واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: خواص و گفتمان پيشرفت و عدالت
محمدمهدى انصاري
گفتمان دهه چهارم انقلاباسلامى «پيشرفت و عدالت توامان» عنوان شده بدين معنى كه نظام اسلامى در تلاش است تا به نقطهاى مقبول و مطلوب از پيشرفت و توسعه يافتگى مبتنى بر اصول عدالت اسلامى دست يابد. در اين راه لازم است مباحث عميق و كاربردى از سوى صاحبنظران و اهل فكر در حوزههاى سياست، اقتصاد و فرهنگ صورت پذيرد اما نكتهاى كه در اين نوشتار بدان تاكيد مىشود به اين موضوع مىپردازد كه اين گفتمان بايستى در دو سطح «عوام» و «خواص» و به نحوى جامع مورد بررسى و ارزيابى قرار گيرد. مقصود از عوام، «عموم لايههاى اجتماعى و تودههاى مردم» و منظور از خواص «نخبگان و سرآمدان جامعه» است كه به نحوى بر عامه مردم تاثير گذار هستند
به اين مثال توجه كنيد: طفلى را در نظر آوريد كه از بدو تولد، والدين او در تلاشند تا در روند رشد جسمى و روزمرگى كودك، نيازها و خواستههاى كودكانه او را برآورده كنند؛ لباس، غذا، بستني، دوچرخه و چيزهايى از اين قبيل برايش فراهم آورند و لابد كودك هم بسيار را ضى و خشنود از اين وضعيت كه همه چيز برايش مهياست!! اما آيا از يك نگاه كلان و آيندهنگرانه، والدين او مىتوانند از تربيت و آينده فرزند خويش غفلت ورزند؟! بديهى است كه آنها براساس تمايلات آرزوها و تصورات خود، آيندهاى براى او تصوير مىكنند و تربيت و هدايت شخصيتى و فكرى فرزند را عهدهدار مىشوند و قطعا اين مقوله دوم برايشان بسيار با اهميتتر از خواستههاى روزانه كودكشان است.
در بررسى گفتمان پيشرفت همراه با عدالت نيز از يك منظر كلان بايد دو سطح بحث در نظر گرفته شود: يكى اينكه دولت و كارگزاران نظام در تلاشند از لحاظ مديريتى و اداره شئون مختلف جامعه به نقطهاى برسيم كه ملزومات معيشتى مردم به همراه رفاه و ... و در يك جامعه پيشرفته و توسعه يافته فراهم آيد و اين براى مردم و لايههاى اجتماعى نيز بسيار مطلوب است كه مايحتاج زندگى به وفور و با تنوع يافت شود و همه از حداقلهاى زندگى مرفه و شاد برخوردار باشند و بخورند و بياشامند و بگردند و بپوشند و ... اما آيا اين همه آن چيزى است كه به دنبالش بوده و هستيم؟! آيا مطلوب و «نقطه كمال انقلاباسلامي» واقعا اين بوده كه تنها از لحاظ شاخصهاى اقتصادى و رفاهى به كارآمدى و كارايى دست يابد؟
سطح دوم بحث مربوط به خواص و نخبگان جامعه است كه به واسطه قدرت سياسى و اجتماعي، تخصص، وجاهت سنتى و منزلت اجتماعي، گروه مرجع بودن و يا هر دليل ديگر بر اقشار و لايههاى اجتماعى «تاثيرگذار» هستند. در اين سطح بحث از توامان سازى پيشرفت و عدالت در جامعه اسلامي، مباحث بسيار فراتر از اين حرفهاست. خواص جامعه بايد در قالب يك «اجماع فكرى و ذهني» ايجاد شده، اهداف و غايات نظام جمهورى اسلامى را بازخوانى كنند كه دنبال چه بوده است؟ در يك كلام، انقلاباسلامي، نقطه اوج و كارآمدى خود رادر «تعالى و تكامل فرد و جامعه در چارچوب آموزههاى شريعت اسلام» ترسيم نموده و پيشرفت و توسعه يافتگى مادى را بهعنوان يك فرد بر اصل عام عدالت و معنويت مومنين خواهان است. براين اساس خواص وظيفه دارند زمينه «تربيت» و «هدايت هدفمند» نسلهاى آينده و حال را فراهم كنند، با «مهندسى فرهنگي» به حفظ اصول و ارزشهاى ملى و دينى همت بگمارند و با «مديريت مطالبات اجتماعى و انساني» شهروندان، از تبديل شدن شاخصهاى پيشرفت و توسعه يافتگى به آفتهاى عدالت محورى و توسعه يافتگى جلوگيرى به عمل آورند. يعنى مثلا مبادا در يك جامعه پيشرفته كه «رفاه» شهروندان امرى مقبول و مطلوب است به رفاه زدگى و رفاه پرستى تبديل شود و «توليد ثروت» كه يك ارزش در رشد اقتصادى است به ثروت اندوزى و ثروت پرستى مبدل گردد. اين مديريت و هدايت گرى در پى اين است كه مبادا با خصوصى سازى و توسعه يافتگى بدون برنامه، نه تنها به عدالت گسترى نرسيم بلكه شكافهاى طبقاتى عميقتر شوند ومظاهر فساد و فقر و تبعيض هر روز آشكارتر شوند و اينها همه بايد به همت خواص و مديران و نخبگان جامعه راهبرى شوند.
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]