واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: دوچرخه و فيلم به سرقت رفته
هنر- حجتالله سيفي، امسال با فيلم بلند ويديويي «به خاطر خواهرم» در جشنواره كودك و نوجوان همدان حضور داشت.
اين فيلم، كه اولين كار او براي اين قشر سني به شمار ميرود، ديپلم افتخاري براي نگاه انسانياش را از آن خود كرد. سيفي، كه قبل از اين فيلمهاي «كيلومتر پنج»، «جستوجو در شهر» و «عروس كاغذي» را كارگرداني كرده است، دو هفته قبل با دوچرخه در باره به خاطر خواهرم گفتوگو كرده بود. او بعد از استقبال از فيلمش در جشنواره، يادداشتي براي خوانندگان دوچرخه نوشته است.
سيفي همراه با بازيگر نوجوانش پشت صحنه فيلم- عكس از مهدي سيفي
سال 1348، همراه خانوادهام در اهواز زندگي ميكرديم. چهارده ساله بودم و در كلاس دوم دبيرستان درس ميخواندم. به سينما خيلي علاقه داشتم، ولي هنوز راه ورود به دنياي فيلمسازي را پيدا نكرده بودم. با يك دوربين قديمي عكاسي ميكردم و در مدرسه روزنامه ديواري درست ميكردم. تازه يك دوچرخه خريده بودم كه قيمتش 2500 تومان بود و بايد پول آن را قسطي پرداخت ميكردم.
اين دوچرخه را هم به عشق سينما خريده بودم. با خودم قرار گذاشتم وقتي خواستم فيلم بسازم، براي صحنههايي كه دوربين نياز به حركت دارد، از دوچرخه استفاده كنم و صحنهها را سوار برآن بگيرم. بالاخره يك روز يك دوربين هشت ميليمتري از راه رسيد. همكلاسيام گفت بيا فيلم بسازيم، ولي زمان امتحان بود و ميخواستم درس بخوانم. شاگرد متوسط كلاس بودم، نميخواستم نمرههايم پايين باشد.
بعد از امتحان خيلي سريع فيلمنامه را نوشتم. اسم فيلم «ترس» بود و قصهاش درباره بچهاي بود كه دارد مشق مينويسد و صدايي ميشنود. ترس از اين صدا باعث ميشود او ظرف آب را روي دفتر مشق خود بريزد، بعد معلوم ميشود اين صدا مربوط به حركت يك گربه بوده است. تازه قسط آخر دوچرخه را داده بودم كه يكي آن را به سرقت برد. من هم قيد حركت دوربين را زدم! فيلم را با كلي دردسر ساختيم. از يك طرف پيدا كردن بازيگر خيلي سخت بود و از طرف ديگر فيلمبرداري آن. با آن كه مكان فيلمبرداري ما فقط گوشهاي از حياط بود، ولي كار كردن در همين مكان هم راحت نبود.
فيلمهاي فيلمبرداري شده را به لابراتوار داديم تا چاپ كند. چند روز بعد كه براي دريافت آن رفتيم، صاحب لابراتوار گفت هواپيمايي كه فيلم شما داخل آن بود، ربوده شده و ربايندگان آن را به لبنان بردهاند! ما هيچ وقت نتوانستيم فيلمهايي را كه گرفته بوديم ببينيم! صاحب لابراتوار به عنوان خسارت يك حلقه فيلم خام به ما داده كه با آن فيلمي به نام «پرسههاي سوخته» را ساختم. البته بزرگترها به من ميگفتند اتفاقهايي كه براي فيلم اولت افتاد، به معني آن است كه نبايد به سراغ فيلمسازي بروي.
اما من مطمئن بودم اين اتفاقها براي امتحان كردن من بوده، تا ميزان علاقهام به فيلمسازي را بفهمم! همانجا تصميم گرفتم در بزرگسالي فيلمساز شوم و اين راه را ادامه دهم. فقط از خدا خواستم سايه سارقها از محدوده فيلمهايي كه ميسازم دور باشد.
تاريخ درج: 10 تير 1387 ساعت 19:05 تاريخ تاييد: 18 تير 1387 ساعت 09:25 تاريخ به روز رساني: 18 تير 1387 ساعت 09:23
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]