محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826278268
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز روزنامههاي صبح امرو زايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: حلقه تنگ محاصره «حلقه تنگ محاصره» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛ «تنها گزينه پيش روي ما انتخاب موجوديتي ادغام يافته در منطقه است. طولاني شدن آتش سوزي جنگل هاي حيفا نشان داد كه ما در اداره خود ناتوانيم. ما نمي توانيم با «تسليحات قدرتمند» مسايل خود را حل كنيم، چاره اي جز مذاكره نداريم وقتي به اطراف خود نگاه مي كنيم درمي يابيم كه «جبهه مصمم جهاني» عليه ما در حال شكل گيري است.» اين نزديكترين گزاره اي است كه از درون محافل صهيونيستي به بيرون درز كرده است. نزديك به دو دهه پيش «اسحاق رابين» نخست وزير معدوم رژيم صهيونيستي گفته بود اگر تيزهوش باشيم درمي يابيم كه بايد مذاكره كنيم و اگر خيال پرداز باشيم مي گوئيم جنگ. رابين با همين نگاه در سال 1370 به مذاكرات اسلو آمد و حال آنكه مهمترين پشتيبان بين المللي رژيم صهيونيستي در آن سال خود را در اوج قدرت مي ديد و فروپاشي بلوك شرق نگراني كشورهاي آسيايي را در پي داشت اما با اين همه، تل آويو دريافته بود كه اوضاع جهان در حال دگرگون شدن است. از آن زمان تاكنون، اسرائيل در عرصه بين المللي و منطقه اي دچار محدوديت ها و مشكلات فراواني شده است. در اين فاصله اين رژيم ناچار به ترك خاك لبنان- با تحمل حداكثر حقارت-، تخليه منطقه غزه- با برجا گذاشتن اردوگاه هاي خود- شكست در جنگ 33 روزه عليه لبنان و شكست در جنگ 22 روزه عليه غزه شده است. در اين دوران موج مهاجرت معكوس گرديده، درآمد رژيم صهيونيستي از توريسم، تجارت و فروش تسليحات به يك سوم رسيده و اميد به آينده در بين شهروندان غاصب سير نزولي داشته است. از آن طرف، آمريكايي ها- بنا به اظهارات مقامات رژيم صهيونيستي- ديگر قدرت «جمع كنندگي» ندارند و اوضاع كاملا از دست آنان خارج شده است. در اين شرايط بنيامين نتانياهو ديوانه وار عليه فلسطيني ها وارد عمل گرديده است. اين روزها در فضاي منطقه اي و بين المللي، اتفاقاتي افتاده كه نشان مي دهد آن احساس رابين اينك عمومي شده است. با هم اين موارد را مرور كنيم: 1- كاروان آسيايي با حضور تعداد زيادي از فعالان كشورهاي شرق و غرب از هند به سمت غزه در حركت است. اعضاي اين كاروان چندصد نفره مردم عادي هم نيستند هركدام به دليل جايگاه اجتماعي، سياسي، فرهنگي، علمي و رسانه اي شان انبوهي از مخاطبان را با خود همراه دارند. اين موج انساني به خوبي نشان مي دهد كه امروز آزادي فلسطين تبديل به يك مسئله جهاني شده و در سطح ملت ها با جديت پيگيري مي شود. كاروان دريايي كشورهاي جنوب اروپا و كارواني زميني از شرق آسيا آيا اسرائيل نبايد نگران راه افتادن يك كاروان هوايي باشد. 2- دو روز پيش در يك روز در سطح بين المللي 4 قطعنامه عليه رژيم صهيونيستي به تصويب رسيده است، تصويب كنندگان متحدان تاريخي رژيم تل آويو- آمريكا، انگليس، فرانسه، آلمان و...- نبوده اند يكصد و شصت و پنج كشور عضو سازمان ملل، تخريب منازل فلسطيني ها توسط رژيم صهيونيستي را محكوم كرده اند. همزمان با آن مجمع عمومي سازمان ملل در قطعنامه ديگري شهرك سازي و ساخت ديوار حايل را محكوم كرد. در قطعنامه ديگر، اين رژيم ملزم به خروج از جولان(براساس قطعنامه 497) شده است و در قطعنامه ديگر بكارگيري زور عليه فلسطيني ها محكوم شده است. اين قطعنامه ها ممكن است تغييري در مواضع رژيم صهيونيستي به وجود نياورد ولي مطمئنا اين قطعنامه ها از يك روند در عرصه دولت ها خبر مي دهند. 3- دو روز پيش 26 مقام ارشد سابق كشورهاي عضو اتحاديه اروپا كه در ميان آنان سولانا- مسئول سابق سياست خارجي اروپا-، فون ويزسكار، رئيس جمهور سابق آلمان، رابينسون- رئيس جمهور سابق ايرلند و فيليپ گونزالس نخست وزير سابق اسپانيا هم حضور داشتند طي بيانيه مشتركي از رژيم صهيونيستي خواسته اند كه از اقدامات يكجانبه در مورد قدس و كرانه باختري بپرهيزد و شهرك سازي در مناطق فلسطيني ها را متوقف گرداند. اين 26 نفر اگرچه «مقام سابق» به حساب مي آيند ولي هركدام از آنان در درون حزب خود- حداقل- بازتاب دهنده نظرات بخش قابل توجهي از اعضاي آن حزب به حساب مي آيد و لذا اين نگرش ها ممكن است در آينده نزديك شكل دهنده به دولت هاي جديد در اتحاديه اروپا باشند. اما پاسخ اين سؤال كليدي روشن است: «آيا پيش از اين در اروپا گرايشي به اعمال فشار بر رژيم صهيونيستي مشاهده شده است؟» 4- سه روز پيش وزراي امور خارجه كشورهاي عضو اتحاديه اروپا در بروكسل بيانيه مشتركي داده و در آن بر تعلق بيت المقدس شرقي و كرانه باختري به فلسطيني ها تاكيد كرده اند اين در حالي است كه تل آويو- ظاهرا و براساس اظهارات محمود عباس- با تشكيلات خودگردان در مورد حل نهايي دو مسئله لاينحل- بيت المقدس شرقي و بازگشت حدود 5 ميليون آواره فلسطيني- به توافق رسيده بودند. موضع اتحاديه اروپا نشان داد كه آنان از روند تحولات كه به حذف غرب از معادله خاورميانه منجر مي شود بشدت نگران هستند. 5- كشورهاي آمريكاي لاتين در پايان اجلاس خود، طي بيانيه اي رسمي از حقوق فلسطيني ها براي تشكيل كشور و دولتي با مركزيت بيت المقدس و در وسعت سرزمين هاي 1967 حمايت و اعلام كرده اند كه استقرار يك دولت فلسطيني را به رسميت مي شناسند. كشورهاي آمريكاي لاتين از ديرباز محل نفوذ و حضور صهيونيست ها بوده است و لذا صدور اين بيانيه نشان مي دهد كه جايگاه اسرائيل در ميان يهوديان آمريكاي لاتين بشدت تنزل كرده است. 6- بخش وسيعي از جنگلهاي اطراف شهر بندري- صنعتي «حيفا» چندين هفته در آتش مي سوخت در اين ماجرا 41يهودي كشته شدند در اين آتش سوزي 50 هزار مترمربع و 5 ميليون درخت از بين رفتند. رژيم صهيونيستي با وجود آنكه مدعي است داراي چهارمين نيروي هوايي در جهان است، نتوانست كاري را از پيش ببرد تا اينكه پس از هفته ها 12 كشور امكانات اطفاء حريق خود را به اين منطقه صنعتي گسيل كردند و موفق به مهار آتش شدند. اين ماجرا يك سؤال جدي را در ذهن يهوديان ساكن فلسطين اشغالي پديد آورد؛ آيا رژيمي كه قادر به دفاع از جنگلها نيست مي تواند در روز حادثه از جان شهروندان دفاع كند. هزينه اين حادثه- بر اساس برآورد هاآرتص- تا سالها قابل جبران نيست چرا كه حالا يهودي ها دريافته اند كه «اسرائيل» فقط نگران حفظ دولت خود است. در ارتباط با مجموعه اين تحولات چند نكته كليدي به نظر مي رسند: 1-به موازاتي كه از قدرت رژيم صهيونيستي در حوزه امنيت منطقه اي كاسته شده و در سطح داخلي نيز بدگماني هايي عليه اين رژيم به وجود آمده است، از قدر و قيمت آنان در عرصه بين المللي هم كاسته شده است. امروزه آمريكايي ها كليد تحولات فلسطيني و رژيم صهيونيستي را به دولت نتانياهو داده اند اما نه از آن رو كه خواسته اند دست او را باز كنند بلكه از آن رو كه احساس ناتواني مي كنند تجربه دوره بوش و اوباما نشان داد كه آمريكا در شرايطي كه قادر به اثرگذاري بر طرف فلسطيني نيست، نمي تواند از طرف اسرائيلي نيز توقعي داشته باشد. اينكه آمريكا و اروپا توأمان در برابر صدور 4 قطعنامه عليه رژيم اسرائيل سكوت كردند براي آن بود كه كاري از دستشان برنمي آمد. آري اگر در شوراي امنيت بود آن را وتو مي كردند ولي در مواجهه با كشورهاي عضو سازمان ملل نمي توانند شكل دهنده به جبهه موثري به نفع رژيم تل آويو باشند. بيانيه اتحاديه اروپا هم براي آن است كه آنان نگران خراب تر شدن اوضاع هستند و راه آن را در كنترل اسرائيل ديده اند كه البته اين رژيم جعلي هم با تحليل خودش كار مي كند نه با توصيه اين يا آن كشور اروپايي. 2- بيانيه 26 مقام سابق اروپايي كه اكثر آنان در گذشته چشم هاي خود را بر روي جنايات اسرائيل بسته بودند بيانگر وخامت حال اسرائيل در عرصه بين المللي است اين بيانيه به ضميمه بيانيه اتحاديه اروپا و به همراه امضاي 165 كشور پاي قطعنامه سازمان ملل به خوبي نشان مي دهد كه اوضاع به ضرر اسرائيل تغيير كرده است. آيا رژيم تل آويو مي تواند چشم را بر روي حقيقت ببندد و آيا چشم بستن، حقيقت را دگرگون مي كند؟ 3- متأسفانه در اين شرايط كه بايد دوره طلايي فعاليت سازمانهاي اسلامي و عربي باشد شاهد ركود فعاليت اتحاديه عرب و سازمان كنفرانس اسلامي هستيم و تأسف بارتر اينكه پادشاه اردن در اجلاس امنيتي منامه قطع مذاكرات ميان طرف هاي اسرائيلي و فلسطيني را مهمترين مشكل معرفي كرده و از همه مي خواهد همه توان خود را براي احياء اين مذاكرات بكار ببرند و اين در حالي است كه همين روزها بخش هايي از مسجدالاقصي به دليل حفاري صهيونيست ها فرو ريخته است و اسرائيل با صراحت از تقسيم ناپذير بودن قدس- به معناي اشغال كامل و هميشگي آن- خبر داده است. نبايد ترديد كرد كه برخي از كشورهاي عربي اين مأموريت ذلت بار را قبول كرده و در صددند تا وضعيت را براي اقدامات رژيم صهيونيستي هموار كنند. 4- تغيير موقعيت رژيم صهيونيستي در عرصه بين المللي و منطقه اي ناشي از مقاومت سرسختانه مجاهدان فلسطيني و محور مقاومت در منطقه است وگرنه با وجود امثال ملك عبدالله و محمود عباس، چرا بايد اسرائيل در منطقه مشكل داشته باشد و يا با وجود حمايت رژيم انگليس و دولت فرانسه چرا بايد اسرائيل در صحنه بين المللي مشكل داشته باشد؟ در واقع امروزه همه دريافته اند كه تحولات خاورميانه ادامه بقاء رژيم جعلي اسرائيل را ناممكن كرده است و همان گونه كه حضرت امام خميني-ره- فرمودند «اين رژيم رفتني است» با اين وصف چه كسي سرنوشت خود را با «بازنده» گره مي زند؟ جمهوري اسلامي:گوانتانامو، تحقيري براي اوباما «گوانتانامو، تحقيري براي اوباما»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوذري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛كنگره آمريكا با تصويب طرحي، با بسته شدن زندان مخوف و قرون وسطايي گوانتانامو مخالفت كرد. نمايندگان كنگره با 212 راي مخالف در برابر 202 راي موافق، با طرح بسته شدن زندان گوانتانامو و انتقال زندانيان به داخل آمريكا مخالفت نموده و به ادامه كار آن رأي دادند. مقامات آمريكايي درحالي با ادامه كار زندان گوانتانامو موافقت ميكنند كه بستن اين سياه چال مخوف وضد بشري يكي از وعدههاي باراك اوباما، رئيس جمهوري آمريكا در برنامههاي انتخاباتيش بود. اوباما حتي در نخستين مصاحبهاش پس از پيروزي در انتخابات اعلام كرد: من مرتباً گفتهام كه قصد دارم گوانتانامو را ببندم و اين كار را خواهم كرد. با اينحال پس از گذشت نزديك به دو سال از اين اظهارات اوباما، نه تنها اين زندان بسته نشد بلكه تا آينده نامعلوم اين زندان، كه بايد از آن به عنوان يكي از شكنجهگاههاي بزرگ تاريخ نام برد، داير خواهد بود. براساس آمار رسمي مقامات آمريكائي، هم اكنون حدود 178 زنداني در اين بازداشتگاه به سر ميبرند كه حدود نيمي از آنها را زندانيان يمني تشكيل ميدهند. زندان گوانتانامو، در پايگاه دريايي آمريكا در خليج گوانتانامو قرار دارد كه پس از انفجارهاي مشكوك 20 شهريور 1380، محل نگاهداري و شكنجه افرادي شد كه آمريكاييها آنها را به تروريست بودن متهم كردند. افشاي رفتارهاي غيرانساني با زندانيان و اعمال شكنجههاي هولناك عليه بازداشت شدگان، گوانتانامو را به رسوايي بزرگي براي دولت آمريكا تبديل ساخت و پرده از چهره مدعيان دروغين دفاع از حقوق بشر فرو افكند. انتشار تصاويري تكان دهنده از درون زندان گوانتانامو، كه نشان دهنده تنها بخش كوچكي از واقعيات اين زندان بود موجي از تنفر و انزجار جهاني عليه دولت آمريكا برانگيخت و اعتراضات و تظاهرات گستردهاي در سراسر جهان در مخالفت اعمال ضدانساني و وحشيانه زندانبانان گوانتانامو و مسئولان دولت آمريكا به راه افتاد. اين اعتراضات آنچنان دولتمردان آمريكا را بي آبرو كرد كه آنها مجبور به عكس العمل گرديده و مدعي شدند اين شكنجهها خارج از حوزه اختيارات آنان صورت گرفته است! درحالي كه محافل مطبوعاتي غرب، از سران ارشد دولت جورج بوش، نظير رايس، پاول، رامسفلد و ديك چني به عنوان متهمان جنايات گوانتانامو اسم بردند كه در جنايات گوانتانامو مسئول بودهاند. معترضان در كشورهاي مختلف جهان خواستار محاكمه اين افراد به عنوان جنايتكار جنگي شدند اما دولت آمريكا با گستاخي تمام مدعي شدند شكنجه محدود عليه تروريستها قابل توجيه است! اين ادعاي شرم آور درحالي مطرح شده است كه آمريكاييها تاكنون از تشكيل هرگونه محكمه قانوني براي محاكمه اين زندانيان خودداري كردهاند و اتهامات يكجانبهاي به افراد دربند در گوانتانامو وارد نمودهاند. پرونده جنايات آمريكا در گوانتانامو به تنهايي كافي است تا سردمداران اين دولت به عنوان جنايتكار جنگي و مجرم بينالمللي تحت تعقيب قرار گرفته و محاكمه شوند ولي از آنجا كه مجامع جهاني در سيطره و نفوذ آمريكا قرار دارند متأسفانه نه تنها اين امكان وجود نداشته است بلكه همين مجرمان و جانيان، خود را مدعيان دفاع از حقوق بشر معرفي كرده و جا زدهاند. دستگيري و زنداني ساختن بدون محاكمه صدها نفر در جزيرهاي دور افتاده به اتهامهاي واهي و ثابت نشده و اعمال انواع شكنجههاي جسمي و روحي عليه زندانيان نگون بخت و بي دفاع در گوانتانامو جنايتي آشكار و مصداق كامل نقض حقوق بشر است. دولت آمريكا با چنين پروندهاي سياه، بيشرمانه در امور داخلي ديگر كشورها مداخله كرده و خود را داعي دلسوز وانمود ميكند. گوانتانامو تنها موردي نيست كه حقوق انسانها در آن توسط آمريكاييها آشكارا زير پا گذاشته ميشود. موارد متعددي وجود دارند كه لزوم محاكمه سردمداران واشنگتن را در يك دادگاه صالحه مورد تاكيد قرار ميدهند. رسوايي افشاي جنايات آمريكا در ابوغريب و ايجاد زندانهاي مخفي در كشورهاي اروپايي از جمله مواردي از نوع گوانتانامو هستند كه بايد به پرونده جنايات اخير آمريكا افزوده شوند. اقدام اخير كنگره آمريكا در مخالفت با بستن گوانتانامو ضمن اينكه تاكيد مجددي بر عدم پايبندي دولتمردان آمريكا به مقررات بينالمللي وملاحظات جهاني است در عين حال اين واقعيت را نيز مورد تاكيد قرار ميدهد كه سياست گزاران آمريكايي درصدد تداوم سياستهاي تجاوزكارانه خود در جهان هستند و همچنان مصمم ميباشند به رفتار قلدرمآبانه خود در جهان و تجاوز به حقوق ديگر ملتها به بهانههاي واهي مبارزه با تروريسم ادامه دهند حتي اگر اين سياست به بهاي تحقير باراك اوباما و رد خواسته مصلحتي وي در تعطيلي گوانتانامو تمام شود. با اينحال دولت آمريكا نميتواند اين واقعيت را ناديده بگيرد كه ملتهاي جهان گوانتانامو را يك رسوايي و لكه ننگي بزرگ بر پيشاني حكومت آمريكا ميدانند. رسالت:وحدت اصولگرايان،چرا و چگونه؟ «وحدت اصولگرايان،چرا و چگونه؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن مي خوانيد؛بحث وحدت اصولگرايان با ورود دو تشکل بزرگ روحاني به سطوح مهمتري کشيده شده است.شرايط زماني و نيز احساس نيازي که در ميان بعضي از چهره هاي ارشد اصولگرا احساس شده عملا به نشست هايي سياسي در اين راستا انجاميده است. اکنون بايد به پرسش هاي کليدي در باب اين وحدت وچرايي و چگونگي آن پاسخ داد.پرسش هايي از قبيل ؛ 1.چرا در وضعيتي قرار داريم که وحدت به يک شعار و نيازجدي در ميان اصولگرايان تبديل شده است؟ 2.چه عواملي اصولگرايان را به اختلاف کشانده است؟ 3.آيا اساسا وحدت اصولگرايان يک ضرورت است؟ وحدت بر سر چه اصولي ،با چه قيمتي،ميان چه کساني ؟ 4.اين وحدت را چگونه بايد متحقق کرد؟ اما پرسش نخست آنست که چرا در وضعيتي قرار داريم که وحدت به يک شعار و نيازجدي در ميان اصولگرايان تبديل شده است. واقعيت آنست که اختلاف مواضع ميان چهره هاي شاخص منتسب به اصولگرايي و نيز چالش ميان نهادهاي تحت کنترل آنها قابل پنهان ماندن نيست و آنها بعضا در شرايط مختلف و در برابر موضوعات مختلف مواضع متفاوتي اتخاذ کرده و حتي اين اختلاف ديدگاهها را در قالب عبارات تند در برابر نگاه حساس و تيز بين مردم به سطح رسانه ها مي کشانند.در برابر اين اختلافات و نمودهاي آنها چهار واکنش محتمل است. الف:پذيرش اختلافات و تلاش براي حل آنها ب.نفي اختلافات وطبعا عدم تلاش براي وحدت ج.پذيرش اختلافات وعدم تلاش براي رفع آنها د.نفي اختلافات و تلاش براي ايجاد وحدت! متاسفانه تعدادي از اصولگرايان مطرح با گزينش راه چهارم از يک سو اختلافات را نفي کرده و از سوي ديگر مي کوشند با برگزاري جلسات،وحدت اصولگرايان را سامان دهند! اين روش هواداران را در برابر پارادوکسي حل نشدني و تناقضي آشکار قرار مي دهد و از خود مي پرسند اگر اختلافي نيست پس چه لزومي به تلاش هاي وحدت بخش است(!) و اگر اختلافات وجود دارد و حجم و عمق آن تا حدي است که شکاف هايي را پديد آورده است ؛ پس چرا انکار مي شود.به عبارتي گزينش راه چهارم به اين معناست که دردي وجود ندارد ولي با تمام توان هم در پي دارو مي گرديم!؟ واقعيت آنست که از سوي ديگر، نفي اختلافات در حالي که هر روز ميان مجلس و دولت و شهرداري و ... که همگي داعيه اصولگرايي دارند درگيريهاي لفظي و قانوني صورت مي گيرد ،بي احترامي به شعور مردمي است که هر روز اين درگيري ها را شاهدند هر چند که بسياري از اين بحث ها بواقع شکاف نيست و اختلاف هاي کارشناسي طبيعي است. حال اگر شواهد براي اثبات بروز اختلاف ميان چهره ها و نهادهاي تحت کنترل اصولگرايان تا حدي است که نفي آن ممکن نيست ؛ پس بايد به گزينه هايي انديشيد که براي رفع آن چاره توصيه مي کنند.گروهي ممکن است براين باور باشند که اختلاف ميان اصولگرايان کشور رحمت است و از يکپارچگي قوا جلوگيري کرده و باعث ممانعت از شکل گيري نوعي از ديکتاتوري جناحي و يا همگرايي عليه منافع مردم مي شود واختلافات موجود فضا را شفاف و ميدان را براي نقد هاي کارشناسي فراخ مي گرداند. پاره اي از اين استدلال ها شايد قابل اعتنا باشد ولي واقعيت آنست که اختلافات به دو دليل عمده مفيد نيست يا مضرات آن بيش از منافع آنست: 1. وجود دشمن خارجي و شرايط حساس کشور که وحدت ملي را مي طلبد و اختلاف مديران کشور منجر به ضعف روحيه ملي مي شود. 2.هرز رفتن انرژي مديران ارشد در کشاکش هايي که بسياري از آنها برآمده از اختلافات کارشناسي نبوده و ريشه هاي نفساني دارد.اين هرز رفتن انرژي و انحراف توجه مديران منجر به ضررهاي کلان به منافع ملي مي شود. بنا براين براي جلوگيري از وارد آمدن زيان به منافع ملي و نه فقط منافع جناحي بايد از شکاف ميان مديران کشور کاست و اختلافات آنها را به سوي منافع مردم مديريت کرد پس گزينه پذيرش اختلافات و تلاش براي حل آنها منطقي تر مي نمايد. قدس:خباثت انگليسي در پوشش ديپلماتيک «خباثت انگليسي در پوشش ديپلماتيک»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛در حالي که در روزهاي اخير در کشور انگليس حقوق قشر فهيم جامعه، يعني دانشجويان به راحتي از سوي ابزارهاي سرکوب حاکميت در معرض نقض شديدي قرار دارد، سفير گستاخ اين کشور در اقدامي مداخله جويانه به بهانه نقض حقوق بشر، عملکرد جمهوري اسلامي را در اين زمينه زير سؤال برده است. نقش مداخله جويانه لندن در حوادث داخلي ايران در سال گذشته بر کسي پوشيده نيست. اکنون لندن به پايگاهي براي فراريان و مخالفان جمهوري اسلامي تبديل شده است که در زير سايه پشتيبانيهاي دولت انگليس، سمپاتهاي داخلي را حمايت فکري مي کنند. نقش اين کشور در همراهي با واشنگتن در صدور قطعنامه هاي ضد ايراني در شوراي امنيت و اعمال تحريمهاي گسترده عليه ايران، از موارد دشمني و همراهي با دشمنان اين کشور است. همکاري سازمان جاسوسي MI6 با سرويسهاي جاسوسي موساد و سيا در ترور دانشمندان هسته اي ايران با هدف توقف رشد علمي کشور، از نمونه هاي همراهي با دشمنان است. گذشته حضور اين کشور در ايران در آينه تاريخ، مملو از خيانتها و جنايتهاست که در اين نوشتار مجال پرداختن به آنها نيست. وي در يادداشت خود آورده است: «در هيچ جاي دنيا مانند ايران افرادي که براي حقوق ديگران برخاسته اند، در معرض خطر قرار ندارند»، در حالي که بر اساس برخي گزارشهاي نمايندگان اعزامي، ادعاهاي مطرح شده در مورد نقض حقوق بشر در ايران بي اساس معرفي گرديد و بر همگان آشکار است که امروزه مفهوم حقوق بشر ابزار سياسي عليه کشورها شده است. اکنون بايد از وي سؤال کرد، آيا در کشور انگليس موارد نقض حقوق بشر وجود ندارد؟ در روزهاي اخير، دانشجويان بي دفاعي که نسبت به افزايش سه برابري شهريه خود معترض بودند، به خيابانهاي لندن ريختند تا در يک تظاهرات آرام، ادعاهاي مقامهاي خود درباره دموکراسي را محک بزنند، اما دولت انگليس در اقدامي وحشيانه و کم سابقه، خون دانشجويان را در کف خيابانهاي سرد پايتخت اين کشور جاري کرد. پس از حوادث 11 سپتامبر، صدها عمل ضد بشري عليه مسلمانان، مساجد و اماکن متعلق به آنان در انگلستان و اتحاديه اروپا صورت گرفته است. اين موارد در دانشگاه ها شامل خشونت، ناسزا گفتن، تهديد و بمب گذاري در مراسم نماز و عبادات در دانشگاه منچستر، ايراد مواضع منفي وطن پرستانه و بيگانه انگاشتن مسلمانان بوده است. «فيل شاينر» رئيس گروه طرفدار حقوق بشر موسوم به «وکلاي مدافع عمومي» در مقابل ساختمان دادگاه عالي انگليس، موارد شکنجه زندانيان عراقي را برهنه کردن اجباري، محروم کردن از خواب، تهديد به اعدام، اعدامهاي ساختگي و مواردي ديگر اعلام کرد. اين سؤ رفتارها نقض ماده 3 کنوانسيون حقوق بشر اروپاست و همچنين مي تواند بر اساس مقررات جنايي مربوط به قانون دادگاه جنايي بين المللي مصوب سال 2001 ، در بخش «جنايات جنگي» طبقه بندي شود. در اين بين، افزايش بيداري اسلامي و اسلام آوردن بسياري از شهروندان انگليسي و ارائه الگويي از مردم سالاري ديني از سوي جمهوري اسلامي ايران در برابر مدل مادي و اومانيستي غرب، موجبات تشديد خصومت انگليس و غرب را با ايران در قالب حقوق بشر فراهم کرده است. پر واضح است، فقر گفتماني غرب در مقابل ايدئولوژيهاي اسلامي و برتري اين ايدئو� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]
-
گوناگون
پربازدیدترینها