محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845710683
دنيا بر سر دو راهي
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: دنيا بر سر دو راهي
كتاب ،1 نوشته لستربرون،2 پژوهشگر آمريكايي، كه دوست ما آقاي فريدون مجلسي ترجمه پاكيزهاي از آن ارائه دادهاند، جاي آن دارد كه با چشم باز خوانده شود. كتاب، حاوي هشداري است درباره دنياي امروز، و عوارضي كه تمدّن صنعتي برغم كاميابيهايش، شامل حال بشريّت كرده است. كتاب با آنكه تأليف يك نفر است، حكايت از آن دارد كه يك گروه خبره در گردآوري منابع آن مشاركت داشتهاند.
آنان در سراسر جهان گرديده، آمار و سند فراهم آورده و در اختيار مؤلّف گذاردهاند.
بنابراين تصويري كه در اين نوشته از جهان امروز ارائه گرديده، مبتني بر سند و حجّت است. هشدارهاي اصلي كتاب شامل اين مواردند: افزايش گرماي زمين، كمبود آب، تخريب جنگلها و مراتع، افزايش بيتناسب جمعيّت، بالاآمدن آب درياها، مشكلات بهداشتي، عدم توازن اقتصادي، فقر و در نتيجه آشوب و تروريسم...درباره هر يك از اينها مستنداتي به دست داده شده و راهحلهايي پيشنهاد گرديده. اكنون عبارتهايي از آن را در اينجا ميآوريم:
- ما داريم منابع طبيعي را بسرعت مصرف ميكنيم: جنگلها تحليل ميروند، مراتع تخريب ميشوند، سفرههاي آب فرو مينشينند... و خاكها فرسايش مييابند... نفت را مسرفانه مصرف ميكنيم، و گازهاي گلخانهاي را در فضا رها ميسازيم. منابعي كه در طيّ دورانهاي زمينشناسي انباشته شدهاند (مانند نفت و فلزّات) در كار آنيم كه آنها را طيّ يك يا دو نسل از ميان برداريم (ص22- 23)
- اگر روندهاي زيستمحيطي به همين منوال ادامه يابد، اقتصاد جهاني سرانجام فرو خواهد ريخت.
گزندهايي كه تمدّن كنوني را تهديد ميكنند، عبارتند از:
1- تا آغاز قرن بيستم، فقط چند شهر با جمعيّت يك ميليوني وجود داشت. امروز بيش از 400 شهر بسيار بزرگ وجود دارند، و 20 كلان شهر داراي جمعيّت 10ميليون يا بيشتر در جهان هستند. (ص71)
2- مصرف روز افزون نفت، اين سؤال را پيش ميآورد كه فردا كه نفت تمام شود، چه پيش خواهد آمد؟
3- كمبود آب: .(ص80) جهان دارد كسري آب گستردهاي به بار ميآورد. و نتيجه گرفته ميشود: . (ص83)
رودهاي بزرگي كه رو به خشكي ميروند، عبارتند از: رود زرد، بزرگترين رود در شمال چين، نيل؛ يعني شَريان حياتي مصر؛ سند، منبع آبياري پاكستان، و گنگ در گجرات هند. بسياري از رودهاي ديگر بكلّي ناپديد شدهاند.
رودخانه زرد در چين، نخستين بار در سال 1972 خشك شد و از 1985 به اين سو، غالباً از رسيدن به دريا بازمانده است.
و درياچههاي معروفي كه درحال ناپديد شدناند، عبارتند از درياچه آرال در آسياي مركزي و درياچه جليله (تيبرياس). درياچه آرال از سال 1960 چهار پنجم حجم خود را از دست داده است. در چين از 4077 درياچه، در طيّ 20 سال گذشته، بيش از 2000 آن ناپديد شدهاند.
و سرانجام به اين نتيجهگيري ميرسد: . (ص101) علّت كمبود آب، مصرف بيرويّه آن در قرن اخير بوده است.
4- گرم شدن زمين و بالاآمدن درياها: - از سال 1970به اين سو ميانگين گرماي زمين 8% درجه سانتيگراد افزايش يافته است. هواشناسان متذّكر ميشوند كه 22 سال، از سنوات ميان سالهاي 1880 تا 3006، گرمترين سالها ثبت شده بودهاند.
- گرماي بيشتر موجب آب شدن ذخائر برف و يخ، كاهش محصول، برانگيخته شدن طوفانهاي مخرّب و سيل، و درنتيجه آتشسوزي ميشود. (ص110). برآورد شده است كه ادامه تغيير آب و هوا ميتواند يك چهارم از همه حيوانات و گياههاي زمين را نابود كند. (ص111)
- كليمانجارو، بلندترين كوه قارّه آفريقا بين سالهاي 1989 و 2000 درحدود 33 درصد عرصه تاريخي خود را از دست داده است. (ص119)
- با گرم شدن زمين، ذخائر يخ آب ميشوند، و آب درياها بالا ميآيند. برآورد شده است كه براثر بالا آمدن آب دريا به ميزان يك متر، نيمي از شاليزارهاي بنگلادش در آب غرقه خواهد شد، و دهها ميليون بنگلادشي ناچار به مهاجرت خواهند گشت. (ص125)
- تنها بالا آمدن سطح دريا مطرح نيست. گرماي بيشتر، موجب طوفانهايي ميشود كه ميتواند بسيار ويرانگر باشد. (ص126) در سال 1998 گردباد ميچ، به سرعت 300 كيلومتر در ساعت به حركت افتاد، و طيّ چند روز در نيكاراگوئه و هندوراس، به ارتفاع دو متر باران باريد.
( ص126)
- گردباد ، بر روي هم صدها هزار آواره، در آلاباما، ميسي سيپي و لوئيزيانا برجاي نهاد و در حدود 200 ميليارد دلار خسارت به بار آورد. (ص127)
- در دهه 1980، تعداد سيل و طوفان و گردباد، سه مورد بيش نبوده، در طيّ دهه 1990 تعداد آن به 260 رسيده. (ص129)
- برآورد كردهاند كه تعداد حوادث مخرّب طبيعي، به طور متوسّط سالانه 10 درصد اضافه شده است. (ص130)
5- افزايش جمعيّت: - افزايش جمعيّت جهان، سرانه زمين كشت غلاّت را به نصف كاهش داده، از 23% هكتار در سال 1950 به 10% در سال 2004رسانده است (ص179) (زمين تبديل به شهرسازي) كاهش سرانه زمين نه تنها معاش، بلكه خود هستي را تهديد ميكند.
- براي توليد هر تن غلّه 1000 تن آب مصرف ميشود؛ يك كيلوگرم غلّه در مقابل يك تن آب. (ص261)
- پيشبيني ميشود كه جمعيّت هند از 1/1 ميليارد در سال 2005 به 6/1 ميليارد در سال 2050 افزايش يابد (ص183) و مصر از 74 ميليون در 2050 به 126 ميليون برسد. (ص183)
- چون اكثريّت بزرگي از 3 ميليارد نفري كه قرار است تا سال 2050 برجمعيّت جهان افزوده شود، در كشورهايي زندگي خواهند كرد كه سفره آب زيرزميني درحال فرونشستن است، احتمالاً آوارگان آب پديدهاي عادي خواهد بود. (ص188) آنها روستاها را رها خواهند كرد... سيل مهاجرت ناشي از كمبود آب جاري خواهد شد. (ص189)
- فقر و كمآبي موجب آشفتگي اجتماعي و جنگ داخلي ميشود. در جنگ شش ساله كنگو 8/3 ميليون نفر از دست رفتهاند و ميليونها نفر از خانه خود رانده شدهاند و به تبع هر مرگ خشونتآميز،62 مرگ غيرخشونتآميز بوده است، از گرسنگي، اسهال، بيماريهاي تنفّسي. (ص192)
- نزديك يك ميليارد در كشورهايي زندگي ميكنند كه ميزان جمعيّت آنها ثابت است، و يك ميليارد ديگر در كشورهايي كه جمعيّت آنها تا سال 2050 دو برابر ميشود. (ص166)
- ميانگين عمر در ميان 750 ميليون جمعيّتي كه در آفريقاي جنوب صحرا زندگي ميكنند، از 61 سال به 48 سال كاهش يافته است... علّت: گسترش ويروس ايدز است. آلودگي ويروس ايدز در برخي از كشورهاي آفريقايي بيش از 30درصد است. (ص164)
- متوسّط عمر در ميان كشورها بسيار متفاوت است، از 33 سال در بعضي از كشورها تا 82 سال در ژاپن. (ص164)
- ميانگين مرگ و مير نوزادان در جوامع مرفّه 8 در هزار تولّد زنده است. در 50 كشور فقيرتر، اين ميانگين به 97 در 1000ميرسد، يعني تقريباً 13 برابر. (ص167)
- ايدز، اگر جلو آن گرفته نشود ميتواند در طيّ اين قرن (قرن 21) بيش از كشتهشدگان همه جنگهاي قرن گذشته قرباني بگيرد. (ص169) اين عفونت به علّت ضعيف شدن سيستم ايمني بشر در جهان پخش شده است. (ص169)
- پيشبيني ميشود كه آفريقاي جنوب صحرا تا سال 2010 نزديك 4/18 ميليون يتيم ايدز داشته باشد. - يك منشاء بزرگ تزلزل در طبيعت، مصرف سوخت فسيلي است كه شركتهاي بزرگ نفت و گاز، موجب تشويق مصرف آن هستند، و نفوذ آنها به حدّي است كه سالانه حدود 210 ميليارد دلار يارانه، در راه آنها از دولتها دريافت ميشود.
يك نظر عجيب كه در اين كتاب ابراز شده آن است كه طبق برآورد، ايالات متّحده براي دستيابي به نفت خاورميانه ساليانه بين بيست تا سي ميليارد دلار هزينه ميكند، و حال آنكه نفت وارداتي از آن منطقه فقط بيست ميليارد دلار ارزش دارد. (ص132)
- بشر درحال تخريب بسياري از گياهان و حيوانات است. از جمله قطع درختان جنگلي، كه موجب جاري شدن سيل ميشود. به طور متوسّط، جهان درحال توسعه، در هر دهه 6 درصد جنگلهاي خود را از دست ميدهد.
- تناقضهايي كه در كار است، توازن طبيعت را به هم ميزند. افزايش تعداد دامها، موجب تخريب مراتع ميشود، و افزايش دام نيز به علّت افزايش جمعيّت (براي مصرف گوشت) چارهناپذير است. پس چه بايد كرد؟ به علّت نياز به غذاي بيشتر، صيد ماهي افزايش پيدا كرده، در نتيجه 12 درصد از ده هزار گونه پرنده جهان، 23درصد از 4776 گونه پستاندار، و 46 درصد از انواع ماهيان در حال نابودي هستند (ص156) در اروپا 80 درصد از 193 گونه ماهيان آب شيرين، مورد تهديد يا در خطراند.
آب و هوا، عنصر حياتي
- اگر نتوانيم آب و هوا را تثبيت كنيم، همه چيز تغيير خواهد كرد. هرچه از شمار گونههايي كه با آنها در اين سيّاره سهيم هستيم، كاسته شود، به همان ميزان، از چشمانداز تمدّن ما كاسته خواهد شد. (ص161)
- بنا به برآورد سازمان بهداشت جهاني، 3 ميليون مرگ تخميني، ساليانه بر اثر آلودگيهاست. اين آلودگي در فرانسه و سويس سالانه 40 هزار و در آمريكا 70 هزار تلفات دارد، نزديك دو برابر تلفات رانندگي.(ص173)
- در اين 18ساله شمار بيماري آلزايمر و زوال عقل، براي مردان بيش از سه برابر و براي زنان دو برابر شده است. به علّت آلودگي هوا از اتومبيل و آلايندههاي ديگر (ص174)
- ايجاد زباله از نوع دستمال كاغذي و كيسههاي پلاستيكي، مشكل ديگري است. در نيويورك روزانه 12 تن زباله توليد ميشود. بايد 600 تريلي اين زبالهها را به بيرون انتقال دهد. (ص178)
- تنفّس هوا دربرخي شهرها معادل كشيدن دو پاكت سيگار در روز است. (ص315)
- شكاف اجتماعي و اقتصادي ميان يك ميليارد نفر ثروتمندترينها و يك ميلياردنفر فقيرترينها در تاريخ سابقه ندارد. فقيرها در زير خط فقر به سر ميبرند، و غنيها هر سال ثروتمندتر ميشوند.
- يك عدّه از كم خوردن رنج ميبرند، و يك عدّه از زياد خوردن. از بيماري چاقي، دخانيات، غذاي پرچربي و شكر. كمبود تحرّك كه موجب اكثر مرگ و ميرهاست. (ص165)
- در جهاني به طور فزاينده همگرا، فقر خفّتبار و ثروت بسيار نميتوانند همزيستي نمايند. (ص 399)
- چالش بر سر اين نيست كه براي تروريسم پاسخي نظامي با فناوري بالا تدارك شود، بلكه بناكردن جامعهاي جهاني است كه از لحاظ زيست محيطي پايدار و منصف باشد. (ص397)
هشدار
- شصت كشور در حال درماندگي هستند. سيستمهاي زيست محيطي در حال فروپاشي و خدمات اجتماعي در حال فروپاشي. (384)
- در حال ورود به جهان تازهاي هستيم. چيزي كه از آن خبر نداريم اين است كه اين جهان، جهاني رو به زوال و فروپاشي است يا جهاني درحال ترميم زيست محيطي (ص385)
- ما نميتوانيم سرنوشت خود را از سرنوشت كلّ حيات در زمين جدا كنيم. اگر تنوّع غني حياتي كه به ارث بردهايم، دائماً رو به فقر برود، ما نيز فقير خواهيم شد. (ص157)
- چشمانداز كشورهاي درمانده، به عنوان تهديدي بزرگ مانند اپيدمي ايدز، فقر آب ، و گرسنگي زمين، اين تهديد را به همراه دارد كه كشورهايي را كه در پايينترين پلههاي نردبان اقتصادي جهان قرار دارند، درهم شكند. (ص404)
خطرها
- از قول اماريتاسن، اقتصاددان برنده جايزه نوبل نقل شده است: منظور آن است كه شخص بيسواد از راه و رسم زندگي بيخبر ميماند كه در كلّ اجتماع اثرگذار ميشود، منظور عوامزدگي است. (ص199)
- تحصيلگرايي بانوان موجب كاهش باروري ميگردد. (ص201)
تهديدهاي در پيشرو
- افزايش جمعيّت، تغيير آب و هوا، فقر، گسترش كمبود آب، افزايش بهاي نفت، كوشش در افزايش مواد غذايي... منجر به عدم ثبات سياسي ميشود كه از تهديدهاي اصلي است (ص388)
- فروپاشي اكولوژيكي و اجتماعي، يكديگر را در فرورفتن در كام گردابي به سوي فقر، تخريب زيست محيطي، بيعدالتي اجتماعي، و بيماري و خشونت به پيش ميرانند. (ص226)
- تبديل مواد غذايي از نوع گندم، ذرّت، لوبياي سويا، و نيشكر، به سوخت خودرو، كمبود موادّ غذائي را موجب ميشود. (ص384)
- در مقابل، قطع درختان جنگلي و تبديل آنها به زمين زراعتي، براي افزايش خوراك، به توازن طبيعت لطمه ميزند.
اكنون چند سؤال
- آيا عوامل نابودي تمدّنهاي گذشته، در ما هم تجديد خواهد شد؟ (ص388)
- مشكل بتوان واژهاي يافت كه بازگوي وخامت وضع ما و خطيربودن ذاتي تصميمي باشد كه در آستانه اتّخاذ آن هستيم. آيا كسي درجايي سنگ قبر براي تمدّن ما نصب خواهد كرد؟ (ص396)
چاره كار
- تبديل اقتصادي، مبتني بر سوخت فسيلي اتومبيل محور، به اقتصادي با انرژي تجديدپذير، از جمله حرارت خورشيدي به جاي هيزم.
- چيزي كه لازم است: كاستن از نشر گازهاي كربني و وابستگي به نفت (ص398)
- تاريخ درباره رهبران سياسي، با اين معيار قضاوت ميكند كه آيا پاسخگوي مسئله بزرگ زمان خود هستند يا نيستند؟ مسئله براي رهبران امروز اين است كه چگونه بايد اقتصاد جهاني را به مسيري از لحاظ زيست محيطي انداخت (ص399)
راه بسته نيست:
- بودجه نظامي امريكا: 492ميليارد دلار، ناتو 209، روسيّه 65، چين 56و ... تبديل يك ششم بودجه نظامي جهان به برنامه ب-2 (يعني برنامه آباداني) كافي خواهد بود كه زمين را در مسيري بيفكند كه بتواند پيشرفت را پايدار كند.... ميتوانيم جامعهاي جهاني بسازيم كه نيازهاي اساسي همه مردم زمين تأمين باشد. جهاني كه به ما اجازه خواهد داد كه درباره خود به عنوان مردمي متمدّن بينديشيم. ميتوانيم از گرسنگي، بيسوادي، بيماري و فقر رها شويم. (ص397)
- جهان به موازات رهبري سياسي، احتياج به رهبري رسانهاي دارد... بازگرداندن موج، بستگي دارد به اين فرصت كه رسانهها آگاهي عمومي را درباره و خامت اوضاع، و فوريّت پاسخ دادن به آن، افزايش دهند. (ص402)
****
كتاب برنامه براي من معناي خاصي داشت؛ زيرا كم و بيش همان حرفها را به ميان ميآورد كه طيّ چهل و پنج سال نظير آنها را بر قلم آورده بودم. اين يك دل مشغولي مداوم بوده است كه دنيا به كجا ميرود؟ تكيه كتاب موردنظر بيشتر بر تصرّف در محيط زيست است؛ ولي من بيشتر بر آثار اجتماعي آن نظر داشتم. اكنون اگر چند عبارت از نوشتههاي گذشته خود را در اينجا بازگو ميكنم، اميدوارم كه حمل بر سبكسري نشود. علّت آن است كه نميتوانم خشنودي خاطر خود را پنهان دارم از اينكه ميبينم آنچه طيّ ساليان دراز گفته و واگفته بودم، اينك تأييد آن را در يك كتاب معتبر، همراه با ارقام و اعداد ميبينم. ناآراميهايي كه از جنگ جهاني دوم به اين سو طليعهاش آشكار شد و دامنهاش امروز به تروريسم و خرابكاري كور كشيده شده است، نتيجه اجتنابناپذير ديدگاهي بود كه تمدّن قرن بيستم نسبت به زندگي، اتّخاذ كرد. نظام هستي بر توازن استوار است و دنياي جديد توازن را از ياد برد. اينك چند عبارت از آنچه طيّ اين سالها نوشته بودم:
هرگز آشوب و ناسازگاري در جهان، آنگونه كه ما امروز ميبينيم، وجود نداشته، و اين آشوب و ناسازگاري نه تنها در بين ملّتهايي جريان دارد كه آشكارا با هم در ستيزند، بلكه در ميان طبقات مردمي نيز هست كه در داخل يك خاك زندگي ميكنند. از اين رو طغيان است و دسيسه و خونريزي. در واقع كليه عوامل براي يك جنگ بنيانكن آماده است، و اگر ميبينيم كه جهان به نحو تصنّعي و نسبي به زندگي صلحآميز ادامه ميدهد، به علّت ترس از نابودي كامل كره خاك است. بدينگونه ما در دوران جنگي نهاني، دروني و سرخورده زندگي ميكنيم.(از سخنراني در دانشگاه هاروارد، 1346)
تمدّن صنعتي امروز، هاي اساطير يونان را به ياد ميآورد، كه نيمي از بدنشان انسان بود و نيم ديگر حيوان؛ درحالي كه نيمه انساني اين تمدّن بسيار بارور و آسايشبخش است، نيم ديگر آن گزندهايي به بار آورده است كه آثار آن بر هيچ كس پوشيده نيست. دوران ما، عصر شگفتيهاي دانش ناميده شده؛ ليكن هيچگاه تناقض و ناهمواري در زندگي بشر تا بدين پايه نمودار نبوده است.(ايران را از ياد نبريم، 1340)
جامعه رو به پيشرفت بايد جامعهاي باشد:
- برخوردار از حدّاقل امنيّت اجتماعي و عدالت اقتصادي و آزادي فكري و اميد به آينده و تحرّك و فرهنگ.
- برخوردار از حدّاقل روشن بيني و حسّ تعاون.
- برخوردار از حدّاقل هماهنگي بين فرد و خانواده و جامعه.
- برخوردار از حدّاقل آمادگي براي پيوستن به خانواده بزرگ علم و فرهنگ جهاني.- برخوردار از حدّاقل آمادگي براي همدردي و تفاهم و همكاري با ساير ملل جهان.
(ايران را از ياد نبريم)
جامعهاي را ميتوان سعادتمند خواند كه نوعي توازن در تمام شئون آن برقرار باشد. من گمان ميكنم كه اين اصل، صادقترين معيار سنجش پيشرفتگي و واپسماندگي است. منظور از توازن، حالت اعتدالي است كه روابط فرد و جامعه و روح و جسم را تابع نظم مطلوب و متناسبي ميكند.
(ايران را از ياد نبريم)
و اين انسان در پهناوري جمعيّت و پهناوري حرص مصرف و تب سرعتي كه او را گرفته، دستاندركار استخراج شوريدهوار منابع زمين و بلع طبيعت و آلوده كردن محيط زيست خود شده است، بدانگونه كه از هم اكنون قدري دير به نظر ميرسد كه بتواند به باز كردن گرههاي كوري كه بر زندگيش افتاده توفيق يابد.
(فرهنگ و شبه فرهنگ، 1354)
چشماندازي كه در برابر است، دنياي آينده را رونده به جانب تروريسم و هرج و مرج نشان ميدهد، بشر گذشته البتّه جنايت و جنگ ميكرده، ولي كشتار ناشناس و بيگناه، كمتر در روال زندگي او جاي داشته، آنگونه كه اين چند ساله ديده ميشود. (ايران و تنهايياش، 1376)
در آيين مزدايي - زرتشتي، نزد نياكان دور ما، هواداري از طبيعت جزء مناسك مذهبي بوده است. يعني نميبايست آب را آلوده كرد كه ما الآن با آن روبه رو هستيم، چرا كه دائماً حرف زده ميشود از آلودگي آبهاي دريا و رودخانه و آبهاي آشاميدني. هوا را نميبايست آلوده كرد و زمين را نميبايست آلوده كرد، يعني بايستي با مراعات، و مقداري مواظبت با آنها روبهرو شد. اينها البتّه اطلاع نداشتند از آن چيزي كه ما امروز ميدانيم، ولي اين استشمام براي ايشان بود كه سه عنصر مهمّي كه ما را دربرگرفته يعني آب و هوا و زمين، از ديدگاه مذهب، رعايت و احترامشان را بكنند. ولي اين يك بنياد مادّي هم داشت. مسئله اعتقاد مذهبي تنها روي قضيّه بود، در اصل اين بود كه انسان با آن چيزي كه دائماً سروكار حياتي دارد بايد با مراقبت و مدارا عمل كند.
(ايران و تنهايياش)
در هر كشور و در ميان هر تمدّني، كساني خواهند بود، به تعداد نسبتاً زياد، كه از نظم كنوني جهان به تنگ آمده باشند، و به آخرين چارهجويي خشونتآميز دست بزنند. در اين صورت، هيچ نقطه از جهان، از جمله غرب، در امان نخواهد ماند. دنيا به راهي ميرود كه در آن توازن و امنيّت تفكيكناپذير بشوند.
افزايش جمعيّت در كشورهاي فقير، ناامني و جنگ داخلي در ميان اقوام متعل-ق به يك مذهب و يك تمدّن (افغانستان را ببينيم) موجب خواهد شد كه عدّهاي از اين سرزمينها به طور غيرمجاز به جانب مناطق آبادتر و امنتر روي ببرند، و حدّت موج، طوري باشد كه جلوگيري از آن بسيار دشوار گردد. در كنار اين جريان كه تاحدّي مسالمتآميز است، جريان تروريسم و خشونت نضج خواهد گرفت. ظهور روزافزون گروههاي مافيايي - كه كسب امتياز از راههاي انحرافي را ميطلبند - نيز جاي خود دارد.(ايران و تنهايياش)
قرن بيستم كه به انتهاي خود نزديك ميشود، اگر آن را پرحادثهترين قرنهاي بشري بخوانيم، گزافه نگفتهايم: دو جنگ جهاني اوّل و دوم كه در كشتار و ويراني نظيري برايشان نبود، انقلاب روسيّه و چين كه ادّعا داشت وضع بشر را از بيخ و بن دگرگون ميكند، سپس فروپاشي شوروي و اروپاي شرقي، و افول . استقلال كشورهاي استعمارزده، برچيده شدن بساط سلطنت در چند كشور و از جمله مصر و ايران، پيشرفت عظيم علم و فن، شكافتن اتم و پياده شدن در كره ماه، كامپيوتر و اينترنت، اختراع تعبيه جديدي به نام تروريسم، بمبگذاري و گروگانگيزي، آلودگي محيط زيست كه تنفّس را در اين جهان فراخ به تنگي افكنده، ذلّت كساني كه عزيز بودند و عزّت كساني كه ذليل شدند، و دهها رويداد ديگر از اين نوع، همگي زاييده اين قرناند.(ايران چه حرفي براي گفتن دارد، 1378)
هيچ كس نميتواند حدس بزند كه قرن بيست و يكم چگونه روزگاري خواهد بود. آنچه مسلّم است دنيا مانند هزاران سال گذشته روال آرام شتروار خود را طي نخواهد كرد. اين خوشبيني هست كه هوش انسان بار ديگر راه را بيابد و بر موانعي كه در برابر است فائق آيد. ولي در مقابل، بايد قدري از اين هوش ترسيد كه مبادا زياد مغرور شود، يا پاي را از گليم خود درازتر كند، يا بخواهد يكّه تاز باشد، و خرد پير را كه تاكنون با او مشاركتي داشته، از معركه به در كند.(ايران چه حرفي براي گفتن دارد)
وقتي ترس از مرگ از شخص دور شد، يك گروه اندك هم ميتوانند در برابر يك جمع انبوه بايستند و دنيا را به آشوب بكشند.(هشدار روزگار،1380)
جمعيّت جهان از مرز شش ميليارد گذشته است و براي اداره اين جمعيّت عظيم مقدار زيادي سياست، ترفند، بازيگري و تبليغ لازم بوده كه سهم صداقت را به پائينترين حد تنزّل داده است. آيا ميِشود چنين جهاني را بيسهم يك حداقل- صداقت اداره كرد؟ ... دنيا غرق در اشتغال يا دلمشغوليهاي خود است، و غوغاي بلندگوها و فرستندهها و رسانهها نميگذارد كه كسي به نجواي عقل گوش بسپارد. روزنامههاي كيلويي، پر از اعلان موادّ مصرفي هستند، و يا تشويق به سرگرم شدن، كه اين ديگر در انحصار طبقههاي مرّفهتر است. استعدادها دستچين ميشوند، و در هر زمينه كساني كه بهتر بتوانند خود را خدمتگزار وضع موجود نشان دهند، جلو ميافتند. وضع موجود هم در مسير قدرت مسلّط حركت ميكند، و اين خود ميچرخد و ميچرخد، تا زماني كه از نفس بيفتد؛ زيرا چندان درازمدّت نميتوان برخلاف خواستهاي طبيعي انسان ادامه داد. دنيا در قرن بيستم البتّه به انتهاي مرز سلطنت هوش رسيد، ولي فراموش كرد كه هوش به تنهايي بار زندگي را كه بسيار پيچيده و سنگين است، به منزل نميرساند.(هشدار روزگار)
بعضي از تمدّنهاي كهن چرا فرو افتادند و حال آنكه در زمان خود، درخشش و برو بيا داشتند؟ بابل، آشور، فينيقي، هيتي، غيره و غيره؟ براي آنكه را از دست دادند؛ يعني يك بُعد زندگي را گرفتند و بُعدهاي ديگر را ناديده انگاشتند: يا در خوشگذراني غرق شدند، يا در سوداگري، يا در شقاوت و خونريزي...(هشدار روزگار)
به نظر ميرسد كه جهشهاي علمي و فنّي آدمي در قرن بيستم بيش از اندازهاي بوده است كه ظرفيّت او بتواند بپذيرد. اكنون انسان درست نميداند كه با علم خود چه كند. موضوع اين است كه دنيا در گذشته روي يك خطّ شناخته شده حركت ميكرد، ولي اعجازهاي علمي، او را به اين پندار آورد كه ميتواند از قيدها رهايي يابد، حتّي از قيد سرشت خود. انسان علمي، يك انسان رها شده است، زيرا دامنه علم انتها ندارد. اين، گرچه حاكي از پويايي اوست، ولي بيش از نيمي از وجود او را دربرنميگيرد. نيمه ديگر در عالم اسطوره و افسانه حركت ميكند. ذات انسان، هم علمگراي است و هم علم گريز، و بدين گونه به صورت يك معجون [متعارض] درميآيد.
(هشدار روزگار)
كسي نميگويد كه بشر از علم خود روي برگرداند، يا از تكاپوي علمي باز ايستد. اين برخلاف ذات آدمي است، ولي از سوي ديگر، بايد به فكر آن بخش از نياز انسان هم بود كه خارج از مدار علم حركت ميكند.
اگر اين دو در تقابل قرار گيرند، فاجعه به بار خواهد آمد. آنچه اكنون با تمدّن موجود جهان در نوعي عناد به سر ميبرد، يكي جهل و تحجّر است كه با موتور غبطه و عقده به كار ميافتد؛ ديگري برعكس، از خود علم سرچشمه ميگيرد؛ يعني از اين واكنش كه دنيايي كه به كمك و به نام علم به راه برده ميشود، پر از ناهمواري و ستم است. پس گناه را به گردن تكنولوژي مياندازد كه فرزند علم است. نتيجه هر دو يكي است: بشر ميخواهد آنچه هست، نباشد.(هشدار روزگار)
بشريّت بايد تقاص اين غفلت صد ساله را كه پايگاه را فروتر از قرار داده، بپردازد. او در افكندن خود به آغوش دادههاي فنّياش سر از پا نشناخت، و اكنون به او هشدار داده ميشود، و آمريكا كه در صف اوّل و پيشتاز بوده، آماج اوّل قرار ميگيرد.(هشدار روزگار)
يك چيز مسلّم است و آن اين است كه آمريكا و دنياي غرب اگر بخواهند تنها با زور و تعبيههاي شناخته شده بر اين موج تروريسم فائق آيند، حريف نخواهند شد. اين گروه كه پراكنده و ناپيدا و اشباحي و مصمّم و كينهور هستند، و چه بسا چيزي جز جان خود ندارند كه از دست بدهند، برضدّ صلابت نظامي و تكنيكي آمريكا به كارزار ميآيند. در اين نبرد درازآهنگ برندهاي در كار نخواهد بود.
اگر آمريكا نميبرد، آشوبگران نيز موفّق نخواهند شد، زيرا مردم جهان آن را نميخواهند. در اين ميان ميماند يك دنياي نامطمئن و لرزان كه هر ساله مبلغ هنگفتي در آن خرج تعبيههاي امنيّتي بشود. تنها راهي كه براي جلوگيري از اين چشمانداز شوم در برابر هست، آن است كه ديد جهاني نسبت به مسائل تغيير كند و عوارضي كه طيّ اين چند دهه دامنگير دنيا بوده، تعديل گردد. آمريكا دست از قيمومتگري خود بردارد. مل-تها به حكومتهاي خود نزديكتر گردند.
پينوشتها:
1- از ب 2 منظور آن است كه بايد روشي ديگر، متفاوت با آنچه تاكنون بوده است، در كار جهان در پيش گرفته شود. برنامه ب - 1 كه تاكنون بوده است، يعني بيراهه و ب - 2، يعني راه (انتشارات اطلاعات)
2- Lester brown
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]
-
گوناگون
پربازدیدترینها