (بيوتات سلطنتي موسوم به باغ قلهك) از 159 س� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]
-
گوناگون
پربازدیدترینها