واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: نقد متون علوم اسلامي/ 38شاهرودي: اصول فقه در يافتن پاسخ معضلاتش تحت تاثير قرآن كريم است
گروه انديشه: اصول فقه در يافتن پاسخ براي برخي از مسائل خود تحت تاثير قرآن كريم است؛ مثلا براي تبيين حجيت خبر واحد از آيات شريفه نبأ، نفر و غيره بهره ميبرد.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، دكتر «محمدرضا شاهرودي»، عضو هيئت علمي دانشگاه تهران، در گفتوگو با سرويس انديشه و علم ايكنا، در مورد تأثيرپذيري متون علوم اسلامي (علم اصول فقه و حديث) از قرآن، با اشاره به مطلب فوق گفت: نوعي از علوم به عنوان اصول علوم ديگر هستند؛ مانند اصول فقه، اصول كلام و اصول اخلاق.
وي افزود: براي نمونه در علم فقه ما براي آنكه به آراي صحيح برسيم، دانشي را مقدم بر فقه تأسيس كرديم به نام اصول فقه كه دو كار اصلي در اين علم انجام ميشود؛ اول تأمين منابع صحيح و ناب براي فهم احكام خداوند متعال و دوم شيوه درست فهميدن اين احكام. به عبارتي، شيوه درست فهميدن از اين منابع است. اين دو كار اصلي است كه در جاي جاي كتابها و مسائل اصول فقه انجام ميشود.
نويسنده مقاله «تعلق حروف جاره و تأثير آن در تفسير قرآن كريم» در مقام توضيح بيشتر، تصريح كرد: اولين كاري كه در اين علم انجام ميشود اين است كه آيا اين منبع قابليت دارد يا ندارد؟ و اگر اين بخش قابليت دارد پس مثلا به اين شرط قبول و بخش ديگر به اين دليل مردود است؛ يعني سعي ميشود كه قرآن، سنت، عقل، اجماع و ... را چكشكاري كند كه اينها كجا و به چه نوعي ميتواند كارايي داشته باشد.
استاديار دانشكده الهيات دانشگاه تهران اذعان كرد: براي نمونه، در اين علم بيان ميشود كه قرآن كريم حجيت دارد، ليكن آيات متشابه آن حجيت ندارد. به فرض آيات مجملي كه رفع اجمال نشده است حجيت ندارد. به عبارتي علم اصول تعيين منبعيت ميكند؛ يعني بيان ميكند كه يك منبع به شكل كلي حجيت دارد الا به اين شرط، الا اين بخش از آن و ...، يا اينكه علم اصول، عقل را به طور كلي از حجيت نمياندازد، ولي ممكن است قياس آن را از حجيت خارج كند. پس اين اولين كار اصول فقه است.
شاهرودي در ادامه سخنانش به توضيح و تبيين ديگر وظايف علم اصول فقه پرداخت و افزود: كار ديگر اصول فقه، نشان دادن راهكار و مكانيزم استفاده از منابع ياد شده است. ميآموزد كه چگونه از قرآن كريم استفاده كنيم يا از سنت استنباط كنيم. با اين توضيحات بايد بگوييم، همانگونه كه علوم كلام، فقه و اخلاق از قرآن كريم متأثر شدهاند و منابع اصيل آنها قرآن كريم است در اصول اين علوم هم، قرآن كريم ما را ياري ميدهد.
نويسنده مقاله «نقد و بررسي آراي اخباريان در حجيت ظواهر كتاب» تأكيد كرد: براي نمونه در اصول فقه به فرض ميخواهيم به وجوب حج برسيم. در قرآن كريم هم آيهاي داريم كه ميفرمايد: «وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا؛ و براى خدا حج آن خانه بر عهده مردم است (البته بر) كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد» (سوره مباركه آل عمران، آيه شريفه 97) و يا در مورد نماز هم آيهاي وجود دارد كه ميفرمايد: «فَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا؛ نماز را (به طور كامل) به پا داريد؛ زيرا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است.» (سوره مباركه نساء، آيه شريفه 103) اما با وجود اين آيات، باز هم شكوكي در ميان است كه بايد به آنها پاسخ داده شود.
وي به بيان اين شكوك پرداخت و گفت: اول آنكه آيا اين عبارت «وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا» بر وجوب دلالت ميكند؟ و آيا عبارت «فَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ» در آيه ديگر بر وجوب نماز دلالت ميكند؟ و يا عبارت «إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا» بر وجوب دلالت ميكند؟ ديگر آنكه دلالت و ظهور قرآن كريم حجت است يا حجت نيست؟ آيه ظهور پيدا كرده است در وجوب ولي از كجا معلوم كه بر من حجت است؟ اين شكهايي است كه يك فقيه دارد و اصول فقه بايد در اين مرحله به كمك فقيه بيايد.
مصحح كتاب «النبراس في اسرارالاساس» در پاسخ به اين سؤالات تصريح كرد: در توضيح اين سؤالات ميبينيم كه بخشي از اصول فقه به اين دلالتهاي پر كاربرد و مباحث الفاظ اختصاص دارد و بخش ديگري هم به مباحث حجيت تعلق گرفته است و بخشهاي ديگر هم ملازمات عقليه و اصول عمليه است. با اين توضيح خواستم اين را بگويم كه قرآن كريم همانطور كه روي علم فقه تأثير ميگذارد، روي اصول فقه هم اثر ميگذارد؛ يعني قرآن كريم ايجاب ميكند كه علم فقه شكل بگيرد و علم فقه ايجاب ميكند كه اصول فقه شكل بگيرد. اين را ما در قرآن كريم داريم و در علوم ديگر هم كه براي خود اصولي دارند هم موجود است.
شاهرودي با اشاره به اين مطلب كه قرآن كريم براي اثبات مسائل اصولي هم به كمك ما ميآيد، گفت: فرض بفرماييد در فقه ميخواهيم به حجيت خبر واحد برسيم؛يعني اينكه خبر واحد حجت است يا حجت نيست. در اينجا آيات شريفه نبأ، نفر و ... به كمك ميآيند. اين نشان ميدهد كه قرآن كريم هم تأثير بر فقه دارد و به تبع آن اصول فقه را ايجاب ميكند تا شكل بگيرد و هم در يافتن جواب مسائل اصول فقه خود مستقيما به ما كمك ميكند.
وي در ادامه سخنانش دسته ديگري از علوم را كه متأثر از قرآن كريم هستند مطرح كرد و افزود: اين دسته از علوم، علوم استنباط شده از قرآن كريم هستند؛ مانند طب، نجوم، هوا ـ فضا، زمينشناسي و ... . قرآن كريم در رابطه با اين علوم صاحب ديدگاه است و حرف براي گفتن دارد. چه در مورد پيدايش اين علوم، چه در مورد نحوه اداره و حتي در مورد نوع حركت و نظام و سرانجام اينها هم سخن دارد.
مدير سابق مدرسه آيتالله مجتهدي خاطرنشان كرد: البته من نظر افرادي مانند سيوطي كه اين علوم را استنباط شده از قرآن ميدانند، نميپذيرم؛ زيرا پيش از قرآن كريم اين علوم بين ديگر انسانها رايج بوده و وجود داشته است، اما اينكه قرآن كريم در اينباره ساكت نيست و صاحب ديدگاه و نظر است حرفي قابل قبول و مورد پذيرش است و به نوعي بر اين علوم تأثير ميگذارد. اين هم نوعي ديگر از تأثير قرآن كريم بر علوم است. البته در اينجا ما ديگر بحث طب قرآني و اسلامي و نجوم قرآني و اسلامي نميكنيم؛ زيرا شأن قرآن كريم و اسلام را كه كتاب و مكتب هدايت است از اين بالاتر ميدانيم كه به مسائل مادي هم پرداخته باشد، ولي حقيقت اين است كه مقدار قابل توجهي از آيات قرآن مربوط به آيات آفاقي است و در اين موارد هم علوم ميتوانند متأثر از قرآن كريم باشند و بيتوجه به اين كتاب عظيمالشأن نباشند.
شاهرودي تصريح كرد: به هر حال اسلام سرشار از علوم و حوزههاي علمي ياد شده است و ائمه(ع) هم از اين مسئله غافل نبودند و اين جاي كار زيادي دارد كه ببينيم قرآن كريم در اين حوزهها چه نظر و ديدگاهي دارد و به تبع ممكن است تعارضاتي بين يافتههاي علوم روز و ديدگاههاي قرآني وجود داشته باشد كه خود جاي بحث و گفتوگو دارد.
مصحح كتاب «النبراس في اسرارالاساس» در بخش پاياني سخنانش به دسته ديگري از اين علوم متأثر از قرآن كريم اشاره كرد و گفت: دسته ديگري از علوم كه متأثر از قرآن كريم هستند و كمتر كسي به آن توجه دارد، علم حديث است. علم حديث در بخش فقهالحديث به نوعي متأثر از قرآن كريم است. به اين معنا كه ما دانشهايي داريم كه چون از زبان معتقدين به قرآن كريم تراوش كرده است، پس اين دانشها بايد مطابق با قرآن كريم باشد و اگر ما بخواهيم برداشت خود را از اين دانشها تأييد كنيم، بايد انطباقش با قرآن كريم را كشف كنيم؛ يعني دانشهايي كه براي تأييد خود نيازمند مطابقت با قرآن كريم هستند.
وي در ادامه افزود: ما در فقهالحديث داريم كه اولين قدمي كه محدث در فهم حديث بايد طي كند، همانا عرضه حديث به قرآن كريم است. اينجا به اين مطلب ميرسيم كه فقهالحديث اين احاديث چگونه متأثر از قرآن كريم است، به اين معنا كه اگر مطابق با قرآن كريم نباشند، آن دلالت و مفهوم براي ما ارزش ندارد، اگر احتمال ديگري در آن روايت نباشد. به هر روي اين هم نوعي ديگر از تأثيرپذيري علوم از قرآن كريم است.
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]