واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مددكاري نيازمند امداد
رفاهو خدمات- محمد معدلت:
دكتر محمد زاهدي اصل، رئيس انجمن مددكاري اجتماعي ايران و عضو هيات علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي معتقد است در حال حاضر فضاي مناسبي براي حضور پررنگتر مددكاران اجتماعي در كشور وجود دارد.
او كه دبير علمي كنگره 50 سال مددكاري اجتماعي كه تيرماه سال جاري برگزار ميشود نيز هست با انتقاد از شرايط انفعالي جامعه مددكاري كشور، تأكيد ميكند كه لازم است فرهنگسازي بيشتري براي ارتباط بيشتر مردم و نهادها با مددكاران اجتماعي صورت گيرد.
* آقاي دكتر! دستاوردهاي 50 سال مددكاري در ايران از ديدگاه شما چه بوده است؟
قبل از انقلاب با نفوذي كه بنيانگذار مددكاري اجتماعي در رژيم گذشته داشته و فرصتهايي كه ايجاد ميكرده، توانست در برخي زمينههاي اجرايي و عملي اقدامات گستردهاي در اين حوزه انجام دهد كه به عنوان مثال ميتوان به ايجاد 2 سازمان وابسته به دانشگاه خدمات اجتماعي اشاره كرد؛ يكي سازمان ملي رفاه خانواده و يكي هم انجمن بهداشت و تنظيم خانواده كه اولي بيشتر و دومي كمتر در راستاي گسترش مددكاري و ايجاد زمينه كار عملي براي مددكاران نقش بهسزايي داشتهاند.
وقتي سازمان ملي رفاه خانواده قبل از انقلاب به وجود آمد- با توجه به تعدادي از مراكز رفاه خانواده كه در شهرهاي مختلف وجود داشت- محل مناسبي براي كارورزي دانشجويان بود كه بعداً اين سازمان با سازمان بهزيستي ادغام شد و جزو مجموعه بهزيستي قرار گرفت.
بنابراين بخشي از سازمان بهزيستي فعلي متعلق به دانشگاه خدمات اجتماعي سابق است و بر همين اساس هم مددكاران خود را جزو سازمان بهزيستي ميدانند. بعد از انقلاب فراز و نشيبهاي مختلفي در اين زمينه بوده است و ادغامهايي انجام شد كه از جمله اين ادغامها ميتوان به ادغام مدرسه مددكاري و دانشگاه خدمات اجتماعي با دانشگاه علامه طباطبايي اشاره كرد كه در حال حاضر اين دانشگاه متولي اصلي مددكاري كشور است. بعد از آن، دانشگاههاي ديگر نيز در اين رشته دانشجو گرفتند. همه اين اتفاقات و تشكيل نهادهاي آموزشي جديد در حوزه مددكاري موجب شده است تعداد فارغالتحصيلان اين رشته نسبت به قبل از انقلاب به طور قابل ملاحظهاي افزايش يابد.
از طرف ديگر، فضاهاي جديدي ايجاد شده و برخي محدوديتهايي نيز شكل گرفته است. به عنوان مثال ما در حال حاضر در روستاها زياد كار مددكاري نداريم، در حالي كه قبل از انقلاب در بحث توسعه روستايي بخشهاي مددكاري قوي داشتيم، به طوري كه دانشجويان مددكاري به عنوان كارورزي به روستاها ميرفتند و هر سال تعدادي از دهداران و كساني كه در تعاونيهاي روستايي كار ميكردند، به عنوان بورسيه مددكاري در دانشگاهها جذب شده و بعد هم به عنوان كارشناس، در فضاي خود كار ميكردند. اين كار بعد از انقلاب محدود شد و طي3 -2 سال اخير كاملاً فعاليت آن متوقف شده است كه البته مجدداً قصد داريم آن فضا را ايجاد كنيم.
در مقابل، موضوعات جديدي در حوزه مددكاري در سالهاي بعد از انقلاب ايجاد شد، مثلاً حضور مددكاران اجتماعي در كلانتريها بحث جديدي است كه بسيار اثرگذار بوده است.
علاوهبر اين در شوراهاي حل اختلاف جايگاه مناسبي ميتواند براي مددكاري وجود داشته باشد و همچنين در شهرداري. الان در مسائل اجتماعي، آسيبهاي اجتماعي و مسائل شهري، مددكاري وارد شده است. اين فضاها جاي كار بيشتري براي مددكاري ايجاد ميكند؛ مثلاً حضور مددكاران در نهادها و سازمان ها و تعامل آنها با سازمان زندان ها. در حال حاضر، در سازمان زندانها خوشبختانه فضاي بهتري براي كار مددكاران بهخصوص در بحث مراقبت بعد از خروج زندانيان و بحث بازپروري در خصوص جوانان و نوجوانان بزهكار در كانون اصلاح و تربيت ايجاد شده است.
* بهطور كلي در دنياي امروز مددكاري تنها با آسيبهاي اجتماعي و فقرا و اينطور مسائل سر و كار ندارد، بلكه همه انسانها به نوعي نياز به مددكاري دارند و اين موضوع به قشر خاصي محدود نميشود. بسياري معتقدند مددكاري در ايران به اندازه قدمت 50 ساله آن رشد نكرده است. نظر شما چيست؟
در اين خصوص با نظر شما موافق هستم. من هم معتقدم مددكاري در اين 50 سال بسيار بيشتر ميتوانست رشد كند. وقتي نگاه ميكنيم مددكاري هنگامي ايجاد شد كه بسياري از رشتهها وجود نداشت، توقع داريم رشد بيشتري نيز نسبت به ساير رشتهها داشته باشد در حالي كه اينگونه نيست. قبل از انقلاب رشدي در مددكاري نداشتيم. تعبيرم اين است كه در زمان پيروزي انقلاب كه مددكاري در كشور 20 ساله بود، ما بايد حداقل 20 دكتراي مددكاري در كشور ميداشتيم كه اگر اين گونه بود وضعيت ما خيلي متفاوت ميشد، در حالي كه فرصتي براي فارغالتحصيلان آن زمان براي ادامه تحصيل در مقطع دكترا ايجاد نشد.
اين به نظر من بزرگترين ضربه را به مددكاري اجتماعي در ايران زد. بعد از انقلاب هم به دليل شرايط جنگي، فرصت زيادي ايجاد نشد. بسياري از افرادي كه براي ادامه تحصيل بورسيه شدند و قرار بر بازگشت آنها بود، برنگشتند. آنهايي هم كه برگشتند، جذب دانشگاههاي ذيربط نشدند. در داخل هم چون مددكاري دوره دكترا نداشت، برخي دوستان در رشتههاي ديگر مثل جامعهشناسي ادامه تحصيل داده و دكترا گرفتند.
* در مقايسه با ساير كشورها وضعيت مددكاري در ايران چگونه است؟
ما در اين زمينه وضعيتي متوسط داريم، از برخي كشورها جلوتريم، با برخي برابر هستيم و از برخي عقبيم. اگر با انگلستان مقايسه شويم خيلي عقب هستيم. آنجا آنقدر مددكاري اجتماعي تخصصي شده است كه براي انجام هر كاري، نوع تخصصي مددكاري وجود دارد. ما در مقايسه با همسايگان وضعيت مناسبي داريم. با تركيه تقريباً همطراز هستيم. پاكستان تا چند سال اخير دكتراي مددكاري نداشت و اخيراً در اين سطح دانشجو جذب ميكند. بايد اذعان كنم وضعيت مددكاري در ايران براي خودمان قابل قبول نيست و به هيچ وجه راضي نيستيم. بايد مددكاري اجتماعي در مقاطع مختلف تحصيلي، گرايشهاي مختلف داشته باشد. ما در مقطع كارشناسي اين مسئله را اصلاح كرديم و طرح آن را به وزارت علوم هم فرستاده شده است ولي هنوز تصويب و ابلاغ نشده است. ما بايد براي كارشناسيارشد هم بازنگري كرده و زيرشاخههاي مختلف را مطابق با نياز روز طراحي كنيم.
* به نظر شما عمده مشكل مددكاري در ايران چيست؟ برخي معتقدند حتي تعدادي از اساتيد دانشگاه در اين رشته نيز با مددكاري عملي اجرايي آشنايي ندارند.
ما حتي 10 دكتراي مددكاري كه بتوانند آموزش مددكاري در كشور را برعهده بگيرند، نداريم و دورههاي دكتراي مددكاري در دانشگاه علامه طباطبايي نيز راه نيفتاده است. از آن طرف، افراد معدودي كه در اين زمينه دكترا دارند و صاحبنظر هستند، كارشان و تواناييشان محدود است. شما تصور كنيد اگر 30 نفر هيات علمي مددكاري داشته باشيم با مدرك دكتري، آنها ميتوانند تاليف و ترجمه كنند. بحث ديگر اين است كه داشتن دكتري يك طرف مسئله است و توانايي انجام تاليف و ترجمه مناسب، طرف ديگر. ممكن است فردي دكتراي مددكاري بگيرد ولي توانايي تاليف و تحقيق نداشته باشد كه اين موضوع از عمده مشكلات و محدوديت منابع در مددكاري است.
ما به منابع مكتوب تأليفي متناسب با كشور و همچنين آثار ترجمهاي نياز داريم. ضمن اينكه قبول داريم مددكاري بينرشتهاي است و از جامعهشناسي و روانشناسي بهره ميگيرد، اما خودش هم حرفهاي خاص خودش را دارد و بايد در اين زمينه تأليف داشته باشيم.
* نقش مددكاري در كنترل آسيبهاي اجتماعي چيست؟
يكي از حوزههايي كه مددكار اجتماعي ميتواند تاثيرگذار باشد، حوزه آسيبهاي اجتماعي است. حوزه آسيبهاي اجتماعي و انواع آن از زمينههاي كاري مهم مددكار است؛ از اعتياد و تكدي گرفته تا فرار از منزل، فحشا و... . مددكار اجتماعي در بعد پيشگيري براساس ايدههايي كه در مددكاري مطرح شده ميكند. همه بررسيها هم نشان ميدهد بخش بالايي از آسيبهاي اجتماعي ريشه در نابساماني اجتماعي دارد. نميخواهم نقش عوامل ديگر را كمرنگ كنم. اما در اين مجموعه عوامل، نقش خانواده بسيار مهم است. اساس كار مددكاري كار با خانواده است. مددكار اجتماعي از همان ابتدا ميتواند اثرگذار باشد. به عبارت ديگر در شكلگيري خانواده، انتخاب مناسب و توجه به معيارهاي همسرگزيني، مددكار ميتواند نقش بهسزايي داشته باشد. مددكاراناجتماعي ميتوانند با بررسي نيازهاي مهم زندگي مشترك افراد، به دولت براي تأمين آنها كمك زيادي كنند و استحكام موردنظر اتفاق بيفتد. وقتي خانواده استحكام داشته باشد اعضاي آن خانواده هم استحكام زيادي دارند و اين بهترين پيشگيري از طرف مددكار است.
من در تحقيقي كه در زندانهاي اوين و قصر داشتم، روشن شد نيمي از زندانيان به اين مكانها برميگشتند و سابقهدار بودند. اين نشان ميدهد شرايط بزه و تخلف در جامعه وجود دارد. وقتي برچسب زنداني بودن به پيشاني آدمها ميخورد، شرايط سختي در جامعه خواهد داشت، نه كار به آنها ميدهند و راهي ندارند بهجز خلاف مجدد. ما بايد با اصلاح قوانين و مقررات و برنامههاي مراقبت، با تبليغات درست و فرهنگسازي از سوي صدا و سيما تلقي مردم را از يك فرد زنداني درست كنيم.
تاريخ درج: 16 تير 1387 ساعت 11:38 تاريخ تاييد: 16 تير 1387 ساعت 11:58 تاريخ به روز رساني: 16 تير 1387 ساعت 11:55
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]