محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830907060
اتهام زنی سليمي نمين به خاندان هاشمی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: اتهام زنی سليمي نمين به خاندان هاشمی (ماجراي مكفارلين، فروش سلاح، آزادي گروگانها، نوشته محسن هاشمي- حبيبالله حميدي، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 1388، صص152، 145) البته اگر آقاي محسن هاشمي توقف آقاي علي هاشمي در اسرائيل را به طور مبهم مطرح ميسازد به اين دليل است كه در گزارش تاور اين مطلب به صراحت آمده است؛ لذا بهگونهاي اين مسئله بيان ميشود كه هم ايرادي بر اين كتاب گرفته نشود و هم مسئله از ديد خواننده ايراني پنهان بماند. عباس سليمي نمين در پاسخ به محسن هاشمي نوشته است: متاسفانه جناب آقاي هاشميرفسنجاني نظر كارشناسي خود را در عمل بر نظر امام ترجيح داد و خسارات فراواني را متوجه نظام ساخت. به گزارش فارس، عباس سليمي نمين درباره اختلاف اكبر هاشمي با امام به محسن هاشمي پاسخ داد. متن اين پاسخ به شرح ذيل است: در ابتداي سخن لازم ميدانم از دستاندركاران محترم و معزز مجله پنجره به دليل فراهم آوردن امكان تلاقي نظرات به منظور نزديك شدن به كسب تجربه از تاريخ معاصر قدردان باشم. همچنين از آقاي محسن هاشمي تشكر مينمايم زيرا بر خلاف جوابيه سال گذشته دفتر نشر معارف انقلاب به صاحب اين قلم، در جوابيه اخير خود با رعايت اصول، ديدگاههايشان را مطرح ساختهاند. فرزند جناب آقاي هاشميرفسنجاني در مقدمه جوابيه خود بر نقد خاطرات سال 66 پدر، اينگونه مينويسد: "چنين به نظر ميرسد كه نگارنده نقد، گزاره از پيش فرض شدهاي از مجموع عملكرد آيتالله هاشميرفسنجاني در حيات سياسي، در ذهن خود دارد كه كتابهاي خاطرات بهانه و محملي شده است تا با انتخاب گزينشي جملات و ربط دادن آن به يكديگر در صدد اثبات آن گزاره ذهني باشد. گزاره پيشفرض شده ايشان آن است كه آيتالله هاشميرفسنجاني با بنيانگذار جمهوري اسلامي اختلاف و تضاد ديدگاه داشته و سعي كرده است نظرات خود را پيش ببرد و اين امر باعث شده است كه انقلاب اسلامي برخلاف نظرات امام (ره) به مسير خود ادامه دهد. " (مجله پنجره، شماره 68، ص13) حال براي روشن شدن بيشتر موضوع مناسب است سه پيشفرضي كه آقاي محسن هاشمي معتقد است اينجانب قبل از مطالعه آثار جناب آقاي هاشميرفسنجاني داشته و در اين آثار به دنبال اثبات آن بودهام را مرور كنيم: 1- جناب آقاي هاشميرفسنجاني با حضرت امام اختلاف و تضاد ديدگاه داشته است. 2- ايشان سعي داشته نظرات و ديدگاههاي خود را پيش ببرد. 3- اين رويه موجب خسارت و زيان براي انقلاب اسلامي شده است. البته جناب آقاي محسن هاشمي براي اثبات به خطا رفتن صاحب اين قلم ادعاي ديگري را نيز مطرح ميسازد و آن استفاده گزينشي از فرازهاي خاطرات است كه ميبايست به صورت مستقل به آن پرداخت. هر صاحبنظري از جمله مورد اشاره در مقدمه جوابيه آقاي محسن هاشمي اينگونه برداشت ميكند كه ناقدي به صورت غيرمحققانه بلكه فراتر از آن با اغراض خاصي، گزينشي عمل كرده و در صدد اثبات سه ادعاي نارواست. قبل از كنكاش در صحت و سقم آنچه به اينجانب نسبت داده شده است لازم ميدانم سئوالي را كه به ذهن هر خوانندهاي خطور ميكند را مطرح كنم و آن اينكه چرا آقاي محسن هاشمي حتي يك مورد را براي اثبات غيراصولي بودن نقد سال "66 " عنوان نميدارد بلكه تنها موردي كه به زعم ايشان به صورت تقطيع شده عنوان گشته، مربوط به نقد خاطرات "65 " است؛ آنهم ربطي به اثبات اين ادعا ندارد. اگر نويسنده محترم جوابيه واقعاً معتقد بود گزارههاي مورد اشاره با گزينشي عمل كردن القاء شده است، براي رفع شبهه دستكم يك مورد آن را ميبايست مستنداً به خوانندگان عرضه ميداشت. اما باز گرديم به سه گزاره مورد اشاره در فوق: 1- اختلاف ديدگاه داشتن جناب آقاي هاشميرفسنجاني با حضرت امام. در اين زمينه بايد گفت اولاً هر شخصيتي براي خود ديدگاههايي راجع به موضوعات مختلف دارد. اصولاً بدون داشتن نظراتي از آن خود، بر يك فرد عنوان "شخصيت " اطلاق نخواهد شد. وقتي ميگوئيم شخصيتي تابع خط امام و رهبري است، اين بدان معنا نيست كه در همه مسائل ريز و درشت سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، نظامي، بينالمللي و ... عيناً از ديدگاهي مطابق ديدگاه رهبري برخوردار است، بلكه در اصول و كليات در يك چارچوب فكري قرار دارد و در ساير موارد نيز تا قبل از اتخاذ تصميم مديريتي، ديدگاه خود را مطرح و حتي تبليغ ميكند اما زماني كه سياستي اتخاذ شد تابع ديدگاه رهبري است. آقاي محسن هاشمي نيز در اين جوابيه داشتن ديدگاه متضاد با رهبري توسط پدر گراميشان را به درستي تكذيب نميكنند زيرا بر آن ايرادي نيست. بلكه عنوان ميدارند كه ايشان شجاعانه برداشتهاي خود را به رهبري منتقل ميكردهاند. بنابراين در اين اصل اشتراك نظر وجود دارد كه برخي شخصيتهاي نزديك به امام در موارد متعددي ديدگاههاي متفاوت حتي متضادي با ديدگاه امام داشتهاند و شرعاً و اخلاقاً نيز موظف بودهاند نظرات خويش را به رهبري براي اتخاذ تصميمي همهجانبه عرضه دارند. مسئله مدنظر به بعد از اين مرحله يعني چگونگي تعامل صاحبان ديدگاههاي متفاوت پس از اعلام رسمي يك سياست توسط رهبري باز ميگردد. 2- جناب آقاي هاشميرفسنجاني بعد از انتقال نظرات خود به رهبري و اتخاذ تصميمات كلان براي اداره جامعه، بعضاً همچنان سعي داشته است ديدگاههاي خود را ترويج و عملي سازد. طبعاً در جوابيه آقاي محسن هاشمي اين بحث پذيرفته نميشود و خلاف حقيقت عنوان ميگردد. اينجانب در تمامي نقدهايم به خاطرات از سال 57 تا 66 اين شخصيت برجسته انقلاب اسلامي، مستنداً به مواردي اشاره كردهام كه بعد از اعلام موضع رسمي رهبري، جناب آقاي هاشميرفسنجاني همچنان بر برداشت و نظر خود تكيه داشته و حتي درصدد متوقف كردن روند اجراي برخي امور براساس ديدگاه اعلام شده از سوي امام برآمده است. مناسب بود آقاي محسن هاشمي دستكم يك مورد از مواردي را كه به عنوان مصاديق در چارچوب نقد اين آثار در معرض قضاوت عموم قرار گرفته است، به چالش ميكشيد و استفاده ناروا از خاطرات ابوي گراميشان در اين زمينه را آشكار ميساخت. آيا بسنده كردن به كليگويي و عدم ارائه هرگونه استنادي نميتواند به اين دليل باشد كه صرفاً بناست ادعايي عليه ناقد مطرح و نقد او زير سئوال رود؟ در اينجا براي روشن شدن اين مسئله كه آيا جناب آقاي هاشميرفسنجاني در مواردي بعد از اعلام نظرات رهبري باز هم ديدگاههاي متعارض خود را پي ميگرفته است يا خير، ناگزيريم به برخي مصاديق طرح شده در نقدهاي گذشته بپردازيم تا متقابلاً آقاي محسن هاشمي در جوابيههاي بعدي خود مشخص سازند در كدام مورد، برداشتها دقيق نيست و بر آن به هر دليل ايرادي وارد است. براي نمونه رهبر انقلاب در سال 61 از تصميم آقاي هاشميرفسنجاني در تعطيلي مجلس براي سهولت عزيمت نمايندگان به سفر حج، در يك ملاقات عمومي انتقاد ميكنند: "... الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براي اين توجهي كه دارند به سفر حج، فلج ميشود. وكلاي مجلس ميخواهند همه مشرف شوند؛ 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند. البته عذر دارند ميگويند آقاي هاشمي فرمودند كه اين تعطيلي آنهاست، لكن ما فكر اين را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز ميتوانيم در اين وضعي كه كشور ما دارد استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراي قضايي هم ميگويند بسيارشان ميروند. شوراي نگهبان هم، خوب ايشان هم ميروند و از ساير قشرها هم همين طور... آقايان توجه كنند! خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند، كه البته بعضي مسائل ديگر هست، من نميخواهم بگويم كه موجب نگراني است، ولي خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعي كه كشور ما دارد. اين طور كوچ كردن به جوار بيتالله با آن همه ثوابهايي كه دارد، بر غيراشخاصي كه واجب عيني است، آيا الان صلاح ميدانند كه آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و... خداي نخواسته- يك وقت يك صدمهاي وارد بشود به كشورتان، علاوه بر يك نگرانيهاي ديگري هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزهاي كه در قلب شما براي رفتن حج هست، چه هست؟ اين است كه به ثواب عالي برسيد؟ آن وقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براي مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براي حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ " (صحيفه امام، مجموعه آثار امام خميني، مؤسسه نشر و تنظيم آثار، چاپ سازمان چاپ و انتشار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سال 1379، جلد شانزدهم، صص5-464) حال به منظور روشن شدن ميزان انعطاف جناب آقاي هاشمي رفسنجاني بعد از اعلام موضع رهبري كه مغاير با نظر ايشان است به خاطرات ايشان رجوع ميكنيم: "چهارشنبه 10 شهريور... عصر هيئت رئيسه جلسه داشت و درباره مجلس با توجه به اظهارات امام كه از سفر مستحب حج منع كرده بودند و تعطيلي مجلس را زيرسؤال برده بودند، بحث شد. ديديم كه به خاطر حج واجب، بيش از هشتاد نماينده مشرف خواهند شد و چارهاي جز تعطيلي نداريم. قرار شد كه سه هفته تعطيل داشته باشيم... " (پس از بحران، كارنامه و خاطرات سال 1361، هاشميرفسنجاني، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، 1380، ص237) و در ادامه رياست محترم مجلس در جلسه علني از موضع خود در برابر نظر امام اينگونه دفاع ميكند: "در جلسه علني امروز راجع به تعطيلي سه هفتهاي مجلس و سفر نمايندگان به مكه صحبت كردم و با توجه به اظهارات امام در ملاقات با نمايندگان، علل اين تعطيل را توضيح دادم. " (همان، ص240) در پاورقي ذيل اين مطلب بخش ديگري از اظهارات ايشان آورده شده است: "من با صراحت گفتم كه اگر حج واجب باشد هيچكس حق ممانعت را ندارد؛ آقاياني كه واجب است مكه بروند، حتماً بروند و جلويشان گرفته نشود، خودشان هم نميتوانند منصرف شوند چون وظيفه است و اگر با رفتن آقايان امكان ادامه كار مجلس نيست بعضي آقاياني كه در كشور هستند در محلهاي انتخاباتيشان و يا در جبهه و يا در جاهاي ديگري كه امروز حضورشان نياز است خدمت كنند و برنامهتان را بهم نزنيد. " (همان، پاورقي) متاسفانه به بهانههاي مختلف از جمله اينكه هشتاد نماينده مجلس مستطيعاند (هرچند با اين فرض نيز مجلس ميتوانست به كار خود ادامه دهد) نظر آقاي هاشميرفسنجاني در تعطيل كردن مجلس- براي سهل ساختن سفر 140 نماينده به حج- بر موضع امام رجحان مييابد. مناسب است عواقب تلخ عدم توجه به رهنمودهاي امام را از زبان رياستمحترم مجلس در سال بعد دريابيم: "مجلس از امروز تا دهم مهرماه تعطيل است. بسياري از نمايندگان به مكه ميروند؛ كار خوبي نيست. تبعيض است و بدنامي دارد. " (آرامش و چالش، كارنامه و خاطرات سال 1362، هاشميرفسنجاني، به اهتمام مهدي هاشمي، دفتر نشر معارف انقلاب، سال1381، ص257) نيازي به توضيح براي اثبات اين واقعيت تلخ نيست كه حتي در سال بعد نيز دستور امام مبني بر عدم تعطيل مجلس مورد توجه قرار نميگيرد. تأسفبارتر اين كه در سالهاي بعد كه ديگر به هيچوجه بحث حج واجب تعداد قابل توجهي از نمايندگان نميتوانست در ميان باشد نيز از چنين روندي براساس نظر رهبري جلوگيري نشد تا جايي كه هر ساله در موسم حج، كشور به صورت نيمه تعطيل درميآمد و امور مربوط به جامعه و مردم براي نزديك به يك ماه كاملاً متوقف ميشد و به تدريج ستادهاي حج و بعثه رهبري تبديل به اقامتگاههاي مجلل زيارتي براي مسئولان شد. آيا اين "تبعيض و بدنامي " در اوائل انقلاب و در ابتداي شكلگيري آن با رعايت نظرات امام قابل مهار نبود؟ رفتن هر ساله اكثريت نمايندگان مجلس و ساير مقامات بلندپايه به حج با پول مردم علاوه بر زيان سنگيني كه به دليل تعطيلي كشور، متوجه جامعه ميساخت، مقدمه برتري دادن منافع و تمايلات شخصي مسئولان بر نيازهاي جامعه بود. آيا مقامات رده پائين سياسي جرئت داشتند در برابر هدايت كلان رهبري، بر اجراي نظر كارشناسي خود اصرار ورزند و موجب بدنامي و تبعيض شوند؟ آيا چنين بدعتي در نظام نوپاي اسلامي- كه متاسفانه تا امروز هم دوام يافته است- در صورتي كه رياست محترم مجلس تصميم خود را منتفي ميساخت و از نظر رهبري تبعيت ميكرد، اصولاً بنيان گذاشته ميشد؟ از جمله مصاديق ديگري كه پافشاري بر نظر فردي موجب خسران بسيار شد ايجاد دوگانگي در مديريت جنگ بود. همانگونه كه ميدانيم رهبري انقلاب بعد از تهاجم گسترده نظامي صدام به ايران- البته با تحريك و تشويق غرب- تنها راه تامين امنيت در منطقه را تنبيه متجاوز يعني حذف ديكتاتور بغداد اعلام نمودند. جناب آقاي هاشميرفسنجاني با علم بر استراتژي رهبري در مورد جنگ، زمزمه مذاكره و صلح با صدام را مطرح ساخت: "بعد از مغرب به قرارگاه كربلا رسيديم. نماز جماعت خوانده شد. براي حضارـ فرماندهان ـ صحبت كردم و باز مسئله عمليات سرنوشتسازي كه ميتواند جنگ را تمام كند، مطرح كردم. آن گونه كه انتظار داشتم، عنوان ختم جنگ مقبول نيفتاد. معلوم ميشود، مسئله مهم براي بسياري از رزمندگان، ادامه جنگ است و همه چيز هم، همين را نشان ميدهد و شايد به همين جهت، امام موافق طرح ختم جنگ نيستند و اگر در قلبشان هم قبول داشته باشند، بر زبان نميآورند. "(ص504) "در اين فراز رياست محترم وقت مجلس معترفند كه امام با وجود صدام در قدرت موافق طرح ختم جنگ نبودند لذا استراتژي دفاعي كشور را "جنگ جنگ تا پيروزي " يا "جنگ جنگ تا سقوط صدام " عنوان كرده بودند اما با اين وجود در جمع فرماندهان خطوط دفاعي كشور بحث "جنگ جنگ تا يك پيروزي " مطرح ميشود. آقاي محسن هاشمي در جوابيه خود ضمن پذيرش اينكه جناب آقاي هاشميرفسنجاني استراتژي مستقلي از امام را در جنگ پي ميگرفتند مدعي است: "ناقد تلاش ميكند استراتژي "جنگ جنگ تا يك پيروزي " را كه از سوي آقاي هاشميرفسنجاني و برخي مسئولان نظام مطرح شده بود، در تعارض و تضاد با استراتژي "جنگ جنگ تا پيروزي " جلوه دهد و همين امر را دليل ناكامي جمهوري اسلامي در كسب پيروزي نظامي در جنگ معرفي ميكند، اما واقعيت اين است كه با توجه به مطالب پيش گفته و شرائط بينالمللي و منطقهاي، اصولاً تعارض عيني و عملي در پيگيري اهداف اين دو استراتژي، وجود نداشته است... به همين دليل است كه استراتژي سياسيون در زمينه "كسب يك پيروزي نظامي قاطع براي يافتن دست برتر در مذاكرات احتمالي پيش روي "، هيچ تعارضي با استراتژي اصلي "جنگ جنگ تا پيروزي " ندارد و معناي آن كوتاه آمدن از هدف كسب پيروزي در جنگ نبود. ناقد معتقد است طرح شعار "جنگ جنگ تا يك پيروزي " باعث تضعيف روحيه دفاعي رزمندگان شده و فرماندهان را به وادي معادلات پشت جبهه سوق داد و آنها را نسبت به وظيفهشان دچار ترديد كرد. اين سخن يك ادعاي بيمصداق است و هرگز چنين ترديدي در جبهه در ميان رزمندگان و فرماندهان ايجاد نشد كه اگر ميشد بايد در جايي انعكاس مييافت " (مجله پنجره، شماره 68، شنبه 22 آبان ماه 89، ص15) آقاي محسن هاشمي در اين فراز مدعي است كه بين استراتژي امام و پدر گراميشان هيچگونه تعارض و تضادي وجود نداشته و اين دوگانگي هرگز تاثير سويي در ميان فرماندهان جنگ باقي نگذاشته است. هرچند در اين زمينه آنچه از كتاب خاطرات جناب آقاي هاشمي نقل شد خود به تنهايي روشنگر اين واقعيت است كه هم استراتژي ايشان با استراتژي امام در تعارض بوده و هم فرماندهان در جلسه مورد اشاره در برابر آن اتخاذ موضع نمودهاند، با اين وجود از آنجا كه در جوابيه ادعا ميشود اقدام فردمحورانه جناب آقاي هاشميرفسنجاني باعث تضعيف روحيه دفاعي رزمندگان نشد و هيچكس در مورد آن سخن نگفته و در جايي انعكاس نيافته است توجه خوانندگان و ايشان را به جمعآوري نظرات فرماندهان ارشد جبهه در اثر تحقيقي "روند پايان جنگ " جلب ميكنم: "دوگانگي استراتژي ايران در جنگ، اصطلاحي است كه براي اولين بار آقاي رضايي براي توضيح تحولات سياسي- نظامي جنگ پس از فتح خرمشهر استفاده كرد. در تعريف ايشان استراتژي دوگانه، متأثر از ادراكي متفاوت در دو سطح سياسي و نظامي است. با اين توضيح كه استراتژي امري ذهني است و دوگانگي ابتدا در ذهن و بعد در عمل ايجاد ميشود. دوگانگي به معناي دو نظريه متفاوت براي حل يك مسئله است. اگر ادراك مشترك حاصل شود عزم ملي به وجود ميآيد؛ در غير اين صورت دوگانگي در استراتژي، به معناي نداشتن استراتژي است؛ زيرا موجب تجزيه قدرت ميشود. در مقابل، وحدت در استراتژي، استراتژي ملي را شكل ميدهد و در استراتژي ملي در كل كشور تكيهگاه اصلي براي پايان دادن به جنگ تعيين و با اجماع و توافق اجرا ميشود. در ادامه آقاي رضايي ميافزايد: "پس از فتح خرمشهر در كشور براي پايان دادن به جنگ دو استراتژي شامل استراتژي امام و استراتژي رسمي دولت وجود داشت. استراتژي امام نبرد براي سقوط صدام و حزب بعث بود. در كنار سياست امام، سياست ديگري پيدا شد كه نبرد براي كسب صلح را دنبال ميكرد. هدف امام سقوط بغداد بود و اين هدف با استراتژي نظامي قابل تحقق بود ولي اين باور در مسئولان نبود ميگفتند: اگر بغداد را هم بگيريم فايدهاي ندارد و بمب اتمي بر سر ما ميزنند... ايشان ضمن اينكه معتقد است بايد درباره درستي يا نادرستي اين تحليل در فرصت ديگري بحث كرد بر اين موضوع تاكيد ميكند كه تواناييهاي رزمندگان ما بيش از آن چيزي بود كه در صحنه مشهود بود و قبل از اينكه دشمن مانع ما باشد خودمان مانع خودمان بوديم. وي معتقد است كه اگر كشور در چارچوب استراتژي امام عمل ميكرد جنگ زودتر تمام ميشد: "من دو سه بار جاهاي مختلف گفتم كه اگر ما با استراتژي امام حركت كرده بوديم جنگ به جاي اينكه هشت سال طول بكشد كمتر از پنج سال تمام ميشد اما با فتحي بسيار بزرگتر كه به سقوط صدام منجر ميشد. اتفاقاً همين استراتژي محافظهكارانه ادامه نبرد براي تحميل صلح، باعث شد كه ما نتوانيم جنگ را زودتر تمام كنيم و جنگ طولاني شد. "... آقاي رضايي در تداوم اين نگرش به كليت جنگ و راهحل براي اتمام آن، معتقد بود در حوزه ديپلماسي هم ديدگاههاي متفاوتي وجود داشت: "دو ديپلماسي، شامل ديپلماسي انقلابي و ديپلماسي رسمي كشور، فعال بود. در ديپلماسي رسمي كشور كه وزارت امور خارجه، دولت، مجلس و عمدتاً قواي سهگانه پيگيري ميكردند، عموماً دنبال اين بودند كه جنگ زودتر تمام بشود و با همه كشورها هم صحبت ميكردند. سياست ديگر، سياست نيروهاي انقلاب و امام بود كه ميگفتند جز با زور نميتوانيم حقوقمان را بگيريم و اين زماني انجام ميشود كه آنها بفهمند ما قدرت داريم و در موضع دست بالايي قرار داريم. " بررسي و توجه به نقش و جايگاه امام خميني در بحث دوگانگي استراتژي موضوع مهمي است. از نظر محسن رضايي، امام از دوگانگي موجود در استراتژي اطلاع داشتند و لذا در مديريت جنگ سقف و هدف نهايي را سقوط بغداد و كف و حداقل را تثبيت مرزها، تعيين متجاوز، دريافت غرامت و بازگشت اسرا تعيين كردند و امام هرگز از كف عدول نكردند. درباره عملياتهاي نظامي ايشان ميگويد: "استراتژي جنگ به جاي اينكه به شكل طرحريزي سلسله عمليات باشد به طرحريزي يك عمليات محدود شد... " وي براي توضيح اين موضوع دو دوره جنگ، قبل و بعد از فتح خرمشهر، را مقايسه ميكند: "... از آزادي خرمشهر به اين طرف هميشه براي يك عمليات آماده ميشديم تا ببينيم اين عمليات جنگ را تمام ميكند يا نه. در حالي كه اگر سياست رسمي كشور خاتمه دادن به جنگ از راه نظامي بود، خوب بايد ده عمليات طراحي و همه كشور را وارد جنگ ميكرديم و با اين كار جنگ زودتر تمام ميشد ". از نظر آقاي رضايي استراتژي پيروزي براساس يك عمليات، موجب طولاني شدن جنگ شد ضمن اينكه توان و امكانات كشور به جاي آنكه در فاصلهاي كوتاه براي هدف مشخص بسيج و به كار گرفته شود و پيروزي قاطع كسب شود، در دراز مدت به فرسايش و اضمحلال دچار شد بدون اينكه پيروزي قاطع حاصل شود. در اين حال، دشمن براساس درك ماهيت اين استراتژي و براي مخدوش كردن دستاوردهاي سياسي- نظامي حاصل از پيروزي در يك عمليات، حملات به شهرها و انهدام زيرساخت اقتصادي و صنعتي كشور را افزايش داده، هزينههاي پيروزي را بالا ميبرد و با دستاوردها موازنه ميكرد و مانع از تغيير در موازنه جنگ و پايان آن ميشد. دوگانگي در استراتژي سبب شد استراتژي نظامي براي سقوط بغداد پيگيري نشود در حالي كه پايان دادن به جنگ نيز بدون كسب پيروزي ممكن نبود، به همين دليل، نقطه اتصال و اشتراك دو تفكر، توافق بر اجراي عمليات نظامي با تضمين پيروزي بود، حال آنكه اين پيروزيها بينتيجه و تأثير قطعي با پيروزي قاطع نظامي بود. به همين دليل، پس از عمليات بدر با درك جديد از وضعيت سياسي- نظامي جنگ، طرح جديدي را سپاه براي اجراي عمليات در كل منطقه جنوب ارائه كرد كه مسئولان نپذيرفتند و نتيجه آن بحثها تنها اجراي يك عمليات در منطقه فاو بود. " (روند پايان جنگ، محمد دروديان، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، سال 1384، صص5-31) همچنين در اين اثر تحقيقي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، به كرات و به صراحت بر ابعاد نقش مخرب طرح استراتژي متفاوتي از سوي جناب آقاي هاشميرفسنجاني در برابر استراتژي امام از زبان فرمانده وقت سپاه و ساير فرماندهان عاليرتبه تاكيد شده است. حال چگونه آقاي محسن هاشمي با وجود تثبيت و ضبط شدن مواضع روشني در اين زمينه، ادعايي را- كه هيچگونه بهرهاي از حقيقت نبرده است- به قصد زير سئوال بردن نقد ناقد مطرح ميسازد. حتي در فرازي ديگر از كتاب تحقيقي مزبور، آقاي محمد دروديان ابتدا به تشريح استراتژي رياست محترم وقت مجلس شوراي اسلامي ميپردازد: "آقاي هاشمي بر اين نظر است كه استراتژي ايشان مبني بر تصرف يك منطقه با اهميت و پايان دادن به جنگ صحيح بود ولي كاستيها و ناتوانايي نيروهاي نظامي مانع از تحقق آن شد؛ زيرا كليه عملياتهايي كه پيشنهاد ميشد و ايشان تصويب و حمايت ميكرد، اهداف استراتژيك داشت و در صورت تحقق اهداف، پايان دادن به جنگ ممكن ميشد ليكن نيروهاي نظامي قادر به تامين اين اهداف نبودند. " سپس در پاورقي ذيل اين ادعاي جناب آقاي هاشميرفسنجاني ضمن اعلام مخالفت كارشناسان نظامي با آن ميافزايد: "نيروهاي نظامي بويژه سپاه در برابر اين تحليل معتقدند كه فقدان استراتژي نظامي و تاكيد بر اجراي يك عمليات براي پايان دادن سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]
-
گوناگون
پربازدیدترینها