واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: هزار توي سلطه
جام جم آنلاين: جنگ جهاني اول در كنار پيامدهاي متعددي كه داشت پايان حيات امپراتوري عثماني را نيز رقم زد. با متلاشي شدن اين امپراتوري، عراق كنوني كه جزيي از آن بود سال 1920 ميلادي به تصرف و اشغال نيروهاي بريتانيا درآمد. در آن زمان عراق از 3 بخش يا ايالت تشكيل شده بود. موصل در شمال، بغداد در مركز و بصره در جنوب.
بريتانيا در سال 1930 ميلادي در برابر امضاي پيماني با عراق پذيرفت كه استقلال اين كشور را به رسميت بشناسد. وعدهاي كه گرچه به لحاظ ساختار ظاهري تحقق يافت ولي در عمل براي دهههاي متمادي عراق تحت نفوذ و سيطره بريتانيا قرار گرفت.
براساس اين پيمان، بريتانيا 2 پايگاه بزرگ نظاميخود را در عراق حفظ كرد و بهرغم وجود دولت محلي، به عنوان يك قدرت صاحب نفوذ در اين كشور باقي ماند. اين وضعيت در تمام دوران حكومت دست نشانده انگليس بر عراق ادامه داشت تا اينكه در ژوييه سال 1958 ميلادي ژنرال عبدالكريم قاسم در كودتايي قدرت را در عراق به دست گرفت.
امضاي پيمان مذكور و اتخاذ تدابير ديگر از سوي لندن موجب شده بود كه خاندان سلطنتي ملكفيصل به عنوان يك حكومت كاملا دست نشانده در عراق عمل كند و در واقع نيروهاي بريتانيا براساس اين پيمان هيچگاه از عراق خارج نشدند و اين كشور همانند يك مستعمره انگليس باقي ماند.
وجود پايگاههاي نظاميبريتانيا در عراق موجب شد كه نيروهاي انگليسي در سال 1941 ميلادي بار ديگر عراق را به اشغال كامل خود درآورند. دولت انگليس در آن زمان از بيم اينكه دولت رشيد عليالگيلاني حاكم در بغداد تحت تاثير گرايشات سياسي خود به آلمان نازي، جريان نفت به كشورهاي غربي را قطع كند، عراق را به تصرف در آورد.
اينك به نظر ميرسد كه آمريكا نيز با گذشت نزديك به يك قرن از تحميل پيمان بريتانيا به بغداد، قصد دارد معاهده جديدي را با همان انگيزه و البته در قالبهاي جديد به عراق تحميل كند.
كاخ سفيد در ابتكار اخير خود مايل نيست از كلمه «پيمان» استفاده كند زيرا نميخواهد براي تصويب آن به سنا مراجعه كند بلكه ترجيح ميدهد با مطرح كردن عنوان «قرارداد» اين مساله را در اختيار خود داشته باشد.
تفاوت ديگر قرارداد كنوني با پيمان تحميلي بريتانيا به بغداد در سال 1920 ميلادي اينكه واشنگتن حاضر نيست به حفظ فقط 2 پايگاه نظاميدر عراق بسنده كند، بلكه اين بار اهداف وسيع و گستردهتري را دنبال ميكند.
واشنگتن با امضاي اين قرارداد عمدتا اهداف زير را مد نظر دارد:
- احداث و حفظ 58 پايگاه نظامي در عراق كه 5 پايگاه از اين تعداد امكانات و تجهيزاتي در حد يك شهر را دارند.
براي مثال پايگاه هوايي «بلد» در شمال بغداد ترافيك هوايي نظير يك فرودگاه شيكاگو را دارد. اين پايگاه در60 مايلي شمال بغداد و در مساحتي برابر با16 مايل مربع احداث شده و ميتواند 40 هزار نيروي نظامي را در خود جاي دهد.
توجه به اين نكته نيز حائز اهميت است كه انديشه احداث پايگاههاي بزرگ نظاميآمريكا در عراق فقط نتيجه مفاد قرارداد اخير نيست، بلكه اين هدف از روزهاي اوليه اشغال عراق از سوي واشنگتن دنبال شده است.
بيستم آوريل2003 ميلادي نيويورك تايمز در صفحه اول خود مطلبي با اين عنوان چاپ كرد: «پنتاگون خواستار دسترسي سريع و درازمدت به پايگاههاي عراق است».
- براساس مفاد و الحاقات قرارداد مورد نظر كاخ سفيد، آمريكا ميخواهد كنترل آسمان عراق را تا سقف 30 هزار پاي در اختيار داشته باشد . به اين ترتيب آمريكا ميتواند بدون اطلاع دولت عراق هر تعداد نيرو ميخواهد به اين كشور وارد و يا از آن خارج كند.
- نيروهاي آمريكايي ميتوانند در هر زمان و مكاني در عراق اقدام به عمليات نظامي كنند.
- نيروهاي آمريكايي ميتوانند هر مظنوني را بدون اطلاع عراق دستگير كنند.
- براساس اين قرارداد، شهروندان آمريكايي در برابر دستگاه قضايي عراق مصونيت دارند.
- وزارت دفاع، كشور و دستگاه اطلاعاتي عراق تحت نظارت و كنترل مستقيم آمريكا قرار ميگيرد.
- آمريكا ميتواند بر خريد و فروش تسليحات در عراق نظارت داشته باشد.
قبول نتايج اين قرارداد به معناي آن است كه دولت عراق به سطحي كمتر از يك دولت دست نشانده محلي تبديل ميشود. با نگاهي اجمالي به ساختار حكومتي آمريكا براحتي ميتوان دريافت كه ايالتهاي اين كشور حوزه اختياراتي به مراتب بيش از آنچه در قرارداد تحميلي به عراق در نظر گرفته شده دارند. از همين روي نوري المالكي نخست وزير عراق اخيرا در اظهاراتي تاكيد داشت كه گفتگوها براي امضاي اين قرارداد به بنبست رسيده است.
وي گفت: آمريكا تقاضاهاي عراق را نميپذيرد و تقاضاي آمريكا نيز مورد قبول عراق نيست در نتيجه ما به بن بست رسيدهايم.
گرچه معدودي مقامات عراقي از امضاي اين قرارداد جانبداري ميكنند ولي روشن است كه اين قرارداد مورد قبول اكثريت جامعه عراق و شخصيتهاي مذهبي و سياسي اين كشور نيست و به فرض امضا نيز در عمل با مشكلات جدي مواجه خواهد شد.
آمريكا براي حضور خود در عراق تاكنون بهاي بسيار گزافي پرداخته است و تداوم اين حضور قطعا براي مقامات كاخ سفيد خسارات زيادي به همراه خواهد داشت.
اشغال عراق پرهزينهترين جنگ براي واشنگتن پس از جنگ جهاني دوم محسوب ميشود. آمار بيانگر آن است كه جنگ عراق براي آمريكا ماهانه 12 ميليارد دلار هزينه دارد و اگر هزينه جنگ افغانستان را نيز به آن بيفزاييم مبلغي بالغ بر 16 ميليارد دلار در ماه بر بودجه آمريكا سنگيني ميكند.
«جوزف استگليتز»(JOSEPH STIGLITZ) اقتصاددان برنده جايزه نوبل در كتاب جديد خود تحت عنوان «جنگ 3 تريليون دلاري» (1) مدعي است كه اشغال عراق و افغانستان تا سال 2017 ميلادي در حدود 3 تريليون دلار براي آمريكا هزينه به همراه خواهد داشت.
اين در حالي است كه آمار كنوني نشان ميدهد اشغال عراق تا سال 2007 ميلادي نزديك به 700 ميليارد دلار براي آمريكا هزينه داشته است.
«استگليتز» همچنين مدعي است چنانچه تمامي هزينههاي اجتماعي، اقتصادي و پزشكي جنگ را در نظر بگيريم، اشغال عراق و افغانستان براي آمريكا تا سال 2017 نزديك به 5 تريليون دلار هزينه خواهد داشت.
نگاه آماري آن هم به لحاظ اقتصادي بخوبي بيانگر آن است كه اشغال عراق براي آمريكا هزينههاي سرسامآوري به همراه داشته و دارد، ولي توجه به اين نكته حائز اهميت است كه واشنگتن از حضور در عراق اهدافي به مراتب گستردهتر از انگيزههاي اقتصادي را دنبال ميكند.
كاخ سفيد تلاش ميكند كه با حضور بلندمدت در خاورميانه بر يكي از گلوگاههاي راهبردي جهان خيمه بزند ضمن اينكه با استقرار در عراق ميتواند ذخاير عظيم نفت اين كشور را نيز در اختيار داشته باشد و از اين طريق خسارات اقتصادي خود را نيز جبران كند.
از ديدگاه كارشناسان، ذخاير نفتي عراق 300 ميليارد بشكه برآورد شده كه ثروت بسيار عظيمي محسوب ميشود و اين در حالي است كه گفته ميشود شركت نفت عراق در شرايط كنوني فقط كنترل 17 ميدان نفتي از مجموع80 ميدان را در دست دارد.
به تعبيري ميتوان مدعي شد كه تداوم حضور نيروهاي آمريكايي در عراق به منزله سرازير شدن بخش اعظمياز منابع مختلف خاورميانه و از جمله عراق به واشنگتن است. منابعي كه فقط شامل نفت نميشود بلكه دامنه وسيعي از اهداف در حوزههاي مختلف را در بر ميگيرد.
واشنگتن تلاش ميكند كه عراق را نه به يك مستعمره بلكه به يك پادگان بزرگ در خاورميانه تبديل كند و از آنجا به طور مستقيم به ژاندارمي منطقه بپردازد. شاهد اين مدعا سخنان مقامات كاخ سفيد و بويژه جورج بوش رئيسجمهور آمريكاست.
بوش چندي پيش در ايالت نيوهمپشاير آمريكا گفت: نيروهاي آمريكايي شايد تا 50 سال ديگر در عراق باقي بمانند .
مك كين نامزد انتخابات رياستجمهوري آمريكا نيز در مقطع زماني ديگري و در واكنش به اين سخنان بوش گفت: شايد هم تا صد سال ديگر در عراق بمانيم.
مك كين هنگاميكه با تعجب خبرنگار سوالكننده مواجه شد، افزود: شايد تا هزار سال ديگر در عراق بمانيم.
اينگونه موضعگيريها بوضوح حكايت از آن دارد كه مقامات كاخ سفيد با هدف اهداي دمكراسي و آزادي به مردم عراق يورش نبردهاند بلكه به اين كشور به عنوان پادگاني براي عمليات گسترده در خاورميانه مينگرند و حاضر نيستند اين دژ را به هيچ قيمتي از دست بدهند .
برهمين اساس ادعاهاي واشنگتن براي خروج از عراق نيز قابل اتكا و اعتنا نيست.
در واقع از نقطه نظر كاخ سفيد، متغيرهاي تعيينكننده براي حضور نيروهاي آمريكايي در عراق عواملي مانند دمكراسي، آزادي و يا آسايش مردم عراق نيست بلكه موقعيت را رهبردي عراق در منطقه و نيز منابع عظيم انرژي و ذخاير اقتصادي بالقوه آن كه ميتواند به مثابه قوه محركه نيروهاي نظامي آمريكا عمل كند از جمله متغيرهاي قابل اعتنا در اين خصوص است. ضمن اينكه واشنگتن با حضور در عراق تلاش ميكند تا قطبهاي سياسي، اقتصادي و نظامي نظير روسيه و چين را نيز از مواضع نزديك تحت نظر داشته باشد.
نكتهاي كه به نظر ميرسد در معادلات و محاسبات كاخ سفيد مغفول مانده و يا جدي گرفته نميشود اينكه جنگ در عراق و افغانستان سالهاست تمام شده است. در عراق جنگ با سقوط صدام پايان يافت و در افغانستان با سقوط طالبان جنگ به اتمام رسيد. از آن پس آنچه كه در اين كشورها رخ داده جنگ نيست بلكه اشغال و مقاومت در برابر اشغال است.
اشغال يك كشور نبرد عليه يك ارتش مخالف نيست بلكه جنگ عليه تمام ملت است، بنابراين معادلات نظاميكلاسيك بر آن حاكم نيست.
انگلستان به مدت 800 سال با دستگيري، زنداني كردن و اعدام صدها هزار ايرلندي نه تنها نتوانست بر آنان غلبه كند بلكه مبارزان ايرلندي را به مخالفان جدي و جاودان خود تبديل كرد و سرانجام شكست را در برابر آنان پذيرفت. اين پديده سرنوشت محتوم تمامي اشغالگران در طول تاريخ بوده و شايد بتوان از آن با تعبير «جبر حاكم براشغالگري» نام برد.
- نظر سنجي كه ماه مه سال 2004ميلادي از سوي نيروهاي اشغالگرد انجام شد نشان داد كه 80درصد مردم معتقدند آمريكا نميتواند ثبات و امنيت را به عراق بازگرداند.
- نظرسنجي محرمانهاي كه ماه اوت سال2005 ميلادي براي وزارت دفاع آمريكا انجام شد نشان داد كمتر از يك درصد مردم عراق معتقدند آمريكا ميتواند عامل ثبات در عراق باشد. اين يافته حكايت از آن دارد كه مردم عراق بالاتفاق معتقدند آمريكا عامل بيثباتي در عراق است.
- نظرسنجي ديگري كه ژانويه 2006 ميلادي از سوي يك موسسه تحقيقاتي (2) انجام شد بيانگر آن بود كه دوسوم مردم عراق معتقدند چنانچه نيروهاي آمريكايي تا تابستان 2006 ميلادي از اين كشور خارج شوند، درگيريها در عراق به پايان خواهد رسيد.
- نظرسنجي ديگري كه در سال 2007 ميلادي از سوي يك مركز تحقيقات انگليس (3) در عراق انجام شد نشان داد كه 74 درصد عراقيها معتقدند و انتظار ميكشند كه با خروج نيروهاي آمريكايي، وضعيت امنيتي در عراق بهبود يابد.
نظرسنجيهاي انجام شده از سال2004 ميلادي تاكنون قاطعانه فقط يك پيام دارد و آن اينكه حضور نيروهاي آمريكايي موجب مشكلات كنوني عراق از جمله درگيريها و ناامني است.
به بيان ديگر اكثريت قاطع مردم عراق معتقدند كه نيروهاي اشغالگر عامل ايجاد بيثباتي در اين كشور هستند و شرايط در عراق زماني بهبود مييابد كه نيروهاي اشغالگر از اين كشور خارج شوند.
اين به معناي آن است كه مردم عراق نيروهاي آمريكايي را اشغالگر ميدانند و بنابراين همواره منتظر خروج آنان از كشور خود هستند .
پانوشتها:
1) The three trillion dollar war
2) Program on international policy attitudes (pipa)
3) UK based opinion research business found
محمدرضا عرفانيان
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]