محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846116765
مشروح گفتگوي فارس با سيد رسول موسوي: آمريكا قادر به مديريت صحنه افغانستان نيست
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مشروح گفتگوي فارس با سيد رسول موسوي: آمريكا قادر به مديريت صحنه افغانستان نيست
خبرگزاري فارس: مديركل دفتر مطالعات سياسي وزارت خارجه گفت: امروز ديگر در غرب صحبت از پيروزي در افغانستان نيست و غربيها ميدانند كه اگر در افغانستان شكست بخورند بايد در خيابانهاي اروپا با بنيادگرايان افغان و طالبان بجنگند.
«سيد رسول موسوي» مديركل دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه كشورمان در گفتگويي مفصل با خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس به تشريح اوضاع كنوني افغانستان پرداخت.
سفير اسبق ايران در تاجيكستان در بخشي از اين گفتگو عنوان كرد كه آمريكا قادر به مديريت صحنه افغانستان نيست.
اين كارشناس مسائل افغانستان همچنين تاكيد كرد كه جهان اسلام بايد بحران افغانستان را در دستور كار خود قرار دهد.
مشروح اين گفتگو را در زير ميخوانيد.
** آمريكاييها ديگر از پيروزي در افغانستان سخن نميگويند
* فارس: ارزيابي شما از اوضاع كنوني افغانستان چيست؟ به نظر ميرسد آمريكاييها در حال مديريت صحنه افغانستان هستند تا فضاي عمومي اين كشور را در آستانه انتخابات رياست جمهوري براي مطرح كردن و در نهايت روي كار آمدن فردي از طالبان يا از سمپاتهاي طالبان فراهم كنند تا بر عكس حامد كرزاي كه ذاتا با ايران دشمني ندارد بتوانند غير مستقيم از دشمني چنان فردي عليه ايران استفاده ببرند؟
- موسوي: فكر نميكنم آمريكا در حال حاضر آنقدر توانمندي مديريت صحنه افغانستان را داشته باشد.
چندين گزارش خبري و تحليلي توسط چند مركز اساسي و بنيادي در خصوص افغانستان تهيه شده كه از آن جمله گزارش مفصل 80 صفحهاي است كه كاناداييها توسط يك گروه زبده تحليلگر براي نخستوزير كانادا تهيه كردند.
گزارشي نيز توسط گروه بينالمللي بحران ICG از وضعيت افغانستان تهيه شده و گزارشي هم به سفارش سناي آمريكا توسط مركزي كه به رياست جمهوري آمريكا مشورت ميدهد، تهيه شده است.
گزارشي نيز توسط «جيمز جونز» و «توماس پيكرينگ» (شبيه گزارش بيكر-هميلتون در مورد عراق) در مورد افغانستان تهيه و گزارشي هم توسط شوراي روابط خارجي اتحاديه اروپا تهيه شده كه اين گزارشها در رسانههاي ما مطرح نشد.
زماني كه اين چند گزارش را در كنار هم ميگذاريم همه آنها يك مطلب اساسي را مطرح ميكنند و آن اينكه اوضاع افغانستان بسيار خراب است و طالبان تجديد سازمان يافته و اگر غرب استراتژي جديدي اتخاذ نكند، افغانستان از دست خواهد رفت. تحليل ميكنند كه اگر غرب و ناتو در افغانستان شكست بخورند چه اتفاقي خواهد افتاد.
اين گزارشها عنوان ميكند كه اگر ناتو در افغانستان شكست بخورد چه اتفاقي در كل منطقه خواهد افتاد و غرب به چه وضعيتي دچار خواهد شد.
مهمترين نكتهاي كه عنوان ميكنند اين است كه اگر اين بار طالبان و يا نيروهاي بنيادگرا در افغانستان به قدرت برسند، مردم افغانستان را عليه غرب بسيج خواهند كرد چرا كه اين بار خواهند گفت تخريب افغانستان به خاطر حضور آمريكا و ناتو خواهد بود و اين بار غربيها بايد در خيابانهاي اروپا با بنيادگراهاي افغان جنگ كنند نه در بيابانهاي افغانستان.
آنها در اين گزارشها با صراحت و روشن عنوان ميكنند كه در وضعيت بسيار نامطلوبي هستند و به هر طريقي شده نبايد در افغانستان شكست بخورند.
نكته بسيار ظريفي وجود دارد و آن اينكه اينها حرف از پيروزي نميزنند، بلكه ميگويند نبايد شكست بخوريم. اين به چه معناست؟ يعني اينكه وضع موجود ادامه يابد.
تمامي توصيههايي كه در اين گزارشها مطرح شده اين است كه فعلا نبايد شكست بخورند و وضع موجود ادامه يابد.
جمعبنديها اين است كه پيروزي نظامي بر طالبان ميسر نيست.
آمريكاييها در خط مقدم طرح جنگ با ترور هستند و پيروزي نظامي را مطرح ميكردند، ولي الان گزارشهايي كه از درون آمريكا بيرون ميآيد نسبت به پيروزي نظامي شك دارند.
اينجا چند سناريو مطرح است.
** انگليسيها به دنبال روي كار آوردن طالبان ميانهرو در افغانستان هستند
و اما سناريوي اول؛ يك عدهاي كه به دولت كرزي نزديك هستند ميگويند پيروزي نظامي متصور نيست و وضع موجود را ادامه ميدهيم تا اينكه يك نوع گفتگوهاي بين افغاني انجام شود. اما لازمه آن اين است كه نيروهاي ائتلاف از دولت موجود كاملا حمايت كنند و نشان دهند كه طرف ديگر بايد با اين دولت مذاكره كند.
يك كميسيون مصالحه ملي دارند و عنوان ميكنند كه طالبان ميانه رو از طريق اين كميسيون بيايد با اين دولت مذاكره كند.
سناريوي دوم برميگردد به اپوزيسيون قانوني داخل افغانستان و جالب اين است كه در رأس آن يونس قانوني قرار دارد كه جبهه ملي هستند و ميگويند ظرفيت اين دولت نميتواند اوضاع را جمع كند و بايد يك دولت فراگيرتري با حضور تعدادي از افراد جديد و خروج تعدادي ديگر به وجود آيد و اگر ميخواهد مذاكرهاي انجام شود اين دولت فراگير قدرت مذاكره دارد نه دولت كرزي.
سناريوي دوم هم سناريوي مذاكره است، ولي سناريوي اول ميگويد همين دولت مذاكره كند اما سناريوي دوم عنوان ميكند كه يك دولت فراگيرتر به وجود آيد و مذاكره كند.
سناريوي سوم افراد بيرون از حاكميت هستند. عدهاي از بيرون هستند كه ميگويند اگر اوضاع افغانستان بخواهد شكل بگيرد بايد شكل جديدي از گفتگوهايي به وجود آيد كه بتوانيم شرايط را مجددا مطرح بكنيم و طيف جديدي از طالبان ميانهرو بتوانند به قدرت برسند.
يكي از سؤالهاي اساسي اين است كه منظور از طالبان ميانهرو كيست؟
در سناريوهاي اول و دوم دولت يا دولت فراگير از موضع حاكميت با آنها مذاكره ميكنند ولي براساس سناريوي سوم در موضع مساوي بيايند صحبت كنند.
زماني طرحهاي سياسي مطرح ميشود بدين معناست كه بن بست نظامي در حال شكل گيري است. يك فرمانده نظامي تا زماني در حال پيشروي است اجازه نميدهد طرحهاي سياسي مطرح شود.
به نظرم انگليسيها دنبال اين سناريو هستند تحت عنوان طالبان ميانه رو، ولي واقعيت قضيه اين است كه چيزي به نام طالب ميانهرو وجود ندارد.
اينها در حقيقت ميگويند طالباني كه دست برتر غرب يا مثلا انگليس را بپذيرند، طالب ميانهرو هستند. از نظر آنها اين نيست كه طالب ميانهرو فرد معتدلي باشد بلكه طالبي است كه به انگليس دست بدهد حالا هر كاري ميخواهد در داخل انجام بدهد، مهم نيست مثل اتفاقي كه در موسي قلعه افتاد.
موسي قلعه نمونهاي است از طالب ميانهرو، يعني غرب ميگويد شما را ميپذيريم و ما برميگرديم به همان سناريوي قبل از 2001 (11 سپتامبر).
يك شرط اساسي دارند و ميگويند طالبي كه خودش را از شبكه القاعده جدا كند قابل قبول است، يعني طالبي كه پاكستانيها از آن تعريف ميكنند.
تفاوت اساسي طالب ميانهرو با طالب تندرو فقط در نوع وابستگي آن به شبكه القاعده است، نه در رفتار سياسي نه اجتماعي، نه در نوع حكومتداري و نه در نگاهش به اقليتها.
** روي كار آوردن طالبان ميانهرو سناريوي خطرناكي است
به نظر ميآيد يكي از خطرناكترين سناريوها روي كار آوردن طالبان ميانهرو است، منتها طالبان ميانهرو با تعريفي كه انگليسيها و غربيها از آن ارائه ميدهند، يعني بازگشت به دوران گذشته.
منتها اين وسط در درون طالبان هم اتفاقاتي رخ داده است. خود طالبان نسبت به اينكه چه هستند، بحث دارند.
شعار طالبان در شرايط فعلي يك شعار آزادي بخشي يعني آزادي افغانستان است و اولويت يك آنها اجراي شريعت نيست اولويت اول آزادسازي افغانستان است منتها آزادي افغانستان نه از طريق آزادي سرزمين بلكه از طريق بيرون راندن نيروهاي نظامي. بنابراين شاهد نيستيد كه طالبان حركت كند، منطقهاي را آزاد كند و در آنجا بايستد.
البته در يك ماه گذشته اتفاقات جديدي در تاكتيكهاي نظامي شاهديم و فكر ميكنم هر چه به دوران انتخابات رياست جمهوري آمريكا نزديك ميشويم عمليات نظامي و تاكتيكهاي نظامي در افغانستان از سوي طالبان جديتر خواهد شد.
** حمله طالبان به زندان قندهار ميتواند نقطه عطفي در تحولات اين كشور باشد
در يك ماه گذشته اتفاق بسيار بزرگي رخ داد كه حمله به زندان قندهار بود. اين زندان را يك مسئله ساده نبينيد. در زندان قندهار بين 300 تا 400 نفر از فرماندهان طالبان بودند كه آزاد شدند و در درون كارهايشان قرار گرفتند. اين موضوع را دست كم نگيريد.
«ولسواليها» و روستاهاي اطراف قندهار در اختيار طالبان است.
طالبان به صورت خاصي در اين روستاها حضور دارند و زماني ميخواهد عمليات نظامي انجام شود به نوعي مردم مجبور ميشوند بروند داخل خانههايشان.
از يك طرف نيروهاي نظامي ائتلاف قادر به عمليات نظامي نيستند اگر عمليات هوايي انجام بدهند كه ميدهند غيرنظاميان كشته ميشوند. دولت افغانستان سر اين قضيه مانده چه كار كند.
الان قندهار به وسيله روستاهاي در اختيار طالبان محاصره شده و در حال حاضر به هيچ عنوان از طريق زميني امكان رفتن به قندهار وجود ندارد.
زماني قندهار به عنوان دومين شهر افغانستان ارتباط زمينياش را با پايتخت از دست بدهد ببينيد چه اتفاقي ميافتد.
چند روز پيش خبري منتشر شد كه طالبان در مناطق در اختيار خودشان دادگاههاي شريعت را مجددا راهاندازي كردند كه نشان ميدهد قدرت جديتري گرفتند.
** حامد كرزاي چند بار از ملاعمر درخواست ديدار و مذاكره كرده است
اخيراً با مساعدت آلمانها كنفرانسي در مورد افغانستان و شرايط حاكم بر اين كشور در بيشكك برگزار شد كه من نيز در آن جا شركت داشتم. در اين كنفرانس طيفهاي مختلفي حضور داشتند.
يكي از مقامات افغانستان كه در كنفرانس بيشكك حضور داشت عنوان كرد: طالب مذاكره نميكند اگر مذاكره كند طالب نيست. يعني يا ما بايد با ملاعمر مذاكره كنيم يا غير از آن كسي نيست. كس ديگري وجود ندارد كه بخواهند با آن مذاكره كنند.
آقاي كرزي چند نوبت براي ملاعمر پيام فرستاد كه مذاكره كنيم، ولي ملاعمر نپذيرفت. آنچه كه غربيها ميگويند مبني بر اينكه ميخواهيم يك طالب ميانهرو پيدا كنيم مثال شين فين را مطرح ميكنند. فعلا غرب ميگويد وضع موجود را ادامه دهيد شكست نخوريد به اميد اينكه طالب ميانهرو پيدا شود. اينكه آيا پيدا خواهد شد يا نشد بحثي عليحده است.
به نظر ميآيد اگر اينها را كنار هم قرار دهيم غربيها استراتژي ادامه وضع موجود را دنبال ميكنند. چه نفعي براي آنها دارد؟
** غرب در افغانستان به دنبال مهار انرژي نيروهاي راديكال اسلامي است
ميگويند اگر جنگ افغانستان پايان پذيرد ما مجدداً به دوران شبيه پايان جنگ افغانستان با شوروي خواهيم رسيد كه نيروهاي جهادي يا بنيادگرا كه با شوروي ميجنگيدند، آزاد و در اروپا و ساير مناطق اسلامي متفرق شدند و منطقه و اروپا را متزلزل كردند.
عنوان ميكنند در حال حاضر جنگ ما در افغانستان تمام انرژي نيروهاي راديكال را به افغانستان كشانده و اگر ما اين جنگ را فعلاً در يك حالتي تمام كنيم اين انرژي مجدداً به درون اروپا و ديگر كشورها سرازير خواهد شد.
اينكه در خبرها ميخوانيد فلان كشور عربي ميلياردها دلار به جنگ افغانستان كمك ميكند و نيروهايي به افغانستان اعزام ميشوند تعجب نكنيد كه چرا جلوي اين كارها گرفته نميشود.
پشت اين قضيه يك تحليل وجود دارد و آن اينكه جنگ در افغانستان تحت لواي پرچم جنگ با ترور، يعني جنگ با انرژي نيروهاي راديكال جهان اسلام. بنابراين شهرها و بيابانهاي افغانستان يعني صحنه جنگ با نيروهاي راديكال. استراتژي ادامه وضع موجود و هدف از بين بردن نيروهاي راديكال جهان اسلام در درون افغانستان.
گزارشهاي اروپا و آمريكا همه حاكي از اين است كه طالبان در كمپهاي آموزشي پاكستان آموزش ديده، تربيت و تجهيز و سپس وارد افغانستان ميشوند؛ مگر نميتوانند جلويش را بگيرند، چرا نميگيرند؟
** جهان اسلام بايد بحران افغانستان را در دستور كار خود قرار دهد
اعتقاد من اين است كه متاسفانه غرب يك جنگ بزرگي را تحت پرچم مبارزه با تروريسم به جهان اسلام تحميل كرده و جهان اسلام منفعلانه با آن برخورد ميكند.
جنگ افغانستان جنگ طالب و دولت آقاي كرزي نيست. جنگ افغانستان به نوعي جنگ غرب با جهان اسلام است.
آنها دارند پتانسيل جهان اسلام را در افغانستان و يا عراق از بين ميبرند، اين جاست كه فكر ميكنم جهان اسلام بايد يك بار ديگر بحران افغانستان را از طريق سازمان كنفرانس اسلامي يا ... در دستور كار خود قرار دهد.
آنچه در افغانستان ميگذرد جنگ با تروريسم نيست. الان خود غربيها ميگويند جنگ با شورشيان است. اصطلاح تروريسم را برداشتند. تروريسم ديگر وجود ندارد بحث شورشيان است. القاعده تمام شد.
اوضاع افغانستان بسيار بحراني است و همه به راهحلهاي سياسي فكر ميكنند و معتقدند راهحل نظامي پايان يافته، منتها در اين مرحله غربيها و ناتو با تمام نيروهايشان تلاش ميكنند وضع موجود را فعلا نگهدارند تا شرايط مذاكره فراهم شود.
شرايط مذاكره با يك هويت خيالي است به نام طالبان ميانهرو. ولي پشت صحنه حفظ وضع موجود يك استراتژي خاصي است كه ميگويد به جاي اينكه پتانسيل انقلابي جهان اسلام در جاهاي ديگر متمركز شود آن را در افغانستان محاصره كنيد.
به اعتقاد من بايد يك بازنگري اساسي در جهان اسلام نسبت به موضوع جنگ افغانستان اتفاق بيفتد. حتي اگر طالبان و شبكه القاعده به لحاظ نظامي باز قدرتمندتر شوند به زيان منطقه است.
به نظر ميآيد پشت صحنه القاعده ادامه وضع موجود استراتژي خوبشان است. چرا ؟ چون القاعده مليت ندارد. طالبان شعار آزادي افغانستان را مطرح ميكند ولي براي القاعده افغانستان، عراق، سومالي، سودان و هيچ جا مهم نيست آنها به دنبال يك كشور خاص نيستند، بلكه القاعده يك مجموعهاي است كه ميگويد من در هر جايي از دنيا از يك قلعه گرفته تا يك كشور بتوانم مستقر شوم، مستقر ميشوم و مبارزه من با غرب يك مبارزه بدون مرز است.
اين هم يكي از مسائل خطرناك جهان اسلام است، يعني بر هم زدن هر آنچه كه هست.
** تحركات غرب و القاعده هر دو به زيان جهان اسلام است
چه استراتژي غرب و چه استراتژي القاعده هر دوي آنها براي جهان اسلام و از جمله امنيت ملي ما خطرناك است. بايد به طور جدي براي بحران افغانستان فكري كرد.
مردم مسلمان افغانستان هستند كه در حال از بين رفتن هستند. چه القاعدهايها بيايند مردم را در خانههايشان نگهدارند كه غربيها بمباران نكنند، چه بمباران نكنند و چه بكنند خطرناك است.
مردم بيگناه افغانستان كشته ميشوند و بار ديگر شرايط افغانستان رو به تخريب است. وضع بسيار خطرناكي است.
هم ادامه وضع موجود و هم پيروزي القاعده و طالبان به زيان امنيت ملي ايران است.
توافقي كه تحت عنوان طالبان ميانرو و ائتلاف غرب صورت بگيرد شبيه سناريوي موسي قلعه، به زيان امنيت ملي ماست.
تنها راه حلي كه به نظر ميآيد، نوعي بازنگري و تلاش براي باثبات سازي افغانستان از طريق نوعي همكاري منطقهاي و كمك به مذاكرات واقعي بين افغانهاست.
** احمدشاه مسعود: جنگ افغانستان براي كنترل مواد مخدر و سنگهاي قيمتي است
* فارس: توليد و قاچاق مواد مخدر يكي از منابع اصلي درآمد طالبان است. حال اين سؤال مطرح ميشود كه چرا آمريكا با اين همه تجهيزات اقدام به سمپاشي مزارع كشت اين مواد نميكند؟
به نظر شما اين موضوع در قالب كدام يك از سناريوها ميگنجد؟
- موسوي: بحث جالبي است من چند مطلب در اين زمينه عرض ميكنم.
يكي از مقامات افغانستان در گفتگويي به من گفت: اگر آمريكاييها به عراق رفتند با پول نفت اين كشور ميجنگند ولي افغانستان كه نفت ندارد و آمريكاييها هم پولشان را نميآورند كه با آن در افغانستان بجنگند، پس بايد با پول مواد مخدر افغانستان بجنگند. در سال 2001 و قبل از حمله ائتلاف در زماني كه ملاعمر بر سر كار بود توليد مواد مخدر افغانستان به 200 تن رسيده بود ولي الان در سال 2008 و بعد از 7 سال اين رقم به 9 هزار تن رسيده است.
** آمريكاييها مسير ترانزيت مواد مخدر را تغيير دادهاند
يكي ديگر از مقامات افغانستان ميگفت كه در سالهاي قبل زماني كه محصول كشت شده ميخواست حمل شود درگيريهاي متعددي در همسايگان اتفاق ميافتاد و ... ولي در حال حاضر اوضاع آرام است. در واقع چه اتفاقي رخ داده و خودش نيز پاسخ ميداد در حال حاضر مسير كاروانها از طريق همسايگان نيست بلكه از طريق هوايي اين مواد حمل و قاچاق ميشود. مسير مواد مخدر به سمت كابل است.
در كابل 2 فرودگاه وجود دارد. يكي فرودگاه بگرام كه كاملا در اختيار آمريكاييهاست و ديگري فرودگاه بينالمللي كابل.
اين مقام افغان ادامه داد: چه خبر است؟ به نظر ميآيد اين مواد از طريق هوايي خارج ميشود.
از گردش مالي مواد مخدر هم به صورت قانوني و هم غيرقانوني همه در افغانستان منتفع ميشوند. ميپرسيد به صورت قانوني چگونه؟
عنوان ميكنند مواد مخدري كه از افغانستان خارج ميشود در قبالش يكسري اقلام از جمله ارز، اتومبيل، مواد غذايي و .... به افغانستان وارد ميشود.
به طور رسمي در وزارت اقتصاد افغانستان 30 تا 40 درصد درآمد مواد مخدر جزء توليد ناخالص ملي تلقي و روي آن بودجهبندي صورت ميگيرد كه اين بخش قانوني قضيه است.
در خصوص سمپاشي نيز عملا هم دولت افغانستان و هم نيروهاي خارجي مخالفند و عنوان ميكنند با سمپاشي اين مزارع، افغانستان 40 درصد درآمد ملي خود را از دست خواهد داد.
كمكهاي خارجي و توليد و قاچاق مواد مخدر 2 منبع درآمد افغانستان است.
«بارنت روبين» متخصص ويژه افغانستان صراحتا زماني كه بحث سمپاشي مزارع مطرح شد به دولت بوش اعلام كرد كه چنين نكنيد چون اقتصاد افغانستان ميخوابد.
منافع غيرقانوني كه همه از آن بهرهبرداري ميكنند در جاي خودش.
فعاليتها در افغانستان بين كشورهاي مختلف تقسيم شده، انگليسيها مسئول مبارزه با مواد مخدرند. ايتالياييها قوه قضاييه، آلمانها پليس و آمريكاييها هم ارتش را سازماندهي ميكنند.
انگليسيها موسي قلعه را در اختيار نيروهاي محلي قرار داده بودند كه البته عنوان ميكردند نيروهاي محلي، ولي در واقع در اختيار طالبان بود و بنا به دلايلي موضوع به بن بست رسيد و حمله كردند.
براساس اخبار منتشر شده بعد از اينكه طالبان اين شهر را ترك كردند حدود هزار تن ترياك در اين شهر بود و انگليسيها اعلام كردند ميخواهيم اين مواد را از بين ببريم كه مردم شهر گفتند اگر چنين كنيد ما نيز اسلحه ميگيريم و به طالبان ميپيونديم كه انگليسيها نيز اين موضوع را رها كردند.
در واقع موسي قلعه به منبع و انبار تمام ترياك منطقه تبديل شده بود.
** طالبان در قبال دريافت باج كشت خشخاش افغانها را بيمه ميكند
طالبان از مزارع كشت خشخاش عشريه ميگيرد و عنوان ميكند 10درصد را به من بدهيد من در قبال آن امنيت فرآوري شما را تامين ميكنم و تامين هم ميكند.
زماني فرد 10 درصد را به طالبان ميدهد مطمئن است كه مزرعهاش را به كشت خواهد رساند و برداشت خواهد كرد. فقط مزارعي سوزانده ميشدند كه عشريهشان پرداخت نشده بود. اگر عشريه پرداخت شود حتي دولت قدرت از بين بردن آن مزرعه را ندارد.
اين پديده عجيبي و غريبي در داخل افغانستان است نه دولت ميتواند آن را از بين ببرد نه كس ديگري.
يكي از دلايلي كه الان نميتوان از كابل به قندهار زميني رفت به اين دليل است كه در كنار جاده خشخاش كاشتهاند و كسي جرات رفتن ندارد.
در حال حاضر آمريكاييها طرح قانوني خشخاش را مطرح كردند كه براساس آن شركتهاي آمريكايي به طور قانوني محصول تمامي خشخاش دنيا را به دست بياورند.
حالا شما تعجب ميكنيد كه چرا خشخاش از بين نرفته است!
** مافياي توليد و ترانزيت مواد مخدر وابسته به چند كشور غربي است
زماني ترياك به هرويين تبديل ميشود نيازمند مواد اوليهاي است كه فقط در انحصار چند كشور پيشرفته از جمله ايتاليا، فرانسه و آمريكاست و محافظت از اين ماده همانند مواد راديواكتيو است.
اين ماده به راحتي وارد افغانستان ميشود. از كجا وارد ميشود؟
گفته ميشود از هر 100 كيلوگرم ترياك يك كيلوگرم هرويين به دست ميآيد و اگر بخواهند اين ميزان ترياك را صادر كنند، حجم زيادي ميشود به همين دليل ترياك در داخل افغانستان در وزنهاي كمتر به هرويين تبديل ميشود.
احمدشاه مسعود در گفتگويي كه با من داشت بحث خيلي زيبايي را مطرح كرد، گفت: آقاي موسوي جنگ افغانستان نه جنگ قوميتها و نه جنگ مذهبي است، جنگ افغانستان براي كنترل مواد مخدر و سنگهاي قيمتي افغانستان است. شما ببينيد چه كسي ميخواهد مواد مخدر افغانستان را كنترل كند بدانيد آن است كه جنگ را ادامه ميدهد.
* * ارتباط با طالبان جزو منافع ايران نيست
* فارس: اخيراً ادعاهايي مبني بر رابطه و همكاري ايران با طالبان مطرح شد، شما طرح اين ادعاها را در چه راستايي ارزيابي ميكنيد؟
- موسوي: طالبان يعني چه؟ اگر منظور از طالبان نيروهاي ميليشايي است كه مستقيماً از طريق سلسله مراتب فرماندهي با ملاعمر و شبكه القاعده در ارتباطند به هيچ عنوان ايران با اين مجموعه ارتباطي ندارد، جزو منافعش هم نيست. اصلا آنها ما را كافر ميدانند.
آمريكاييها خيلي از مناطق را در اختيار يك سلسله از فرماندهان نظامي منطقه سپردند و هر كدام از اين فرماندهان پول بيشتري به آنها بدهد آمريكاييها با آن كار ميكنند.
در دوران طالبان زماني كه طالبان در عرض مدت كوتاهي از قندهار به كابل رسيد جنگي اتفاق نيفتاد بلكه اين فرماندهان و واليهاي شهرها و ولسواليهاي مختلف بودند كه پول بيشتري دريافت كردند و پرچم طالبان را برافراشتند. امروز نيز به اين فرماندهان پول داده ميشود و در عوض آنها نيز پرچم نيروهاي ائتلاف را برافراشتهاند.
** آمريكاييها به روح توافقات بن خيانت كردند
* فارس: آيا آمريكاييها درصدد هستند فرد ديگري را جايگزين حامد كرزي كنند؟
- موسوي: آمريكاييها به روح توافقات بن خيانت كردند. توافقات بن توافقي متوازن و متعادل و در راستاي خلق هويت ملي افغان بود.
قرار كدخدامنشي توافقات بن اين بود كه رئيس دولت به نوعي برآمده از اراده ملي مردم افغانستان باشد.
براساس اين توافقات، رئيس جمهور بايد براساس توافق و اجماع ملي افغانستان انتخاب شود.
در حال حاضر بنا به دلايل مختلفي تفسير غير كدخدامنشي از توافقات بن صورت ميگيرد كه گويا توافق بن بايد به برتري يك قوميت ختم شود و اين تمام توافقات بن را متزلزل ميكند و بحث خطرناكي است.
آمريكاييها هم در خصوص مسائل افغانستان به روح توافقات بن خيانت كردند و هم آقاي بوش با طرح مسئله محور شرارت، عليرغم روحيه بسيار سازندهاي كه ايران در افغانستان داشت اولين خيانت را در قبال افغانستان مرتكب شد كه اين موضوع تمام منطقه را بر هم زد و در حال حاضر همه اثر آن را ملاحظه ميكنند.
الان هم آمريكاييها به هيچ عنوان صادقانه به صحنه افغانستان نگاه نميكنند. بازي مخصوص خودشان را دارند. براي آنها نه توافقات بن مهم است نه مسئله افغانستان.
مهم اين است كه آمريكاييها در چارچوب استراتژي بلندمدتشان چگونه عمل ميكنند و فعلا اروپا بازنده اصلي صحنه افغانستان است.
اگر گزارشات اروپاييها را مطالعه كنيد، اعتراف ميكنند كه ما بدون اينكه بدانيم وارد جنگ افغانستان شديم و بدون اينكه بدانيم چرا، درگير اين جنگ شديم و بدون اينكه بدانيم الان داريم پول ميدهيم و سرباز ميفرستيم و نميدانيم آينده آن چيست.
گزارش شوراي روابط خارجي اروپا را بخوانيد ماحصل اين گزارش اين است كه ما اصلا نميدانيم در افغانستان چه كار ميكنيم.
من با يكسري صاحبنظران آلماني صحبت ميكردم گفتند ما نميدانيم آنجا چه كار ميكنيم و نميدانيم فرداي ما چيست؟
آنها ميگويند بايد راه حلي براي اين قضيه پيدا كنيم. ما دنبال آمريكا پا شديم و رفتيم افغانستان، اصلا ناتو آنجا چه كار ميكند؟ ما نميدانيم.
معتقدم بازنده فعلي اروپاست. اروپا فكر ميكند كه چه كار ميكند و شايد يكي از راهحلهاي بحران افغانستان، ديالوگ بين جهان اسلام و اروپا باشد.
** بن لادن تربيت يافته سازمان سيا است
*فارس: منابع مالي القاعده از كجا تامين ميشود؟
- موسوي: اين يك بازي بسيار پيچيدهاي است ميتوان تحليلهاي زيادي را مطرح كرد. ولي تا زماني اطلاعات نباشد نميتوان حكم قطعي صادر كرد.
اما يك موضوع مشخص است و آن اينكه بن لادن توسط سازمان سيا تربيت شده و هيچ شكي در آن نيست. بن لادن در دوران شوروي توسط سيا و براي مقابله با شوروي آموزش داده شد و آمريكا تمام تجهيزاتش را تامين كرد. همه ميدانند بعد از قضيه 11 سپتامبر كه حتي رئيس جمهور آمريكا نميتوانست سوار هواپيما شود و آسمان آمريكا بسته شد تنها يك هواپيما اجازه پرواز پيدا كرد و آن هواپيماي حامل خانواده و ايل و تبار بن لادن بود تا بتوانند از آمريكا خارج شوند.
در اين كه بعد از 8 سال تمام انرژي آمريكا به كار رفته باشد و هنوز بن لادن باشد خودش جاي تامل دارد. متاسفانه در اينكه جنگ آمريكا با بن لادن و شبكه القاعده دارد به زيان منافع واقعي جهان اسلام تمام ميشود، شكي نيست.
من آثار را ميگويم. ادعا نميكنم بن لادن از سيا دستور ميگيرد، نميدانم نه رد ميكنم و نه تاييد ميكنم. ولي يك چيزي را ميدانم جنگ آمريكا و القاعده به زيان منافع واقعي جهان اسلام و امنيت ملي ما دارد تمام ميشود. شكي در آن ندارم.
بنابراين آن قسمت از سؤال شما در خصوص منابع مالي القاعده، اين منابع در ارقام كلان توسط كشورهاي عربي تامين ميشود. ميپرسيد چگونه؟ هم از دولتها و هم از بخش خصوصي. بخشي به عنوان زكات داده ميشود.
بخش عمدهاي از بودجه و درآمدهاي القاعده توسط كشورهاي عربي پولدار منطقه تامين ميشود براي اينكه القاعده دست به عمليات نظامي در اين كشورها نزند.
* فارس: به نوعي باج سبيل.
- موسوي: البته قضيه باز پيچيدهتر از اين حرفهاست، صرفا باج سبيل نبينيد.
طرحهاي خيلي تو در تويي وجود دارد. به نظرم بايد اين مسائل را گاهي اوقات در چارچوبهاي ديگري نگريست.
در جهان اسلام جاهايي هستند كه به دنبال احياي خليفهگري ميباشند و در اين زمينه سرمايهگذاري ميكنند. اخوانيها، سلفيها و ... اينها را دست كم نگيريد.
در درون تشكيلات طالبان به لحاظ ديسيپليني كه داشتند بحثي را تحت عنوان بيعت مطرح و تمامي فرماندهان نظامي و رهبران مذهبي طالبان با ملاعمر بيعت كردند. در اعتقادات فقه حنفي كه افغانها از آن تبعيت ميكنند، شكستن بيعت ارتداد است. اين است كه ملاعمر را نگهداشته است.
* * ريشه جريان طالبان به هنري كسينجر برميگردد
* فارس: آيا ملاعمر يك شخصيت مستقل است يا از جانب دستگاههاي امنيتي، اطلاعاتي و مذهبي كشورها حمايت ميشود؟
- موسوي: شما يك موقع راجع به شخص صحبت ميكنيد يا راجع به جريان.
زماني از بوتو سؤال كردند كه چرا طالبان را به وجود آورديد؟ گفت: طالبان يك پروژه انگليسي با پول عربستان، كمكهاي آمريكا و مديريت در صحنه ISI پاكستان بود.
حال اينكه طالبان در كجا، به چه شكلي و در كجا تربيت يافت جاي بحث و تامل دارد.
واقعيت قضيه اين است كه جريان طالبان هيچ وقت يك جريان مستقل نبود يك جريان وابسته بود.
اگر بخواهيم عقبتر برگرديم ريشه جريان طالبان به هنري كيسينجر برميگردد. شايد تعجب كنيد! بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كيسينجر عنوان كرد كه راهحل متوقف كردن انقلاب شيعي، به وجود آوردن يك جريان راديكال سني در مقابل انقلاب ايران است.
از دو سو با انقلاب ايران مقابله شد يكي بعث عراق و ديگري طالبان افغانستان و اگر به ريشه قضايا بنگريد متاسفانه ريشههاي غربي و آمريكايي در اين قضيه وجود دارد.
* فارس: آيا توافقنامه امنيتي مشابه توافقنامه امنيتي آمريكا با عراق در مورد افغانستان نيز مطرح است؟
- موسوي: اين توافقنامه امضا شده و به مراتب سختتر از آن است. هم يك موافقتنامه استراتژيك بين افغانستان و ناتو امضا شده و هم بين آمريكا و افغانستان.
عليرغم اينكه عراق كشوري اشغال شده است ولي نيروهاي ملي عراق در مواجهه با اين موافقتنامه مقاومت ميكنند كه در نتيجه اين طرح مشخص ميشود ولي در افغانستان در حد صحبتهاي يونس قانوني فعلا متوقف شده و اعلام كرده كه هيچ توافقنامهاي تا زماني كه طبق قانون اساسي به تصويب پارلمان افغانستان نرسد، مورد قبول نيست.
بنابراين فعلاً طرحها در داخل پارلمان نيامده كه يك مقدار باز شود، ولي اين طرح توافقات وجود دارد.
انتهاي پيام/ي
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]
-
گوناگون
پربازدیدترینها