تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836423524
گزیده سرمقالههاي روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزیده سرمقالههاي روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: ايران چگونه محاسبه مي كند «ايران چگونه محاسبه مي كند» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛ روند مذاكرات هسته اي درباره برنامه هسته اي ايران در حال چرخش هاي اساسي است و به زودي همه چيز با گذشته متفاوت خواهد شد. بيشتر از يك سال است كه طرف هاي غربي سعي مي كنند با تغيير دادن ذهنيت و سپس محاسبات طرف ايراني، پيش شرط هاي خود بر مذاكرات را تحميل كنند. قطعنامه 1929 صادر نشد جز به اين دليل كه پس از آن مذاكرات درباره برنامه هسته اي ايران به شكلي كه غرب مي خواهد دچار دگرديسي شود. غربي ها مي دانستند -و مي گفتند- كه پس از صدور قطعنامه دوباره بايد پاي ميز مذاكرات بازگردند؛ تنها چيزي كه وجود داشت اين بود كه تصور مي كردند قطعنامه، ايران را هم به اتاقي كه آنها از پيش صندلي هايش را به دلخواه خود چيده اند خواهد كشاند و مهم تر از آن ايران را وادار خواهد كرد آنگونه كه غرب مي خواهد محاسبه و در نتيجه مذاكره كند. با اين حال، اكنون ايران مصمم است به غرب نشان دهد نه تنها دستگاه محاسباتي خود را تغيير نخواهد داد بلكه خود را آماده كرده عناصر جديدي به آن اضافه كند كه آمريكايي ها فكرش را هم نمي كردند. غافلگيري تازه آغاز شده است. قبلا نوشته ايم بيشتر از يك سال است كه طرف هاي غربي بويژه آمريكايي ها مي گويند تنها راه متوقف كردن برنامه هسته اي ايران اين است كه اولا ايران وادار به محاسبه مجدد در مورد برنامه هسته اي اش شود و ثانيا وقتي دست به محاسبه مجدد زد اين بار به نتايجي برسد متفاوت از آنچه قبلا مي رسد و احساس كند هزينه پافشاري بربرنامه هسته اي بيشتر از آن شده كه قبلا محاسبه كرده بود. اما از همين حالا پيداست كاركرد اين تحريم ها چيزي نيست كه آمريكايي ها انتظار دارند و به همين دليل است كه آمريكايي ها مدت هاست دنبال يك «مكمل» مي گردند. قطعنامه 1929 و بعد از آن 3 نوع تحريمي كه غربي ها خارج از شوراي امنيت اعمال كردند همه براي محقق كردن اين هدف بود. 1929 قدرت الزام اندكي دارد و به علاوه در تمامي موارد تحريم ها را مشروط به «اشاعه» مي كند. اين شرط دقيقا به اين معناست كه فقط برنامه هسته اي و موشكي ايران و افراد و شركت هاي مرتبط با آن تحريم مي شوند (حتي بازرسي ها هم مشروط به همين شرط است) و قطعنامه بر خلاف همه سر و صداهايي كه آمريكايي ها كردند با «اقتصاد غير نظامي» ايران درگير نمي شود. تحريم هايي كه اتحاديه اروپا اعمال كرد -البته تعبيردقيق تر اين است كه گفته شود درباره كليت تحريم ها توافق شده و اعمال آنها هنوز نهايي نيست- سرمايه گذاري در بخش نفت و گاز و مشخصا صنعت گاز طبيعي ايران را هدف مي گيرد. در اينجا هم دو مشكل وجود دارد. اول اينكه جامعه اقتصادي اروپا مي داند با موافقت با اين تحريم ها به رقباي خود در نقاط مختلف جهان كه تصميم دارند قطعنامه را اجرا نكنند خدمتي بزرگ مي كند. حتي درون خود اتحاديه اروپا شركت هاي متوسط و كوچك خود را مهيا كرده اند جاي برخي كمپاني هاي بزرگ را كه مجبورند خود را با الزامات سياسي كشورهاي غربي هماهنگ كنند، پر كنند. در واقع قطعنامه در بدترين حالت طرف هاي معامله ايران را تغيير مي دهد و اندكي هزينه ها را بالا مي برد والا هيچ كس حتي رييس سازمان سيا هم عقيده ندارد كه اين قطعنامه ها معامله با ايران را متوقف خواهد كرد. و دوم، مسئله اين است كه حدود يك سال طول خواهد كشيد تا كشورهاي عضو اتحاديه اروپا -كه درون آنها، كشورهايي مانند قبرس، يونان، مالت و سوييس به شدت با تحريم ايران مخالف بوده اند- قوانين داخلي خود را براي اجراي مصوبات اتحاديه تغيير دهند و در اين مدت بدون شك فضاي سياسي و اقتصادي دچار تغيير شكل هاي اساسي خواهد شد. و نهايتا در مورد تحريم هاي يك جانبه كنگره آمريكا كه تلاش مي كند بخش بنزين در ايران را هدف قرار دهد (باراك اوباما هنوز اين قانون را امضا نكرده است)، نكته بسيار مهم اين است كه تنها ابزار اعمال فشار تعبيه شده درون آن اين است كه شركت ها در صورت عرضه بنزين به ايران بازار آمريكا را از دست خواهند داد. بسيار خوب، سوال اين است: شركت هايي كه اساسا حضوري در بازار آمريكا ندارند، چرا بايد از اين قانون بترسند؟! آقاي استوارت لوي، طراح تحريم هاي يكجانبه عليه ايران در وزارت خزانه داري آمريكا خوب مي داند كه بخش كوچكي از شركت هاي جهان داراي مبادلاتي با آمريكا هستند كه به هيچ وجه نمي خواهند از آنها چشم پوشي كنند و تحريم هاي يكجانبه در بهترين حالت فقط روي همين شركت ها موثر خواهد بود، اما بقيه شركت ها نه فقط از اينكه پاي چند كمپاني خاص از بازار ايران بريده شود ناراحت نمي شوند، بلكه از همين حالا خود را آماده كرده اند تا جاي آنها را پر كنند. تصور مي كنم اين استدلال ها به خوبي روشن مي كند كه چرا تحريم به تنهايي براي غربي ها يك گزينه نيست و اميدي به نتيجه بخش بودن آن ندارند. مهم اين است كه بينيم از يك نقطه ديد استراتژيك تحريم ها بناست چه تغييري در شرايط بوجود بياورد و اگر اوضاع بدتر شد گزينه هاي غرب چيست؟ وقتي غرب مي گويد مي خواهد محاسبات ايران را تغيير بدهد، تلويحا به اين معناست كه غربي ها خيال مي كنند مي دانند ايران چگونه محاسبه مي كند. اين در حالي است كه مشكل دقيقا همين جاست كه غرب قادر به درك محاسبات ايران نيست. پس احتمالا بي فايده نيست اگر كمي به استراتژيست هاي حقوق بگير، در مخازن فكري واشينگتن و تل آويو كمك فكري كنيم تا شايد بتوانند در اين باره تحليل هاي دقيق تري ارائه كنند. اولين محاسبه ايران اين است كه برنامه هسته اي يك اصل لاينفك از قدرت ملي آن است و اگر به هر دليل آن را كنار بگذارد ساختار قدرت ملي و منطقه اي آن به سرعت فروخواهد پاشيد. هيچ كس در غرب نمي تواند انكار كند كه برنامه هسته اي اكنون بخشي از غرور ملي ايران است و هيچ ملتي بر سر غرور خود معامله نمي كند. با اين حال وقتي ايران تاكيد مي كند به الزامات خود پاي بند است و دنبال راه حل مي گردد (مثلا وقتي اعلام كرد اگر سوخت راكتور تهران را دريافت كند غني سازي 20 درصد را شروع نمي كند) مشخصا به اين معناست كه ايران بنا ندارد هر طور شده آبروي طرف هاي مذاكراتي خود را ببرد و به شرطي كه فرمولي مرضي الطرفين وجود داشته باشد، از مذاكره و توافق روي گردان نيست چنان كه در مورد پيشنهاد مبادله در بيانيه تهران نشان داد. به اين ترتيب قاعدتا نبايد سخت باشد كه غربي ها در يابند ايران چنين اهرمي را به خاطر هزينه هاي مالي كنار نخواهد گذاشت و هر نوع مذاكره اي هم كه آغاز شود چنانكه ري تيكه ديروز در سايت شوراي روابط خارجي نوشت هدف نهايي خودرا حفظ اين برگ برنده قرار خواهد داد. محاسبه دوم ايران اين است كه هرگونه فشار خارجي از هر نوع اجماع داخلي را بيشتر خواهد كرد. تصور غربي ها اين بود كه صدور 1929 و بعد اعمال تحريم هاي يك جانبه در چارچوب استراتژي «ضربات پي در پي» انسجام داخلي ايران را به هم خواهد ريخت و مردم و نخبگان را در مقابل نظام قرار خواهد داد. حتي يك نگاه سطحي به محيط داخلي ايران هم ثابت مي كند كه چنين اتفاقي نيفتاده است. حتي جريان اصلاح طلب هم كه تقويت آن اصلي ترين هدف قطعنامه بود، نتوانست ننگ اين موضوع را تاب بياورد و اكنون دائما به دنبال آن است كه به نوعي خود را از اين اتهام تبرئه كند. تحت اين شرايطي خاص شايد عجيب به نظر برسد ولي با اطمينان مي توان گفت 1929 هديه اي از جانب غرب بود كه برخي شكاف هاي ايجاد شده درون اليت سياسي كشور پس از انتخابات را به سرعت پر كرد. محاسبه بعدي ايران اين است كه هيچ نوع تحريم موثري وجود ندارد، اگر وجود داشته باشد درباره آن اجماعي صورت نخواهد گرفت و اگر تحريمي با اجماع يا بي اجماع تصويب شود اجرا نخواهد شد چرا كه كشورها مدت هاست منافع تجاري خود را به تبليغات سياسي ترجيح مي دهند. 1929 ششمين قطعنامه اي است كه درستي اين محاسبه ايران را تاييد مي كند. ايران سال هاست عقيده دارد اجماع مفهومي است كه بايد آن را در عمل مشاهده و ارزيابي كرد نه روي كاغذ، و در عمل خصوصا پس از بيانيه تهران واضح ترين چيزي كه مي توان ديد قدرتمند شدن روز به روز بلوكي است كه نمي خواهدرفتار خود را بر خرده فرمايشات آمريكا استوار كند. محاسبه ديگر ايران اين است كه غرب در هر حال پاي ميز مذاكره بازخواهد گشت و چاره اي جز تداوم مذكره با ايران ندارد. هر قدم خصمانهاي كه غرب عليه ايران بر مي دارد تنها به اين نتيجه منجر مي شود كه ايران «كف» هاي مذاكراتي خود را بالاتر ببرد. تا 6 ماه قبل غربي ها بايد در مورد غني سازي 5/3 درصد و تاسيسات نطنز صحبت مي كردند، امروز اما بايد در مورد غني سازي 20 درصد و فردو حرف بزنند. اگر بنا باشد وضعيت به همين شكل ادامه پيدا كند زماني خواهد رسيد كه غني سازي درايران در انتهاي فهرست دغدغه هاي غرب قرار بگيرد! غرب بايد تصميم بگيرد كه بالاخره به دنبال راه حلي درون اتاق مذاكره هست يا نه، اگر نيست نبايد از ايران انتظار داشته باشد كه وارد اين بازي بي مزه شود و اگر هست فشار بيشتر فقط شرايط گفت وگو را دشوارتر مي كند. محاسبه ديگر ايران اين است كه هرگونه حمله نظامي منتفي است واسراييلي ها در حال فروختن يك برگ سوخته به روسيه، چين، اروپا و غرب آن هم به قيمتي گزاف هستند. ارزيابي ايران به عنوان يك تهديد موجوديتي براي غرب تنها زماني صحيح است كه موجوديت ايران مورد تهديد قرار گرفته باشد و واضح است كه چنين تهديدي اكنون وجود ندارد. ارزيابي ايران به عنوان يك تهديد استراتژيك هم طبعا نمي تواند منجر به يك درگيري نظامي شود چرا كه هرگونه حمله باعث تشديد منفجر كننده اين تهديد خواهد شد نه تخفيف يا توقف آن. اين قاعده اي است كه دستگاه هاي اطلاعاتي غرب از آن بي خبر نيستند و به همين دليل هم هست كه ايران عقيده دارد تهديد به حمله تنها ابزاري براي متقاعد كردن اروپا و روسيه و چين به موافقت با تحريم هاي بيشتر است نه گزينه اي واقعا موجود كه بناست در زماني معين اعمال شود. و نهايتا محاسبه آخر ايران اين است كه غرب پس از امتحان كردن همه گزينه ها، گزينه ديگري جز پذيرش ايران هسته اي و تلاش براي كنار آمدن با آن ندارد. شرايط داخلي ايران پس از انتخابات غرب را به اين نتيجه رساند كه تحريم يك بار ديگر ارزش امتحان كردن دارد ولي غربي ها در سطح رسمي عمدا مايل به ورود به اين بحث نيستند كه اگر اين گزينه هم جواب نداد -كه نخواهد داد- گزينه بعدي آنها چيست؟ در سطح غير رسمي اما روشن است كه آمريكايي ها به دنبال راهي براي بازدارندگي مي گردند نه مهار و اين در ادبيات استراتژيك يعني تلاش براي كنترل تبعات هسته اي شدن ايران نه جلوگيري از ظهور اصل آن. غربي ها اكنون مي توانند حساب و كتاب كنند كه كدام محاسبه ايران تغيير كرده يا اساسا قابل تغيير است. مردم سالاري:فتنه تفرقه افکني «فتنه تفرقه افکني»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در آن ميخوانيد؛رهبر معظم انقلاب در تازه ترين سخنان خود بر "اتحاد" تاکيد نمودند و ضرورت پرهيز از "حرکات تفرقه افکن" را يادآور شدند. صحنه روشن است و مرجع ضمير زنهارها از آن روشنتر. در برهه حساسي که کشورمان از يک سو مورد تخاصم قدرت هاي شرق و غرب قرار گرفته و درگير با شرايط پيچيده و گزنده بين المللي است و از سوي ديگر در آستانه يک تحول اقتصادي بزرگ هستيم، نياز به ارائه چهره اي متحد و همدل از مردم و مسوولين به جهان و همچنين در داخل، يک نياز مضاعف و حياتي است. در ماجراي دانشگاه آزاد گرچه نکات فراواني قابل اشاره هستند، و گرچه نکاتي برجسته مانند سرنوشت کيفي آموزش در اين دانشگاه و گستره وسيع مرتبطين با آن ناديده گرفته مي شوند، و در مقابل، عده انگشت شماري به قالب نيابت از ميليون ها دانشجو و فارغ التحصيل و خانواده ايشان جاي مي گيرند و گفتمان ارعاب و توهين را به عنوان راهکار برمي گزينند، ليکن همان نياز و ضرورتي که در ابتدا از آن گفته شد راه را بر صراحت لهجه در واگويه آنها مي بندد. به عنوان شخصي که هفت سال از دانشگاه آزاد بهره علمي برده ام، اکنون بيش از آنکه دلواپس اين باشم که غنائم اين کشاکش وقف عامه خواهد شد يا اميال سياسي، دغدغه تضييع زحمات سي ساله مديريت دانشگاه و دستاوردهاي درخشان آن را دارم. با وجود اين، سکوت در برابر کساني که تا ديروز "منع رطب" مي کردند و امروز با ولع بر سفره نشسته اند تا اشتهاي سيري ناپذيرشان را به رخ رقبا بکشند، و نيز با "دندان" مشغول باز کردن پيوندهاي مستحکم در جامعه هستند را به همان اندازه خبط و خطا مي دانم. چگونه مي توان باور کرد که روزنامه دولت زمان و مکان رويدادي را پيشاپيش اعلام کند و ديگراني برايش توشه و تدارک ببينند، و بعد مدعي خودجوشي آن شوند؟ چگونه بايد درک کرد که در سياهه جرايم سرشناسان، رديفي به نام "توهين به رئيس جمهور" وارد شود و در عين حال گمناماني با آسودگي تمام، اهانت هاي گفتاري و نوشتاري را به مجلس و نمايندگانش روا دارند؟ چه مصونيتي در کار است که روزنامه اي، رسانه هاي ديگر را به جرم ناهمسويي بنوازد و به فحاشي بپردازد؟ چگونه است که يک زمان توجه رسانه هاي بيگانه "دشمن شاد کردن" نام مي گيرد و زماني ديگر قواعد بازي تغيير مي کند و همان شرايط، تلاش براي منحرف ساختن "محل بحث" نمايانده مي شود؟ چگونه است که در اينجا مرز نداشتن با بيگانگان و فعاليت مطابق مطالبات آنان اهميت خود را از دست مي دهد؟ نمايندگان مجلس با عملکرد خود در قبال مصوبه مربوطه، چه جلوه اي از مردم سالاري ديني را نشان دادند و چه پيامي براي خرد جمعي حال و آينده صادر کردند؟ آيا کساني که سررشته اين قبيل اقدامات را به دست دارند، لحظه اي انديشيده اند که اگر کارها بر محور قانون نباشد ممکن است از دست آنان نيز خارج شود و خسارات مهلکي را بر جاي بگذارد؟ و آيا نگاهي هم از بلنداي ادعاهاي خود به پايين مي افکنند تا ببينند چگونه بايد با اعتبار و آبروي کشور سازگار شوند؟ آيا اين است نتيجه ادعاي آکندگي از کمال بصيرت و تمام حقيقت؟ آري، از اين پرسش ها امروزه در ذهن بسياري نقش بسته که يقينا پاسخشان جز شرمساري در مقابل تاريخ نصيب پديد آورندگان اين پرسش ها نخواهد کرد، اما بايد به اين وعده الهي ايمان داشت که در نهايت اين مردمند که قضاوت خواهند کرد و اراده آنان است که آينده را رقم مي زند. تنها مي توان دعا کرد که قادر متعال هر چه سريعتر امدادهاي خود را شامل پاکسازي خليج بصيرت برخي از لکه هاي سياه کج فهمي نمايد و محل نشت و هدر رفتن سرمايه هاي انقلاب اسلامي را مسدود کند، آمين. رسالت:تجليل پاريس از تروريستها «تجليل پاريس از تروريستها»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد کاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛دولت فرانسه در سالگرد حادثه خونين هفتم تير که جنايتبارترين حادثه تروريستي در دوران انقلاب است به منافقين تروريست اجازه داد يک ميتينگ سياسي در حومه پاريس برگزار کنند. دادن مجوز راهپيمايي و ميتينگ به منافقين که به نوعي به رسميت شناختن تروريسم و سهيم شدن در قتل عام72 تن از مسئولين جمهوري اسلامي بويژه شهيد مظلوم دکتر محمد حسيني بهشتي است بار ديگر دولت فرانسه را در شمار دولت هاي حامي تروريسم قرار داد. مسعود رجوي و بني صدر پس از حادثه خونبار هفتم تير با لباس زنانه به پاريس رفتند. پس از چندي بني صدر در پاريس ماندگار شد و مسعود رجوي براي استخدام در ارتش بعث به بغداد رفت وطي8 سال جنگ تحميلي در کنار صدام با ملت ايران جنگيد. از شگفتي هاي اين مجوز و به رسميت شناختن گروهک تروريستي رجوي آن است که دولت فرانسه همزمان با برگزاري ميتينگ منافقين به قربانيان تجاوز و شکنجه در سازمان منافقين هم اجازه داد با برگزاري يک کنفرانس مطبوعاتي جنايات باند رجوي در برخوردهاي درون سازماني و نيز تجاوز رجوي به زنان سازمان را بي پرده بازگو کنند. مفهوم اين مجوز آن است که دولت فرانسه علي رغم اينکه مي داند اين سازمان مرتکب چه جناياتي شده حاضر به به رسميت شناختن آن شده است. جان بولتون به نمايندگي از دولت آمريکا از جمله کساني بود که منافقين را در اين ميتينگ همراهي مي کرد. همراهي وي در اين ميتينگ نوعي اعلام همدردي صهيونيست ها با منافقين نيز بود. منافقين در حومه پاريس جمع شدند که به آمريکا و اروپا گوشزد کنند در تشديد تحريم ها عليه ايران بکوشند و ملاحظات حقوق بشري و انسان دوستانه را به کلي کنار بگذارند. گويي آمريکايي ها و اروپايي ها به چنين يادآوري از سوي منافقين سخت نيازمند بودند! اينکه فرانسوي ها براي پاداش چه کاري به منافقين اين مجوز را دادند قابل تحليل است. واقعيت اين است که منافقين در آشوب هاي سال گذشته نقش پياده نظام سران فتنه را بازي مي کردند و با اقدامات افراطي و خشونت آميز و شعارهاي ساختارشکنانه، سران فتنه را به دنبال خود مي کشيدند. اين کار منافقين سخت مورد توجه استکبار جهاني قرار گرفت و فهميدند به اين جريان براي فشار از داخل و چانه زني در بيرون سخت نيازمندند. مهدي ابريشمچي شوهر سابق زن مسعود رجوي در اين ميتينگ از فرانسه به عنوان قلب اپوزيسيون (بخوانيد قلب تروريسم) ياد کرده است. ابريشمچي اگر در عمرش يک حرف راست زده باشد همين است که پاريس اکنون به عنوان قلب تروريسم عليه ملت ايران عمل مي کند. با مواضع دولت فرانسه معلوم است که روزي اين قلب از کار خواهد افتاد چرا که در يک قلب دو نوع خون نمي تواند جريان داشته باشد. يک خون موافقان باند متجاوز و شکنجه گر رجوي و يک خون هم مخالفان تجاوز و شکنجه در سازمان منافقين! پيام فرانسوي ها در اين مجوز اين است که کروبي و موسوي در صورت ادامه مخالفت ها بايد خود را با باند مسعود رجوي هماهنگ کنند والا پاريس منافقين را به آنها ترجيح خواهد داد. پاريس مي خواهد در تهران صداي بمب و انفجار و گلوله بشنود و از بيانيه نويسي خسته شده است. به همين دليل در سال60 پس از انفجار هفتم تير و هشتم شهريور و کشتار مردم بي گناه و کشتار شهداي محراب و علما و روحانيون پذيراي بني صدر و رجوي با قبول همه مسئوليت هاي آن شد. اکنون سارکوزي تمام قد در برابر جمهوري اسلامي ايستاده و هيچ شرمي در دفاع از تروريسم عليه ملت ايران ندارد. از سوي ديگر پاريس در اجلاس جي هشت در کنار آمريکا و ديگر قدرت هاي استکباري در بيانيه اي روي دو نکته در ايران انگشت نهاد. يک؛ توقف فعاليت هاي هسته اي؛ دو احترام به حقوق بشر و دموکراسي! ديپلمات هاي فرانسوي بارها در گفتگو با مسئولان جمهوري اسلامي گفته اند اگر ايران فعاليت هاي هسته اي خود را متوقف کند مشکل حقوق بشر و دموکراسي هم خود به خود حل مي شود! معلوم مي شود آنها ننگ حمايت از تروريست هاي منافق را فقط براي متوقف کردن فعاليت هاي هسته اي ايران پذيرفته اند والا آنها نسبت به زشتي اين حمايت کاملا واقف هستند. لذا ايراني ها با ادامه فعاليت هاي هسته اي خود دو کار مهم انجام مي دهند. 1- پيشرفت کشور را با اجانب معامله نمي کنند 2- اثبات مي کنند غرب در حمايت از حقوق بشر و دموکراسي صادق نيست آنها فقط در فکر حمايت از تروريسم براي توقف پيشرفت ايران هستند. اين همان پيامي است که ملت ها از مواضع جمهوري اسلامي درک مي کنند و اين درست چيزي است که غرب را آزار مي دهد. ابتكار:پي آمدهاي تحريمهاي مضاعف ايران و ضرورت باز سازي ديپلماسي ايران «پي آمدهاي تحريمهاي مضاعف ايران و ضرورت باز سازي ديپلماسي ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم سلمان صفوي است كه در آن ميخوانيد؛ مجلس سنا و مجلس نمايندگان آمريکا در روز پنجشنبه، سوم تير(24 ژوئن) طرح همهجانبهاي را براي تحريم موسسات مالي، بخش نفت و گاز و ناقضان حقوقبشر در ايران به تصويب رساندند. بنا به مصوبه کنگره آمريکا، دولت اين کشور در اقدامي بيسابقه به تحريم تمام شرکتهايي دست خواهد زد که در معاملات «فرآوردههاي نفتي» نظير بنزين، گازوئيل و سوخت هواپيما با ايران همکاري کنند.به گفته هيلاري کلينتون، واشنگتن خود را موظف به اجراي مصوبه کنگره ميداند و اين اقدام کنگره را در ادامه سياست دوگانه گفتوگو و فشار بر جمهوري اسلامي ارزيابي ميکند. وزراي خارج کشورهاي عضو اتحاديه اروپا نيز در 24 خرداد 1389 (چهاردهم ژوئن 2010 با اعمال تحريمهاي بيشتر عليه ايران موافقت کردند. در نشست وزراي خارجه در لوکزامبورگ، اتحاديه اروپا چهار تحريم جديد وراي قطعنامه 1929 شوراي امنيت مصوب نهم ژوئم 2010، عليه صنعت نفت و گاز ايران وضع شد که عبارتند از: تحريم “سرمايه گذاري”، “انتقال فناوري”، “تجهيزات” و “خدمات” به صنايع نفت و گاز ايران. البته هم زمان با وضع اين تحريمها “کاترين اشتون” مسئول سياست خارجي اين اتحاديه، خواهان ادام گفتگو با ايران شد.عملياتي شدن تحريمهاي جديد جدي است و تحريمهاي مضاعف اتحاديه اروپا احتمالا در عرض چند هفت آينده به اجرا در ميآيد و بدون شک آسيب بيشتري به صنعت نفت، گاز و پتروشيمي ايران خواهد زد. تحريمهاي مضاعف هفت مشکل براي ايران فراهم ميکند:1- خريد تجهيزات با مشکل مواجه ميشود.2- قيمت تجهيزات مورد نياز به مراتب افزايش مييابد. 3- موارد مذکور موجب تأخير در اجراي پروژههاي صنعت انرژي ايران ميشود. 4- کاهش درآمدهاي نفتي را به همراه دارد.5- به بهره برداري ايران از مناطق مشترک با قطر، عراق و همچنين در درياي خزر آسيب ميرساند. 6- موجبات کاهش شديد پروژهاي مهم پارس جنوبي در عسلويه را فراهم ميکند.7- مستقيم و غيرمستقيم بر کميت اشتغال در ايران تاثير خواهد گذاشت. قانون تحريم جديد گنگره آمريکا؛ شرکتهايي را که با صنعت پتروشيمي و پالايشگاههاي ايران ارتباط دارند و از آنها حمايتهاي مالي يا فني ميکنند را تحريم خواهد کرد. بدين ترتيب اين شرکتها از حضور در بازارهاي بورس آمريکا يا اخذ وام از بانک صادرات - واردات اين کشور و دريافت قراردهاي کلان از دولت فدرال منع خواهند شد. لذا اغلب شرکتهاي بزرگ نفتي نظير شل، بي پي، توتال و اني براي حفظ منافع کلان تجاري خود، مجبور به پيروي از تحريمهاي مضاعف اروپا و آمريکا عليه ايران ميشوند. براي � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]
-
گوناگون
پربازدیدترینها