تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816862289
روايت كوي دانشگاه از زبان ناطق نوري وزير علوم دوران 18 تير و دستيارانش بايد محاكمه ميشدند
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روايت كوي دانشگاه از زبان ناطق نوري وزير علوم دوران 18 تير و دستيارانش بايد محاكمه ميشدند
خبرگزاري فارس: علياكبر ناطقنوري رئيس مجلس اسبق كشورمان در كتاب خاطرات خود ضمن بيان خاطراتي از حادثه كوي دانشگاه تهران، نوشته است: به نظر من وزير علوم آن دوران و دستيارانش در ردههاي مختلف بايد محاكمه ميشدند اما خيلي مصلحتانديشي شد.
علياكبر ناطقنوري در جلد دوم كتاب خاطرات خود كه توسط انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي به چاپ رسيده است، روايتي از تعطيلي روزنامه سلام و ماجراي كوي دانشگاه تهران ارائه داده است.
در جلد دوم خاطرات علياكبر ناطقنوري شرحي از ماجراي تعطيلي روزنامه سلام و حادثه كوي دانشگاه به شرح ذيل ارائه شده است.
* ماجراي تعطيلي روزنامه سلام و حادثه كوي دانشگاه
چون پيشتر در امور اجرايي بوده و وزارت كشور را در بحرانيترين شرايط كشور هم اداره كرده بودم، با حساسيت، جريان كوي دانشگاه را تعقيب كردم. خبرهايي كه از آغاز صبح در اين باره ميرسيد، حكايت از اين داشت كه آن چه رخ ميدهد، يك جريان عادي نيست. اصل ماجرا از اين قرار بود كه به دنبال توقيف روزنامه "سلام" و به بهانه اعتراض به اين توقيف،در كوي دانشگاه تظاهراتي شد كه بعد به بيرون هم كشيده شد.راهپيمايان مسيري را طي كردند،سپس نيروي انتظامي با آنها برخورد كرد كه منجر به آن حوادث شد.
من اصل جريان را هم عادي نميديدم. زيرا توقيف يك روزنامه نميتوانست اين قدر موجآفريني كند.گرچه همان موقع شنيده بودم كه بعضي از افراد جبهه دوم خرداد ميگفتند: "توقيف اين روزنامه به اين آساني نيست،اين غير از روزنامهي "طوس" و "جامعه" است و نظام اگر بخواهد با روزنامه سلام برخورد كند،بايد خسارت سنگيني بپردازد." اين سخنان از آنها شنيده شده بود و اين ذهنيت را ايجاد ميكرد كه هدف از اين سخنان، پيشبيني طرح و برنامهاي بود كه اگر حادثهاي به اين شكل رخ بدهد،چه بايد كرد. از اين روي وقتي حادثه رخ داد و روزنامه توقيف شد، حوادث و نتايج آن براي من غيرمترقبه نبود. با اين سابقه ذهني و خبرهايي كه داشتم، وقتي حادثه رخ داد، آن را عادي ندانسته و جريان را تعقيب كردم تا اين كه گفته شد راهپيمايان به خيابان ريختند و تخريب كردند. آنها شعارهاي تند و تيز و توهينآميزي را عليه اركان بالاي نظام وقوه قضاييه و حتي به مقام معظم رهبري ميدادند.
در حالي كه ايشان هيچ نقشي و دخالتي از اين جهت در اين نوع كارها ندارند، يعني آقا نميگويند اين روزنامه را ببندند، يعني در ريز قضايا دخالت نميكنند. شأن رهبري ايشان اجل از اين است كه در اين مسائل ريز دخالت كنند.ايشان سياستهاي كلي را بيان ميكنند، ممكن است كه به طور كلي هشدار و اخطار هم به مطبوعات بدهند، همانطور كه ممكن است به قوه قضاييه هم هشدار بدهند كه تو به وظيفه خود عمل كن اما اين كه حالا تعيين مصداق بكنند نيست، به اصطلاح معروف علمي و طلبگي خود ما، "حكم را در واقع حاكم بيان ميكند، ولي تشخيص مصداق و موضوع با مكلف است" و آنجا هم مكلف قوه قضائيه بود كه برخورد كرد.
من به لحاظ اين كه شم امنيتي داشته و كار امنيتي كرده بودم، احساس ميكردم پشت صحنه دستهايي است كه اينها را ميگرداند و به طور جدي به اين موضوع يقين داشتم. در همان روزها قبل از آن كه حتي كسي دستگير و بازجويي شود، يا مثل الان يك خرده شفاف شود، گفتم كه ماجرا زير سر نيروهاي به اصطلاح ملي- مذهبي است. اينها رهبري ميكنند و به نظر من قوه قضاييه اگر بخواهد اين غائله را ختم كند، بايد سران اينها را دستگير نمايد.
هميشه وقتي كه يك جايي شورش و جار و جنجال ميشود، مثل مشهد، اسلام شهر، اكبرآباد، قزوين و از اين قبيل آنهايي كه در متن صحنه هستند و آتش ميزنند، غارت ميكنند و شيشه ميشكنند، سياسي نيستند؛ اينها يك مشت آدمهاي عقدهاي و اراذل و اوباش هستند كه در شلوغي ميريزند و آتش ميزنند كه چيزي گير بياورند، اما آنهايي كه پشت پرده و صحنه را هدايت ميكنند، آنها سياسي هستند.
يكي از محافظين من ميگفت: "هنگام تظاهرات در خيابان ايستادم و نگاه ميكردم كه جريان چگونه است. ديدم يك مرد 40 تا 50 ساله كه موبايل در دست خودش دارد از اين يك طرف جلو ميآمد و با گفتن جملهاي جمعيت را تحريك ميكرد، بعد خودش ميرفت پشت يك درختي ميايستاد و با موبايل خبر ميداد. اين شخص را خيلي تعقيب كردم ببينم كه چه ميكند ميخواستم با او برخورد كنم، اما جرأت نكردم براي اين كه احساس ميكردم تنها هستم و كسي همراهم نيست؛ بنابراين با اين كه او را تحت تعقيب قرار دادم، اما گمش كردم".
لذا معتقدم اين جريان هدايت شده بود، براي همين من آرام نگرفتم و با اين كه در اين زمينه مسئوليتي نداشتم دائماً جاهاي مختلف از دفتر خودم در مجلس تلفن ميزدم. حراست خود را هم به صحنهي تظاهرات فرستاده بودم تا به من خبر دهند.
چون گفته بودند اغتشاش گران به سمت بهارستان هم آمدند- مسئول حراست، آخرين وضعيت را به من گزارش ميداد كه مثلا الان اغتشاشگران در كجا هستند و چه كار ميكنند. زماني كه نزديك ايستگاه راديو بودند، با آقاي لاريجاني تماس گرفتم كه شما آنجا چقدر نيرو داريد؟ و بعد معلوم شد تدابيري انديشيده شده بود. من با آقاي ذوالقدر و آقاي رحيم صفوي فرمانده محترم سپاه نيز پي در پي تماس ميگرفتم و آنها هم ميگفتند هنوز به ما دستور داده نشده و علت دارد كه دستور داده نشده، حتماً شما در جريان هستيد. البته آقايان هم ناگزير هستند كه ضوابط را رعايت كنند. چون در اين درگيريها كه نان و حلوا تقسيم نميشود، ممكن است دو نفر هم كشته شوند و آن وقت به اين فرماندهان بگويند شما به چه مناسبت وارد شديد. از اين رو اين اغتشاشگران فكر ميكردند كه واقعاً ميدان باز است و هر كاري كه دلشان بخواهد ميتوانند انجام دهند. در واقع، فرصت خوبي بود كه اينها خودشان را نشان دهند،ولي به نظر من، نبايد هيچ فرصتي به اين گونه جريانها داد، از همان اول بايد در نطفه خفه ميشد. بالاخره در يك مقطعي دستور صادر شد كه سپاه وارد عمل شود و در ظرف دو ساعت اغتشاشي كه از "ميدان بخارايي" تا "شهرري" كشيده شده بود، پايان يافت.
در همين زمان، جلسهاي در حضور مقام معظم رهبري از سران سه قوه، فرماندهان نظامي سپاه، وزير اطلاعات، وزير كشور و تا آنجا كه من يادم است، دبير شوراي عالي امنيت ملي تشكيل شد. مقام معظم رهبري از وزير كشور سؤال كردند (نزديك غروب بود) "اوضاع چه خبر است؟" گفت كه "حاج آقا تظاهرات و ناآراميها را جمع كردند و بر همه چيز مسلط هستيم" من چون خودم از بعدازظهر قضايا را تعقيب ميكردم، خيلي عصباني بودم، بين حرف پريدم و با تندي گفتم: "آقا ايشان گزارش بيربطي ميدهند، اين طور نيست. همين الان در ميدان بخارايي، سپاه درگيري دارد اينها را آقاي صفوي بفرمايند. آقاي رحيم صفوي گفت: "درست است" جالبتر از همه اين كه خود آقا فرمود: "تنها در ميدان بخارايي نيست، شهر ري هم الآن آشوب است،" يعني خود آقا از همهي ما بيشتر، خبر داشت.
من همانجا گفتم كه "آقا، بنده اعتقاد دارم نهضت آزادي و اين نيروها در پشت پردهي اين جريان هستند و اگر ما بخواهيم اين آشوب و شورش را بخوابانيم به نظر من بايد سران اينها را دستگير كرده، عدهاي كه در صحنه آشوب كردند را هم بسرعت محاكمه كنيم. حتي اگر لازم باشد- ديديم كه اينها به هرحال بحران ايجاد كردند را هم بسرعت محاكمه كنيم و حتي اگر لازم باشد- آنها را به سينهي ديوار بگذاريم. اگر قصد براندازي نظام را دارند و با اسلام محارب هستند، با آنها برخورد شود".
بعضي از مسئولان خيلي جا خوردند و گفتند: اين نوع حرف زدن جلوي آقا؟! اما من ريشهي اغتشاش را در نهضت آزادي ميدانم، اينها دنبال براندازي هستند و در كشور بحران ايجاد ميكنند و بالاخره بايد با آنها برخورد كرد، حكومت تعارف ندارد.
در نهايت، با اين ناآراميها خوب برخورد شد و بعضيها را هم دستگير كردند. با تائيد مقام معظم رهبري سپاه توانست عمل كند. البته من نظرم اين است كه در رابطه با حادثهي كوي حق بسياري از نيروها تضييع شد. ما تحت تاثير شرايط آن دوره و همچنين يك مقدار رودربايستي قرار گرفتيم، يك مقدار مصلحتانديشي كرديم و نيروي انتظامي و افرادي هم مثل آقاي نظري و افسر ديگري كه در منطقه؛ مسئول عمليات بودند- كه افسران خوبي هستند- به نظر من وجه المصالحه قرار گرفتند، اينها قرباني شدند. من معتقد بودم كه حتي با وزير آموزش عالي نيز بايست برخورد جدي شود، معنا ندارد كه وزير جمهوري اسلامي در آن ماجرا كه يك جريان پيچيده سياسي و پشت صحنه آن حداقل نامشخص بود، تصميم عجولانه به استعفا بگيرد و عواطف دانشجوها را با اين كار خود تحريك كند. به نظر من او و دستيارانش در ردههاي مختلف بايد محاكمه ميشدند اما خيلي مصلحتانديشي شد برخلاف شعارهايي كه ميدهيم- قانون و قانونگرايي- به نظر من، اين جا قانون خوب پياده نشد و من اگر مسئول بودم حتما اين طور عمل نميكردم كه عمل شد، جديتر عمل ميكردم. واقعاً حادثهي كوچكي نبود. اگر مقداري اين مسئله رها ميشد، ضد انقلاب بيشتر وارد كشور شده و با كمكي كه از بيرون هم به آنها ميشد، براي ما خيلي بحران ايجاد ميكرد. البته لطف خدا و حضور به موقع نيروي بسيجي، سپاه و مردم حزب اللهي بود كه اين جريان جمع شد، اما اين به آن معنا نيست كه بعد از آن ما ديگر با چنين بحرانهايي برخورد نكنيم، چون دهها سؤال در رابطه با اين جريان به نظر من هنوز وجود دارد كه پاسخ آنها داده نشده و موضوع مبهم است.
من بعد از اين جريان تا مدتي مصاحبه نكردم، بعد در يك مصاحبهاي از من پرسيدند: "نظر شما در مورد اين واقعه چست؟ چرا تا حالا حرف نزديد؟" گفتم "براي اين كه تا حالا براي من مبهم بود كه قضايا چيست، من به عنوان رئيس يك قوه نميدانم چه ميگذرد و الان هم براي من شفاف نيست. خيلي سؤالها و ابهامات هست وزارت كشور چه وقت در جريان حادثه كوي دانشگاه قرار گرفته نيروهاي تحت امر او چه كردهاند؟ چه زماني وزارت كشور وارد عمل شده است؟ حادثه ساعت 2 نيمه شب رخ داده تا 8 صبح مسئولان كجا بودند؟ چه كسي دستور داده، چه كسي دستور نداده؟ چه كساني از قبل در خوابگاه براي دانشجوان سخنراني كردند؟ بعضي از نمايندگان مجلس و مسئولان چرا براي دانشجويان سخنراني و آنها را تحريك كردند؟ اينها چه كساني بودند؟ اينها بايد مورد بحث قرار بگيرد، چرا استعفا دادند؟ چرا تحريك كردند؟"
در اين جريان چند نفر دستگير شدند، از جمله منوچهر محمدي و يك زني كه او را هم گرفته بودند. معروف شد كه با گرفتن يك منوچ و ملوس قصه حل شد! منشا يك بحران و يك شورش اين نيست اين پشت پرده دارد. الان هم به نظر من پرونده ماجراي كوي دانشگاه بايد باز باشد و بعضي از مسئولان كشور بايد آنجا پاسخ بدهند. حداقل هنوز براي ما ماجرا روشن نيست چرا سؤالها پاسخ داده نميشود؟ چرا افراد دستگير نميشوند؟ چرا توضيح داده نميشود؟چرا اين واقعه به ابهام و اجمال گذشت؟ اين قضيه فقط به محاكمهي سردار نظري و پخش صحبتها و ادله و در نهايت حكم ايشان ختم شد، ولي عوامل اصلي ايجاد اين واقعه، هنوز مشخص نشده است.
* جلسه سران سه قوه در زمان حادثه كوي
در جريان حادثه كوي دانشگاه بين سران سه قوه، اختلافي به آن معنا وجود نداشت. آن زمان من، آقاي خاتمي و آقاي شاهرودي بوديم كه با هيچ كدام آنها دعوا نداشتم و اختلافي هم واقعاً نداشتم و در جلسات سران هم كه تشكيل ميشد، نوعاً در مسائل كلي تفاهم بود و ما هم در ريز جريانات وارد نميشديم. ممكن بود سليقه من با سليقه آقاي خاتمي يا سليقه ايشان با من متفاوت باشد، اما واقعآً تضاد و درگيري در بين نبود.
عمل من در مجلس روشن بود، نحوه برخورد با لوايح دولت، بودجه و غيره شايد به اعتراف خود آقايان- و هماهنگي مجلس در دوران مديريت من با دولت، بيش از الان (مجلس ششم) بود. اين درگيريها مرهون و معلول اختلافات جناحي است كه ربطي به سران ندارد. ممكن است مرا به يك جناح منتسب كنند، اما آيتالله سيد محمودهاشمي را به كدام جناح ميخواهند منتسب كنند. ايشان نه جزء و جناح راست يا چپ بوده و نه در يك فراكسيوني ميباشد.
بحث اين بود كه روزنامه سلام از ديدگاه قوه قضائيه تخلفي كرده است، سؤال و ابهامات هم همينجا است، بالاخره بايد از اين آقايان اصلاحطلب و قانونگرا سؤال كرد كه مگر شما نميگوييد كه بايد قانوني عمل كرد، مگر شما نميگوييد كه كسي در كار ديگري دخالت نكند؟ قوه قضائيه به يك جمعبندي رسيده و دارد عمل ميكند، قوه قضائيه هم هر كاري را كه دلش بخواهد نميتواند انجام دهد، ما سلسله مراتب داريم،اگر قايل هستيد كه قاضي جناحي عمل كرده و تخلف نموده، ميتوان به دادگاه انتظامي قضات شكايت كرد. اگر آنجا هم جناحي است، به رئيس قوه قضائيه و پس از آن به رهبري- كه او را نصب كرده- ميتوان شكايت كرد. چرا در اين جريان سلسله مراتب مراعات نشد، چرا وقتي جلوي آن روزنامه گرفته شد، عدهاي مردم را تحريك كردند، مقاله و سرمقاله نوشتند، دانشگاه رفتند سخنراني كردند و متحصن شدند؟ اينها واقعا از ابهامات است.
در اين قضيه هم دعواهاي اين چنيني مطرح است، والا واقعاً سران با هم در اين قضايا اختلافي نداشتند. اختلاف من با آقاي خاتمي سليقهاي بود و به اين معنا كه در ماجراي هيجده تير 1378، قائل بودم كه بايد سران نهضت آزادي دستگير، محاكمه و با آنها برخورد قاطع شود، اما ايشان اين اعتقاد را نداشت، تفاوت ما اين است.
* لباس شخصي ها
من خبر نداشتم كه در كوي دانشگاه يك تظاهراتي رخ داده و لباس شخصيها در خوابگاه جمع شدند. قرايني كه هست نشان ميدهد جرياني كه اين حادثه را به وجود آورد- آنهايي كه از آنجا سخنراني كردند- از قبل خبر داشتند كه چنين حادثهاي رخ ميدهد. من و دوستانم از وقوع حادثه خبر نداشتيم، صبح كه به مجلس آمدم، خبردار شدم كوي دانشگاه شلوغ شده است. اگر دوستان ما جلسه يا تصميمي داشتند من چون در راس اين فراكسيون بوده و هستم، خبردار ميشدم. چنين چيزي كه اينها نشسته و طرحي ريخته باشند و بعد هم با هماهنگي سپاه و بسيج يك نيرويي به آنجا بفرستند، هرگز نبوده است.
اين نكته را ميتوانم بگويم كه در نيروهاي حزب اللهي، بسيجي، دانشآموز، دانشجو، كارگر و كاسب هم ميتواند باشد. اين نيروهاي حزباللهي زماني در تهران تشكيلاتي دروني داشتند،كه حالا آن را هم ندارند. اينها وقتي ميبينند يك جا شلوغ ميشود، وارد صحنه ميشوند و اصلاً با كسي هم ارتباطي ندارند. من هم دخالت به اين صورت را تائيد نميكنم، فرض كنيد شخصي در جايي سخنراني ميكند، ممكن است حرفهاي لاطائلات هم بزند، حزب الله تحمل نميكند، شلوغ كرده و جلسه را به هم ميزنند. آن وقت بعضي روزنامههاي دوم خردادي و طرفداران آنها مينويسند كه طرفداران جناح راست، سخنراني زيد يا عمر را در قم به هم زدند؛ در حالي كه اين حزباللهيها همين مردم هستند.
طبيعي است كه از آن طرف هم همين طرف است، مثلا من در مسجد دانشگاه رفتم سخنراني كردم، تحكيميها شلوغ كردند و نگذاشتند من حرف بزنم و درب مسجد را بستند. من اين را به چه كسي منتسب كنم؟ بگويم كه اينها حتماً از جناح چپ هستند و در آن صورت از مجمع روحانيون دستور گرفتند!
يقيناً اين گونه نيست؛ البته ممكن است طرفداران يك تفكر بريزند شلوغ و خراب كنند. من يقين دارم كه در ماجراي كوي دانشگاه اين لباس شخصيهايي كه ميگويند سازمان يافته و از جناح راست هستند، اصلاً وجود خارجي نداشتند، كما اين كه دادگاه هم به همين جمعبندي رسيد.
جناح راست جامعهي روحانيت، جامعهي مدرسين، جامعهي مهندسين، جامعهي فرهنگيان، جامعهي دانشگاهيان و جامعهي دانشجويان و امثال آنها هستند و يقيناً هيچ كدام از اينها در اين جريان نبودند. آن لباس شخصيهايي هم كه داخل كوي دانشگاه رفتند، معلوم نيست كه همه آنها از كدام گروه بودند، يكي از ابهامات هم همين است كه اصلاً اين لباس شخصيها چه كساني هستند؟ تحليل من اين است كه خود اينها ممكن است از جرياني باشند كه خواستند بروند آنجا، شلوغ كنند، به هم بريزند و آشوب به وجود بياورند كه بعد بهرهبرداري كنند؛ ممكن است اين طور باشد.
در ماجراي فيضيه سال 1342، پاي منبر مرحوم "انصاري" يك مشت لباس شخصي ريختند و شلوغ كردند، براي اين كه بتوانند فرصتي به وجود بياورند كه طلبهها را بزنند و زهر چشمي بگيرند. شايد اين لباس شخصيهاي حادثه كوي دانشگاه از همين آقاياني بودند كه آن آشوب را راه انداختند؟ يا اين كه گفتند يك كسي كلت داشته و تيراندازي كرده، اين چه كسي بوده؟ چه كسي او را فرستاده؟ از قرائن بر ميآيد كه آمادگي مقابله از آن طرف بوده است!
من اميدوارم كه انشاء الله ماجراي كوي دانشگاه مجدداً پيگيري شود- چون پروندهي آن باز است- و چيزهايي در اين پرونده روشنتر شود. آدمهايي را گرفتند؛ فيلمهايي موجود است و عكسهايي كه بعضيها با لباسهاي مبدل آنجا بودند، اينها شناسايي هم شدند. چون اين جريان هنوز شفاف نيست و محكمهاي نبوده، اينها را نميگويم، ولي بايد روشن شود.
انتهاي پيام/
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]
-
گوناگون
پربازدیدترینها