واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: تيم ملي، سرزمين عجايب
فوتبال- ميثم بهرامي:
دليلش را كسي نميداند؛ اينكه چرا دايي 4 بازيكن جديد را به اردوي تيم ملي دعوت كرده
و اينكه چرا دوباره اسم علي كريمي، مهدي مهدويكيا و وحيد هاشميان در ليست تيم ملي نيست.
شايد اگر علي دايي حتي يك ذره از حرفهاي ديگران را قبول ميكرد، ميشد براي او دليل آورد كه انتخابهاي اشتباهي داشته. ميشد برايش 4 تا كارشناس فوتبال جمع كرد تا از زبان همان كارشناسان بشنود كه راه اشتباه را ميرود. ميشد با دليل و منطق برايش توضيح داد كه مثلاً بهمن طهماسبي مهاجم خوبي براي تيم ملي نيست. نه مثل محسن خليلي گلزن است، نه مثل وحيد امرايي جوان و آيندهدار. اما حيف، واقعاً حيف كه سرمربي تيم ملي به حرف هيچ كس گوش نميدهد.
اين قبول كه او سرمربي است و اختياردار تيم ملي. اما به قول محمد مايليكهن، تيم ملي ارث پدري كسي نيست. بايد متاسف بود كه دايي هنوز هم مثل دوران بازيگرياش، يك حرف بيشتر ندارد و نظرش عوض نميشود. حتي اگر رئيسجمهور گفته باشد كه علي كريمي را برگردانيد، باز هم كار خودش را ميكند.
اما سؤال اينجاست كه اصلاً چه بازيكني بهتر يا حتي همسطح علي كريمي است؟ چه كسي ميخواهد جاي او را پر كند و وقتي صاحب توپ شد تماشاگران را به وجد بياورد؟ محمد پروين؟ بعيد است. يعني علي كريمي در سطح محمد پروين هم نيست؟ وحيد هاشميان در سطح بهمن طهماسبي هم نيست؟
البته دايي ميتواند از خودش دفاع كند. ميتواند بگويد كه به فكر ساختن يك تيم جوان است. دليل بياورد كه تيم ملي قبلي زياد جوان نبوده و بايد يك تحولي در آن ايجاد ميشد. اما هدف دايي از دعوت چنين بازيكناني واقعاً جوانگرايي بوده؟ اين يكي هم بعيد است. همه ميدانند كه ايران بايد به فكر پرورش بازيكنان جواني براي تيم ملي خود باشد. اما نه علي دايي به اين فكر افتاده، نه تيم ملي بزرگسالان جاي اين كارهاست. دايي هم مثل تمام مربيان قبلي دوست دارد كه بازيكناني همسطح كريمي، مهدويكيا و هاشميان داشته باشد. اما ميداند كه با آنها كنار نميآيد. يعني اين بازيكنان هستند كه با دايي كنار نميآيند. در اردوهاي اول كه علي كريمي دعوت شده بود، دايي خيلي سعي ميكرد خودش را به كريمي نزديك كند. دوست داشت با او كه بزرگتر تيم ملي است رابطه خوبي برقرار كند. اما كريمي مثل هميشه خونسرد بود و حركت خاصي نميكرد. پس نبايد متعجب شد كه چرا دايي هم مثل قلعهنويي به اين نتيجه رسيده كه نبايد مربي همبازيان خود باشد.
پيش از دايي، قلعهنويي همين راه را رفته بود. او هم ميدانست كه نبايد مربي محمد نوازي و علي منصوريان باشد. به هر حال جايگاه مربي تيم نبايد به خطر بيفتد. در اين راه چند نفري قرباني ميشوند و مهم نيست اين افراد قبلاً چه جايگاهي داشتهاند و براي تيم ملي چه كارهايي كردهاند. اما كاش كارهاي دايي به همين خلاصه ميشد. يعني حذف ستارههاي تيم ملي پايان ماجرا بود و اتفاق ديگري نميافتاد. اما اينطوري نيست.
سرمربي تيم ملي اختلافات ديگرش را هم به تيم ملي كشانده و ميخواهد آنها را در تيم ملي دنبال كند. اينكه او از استقلال فقط يك بازيكن دعوت ميكند و او را روي نيمكت مينشاند، دليلش چيزي جز اختلاف با امير قلعهنويي است.
اگر امير قلعهنويي سرمربي استقلال نبود، مجتبي جباري ميتوانست براي بازي رفت فينال جام حذفي اردوي تيم ملي را ترك كند و به رشت برود. ظاهراً فعلاً هم كسي نميتواند جلوي اين اتفاقات را بگيرد، فقط بايد اميدوار بود كه اين مسائل ضربه بزرگي به تيم ملي نزند.
تاريخ درج: 17 تير 1387 ساعت 12:28 تاريخ تاييد: 17 تير 1387 ساعت 22:57 تاريخ به روز رساني: 17 تير 1387 ساعت 22:53
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]