واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شهر در گذر زمان
* از تأثيرات محسوس انقلاب صنعتي، رشد كمّي شهرها در دنياي غرب بود.
در شهرهاي آمريكا و نيز در شهرهاي اروپا رشد فوقالعاده جمعيت متناسب با كاهش نسبي جمعيت روستايي بوده است.
در سال 1880 جمعيت خارجيان در شهرها به اندازه كل جمعيت شهرها بود... نيويورك و بروكلين از بزرگترين شهرهاي مهاجرنشين دنيا بودند.
در سال 1890 در آمريكا حتي يك شهر بزرگ و شهرداري مربوط به آن داراي تسهيلات ترافيكي نبود.
اكثر خيابانها بدون آسفالت و ناقص بود. به نحوي كه در موقع بارندگي تبديل به درياچهاي از گل ميشد.
در اين هنگام چون بيشتر شهرها در مسير آبراهها بنا شده بود، مسأله پلسازي مطمح نظر قرار گرفت.1
* زيمل با بسياري از ناظران امروزي همعقيده است كه شهر موضوع مركزي و اساسي در تعيين سرنوشت انسان معاصر است. او اعتقاد دارد كه عميقترين مسأله زندگي امروزي در اين حقيقت نهفته است كه فرد سعي در حفظ خود مختاري و فرديت خود در برابر نيروهاي اجتماعي فراگير وابسته به يك ميراث تاريخي، فرهنگ خارجي و فن زندگي دارد.
محيط پيرامون بر آگاهي و نه احساس او ميافزايد و اين امر خود منجر به برتري و حاكميت هوش ميشود. بنابراين، خردگرايي كه از بسياري جهات، با تخصصيشدن محيط شهري گسترش ميِيابد، در واقع خصلت ويژه شهر است.2
* از نظر اشپنگلر، تضاد اساسي در نظم زندگي انساني ميان شهر و روستاست. ريشههاي زندگي انساني همواره در خاك است؛ و فقط در عرص تمدن با شهرهاي غولآسايش، پيوند انسان با اين ريشه قطع ميشود. يك انسان شهري صحرانشيني است هوشمند، كاملاً بيخانمان، و عالمي كوچك؛ او از نظر عقلي همانقدر آزاد است كه شكارچي و شبان از نظر حسي.
تاريخ جهان، تاريخ انسان متمدن است، روح يك شهر، يك روح جمعي از نوع اساساً جديد است. شهر به سرعت نواحي روستايي را به نواحي پيرامون شهري بدل ميكند.3
ماهيت شهر
* از نظر تاريخي، نه روستاهاي محصور در نرده و پرچين و استحكامات اضطراري، هيچ يك نخستين پيشاهنگان در شهر به شمار نميروند، بلكه دژ شهر بيشتر يك قلع اربابي بوده است. قلعه اربابي (سينوري) دژي بود كه امير (لرد) و جنگاوران او به عنوان گماشتگان يا پيروانش در آن ساكن بودند و البته خانوادهها و خدمه ايشان نيز در همان محل زندگي ميكردند.
در چين قديم عصر سرودهاي كلاسيك، در هندوستان وداها، در مصر و مديترانه، در كنعان، در اسراييل زمان سروده دبوده، در يونان حماسه هومري، و در ميان اتروسكها، سلتها و ايرلنديها خلاصه در همه جا بناهاي قلعه مانند و قلعههاي اربابي به چشم ميخورد.4
* انديشه وجود يك انجمن كه ميتوانست شهر را در يك واحد سازمان يافته متحد كند، در مكه موجود نبود. اين امر در واقع بيانگر تفاوت مشخصه مكه با دولتشهرهاي باستاني و كمونهاي ايتاليايي در ابتداي قرون وسطي است.5
شهر باختري
* شهر در هر دورهاي كه پديدار شده چه در قرون وسطي و چه در دوره باستان، در خاور دور يا نزديك به عنوان زيستگاهي همبسته، با مهاجرت ساكنان آن از خارج، نمايان شده. به اين دليل كه شرايط بهداشتي شهر در سطح پاييني بود، فقط از طريق جذب مهاجرين جديد شهر ميتوانست به حيات خود ادامه دهد. ازاين رو، هميشه ساكنان يك شهر از طبقات و تيپهاي اجتماعي بسيار گوناگوني بودهاند.6
* مراحل ابتدايي در تشكيل يك پوليس يا كمون ممكن است بارها در آسيا و آفريقا پديدار شده باشد با اين همه، هيچ نشاني از حقوق قانوني «شهروندي» شناخته نشده است.7
* در شهر دوران باستان، تنها تودههاي بيطايفه از نظر سياسي و غيرقانوني بر حسب اقامت محلي سازمان داده ميشدند. يك فرد ميتوانست در شهر دوران باستان، يك شهروند باشد، اما فقط به عنوان عضوي از طايفه خود.8
* كليسا شهر، قديس شهر، شركت بورگرها در عشاء رباني و انجام مراسم رسمي كليسا در شهر، هم نشانه خاص شهرهاي باختري بود. مطابق با اين سنتها، مسيحيت طايفه را از تشريفات آييني قبلي خود محروم ميكرد، چرا كه «گروه شهروندي مشترك» مسيحي ذاتاً يك انجمن اقراري از افراد مؤمن بود. و نه يك انجمن تشريفات ديني طايفهها. بدينسان، از آغاز يهوديان در خارج از انجمن بورگرها ماندند.9
* اساساً هنگامي كه گروه «شهروندي مشترك» شهري پديدار شود، فقط در شكل انجمن خويشاوندي است، كه تا فراسوي شهر هم امتداد مييابد.
شهر باختر قرون وسطايي از نظر اقتصادي جايگاه مبادله و تجارت، از نظر سياسي و اقتصادي يك دژ و ساخلو، از نظر اداري يك حوزه قضايي و از نظر اجتماعي يك كنفدراسيون همپيمان، بشمار ميآمد.
هنوز تا سال 1313، بنا به نظر هاتشك، شهرهاي انگليسي قادر به دستيابي به حق رأي نبودند، چرا كه بنا بر اصطلاحات عرف جديد، آنان داراي هيچ گونه شخصيت حقوقي نبودند.10
* تا سال 1392، فردريك دوم به بورگرها اجازه نميداد كه تمام اعضاي شوراهاي شهر و شهرداران را بدون رضايت اسقف، تعيين و نصب كند.
در بسياري از شهرهاي جنوبي آلمان، رئيس دادگاه شهر كه از طرف لرد (ارباب) تعيين و تأييد ميشد، همچنان به عنوان سرپرست واقعي شهر باقي ميماند.
ميبايست اين پرسش كلي مطرح شود كه چرا پيشرفت مدني نه در آسيا، بلكه در حوزه مديترانه و سپس در اروپا آغاز شد. پاسخ به اين پرسش، تا آنجا كه منظور رشد گروه شهروندي مشترك شهري در ارتباط با پديداري انجمن برادري شهر باشد، از پيش داده شده. در چين، بستهبودن جادويي طايفهها و در هند بستهبودن كاستها، امكان پديدآمدن كنفدراسيونهاي مدني را كاهش داد. در چين، طايفهها به مثابه حاملان آيين پيشينيان، انهدام ناپذير بودند. در هند، كاستها آورندگان نوع خاصي از سبك زندگي به شمار ميرفتند كه زندگي را از ديدگاه رستگاري و تناسخ نظاره ميكردند.11
* پيشرفت شهر با اعطاكردن حق تشكيل بنگاه صنفي به خود شهر كامل شد. لندن، به يك اجتماع شهري به مفهوم شهر قارهاي تبديل شد. هانري اول، اجازه داد كه افراد مقيم، خود بخشداران خود را انتخاب كنند. از پايان قرن دوازدهم، كمون به عنوان يك انجمن بورگري، از طرف شاه جان به رسميت شناخته شد. و از طريق مديران و شهرداران آن، كه همانند بخشداران و هيأت منصفه مادامالعمر انتخاب ميشدند، اداره ميشد.
پادشاهان از نظر مالي آشكارا وابسته به قشري ممتاز جهت رهبري و هدايت مديريت بودند. پادشاه به دليل ترس از اين قشر، خط مشي سياسي را بر پايه كنترل شوراي مركزي، طرحريزي ميكرد.12
* نقش پادشاه به عنوان فرمانده جنگي، از وضوح كافي برخوردار است، اما او در عين حال به كارهاي منظم و سبك خانه يا مزرعه نيز رسيدگي ميكند. او وسايل خوابش را خود تدارك ميبيند و باغش را خود آبياري ميكند.13
* شهرها عمدتاً تقسيمات نظامي و مذهبي را تشكيل ميدادند. اين گونه تقسيمات چنين توجيه ميشود كه شهر باستاني در درجه اول يك «گروه شهروندي مشترك» نظامي بود.
شهر اشرافي قرون وسطايي در بطن يك امپراطوري عمدتاً قارهاي و در تضاد با قدرت سياسي ايشان رشد ميكرد. شهرهاي اشرافي دوران باستان، در ساحل دريا و در مجاورت جايگاه دهقانان و بربرها برپا ميشد. از يك جهت شهر اشرافي از بطن خويشاوندي شهري شكل گرفته است و از جهتي ديگر، از يك شهر تحت سلطه فئودالي يا كليسايي پديد آمده است.14
* همانطور كه حضور در اصناف براي آنان كه خارج از صنف بودند تنها راه رسيدن به قدرت مدني مينمود، از درون هم نيروهايي به آن رخنه كرده شكل آن را تغيير ميدادند. از لحاظ نظري، عضويت در صنف، تنها از طريق شاگردي و شروع از نقطه صفر ميّسر بود، اما در عمل روز به روز مشاهده ميشد كه عضويت در صنف از طريق ارثي يا خريد حق عضويت تأمين ميشد. رابط اصناف با شغلي كه صنف به آن ناميده ميشد، جز با چند مورد استثناء عملاً بسيار جسته گريخته و ناچيز بود. فشارهاي بحراني و شديد اقتصادي و اجتماعي، اصناف را متلاشي كرده بود.
چرا كه صنف در عمل به يك اتحاديه صرفاً انتخاباتي تغيير ماهيت داده بود و اعضاي آن جنتلمنهايي بودند كه به ادارات اجرايي (دولتي) «گروه شهروندي مشترك» دسترسي داشتند.
در نوشتهها و مكاتبات قانوني راين عليا، تعريف «بيكاره محترم» تعبير رسمي براي اعضاي اطاق 99 محترمان بود كه در مقابل اصناف قرار ميگرفت. در فلورانس تاجران بسيار بزرگ حرفه و فن و بانكداران، بيشتر اعضاي صنف محسوب ميشدند تا اشرافيت.
اصولاً ادعاي داشتن نسب عالي، از جمله مهمترين مدارك لازم براي اثبات لياقت و صلاحيت اشغال منصبهاي اداري بود. اين امر در مورد خانواد شريفهاي مكه، نجباي رومي و خانواد تريبونهاي شهر و نيز هم صدق ميكند. محدوديتهاي مربوط به رسيدن به مقامات دولتي، در درجات متفاوت شدت و ضعف داشته است.15
شهر توده مردم
* در قرن پانزدهم در اسقفنشين مونستر (شهري در شمال راين) هيچكس بدون تأييد صنف به زندان نميافتاد؛ از اين رو، صنف ميتوانست در برابر شورا به عنوان يك حامي حقوقي و قانوني عمل كند... هيچ كاري بدون مشورت با صنف عملي نميشد. صنف به عنوان يك اتحاديه حمايتكننده، در ايتاليا خيلي بيشتر از شمال قدرت داشته و صاحب نفوذ بوده است.16
* تقريباً در يك دوره همزمان در تعدادي از شهرها [ي ايتاليا] پوپولو تشكيل شد. ميلاننو 1198؛ لوكا 1203 و...
پس از آنكه تأسيسات قانوني پوپولو شكل گرفت، اگر قرار بود قانوني اعتبار اجرايي پيدا كند ميبايست در كتاب قانون پوپولو و قوانين كمون وارد شده و در آن تثبيت ميشد.
موفقيت كامل پوپولو سبب شد كه نجبا از نظر صوري از امتيازات منفي برخوردار شوند، يعني درهاي مناصب اجرايي كمون تنها به روي مردم عادي باز بود.
عدالت سياسي در نظام پوپولو با سيستم جاسوسي و خبر چيني رسمي آن، برتريدادن به اتهامات نامعلوم، شيوههاي عمل تفتيشي شدتيافته عليه بزرگان و سادهكردن اثبات اتهام (از طريق اشتهار به بدي)، در واقع چيزي جز قرنيه دمكراتيك محاكمات شوراي ده نفره ونيز نبود.
يكي از عوامل عمدهاي كه از لحاظ اجتماعي موجب قد برافراشتن پوپولو شد، همانا در هم آميختن خاندانهاي مقيم شهر با قشر كم و بيش بيشكل صنف پوپولو گراسو، يعني قشري بود كه به سبب داشتن تحصيلات دانشگاهي يا ثروت زياد، ممتاز شده بود. پوپولو گراسو عنواني بود كه به هفت صنف عاليمقام داده شده بود: قضات، كارشناسان مميزي، بانكداران، تجار منسوجات خارجي، تجار واردكننده محصولات پشمي فلورانس، تجار ابريشم، پزشكان، تجار ادويه و تجار خز17
* به هر حال قشر صنعتگران در هيچ جا به طور دايمي قدرت سياسي را به دست نياورد. به علاوه قشر پرولتاريايي شاگردان و وردستهاي سيّار به طور كامل از حكومت مدني دور نگاه داشته ميشد.18
* آغاز قانونگذاري با انقراض حكومت اشراف موازي بوده است. قانونگذاري در آغاز شكل تدوين مجموعه كاريزمايي را داشت كه فرمانداران پديد ميآوردند. اما به زودي قوانين تدوين شده دايمي پذيرفته شد. در واقع، قانونگذاري جديد كه به وسيله جماعت كليساييان پيريزي شد، به زودي به چنان امر عادي تبديل شد كه به صورت يك جريان دايمي درآمد.19
* مستبد، خود محصول جنگهاي ميان املاك بود... اما نخستين كمكهايي كه مستبد از آن برخوردار ميشد، از سوي طبقه متوسط و مردمي بود كه از فشار اشرافي كه اموال ايشان را غصب كرده بودند، به جان ميآمدند.
در دنياي باستان، از بابل و بينالنهرين، تا يونان و ايتاليا، ظاهراً به طور پيوسته ميان اشراف مقيمشهر كه قادر به انجام خدمات نظامي و دادن وام بودند از يكسو و دهقانان بدهكار از سوي ديگر تضاد طبقاتي وجود داشته است.
استبداد قانوناً و قاعدتاً متكي بر محافظان شخصي و افراد مسلح اجير بود، هر چند كه تأسيس سازمانهاي نظامي شهروندي معمولاً و طبيعتاً نخستين گام در برپايي استبداد بوده است.20
* مستبدان كه عموماً از بحرانها و تنشهاي اقتصادي استفاده ميكردند، حداقل در كشور مادر، نوعي تعادل تيموكراتيك يا دموكراتيك (= كشور و دولتي كه در آن، قدرت سياسي با ميزان دارايي و مالكيت، رابطه مستقيم دارد) را ميان سلكها پديد ميآوردند. از اينرو، استبداد همواره پيشتاز دموكراسي بوده است.
حكومتهاي استبدادي سدههاي ميانه، منحصر به ايتاليا بوده است.21
* توسع دوراني شهرهاي ايتاليا از بخش تابع يك انجمن پاتريموينال يا فئودالي به حكومت مستقل يا حكومت شخصيتهاي برجسته خودشان پس از نهضتهاي انقلابي، منجر به رژيم صنفي شد؛ اما مجدداً به زير حكومت سينوريا درآمدند و سرانجام به بخش تابع يك انجمن، پاتريموينال نسبتاً معقولتر تبديل شدند. نظير يك چنين دور و تسلسلي، در هيچ جاي ديگر باختر ديده نميشود. در جاهاي ديگر، تكامل شهر همواره اقتدار سينوريا را در هم كوبيده و اگر هم گاهي جلوهاي داشته نوع ابتدايي آن است.22
* مهمترين مسأله براي شهرها اين بود كه صاحب حوزه قضايي متعلق به خود باشند... انتخاب شخصي اعضاي هيأت منصفه يا همكاري بدون مداخله ارباب، تا حدود زيادي موفقيتهايي بود كه بورگرها به دست آورده بودند. مهمتر از اين، امتيازي كه شهروندان به دست آوردند، اين بود كه فقط در برابر دادگاه شهر مسئول باشند.
ادامه دارد
منبع: شهر در گذر زمان، ماكس وبر، شيوا كاوياني، شركت سهامي انتشار، 1369 به ترتيب صفحات:
3 و 122 / 9 ـ 120 / 8 ـ 118 / 7 ـ 110 / 6 ـ 5 و 104 / 5 ـ 99 / 4 ـ 80 / 3 ـ 50 و 49 / 2 ـ 29 و 28 و 27 / 203 الي 199 / 16 ـ 198 / 15 ـ 195 الي 192 / 14 ـ 185 / 13 ـ 73 / 12 ـ 6 و 165 / 11 ـ 41 و 140 / 102 و 241 / 23 ـ 7 و 236 / 22 ـ 31 و 230 / 21 ـ 4 و 223 / 20 ـ 220 / 19 ـ 216 / 18 ـ 204 / 17 ـ 291 / 26 ـ 248 / 25
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6041]