محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855664553
گزيده سرمقاله روزنامه هاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامه هاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: هفته طلايهداران امنيت «هفته طلايهداران امنيت» عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم ناصر صبوري است كه در آن ميخوانيد؛ 1ـ هفته نيروي انتظامي فرصتي است براي بازنگري، تحليل و تبيين عملكرد يكساله پليس در عرصههاي مختلف و برقراري ارتباط تنگاتنگ با مردمي كه مطالبات فراواني از سبزجامگان نيروي انتظامي دارند. در يك سال گذشته نيروي انتظامي با اجراي طرحهاي مختلف در قالب امنيت اجتماعي، توانمندانه با بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي برخورد كرد كه در اين ارتباط ميتوان به چندين عمليات براي مقابله با خردهفروشان مواد مخدر، اراذل و اوباش ، سارقان و خريداران اموال مسروقه اشاره كرد. 2ـ ارتباط مستقيم نيروي انتظامي با مردم و پاسخگويي بايسته و شايسته به مطالبات آنان، اين فرصت را فراهم آورده است تا مشاركت مردم در ماموريتهاي پليس از جايگاه ارزشمندي برخوردار باشد. در اين زمينه سامانه 197 و 110 پل ارتباطي ميان مردم و مسوولان نيروي انتظامي است تا مردم مطالبات خود را به پليس منتقل كرده و در انتظار پاسخ معقول و منطقي باشند. 3ـ بايد پذيرفت آمار برخي از جرايم نظير زورگيري و سرقت خودرو در جامعه رو به افزايش است و اين موضوع موجب آسيبپذيري مردم شده است، پليس به عنوان متولي امنيت بايد راهكارهاي لازم و مدرن را براي مقابله با اين نوع جرايم مورد توجه جدي قرار دهد. در اين زمينه، كنترل مجرمان سابقهدار و تعامل با مسوولان قضايي براي صدور احكام بازدارنده از مواردي است كه ميتواند احساس امنيت بيشتر را به كالبد جامعه بدمد. 4ـ در يك سال گذشته ارتباط تنگاتنگ ميان رسانههاي جمعي و پليس و استفاده از رسانهها به عنوان بازوي قدرتمند براي مقابله با ناهنجاريهاي اجتماعي، نشان از هوشمندي پليس دارد تا از طريق رسانهها با مردم ارتباط برقرار كرده و بستر مناسب را براي امنيت جامعه فراهم كند. اگرچه در اين ارتباط ضعفهايي وجود دارد اما ميتوان با تعامل بيشتر و بها دادن به خبرنگاران از نظرات آنها براي رسيدن به اهداف بهره گرفت. 5ـ در بخش پليسهاي تخصصي بايد اذعان كرد غير از پليس آگاهي، ديگر پليسهاي مورد نظر آن گونه كه انتظار ميرود با رسانهها ارتباط ندارند كه در نوع خود، يك ضعف عمده محسوب ميشودو اميد است ديگر بخشهاي پليس تخصصي نيز از توانمندي رسانهها براي گزارش عملكرد و ارتباط با مردم بهره ببرند. 6ـ در پايان بايد اعتراف كرد پليس به عنوان سازماني خدمتگزار، طلايهدار امنيت در جامعه است و هر گاه فتنه و معضلي وجود داشته، اين سبزجامگان بودهاند كه با تمام توان وارد عرصههاي اجتماعي شده و از كيان اسلامي دفاع كردهاند. به حكم وظيفه فرا رسيدن اين هفته را به پرسنل زحمتكش پليس تبريك گفته و موفقيت سبزجامگان امنيت را خواهانيم. رسالت: روحانيت انقلابي «روحانيت انقلابي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛رهبر معظم انقلاب به زودي سفري به استان قم خواهند داشت. اين سفر با ساير سفرهاي استاني معظم له قدري متفاوت است. بدون شک ملاقات هايي با مردم، مراجع، تشکل هاي سياسي و مجموعه هاي تحقيقاتي و علمي و نيز ديدارهايي با طلاب صورت خواهد گرفت. به بهانه اين سفر ذکر نکاتي که در ذيل از نظرتان خواهد گذشت حائز اهميت است. 1- روحانيت در هيچ يک از برهه هاي تاريخي ايران وکيل الدوله نبوده و همواره مرجعي براي تظلم خواهي مردم درمقابل سلاطين جور و طاغوتيان محسوب مي شده است. ازحرکتشيخ کليني در زمان غيبت صغري گرفته تا فعاليتهاي شيخ صدوق ، شيخ مفيد ، شيخ طوسيخواجه نصير الدين طوسي، علامه حلي، ... و در قرن اخير شيخ فضل الله نوري، شيخ محمد خياباني، حاج شيخ عبد الکريم حائري،شهيد مدرس، نواب صفوي، آيت الله کاشاني آيت الله بروجردي و در نهايت امام خميني قدس سره جملگي در صف مقدم پيگيري تظلمات مردم و مطالبات به حق آنها از حکومتهاي جائر بوده اند. درنگاه جامعه شناسانه غرب نهاد روحانيت بخشي از جامعه مدني تاريخي ايران است که متکامل تر از نهادهاي بديل خود در جوامع مسيحي توانسته شاخصهاي مردمسالاري را حتي درحکومتهاي استبدادي و پاتريمونيال تقويت کند. جنبش مشروطه خواهي در ايران به رهبري روحانيت طراز اول تهران و حمايت قاطع روحانيت نجف از اين نهضت، نقش روحانيت در ملي شدن صنعت نفت و در نهايت پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) تنها نمونه هاي شاخصي است که مي توان براي مردم گرايي روحانيت ذکر کرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي اين وضعيت دگرگون شد. پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به رهبري امام خميني(ره) به يک باره نوع صورتبندي روابط في مابين دولت و روحانيت را دگرگون کرد. حکومت اسلامي در ايران آرمان هزار ساله اي بود که ميوه تمام مجاهدتها و از خود گذشتگي هاي علماي بزرگ و نستوه شيعه به حساب مي آمد. 2- شکي در اين نيست که در حدفاصل مذکور بين قدرت رسمي ومردم در سالهاي پس از انقلاب جايگاه روحانيت ارتقا يافته است اما اين تحرک سياسي و اجتماعي نبايد به معناي فاصله گرفتن از مردم باشد. در اين بازتعريف که مسبوق به فهم جايگاه بي بديل روحانيت در نظام اسلامي است بايد روشن کرد که آيا روحانيت انقلابي که بخش مهمي از خاستگاه انقلاب اسلامي است، پس از گذشت سه دهه از عمر نظام اسلامي محافظه کار شده و يا روحيات انقلابي براي اين نهاد ارجحيت دارد. بلافاصله پس از هر انقلاب، نظامي شکل مي گيرد که فرزندان انقلابي را براي صيانت از نظام جديد محافظه کار مي کند. اين محافظه کاري در برخي اوقات در تناقض مستقيم با روحيات انقلابي واقع مي شود و در نهايت انقلاب به نفع نظام ذبح مي گردد. 3- چنانچه يک حکومت برخاسته از انقلاب در عرصه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي کارآمد باشد نيازمند احتجاجات محافظه کارانه فرزندان انقلاب براي صيانت از نظام موجود نيست. نگهباني و صيانت از نظام اسلامي توسط نهاد روحانيت در واقع هموار کردن مسير کارآمدي نظام مردمسالاري ديني در تمام عرصه ها است. امروز تجربه سي ساله ثابت کرده که مبتني بر بسترهاي غير بومي و سکولارنمي توان ايده هاي اسلامي را به طور کامل اجرا کرد و کارآمدي مطلوب را در کليه عرصه هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي محقق نمود. وظيفه مهم و خطير نهاد روحانيت در همکاري با حکومت اسلامي در عين مستقل بودن، مردمي بودن و انقلابي بودن بسترسازي براي توسعه بومي و اسلامي کشور است. تحقق کارآمدي نظام اسلامي تنها در يک زيرساخت اسلامي- ايراني ميسر است و حوزه هاي علميه با در اختيار داشتن ميراث علمي در تاريخ حيات شيعه، سرمايه هاي انساني عظيم و امکانات مطالعاتي موجود مي توانند به بخش اعظمي از اين نياز پاسخ دهند. 4- رابطه روحانيت و دولت ها پس از انقلاب اسلامي همواره يکي از مسائل بحث بر انگيز بوده است. تنها به عنوان نمونه دولت اصلاحات در نحوه ارتباط گيري با روحانيت دچار آسيبهاي ساختاري و کارکردي بود.در دوره حضور خاتمي در راس قوه اجرايي همسو با اهداف سوء دين زدايي از ايران توسط برخي افراطيون دوم خردادي، روحانيت و حوزه علميه يکي از سيبلهاي هدف افراطيون دوم خردادي و روزنامه هاي وابسته به آنها بود تا جايي که کاريکاتور بعضي از علما و مدرسين بزرگ حوزه در برخي از اين نشريات زنجيره اي درج شد که در واکنش به آن چند روز حوزه هاي علميه تعطيل شد و طلاب و روحانيون به خيابانها ريختند.در همين اثنا بود که از منجنيق روزنامه هاي زنجيره اي يکي پس از ديگري سنگهاي آتشين به سوي نهاد اصيل روحانيت پرتاب مي شد و مدعيان پر هياهوي امروز هر يک به گوشه اي خزيده بودند و اگر نبود بنيان مرصوص نهاد حوزه و روحانيت در روح و جان ملت ديندار ايران، شايد امروز فرصتي براي بازسازي آن لطمات باقي نمي ماند.به عنوان نمونه "صبح امروز" روزنامه زنجيره اي توقيف شده مدعي شد:" پس از انقلاب به جاي ارتباط دين و سياست، نهاد دين و قدرت يكي شد و دين به خدمت قدرت درآمد."( 14/9/78، ص1) همچنين روزنامه دوم خردادي "خرداد" نوشت: "كار دادگاه ويژه روحانيت زنداني كردن روحانيون آزادانديش و مستقل است." (4/7/1378، ص 6) سروش در ماهنامه زنان در دي ماه 1378مدعي شد: "ارزشهاي ديني دائماً در تغييرند، اگر روزي فاطمه (س) ميگفت بهترين زنان كسي است كه نامحرم او را نبيند، امروز كسي نميتواند اين را بپذيرد." اکبر گنجي نويسنده سابق روزنامه هاي زنجيره اي که اخيرا از همجنس بازي نيز دفاع کرده است در 24 فروردين 1378 در روزنامه صبح امروز با بي شرمي نوشت:" سر حسين بن علي را نزد عبيدالله و سر عبيدالله را نزد مختار و سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب به پيش عبدالملك نهاده شد... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت، ميوهاي جز خشونت به بار نميآورد. هيچكس حق ندارد، به صرف اينكه خود را حق و ديگران را باطل بداند، دست به خشونت بزند." هنجارشکني ، وهن مقدسات و ارزشهاي ديني، توهين به مرجعيت و زير سئوال بردن پيروي مقلدان از مراجع معظم، تفرقه افکني بين برخي از روحانيون انقلابي و مبارز مثل هاشمي و مصباح و... مشتي نمونه از خروارها جفا و رفتارهاي تخريبي است که در دوره 8 ساله حضور دوم خردادي ها در قدرت در حق نهاد اصيل روحانيت روا شد. به تعبير سخنگوي سابق جامعه روحانيت مبارز تهران:" اصلاحطلبان جايگاه روحانيت را تضعيف کردند و جايگاه روحانيت در دولت اصلاحات به صورت حساب شده تخريب گشت." در دولت احمدي نژاد علي رغم توجه ويژه وي به مراجع، علما و بدنه روحانيون اما بعضا اختلالاتي در روابط رئوس روحانيت و دولت مشاهده مي شود که اگر چه شداد و غلاظ آن با زمان اصلاحات قابل مقايسه نيست اما جاي تامل و بررسي دارد. نهاد روحانيت به عنوان اصلي ترين متولي دين حق دارد زمينه سازي و بسترسازي تبليغ و ترويج دين را از دولت ها بخواهد و هر نوع کم کاري را مورد پرسش قرار دهد. 5- روحانيت که ميراث دار مجاهدت ها و بصيرت هاي علما و فقهاي بزرگي همچون ميرزاي شيرازي، شيخ فضل الله و از همه پر رنگ تر حضرت امام خميني(ره) است به نيکي دريافته يکي از توطئه هاي آشکار دشمن ايجاد نقار، شکاف و اختلاف افکني در يکپارچگي علما، روحانيون و مراجع است. دشمن از قبل انتخابات تا به امروز تمام تلاش خود را معطوف اين موضوع کرده است تا در صورت بندي نهايي خود در جنگ نرم در انضمام با پروژه تفرقه افکني بين روحانيت، (نقش بي نقشي) به روحانيت القا نمايد و مانع از نقش آفريني موثر اين سلسله جليله در معادلات سياسي کشور گردد. در حالي که روحانيت آگاه با هوشياري قبل و بعد از انتخابات اقدام به روشنگري و موضع گيري هاي شفاف نمودند و امروز به منظور نقش آفريني موثر در جامعه منطبق بر منويات و انتظارات مقام معظم رهبري انتظارات زيادي از آنها مي رود. كيهان:هفت بند شبيخون «هفت بند شبيخون»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛ماجراي اصولگرايي تراز انقلاب اسلامي، حكايت اطمينان و حزم است، قصه اميد و دلواپسي. آنجا كه سر به خدا سپرديم و پاي فشرديم، درهاي بسته و بن بست گشوده شد و هر جا كه از مسير «استقامت» مايل شديم و به كجي فتنه- با شعبه ها و بهانه هاي گوناگون آن- گرويديم، تلخي و تنگناي روزگار را با همه پيروزي ها و وسعت ها چشيديم و ديديم. و اين گشايش و تنگنا- وسعت و مضيقه- داستان پرماجراي انقلاب در اين 31 سال شد، آميزه اي از پيروزي ها و ناكامي ها، هوشياري ها و غفلت ها، رويش ها و ريزش ها. دشمناني كه معجزه انقلاب اسلامي به تاريخ يكسره سلطه گري و بهره كشي و چپاول آنها پايان داده بود، هرگز از كمين و كيد و نقشه چيني باز نايستادند. آنچه تا همين امروز در زمينه دام گستري و كمين و شبيخون و خيانت و جنايت از دستشان آمده، مطلقا كم نگذاشته اند. از تدارك كودتا و شبيخون نظامي طبس بگيريد تا برپايي غائله و آشوب و جنگ و تحريم اقتصادي. ملت ايران اگر ماجراي هجوم ابرهه و سپاه فيل را درقرآن خوانده بود اما در همين 31 سال بارها نزول اين آيت الهي را به چشم ديد كه «الم يجعل كيدهم في تضليل. آيا نقشه آنها را در گمراهي و تباهي قرار نداد.» ما يقين كرديم بارها و بارها كه «خداوند همانا ياري مي كند هر كس را كه او را ياري كند» و «اگر خدا را ياري كنيد، شما را ياري مي كند و گام هايتان را استوار مي سازد.» پس تا آنجا كه به چينش نظام خلقت و مهندسي هستي مربوط مي شود، بنياد «نقشه» دشمنان بر «خبط» و «حبط» است. اما كار آنجا دشوار مي شود كه در ميدان آزمون به ويژه در روزگار پيروزي و گشايش و نعمت، پاي خلقيات غيرالهي به عرصه باز شود يا نمونه هايي از همان خلقيات دنياطلبانه اهل استكبار نظير تكبر و تفاخر و عجب و استغناء و عافيت و غنيمت و منيت و منازعه و وسوسه و التقاط- ولو اندك - باز توليد شود. ويروس هاي آسيب زننده انحراف، «عمرو» و «زيد» نمي شناسد. ذات اين ويروس ها، پديد آورنده ضعف و فترت و خلل است. و دشمن اگر نقشه اي بچيند و مكري بيانديشد و راهي براي رخنه و شبيخون بجويد، از همين خلل ها و معبرها و نردبان هاي نهاده شده از سر غفلت است. وقتي سپاه مسلمين مكه را فتح كرد و حاكميت اسلام استقرار يافت، برچيدن بساط بت پرستان در منطقه طائف كاري بس آسان مي نمود. اما همين عرصه با همه گشودگي اش بر مسلمانان تنگ شد آنجا كه عجب و غرور و غفلت، دست و پايشان را بست تا در كمين دشمن در گذرگاهي طولاني و تنگ گرفتار آيند و طليعه سپاه پا به فرار بگذارند.« همانا خداوند شما را در سرزمين هاي زيادي ياري كرد و نيز در روز حنين كه مشاهده كثرت نيروها باعث عجب و غرور شما شد اما اين كثرت هرگز شما را بي نياز نساخت و زمين با همه فراخي بر شما تنگ شد، پس پشت به دشمن كرده و فرار كرديد. سپس خداوند سكينه و آرامش خود را بر رسول خدا و مؤمنان نازل كرد و سپاهي را كه نمي ديديد فرو فرستاد و كافران را عذاب كرد و اين جزاي كافران است» (آيات 24 و 25 سوره توبه). هر نگرش تنگي كه بيش از پيش پا و نوك بيني را نبيند و نتواند از خود رها شود و به افق هاي بالا و بلند برسد، مقدمه بن بست و تنگناي عرصه است. اين سنت الهي و قانون رايج در حيات بشري است كه اگر غير از اين بود، طواغيت و مستكبران با همه نعمت و قدرت و بسط يد، در بن بست و استيصال و هلاك نمي افتادند. راه سومي نيست، يا بايد عبرت گرفت و يا مايه عبرت ديگران شد. و تاريخ انقلاب ما پر از اين عبرت هاست. از سرگذشت نهضت آزادي و سازمان مجاهدين خلق بگيريد تا سرنوشت سيدابوالحسن بني صدر و آيت الله سيدكاظم شريعتمداري و آيت الله حسينعلي منتظري و پس از آن نوسان هاي شديد در برخي تشكل هاي سياسي- انقلابي و حتي روحاني نظير مجاهدين انقلاب و مجمع روحانيون مبارز. و روند دگرگوني برخي چهره هاي شناخته شده در دوره هاي سازندگي، اصلاحات و «عدالت و خدمت»، خود تاريخ پر حادثه و هيجاني است كه بايد ورق زد و ديد كه چگونه در اين «صيرورت» و روند تحولات- خواسته يا ناخواسته- قطعه به قطعه پازل «فتنه 88» تدارك شد و دشمن اين قطعات را- به مثابه محورهاي شبيخون- به هم الحاق كرد تا آن ضربه را بزند. آنچه نهضت آزادي و سازمان مجاهدين خلق و سيدكاظم شريعتمداري و منتظري و سپس برخي داعيه داران سازندگي و اصلاح طلبي را به سقوط كشاند، هر چند با برخي تفاوت ها، فرايندي نسبتاً مشترك داشت. 1-غرور و احساس استغنا بلكه از خود متشكر و راضي بودن 2-تعصب غيرحق و ميل به عصبيت هاي عاطفي و حلقه اي و باندي به قيمت مسئله دار شدن با حقايق و سوءتفاهم نسبت به واقعيات 3-تن دادن به اباحي گري و عرفيگري تدريجي (سكولاريسم پنهان) و كم توجهي يا بي اعتنايي به برخي از اصول و ارزشها كه پيامد آن بدعت هاي جديد و هنجارهاي مجعول و انحرافي بود 4-اجتهاد مقابل نص و خود رأيي بر خاسته از سوءتفاهم، و زاويه و فاصله گرفتن از ولايت و رهبري، هر چند در آغاز نه به تصريح كلامي بلكه به تلويح و صرفاً در عمل بوده باشد. نهايت اين انحراف و آسيب، توهم هم عرض ولي فقيه بودن به خاطر اقبال موقت گروه هايي از مردم يا نخبگان در دوره هاي مختلف و به دلايل گوناگون بوده است. 5-پيچيدگي ها و صعوبت هاي سياست را به اشتباه، با پلتيك زدن و اغوا و دور زدن جبهه انقلاب يكي گرفتن تا آنجا كه منجر به سلب اعتماد دوستان- به هم زدن الفت و اتحاد- و طمع دشمنان و منافقان و فرصت طلبان شود. اين آسيب در صورت حلول، منجر به اتخاذ مواضع دو پهلو و سياست ابهام آفريني- به جاي صراحت و صداقت و شفافيت- شده و خود مقدمه رخنه و شكاف در جبهه خودي بوده است. اين انحراف كه ملازم عمل زدگي، «هدف، وسيله را توجيه مي كند» و پا نهادن در مواضع و مواقع تهمت است، مقدمه بدگماني و بي اعتمادي و پراكندگي و در عين حال زمينه ساز تشويق ديگران به عرفيگري و اباحي گري اخلاقي- سياسي است. 6-عدم مرزبندي صريح با دشمنان يا «مرام» و «القائات» و «خط» آنها كه ادامه همان رفتارهاي ظاهراً پيچيده! و رازآلود سياسي- اعم از اينكه از سر غفلت باشد يا از سرشيفتگي و مرعوبيت- و متقابلا فاصله گذاري با جبهه خودي است. وقتي رجل يا جرياني ريشه هاي تغذيه خويش را از اردوگاه انقلاب بريد، ناچار است به «اغيار» و «نامحرمان» و حتي دشمنان تكيه كند و در ازاي آن كوتاه بيايد و امتياز بدهد. بارها در طول اين سه دهه ديديم كه جماعتي اصطلاحاً هر قدر در برابر ملت و حاكميت ديني اداي «گردن كلفتي» در آوردند مقابل دشمن جز نرمش و خاكساري پيشه نكردند. 7-وقتي همه اين ضعف و فترت ها در جان سياستمدار يا حزب و جرياني نشست، او مهياي نفوذ هر ويروس ديگري هم هست و مي توان او را با واسطه هايي «مديريت» كرد، مانند انسان سن و سال گذشته اي كه چند كودك او را در منظر عموم وادار به لودگي و برهنگي كنند و هر طور كه خواستند برقصانند، چندان كه زخم خوردگان از اسلام، بزرگاني را در جمل و صفين رقصاندند و همه حيثيت آنان را بر باد دادند. سازمان مجاهدين خلق روزگاري از همه انقلابي تر مي نمود تا آنجا كه گروهي از مبارزان انقلابي حبس كشيده، حسرت روحيه آنها را مي خوردند. و برخي اعضاي نهضت آزادي چنان روشنفكر و صاحب نظر و ديندار نشان مي دادند كه دل از برخي اصحاب جبهه انقلاب بردند تا آنها را براي نامزدي اولين دولت انقلاب پيشنهاد كنند. و جريان پشت صحنه آقاي منتظري چنان عرصه را آراست كه وي در مجلس خبرگان به قائم مقامي رهبري رسيد و قصه انتخاب بني صدر و خاتمي فصل هاي پرماجراي ديگري است از اين داستان ارتجاع و انقلاب به عقب... تا روزگار معاصر كه كساني در غنيمت طلبي و لجاجت و تحريك شدگي و تعبد زن و فرزند و عشيره سياسي، روي صحابه پيمان شكن آوردگاه جمل را سپيد كردند گويا كه خدا و خلق و انقلاب و خط امام را سه طلاقه كرده اند و حتي اگر شتر از سوراخ سوزن بگذرد، آنها از منيت و لجاجت كور خود نتوانند كه بگذرند. چه فرقي مي كند كدام عنوان را داشته باشي، حجت الاسلام و آيت الله يا مهندس و دكتر؟ معمم باشي يا مكلا؟ در حلقه «الف» باشي يا دسته «ب» و گروه «ج»؟ مجمعي باشي يا مجلسي و دولتي و قضايي؟ پنجاه هزار رأي آورده باشي يا 10 ميليون و 20 ميليون؟ اصلا رأي آورده باشي يا مردم به تو رأي نداده باشند؟ احمدي نژاد و هاشمي رفسنجاني و لاريجاني و قاليباف و رضايي باشي يا خاتمي و كروبي و موسوي و بني صدر و عمرو و زيد؟ مگر نام و عنوان و جايگاه و سابقه و شهرت، فرد را بيمه و واكسينه مي كند از اينكه با انواع هيجان هاي بيروني و دروني آزموده نشود؟ خداوند فرمود «آيا مردم پنداشته اند كه رها شده اند تا بگويند ايمان آورديم و آزمايش نشوند، حال آن كه پيشينيان آنها را آزموديم تا پروردگار كساني را كه راست مي گويند و آنها را كه دروغ مي گويند معلوم كند». آيا در اين آيه و آيات پس از آن يا در تفسير اين قانون الهي توسط معصومين (عليهم السلام) از اسامي مذكور يا هر عمرو و زيد ديگري به عنوان استثناي «آزمون ايمان» ياد شده است؟ آيا بايد در اوراق تاريخ حتماً به اسامي سيدكاظم شريعتمداري و حسينعلي منتظري و بني صدر، نام هاي ديگري به عنوان آينه عبرت افزوده شود؟ آنچه بيش از هر زمان ديگر ضرورت دارد مراقبت از تبديل شدن به «تكيه گاه» اهرم فشار دشمن است، چه آنها كه در دولت و مجلس و دستگاه قضايي و مجمع تشخيص مصلحت حضور دارند و چه ديگراني كه منتقدان هر كدام از اين مجموعه ها به شمار مي آيند. نقدها بايد اضلاع جبهه انقلاب- آنها را كه به اصول آن يعني اسلام، ولايت و رهبري، قانون اساسي و مرزبندي با دشمنان وفادارند- به هم نزديكتر كند و به الفت و وحدت ذيل رهنمودهاي رهبري رهنمون سازد. گشايش و پيروزي ارزاني ماست اگر ايمان و تقوا پيشه كنيم. «ولو انّ اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض...». و وعده نصرت الهي حق است اگر خود را به دشمنان خدا شبيه نكنيم و چون قوم موسي نشويم كه پس از گذشتن از دريا و نجات از پنجه فرعون گفتند يا موسي براي ما نيز مانند اين قوم بت پرست، بتي بتراش! و چه باريك است مرز هر يك از ما با آن تيپ و شخصيتي كه خداوند به مذمت فرمود «آيا ديدي كسي را كه هواي خود را اله و معبود خويش قرار داد و خداوند با آگاهي او را گمراه ساخت و بر گوش و قلب وي مهر زد و بر چشم او پرده افكند؟ پس كيست كه بتواند او را پس از خدا هدايت كند؟ آيا متذكر نمي شويد؟»(آيه32 سوره جاثيه). اينجا اگر كسي شبيخون خورد و از دست رفت، بايد گفت كه قاتل همان مقتول است! ابتكار:اقدام خانواده قربانيان کهريزک مسرت بخش و هم غم انگيز! «اقدام خانواده قربانيان کهريزک مسرت بخش و هم غم انگيز!»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم جاماسب محمدي بختياري است كه در آن ميخوانيد؛بااعلام حکم تعليق براي سه تن ازدست اندرکان قضايي و حکم مجازات براي عاملين حادثه کهريزک،خانوادههاي قربانيان باصدوربيانيهاي عاملان را مورد عفو و خواستار پيگيري آمران جنايت شدند.اين خبرازطرفي مسرت بخش وبراي جامعه خوشايند وازطرفي کسل کننده وغم انگيزاست. بعد مسرت بخشي آن اين است که عفووبخشش بعنوان يکي ازسنتهاي ديرينه فرهنگي ديني وملي ما که آيات واحاديث مکرربسياري درتائيد وتمجيدآن وجو سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]
-
گوناگون
پربازدیدترینها