واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: ادب جهان - پدر گذشته ماست
ادب جهان - پدر گذشته ماست
دابليو اس. مروين٭/ مهسا پاكزاد:«اختراع انزوا» با رويدادي هم پيش پاافتاده و هم بيهمتا، هم مبتذل و هم غيرقابل توضيح آغاز ميشود. پدر آستر، بعد از طلاق و 15 سال زندگي در تنهايي در خانهاي بزرگ در نيوجرسي، «در سلامت كامل، بيآنكه حتي پير باشد يا سابقهاي از بيماري داشته باشد»، به ناگهان ميميرد. رابطه پدر و پسر در تنهايي عظيم و خالي شكل گرفته است. بخش اعظم احساساتي كه بين اين دو توليد شده و پرورش يافته است، بيان نشده، فراموش شدهاند. در واقع، ناتواني پدر در توجه به فرزندش، به يكي از عناصر پايدار و مهم در شناخت آن دو نسبت به يكديگر بدل شده است. «موضوع اين نبود كه من احساس ميكردم او من را دوست ندارد، مشكل اين بود كه او پريشان و حواسپرت بود، نميتوانست به سمت من نگاه كند و بيش از هر چيز ديگر اينكه ميخواستم به من توجه كند...» تعجببرانگير نيست كه مرگ ناگهاني پدر – پايان غيرمنتظره رابطهاي بيثمر، كشف نشده و گسترش نيافته كه به ندرت حاضر بوده- آقاي آستر را حيرت زده كند. تنها شوك حاصل از اين مرگ ناگهاني نيست كه نويسنده را از پا در ميآورد، بلكه نياز ياسآور او به بازبيني خاطراتاش از مردي كه روزگاري پدرش بوده و احساساتاش نسبت به زندگي خود و او و تبديل آنها به كلمات نيز برايش زجرآورند. زماني كه او خبر مرگ پدرش را در ساعت 8 صبح روز يكشنبه ميشنود، نميتواند «حتي به يك چيز روحيه بخش» فكر كند. اما بعد «حتي قبل از بستن چمدانهايمان و عازم سفر سه ساعته به نيوجرسي شدن، ميدانستم كه بايد درباره پدرم بنويسم. نه طرحي داشتم و نه هيچ ايده دقيقي كه ميخواهم چه كار كنم... فكر كردم: پدرم درگذشته. فكر كردم اگر سريع دست به كار نشوم كل زندگياش همراه با او محو خواهد شد.»
«اختراع انزوا» با پافشاري آستر بر نجات زندگي پدرش از خطر محو شدن به همراه جسم او آغاز ميشود. و اين تلاش به گونهاي منطقي به بررسي زندگي والدين پدر آستر نيز منتهي ميشود. نخ تسبيح دراماتيكي كه اين دو را به هم پيوند ميدهد، يافتن «يك آلبوم خيلي بزرگ، بسته توي چرمي خيلي گرانقيمت با عنواني طلاكوب روي جلدش: «اين زندگي ماست: خانواده آستر» كه تويش به كل خالي بود» در زماني كه آستر بازماندههاي پدرش را زير و رو ميكند، و نيز آن عكسي است كه از كودكي پدرش مييابد (پدرش به همراه برادرها و خواهرش و مادرش) و از همين تصوير پدربزرگ كه از ميان سايرين بريده شده پديد ميآيد. مادربزرگ آستر در سال 1919 همسرش را به ضرب گلوله ميكشد و بعد تبرئه ميشود. برادر پدربزرگ (عموي پدر آستر) سعي ميكند بيوه را به همان شكل بكشد اما موفق نميشود. اين خشونتها همگي در زماني كه پدر نويسنده طفل خردسالي بيشتر نيست، اتفاق ميافتد. آنچه از آن توضيحها برميآيد، چندان قابل درك نيست اما مشخصا تاثيراتي بر شخصيت پدر كه آن زماني كودك بوده، گذاشته است.
مروري بر آنچه در ذهن آستر از خاطرات پدرش بر جاي مانده، «پرتره مرد نامرئياش» نيمه نخست كتاب را تشكيل ميدهد. برخورد او با اين سوژه به سادهترين و سرراستترين شكلي بوده كه در توانش قرار دارد: تلاش براي جمعآوري «مواد خام» و بعد ناگهان تكوين آنها در قالب كلمات. اين پنداشت كه مجموعه نسبتا چفت و بستداري از واقعيات در جايي وجود دارد و ميتوان آن را در قالب كلمات ريخت، يكي از توهمات ديرينه و ضروري نويسندگان است ــ اين توهم هنگامي كه نويسنده از طرف سوژه نوشتار تحت فشار قرار دارد، خود را با قدرتي دوچندان به نويسنده تحميل ميكند.
بنابراين تا حدي به همين دليل، عقيده دارم كه بخش نخست «اختراع انزوا» واجد برخي فضيلتها و خامدستيهاي نامهاي است كه تحت فشار و استرس نوشته شده باشد. واضحترين و گوياترين قسمتهاي متن، عباراتي مستقيم و بيواسطه هستند كه به نظر ميرسد طرح اوليهشان كمابيش از همان زماني كه ميلي شديد براي نوشتن بر آستر غالب شده باقي ماندهاند.
اما مشاهده اين امر از سوي خود آستر بسيار غافلگيركننده است: «وقتي اولش شروع كردم، فكر ميكردم در فوراني خلسه مانند، همه چيز خودش ميآيد. نيازم به نوشتن به قدري شديد بود كه فكر كردم داستان خودش نوشته ميشود. اما تا به اينجا كلمات خيلي آهسته آمدهاند... به محض اينكه به چيزي فكر ميكنم، چيز ديگري به يادم ميآيد و بعد چيز ديگري، تا آنكه توده جزئيات آنقدر متراكم ميشود كه احساس خفگي ميكنم. تا قبل از اين هرگز از شكاف ميان فكر كردن و نوشتن اين قدر آگاه نبودم. راستش در چند روز گذشته اين احساس در من به وجود آمد كه داستاني كه سعي ميكنم بگويم به نوعي با زبان ناسازگار است. » نتيجه كار مجموعهاي ناهمخوان از ويرها و ميلهاي ناگهاني است. به يادآوري يك زندگي مسير خود را در ميان كليگوييهايي گم ميكنند كه تنها قصدشان «توضيح» است. سوژهاي كه مستقيما به طرفش برويم، نويسنده را گمراه ميكند و در نهايت محو ميشود. به اين ترتيب آستر ناچار ميشود به جاي نوشتن درباره سوژه اصلياش (پدرش)، توجه خود را معطوف به تلاشي كند كه براي اين كار به خرج ميدهد و به اين ترتيب خودآگاهانه به رديابي خودآگاهياش ميپردازد، بي اينكه چنين كاري خدمت چنداني به فرم و سبك اثرش بكند.
آستر سالها مترجم با استعداد، حساس و دقيقي براي ادبيات معاصر فرانسه به ويژه شعر بوده است و شايد همين تمرين امانتداري و قبول مسووليت ترجمه، باعث تقويت اين توهم در او شده است كه مجموعه نسبتا چفت و بستداري از واقعيات در جايي وجود دارد و تنها بايد روي كاغذ آورده شوند. به همين خاطر هم كتاب او نطفهاش با صداقت بسته ميشود و آغاز ميشود، با هوش و صميميت. اما هنگامي كه سوژه نامرئي از آب درميآيد، آستر به سراغ قسمت دوم كتاب ميرود كه بررسي تفصيلي و مشروح وضعيتهايي است كه متناظر با رابطه او با پدرش هستند و نيز مشاهداتي درباره درونمايههايي چون انزوا، گفتار، حافظه/خاطره و زمان حال. مشاهداتي كه به لحاظ سبكي و فرمي يادآور نويسندگان تجربي فرانسوي هستند، اما با درونمايههاي خود ــ به ويژه تفاسير آستر بر پينوكيو و كولودي، يونس و ورمير ــ چيزهاي زيادي درباره داستان زندگي خود آستر به ما ميگويند.
٭ دابليو. اس. ماروين برنده جايزه پوليتزر و از مطرحترين شاعران آمريكايي است كه بيش از 50 كتاب به نثر و نظم نوشته و ترجمه كرده است.
اختراع انزوا
پل آستر
ترجمه: بابك تبرائي
ناشر: نشر افق
چاپ اول، 1387
تعداد: 2000 نسخه
قيمت: 4500 تومان
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]