واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: گفتگو با نخبگان
دكتر صادق زيبا كلامآقاي دكتر! شما نزاع ميان دانشگاه هاي دولتي و دانشگاه آزاد اسلامي را - البته اگر وجود دارد - تا چه حد برخاسته و مطابق با منازعات علمي مي دانيد؟اين نزاع اصلا علمي نيست بلكه سياسي و اقتصادي و برخاسته از رقابت ها و حسادت ها است. علمي نيست چرا كه حدود 60 تا 70 درصد استادان دانشگاه آزاد اسلامي را استادان دانشگاه هاي دولتي تشكيل مي دهند. با توجه به وجود نيروهاي گريز از مركز در مناطق مرزي كشور و مشكلات عديده ي قوميت ها در عرصه هاي مختلف سياسي، امنيتي، اجتماعي، فرهنگي و...، نقش دانشگاه آزاد اسلامي را در كاهش اصطكاك حكومت با مشكلات و معضلات برخاسته از مسئله قوميت ها چه طور ارزيابي مي كنيد؟من فكر ميكنم از باب بحث قوميت ها، دانشگاه آزاد اسلامي نقش بسيار مثبتي ايفا كرده است. من تجربه ي شخصي خود را براي شما بازگو مي كنم. شما مي دانيد كه در اوايل انقلاب و در زمان دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان، بنده نماينده ي دولت موقت در امور مربوط به منطقه ي كردستان شدم، البته نه فقط استان كردستان بلكه كليه ي مناطق كردنشين در حوزه ي ماموريت من قرار داشتند. اين ماموريت بعد از جنگ معروف "نقده" در فروردين ماه 1358 بين كردها و ترك ها، به من محول شد. بنده با يك هيئت رسمي به مهاباد رفتم و با اينكه براي تهيه ي يك گزارش اوليه جهت تقديم به هيئت دولت و شوراي انقلاب به آنجا اعزام شده بودم، ولي حدود هشت ماه در آنجا ماندگار شدم و به تدريج يك سمت دولتي هم برايم تعريف شد. بعد هم توسط گروه "كومله" ربوده شدم و "حزب دموكرات" نجاتم داد و بعد به تهران آمدم.البته بعد از آن تجربه ي اوليه، فقط يك بار آن هم چند ماه پس از آن قضايا، يعني در دوران انتخابات رياست جمهوري، به همراه مرحوم اشراقي، داماد مرحوم امام، كه نماينده ي امام محسوب مي شد، به كردستان سفر كردم تا اوضاع را از نزديك مشاهده كنم و گزارش بدهم كه مسئله ي كردستان به كجا رسيده است. من ايشان را زياد نمي شناختم ولي همراه ايشان به كردستان رفتم. اين داستان متعلق به زمستان 58 است. اما پس از مدتي متوجه شدم كه آقاي اشراقي اطلاعاتي راجع به كردستان ندارند و چيز زيادي درباره ي آن منطقه نمي دانند. بنابراين احساس كردم كه همراهي با ايشان در حكم اتلاف وقت است و به همين دليل به تهران برگشتم.من ديگر پس از سال 1358 به مهاباد كه قلب كردستان است و مناطق كردنشين نرفتم تا اينكه در سال 1375، يعني در حقيقت بعد از حدود 16 سال، دوباره به آن منطقه سفر كردم. البته اين بار با خانواده ام به قصد مسافرت به مناطق غربي ايران به آن منطقه رفته بودم و در طول سفر ترجيح دادم كه به مهاباد هم سري بزنم. وقتي به آذربايجان غربي رسيدم، به ياد 16 سال پيش و بعضي از دوستان آن زمان، افتادم. يكي از آن دوستان مهابادي، فردي به نام رحمان فاضلي - يا به قول بچه هاي حزب دموكرات كردستان، كاك رحمان - بود كه در آن سال ها بسيار فعال بود. ايشان كرد بود و به حزب دموكرات هم تمايل داشت ولي فردي بسيار متدين و شخصيتي فرهنگي بود. آقاي فاضلي در آن زمان كفيل فرمانداري مهاباد بود.من چون در آن زمان با ايشان انس و الفت و دوستي پيدا كرده بودم، وقتي دوباره پس از 16 سال به مهاباد رفتم، خيلي سعي كردم او را پيدا كنم و در نهايت هم متوجه شدم كه ايشان معاون اداري و مالي ياقائم مقام دانشگاه آزاد اسلامي مهاباد است. مي دانيد كه كردها خيلي مهمان نوازند و كاك رحمان هم با من خيلي گرم برخورد كرد. خلاصه ما به منزل اين دوست قديمي رفتيم و من در آنجا از او پرسيدم: شما چه طور در دانشگاه آزاد اسلامي فعاليت مي كنيد؟ ايشان هم اندكي در اين باب توضيح داد و مرا به بازديد از دانشگاه آزاد اسلامي واحد مهاباد دعوت كرد. وقتي به آنجا رفتم، متوجه شدم كه دانشگاه آزاد اسلامي واحد مهاباد، بسيار بزرگ است; يعني شايد بتوان گفت بزرگترين سازمان شهر- حتي در ميان ارگان هاي دولتي - مهاباد است. به هر حال حدود شش تا هفت هزار دانشجو در آنجا مشغول تحصيل بودند. به علاوه، اين هم خيلي جالب بود كه رئيس دانشگاه، قائم مقام، معاونت آموزشي، معاونت پژوهشي، مدير كل، رئيس كتابخانه و...، همگي كرد و عمدتا هم اهل مهاباد و اروميه بودند. من به شوخي به دوستم، آقاي رحمان فاضلي، گفتم كه اصلا احتياجي نبود كه شما بجنگيد و مبارزه كنيد; چرا كه ظاهرا دانشگاه آزاد اسلامي براي شما خودمختاري آورده است! فكر نمي كنم هيچ نهاد دولتي اي باشد كه تمام مسئولينش كرد باشند. ايشان هم در جواب من به خنده گفتند: البته چند مسئول ترك هم در ميان ما هستند!اين حقيقتا خيلي جالب بود كه دانشگاه آزاد اسلامي بدون اينكه اصلا طرح و برنامه اي در اين زمينه وجود داشته باشد و بدون هيچ فكر از پيش طراحي شده اي، به التيام زخم هاي ناسيوناليستي كردها بسيار كمك كرده بود. اين امر بسيار ارزشمند است. بسياري از دانشجويان، اهل مهاباد و اطراف آن بودند. خيلي از آنها با لباس كردي و خيلي ها هم با لباس غيركردي به دانشگاه مي آمدند. اصلا آدم احساس مي كرد كه شايد اگر مسئولان دانشگاه آزاد اسلامي اصرار مي كردند كه چون اينجا منطقه ي مهاباد است به دليل مسايل امنيتي بايد تمامي دانشجويان، اساتيد و مسئولان دانشگاه غيربومي باشند، باز هم مشكل خاصي پيش نمي آمد. ولي اين اتفاق رخ نداده بود و دليلي هم نداشت كه چنين برخوردي صورت گيرد. روال كار در آنجا همانند روال كار در واحدهاي تبريز، اصفهان و تهران بود يعني مسئولان آن واحد عزل و نصب مي شدند، اما بر اساس نظر مسئولان ارشد دانشگاه آزاد اسلامي و نه به دلايل امنيتي.من در آنجا احساس كردم كه بانك ملي و بانك صادرات هم مي توانند بدين شكل اداره شوند. خيلي از سازمان ها و نهادهاي ديگر هم مي توانند اينگونه عمل نموده و به افرادي كه بومي همان منطقه هستند، مسئوليت اعطا كنند.باور كنيد آنقدر كه اينها نسبت به دانشگاه آزاد اسلامي غيرت و حميت داشتند، به مقولاتي نظير خودمختاري و خلق كرد و... اهميتي نمي دادند. عرق دانشگاه آزاد اسلامي و خدمت به دانشگاه مهمترين دغدغه ي آنان بود. جالب آنكه تمام هوش و گوش و هم و غم مسئولان دانشگاه آزاد اسلامي واحد مهاباد، معطوف به پروژه هاي بعدي دانشگاه بود; پروژه هايي نظير توسعه ي دانشگاه، احداث خوابگاه دختران، احداث خوابگاه پسران و... من به شوخي به آقاي فاضلي گفتم كه اي كاش ما در سال 1358 دانشگاه آزاد اسلامي را به مهاباد آورده بوديم; چرا كه در اين صورت ديگر آن همه مسائل و مشكلات هم ب هوجود نمي آمد.مقصود من اين است كه دانشگاه آزاد اسلامي از اين بابت هم نقش بسيار مثبتي داشته است. اين طبيعي است كه شما سعي كنيد نيروهاي محلي را استخدام كنيد. چه اشكالي دارد كه مثلا يك فوق ليسانس كرد بيايد و در دانشگاه سقز كار كند. به هر حال، به نظر من توسعه اي كه دانشگاه آزاد اسلامي در ابعاد اقتصادي، امنيتي، اجتماعي، فرهنگي و... به ارمغان آورده، به جامعه ي ما بسيار كمك كرده است. من نمي خواهم حرف احمقانه بزنم و بگويم كه دانشگاه آزاد اسلامي، مسئله ي قوميت ها را در ايران حل كرده و يا خواهد كرد. اصلا اينطور نيست. ولي مي خواهم بگويم كه مديريت دانشگاه آزاد اسلامي مي تواند الگويي براي نهادهاي دولتي ما باشد كه تلاش كنند از نيروهاي محلي بيشتر استفاده كنند; چون من عملا مي ديدم كه وفاداري مسئولان كرد دانشگاه آزاد اسلامي به سازمان متبوعشان، بسيار بيشتر از سايرين بود. فقط دانشگاه آزاد اسلامي و پيشبرد برنامه هاي آن، براي آنها مهم بود. من از اين بابت دستاوردهاي دانشگاه آزاد اسلامي را قطعا مثبت مي دانم.
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]