واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: سياست - تنوع قومي در ايران
سياست - تنوع قومي در ايران
يوسف عزيزي: من در يكي از مقالههايم، ايران را به گلستاني تشبيه كردهام كه انواع گلهاي رنگارنگ در آن ميرويند. اين گلها در واقع همان قوميتهاي متنوع اين كشور هستند كه اگر به درستي از آنها مواظبت شود ميتوانند سرمايه معنوي و فرهنگي بزرگي براي ميهنمان باشند.
اصولا ايران از ديرباز يك كشور كثيرالمله بوده است. طبق تحقيقاتي كه تاريخنگار معاصر ايراني سعيد نفيسي انجام داده و آنها را در حاشيه كتاب «تاريخ بيهقي» آورده اين سرزمين از دوران قبل از اسلام همواره مسكن و ماواي قوميتهاي مختلف بوده است و البته بعد از اسلام، بر اين تنوع و گونهگوني افزوده شده است. در دوران شكوفايي تمدن اسلامي، قوميتها، نژادها و اقليتهاي ديني گوناگوني در امپراتوري بزرگ اسلامي ميزيستند كه اين همزيستي غالبا با تسامح و تساهل همراه بوده است. در آن دوران، مسيحيان و يهوديان و ديگر فرقههاي ديني و مذهبي در كنار مسلمانان زندگي ميكردند و در اندلس و شهرهاي بزرگي همچون اصفهان و بغداد و قاهره به كارهاي پزشكي و علمي و فلسفي و به ويژه ترجمه متون فلسفي يوناني به زبان عربي مشغول بودند. ما در اين دوره از تاريخ مسلمانان بر خلاف تاريخ اروپا كه سرشار از جنگها و كشتارهاي مذهبي است به ندرت شاهد چنان پديدههاي هولناك هستيم.
اگر در عراق «جغرافيا» نقش مهمي در پيدايش و استمرار مردمان عراق داشته، در ايران «تاريخ» اين نقش را بر عهده داشته است. در حقيقت مردمان سرزمين ايران همانند آلياژي هستند كه در طول تاريخ سفت و سخت گرديده است. اگر هم گاهي زنگاري بر اين فلز نشسته اين زنگار پايدار نبوده است.
انقلاب مشروطيت كه اساسا يك انقلاب ضداستبدادي و ضداستعماري بود به دلايلي كه از حوصله اين بحث خارج است به ديكتاتوري رضاخان پهلوي انجاميد. دوران حكومت وي و پسرش محمدرضا پهلوي عارضه شومي براي تنوع قومي ايران بود. زيرا آنان با تبديل ممالك محروسه دوره قاجار به كشور شاهنشاهي ايران سعي كردند به زور ايران چند قومي را به يك ملت با يك نژاد و يك زبان تبديل كنند؛ امري كه با ماهيت تاريخي و فرهنگي ملت ايران هماهنگي نداشت. پس از انقلاب اوضاع دگرگون شد و قانون اساسي جديد جانشين قانون اساسي دوره مشروطيت شد.
در اين قانون سه اصل 15 و 19 و 48 به حقوق قوميتها اختصاص يافت.
گفتني است كه طي سه دهه گذشته ما شاهد پستي و بلنديهايي در برخورد با مسئله قوميتهاي ايراني بوديم. كشورمان در اين مدت شاهد حوادثي بود كه نشان ميدهد تجزيهطلبان، نيروي موثري در ميان قوميتها نبودهاند. اين امر در مورد عربهاي خوزستان نيز صدق ميكند.
جنگ هشت ساله عراق عليه ايران دوره مناسبي بود تا مردم عرب خوزستان ميهن دوستي و تعلقخاطر خود را به كشورشان ايران به اثبات رسانند. آنان بهرغم شعارهاي مليگرايانه صدام حسين از زادبوم و ميهن خويش دفاع كردند و بيشترين زيانهاي مالي و جاني را متحمل شدند. طبق آمار منتشر شده از سوي بنياد شهيد استان خوزستان از ميان 16 هزار شهيد آن جنگ بيش از 12 هزار نفر عرب بودند.
من از هنگامي كه به آگاهي سياسي دستيافتم يعني از پيش از انقلاب تاكنون همواره خواستار ايراني آباد، آزاد، يكپارچه و دموكراتيك بودهام و بر اين باورم كه همه قوميتهاي ايراني اعم از فارس، ترك، كرد و عرب، بلوچ و تركمن همه مسافران يك كشتي هستند و سرنوشت مشتركي دارند.
نگارنده اين قلم در هيچ زماني با تجزيهطلبان و كساني كه ميكوشيدند يا همچنان ميكوشند سرنوشت مردم عرب خوزستان را از سرنوشت ديگر مردمان كشورمان جدا كنند هيچ سنخيت فكري نداشتهام بلكه در زبان و قلم با چنين افكاري مبارزه كردهام. اين را به وضوح ميتوان در واژه واژه دهها كتاب و صدها مقالهاي ديد كه به زبان فارسي و عربي منتشر كردهام.
من معتقدم كه قوميتهاي ايراني حقوقي دارند كه بايد طبق قوانين داخلي و بينالمللي- كه دولت ايران نيز آنها را پذيرفته- رعايت شود. اين امر براي تحكيم وحدت ملي و يكپارچگي كشور- كه بدان اعتقاد راسخ دارم- لازم و ضروري است.
در زمينه حقوق قوميتها ميتوان مسائل بسياري را مطرح كرد اما اصول 15 و 19 و 48 قانون اساسي ميتوانند محوري حداقلي براي تحقق اين حقوق باشند و به نظر ميرسد قانون اساسي در اين زمينه ظرفيتهايي دارد كه متاسفانه مغفول مانده است.
به باور نويسنده براي صيانت كشور از هرگونه گزندي بايد با محوريت اصول يادشده و توسعه اختيارات شوراها و برگزاري انتخابات آزاد و سالم و دوري از هر نوع تنگنظري اين كار محقق شود.
لذا براي رعايت حقوق قوميتهاي ايراني، ضمن مخالفت با هرگونه جداييخواهي و تجزيهطلبي و كاربرد خشونت از سوي هر حزب و گروهي بايد بر اجراي هرچه زودتر اين اصول تاكيد ورزيم.
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]