محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846095679
تشريح ويژگي هاي كانديداي اصلاح طلبان در گفت وگو با تقي آزادارمكي- بخش پاياني چهره نو و گفتمان تازه براي ايران فردا
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تشريح ويژگي هاي كانديداي اصلاح طلبان در گفت وگو با تقي آزادارمكي- بخش پاياني چهره نو و گفتمان تازه براي ايران فردا
در قسمت اول اين گفت وگو دكتر آزاد ارمكي از ويژگي هاي رويكرد ايرانيان به مشاركت سياسي گفت.آنچه در پي مي آيد قسمت پاياني اين گفت وگو است.----گفته مي شود حركت جامعه بر مبناي «منافع» خود خواهد بود. آيا مردم با مقايسه ميان عملكرد دولت اصلاح طلب خاتمي و دولت نهم به اين نتيجه رسيده اند كه كدام يك منافع ملي و فردي آنها را بهتر تامين كرده است؟منافع مردم در پايان يافتن شعارهاي دولت نهم است نه در تقويت شعارهاي ديگري. نكته در همين جاست هنگامي كه هر فردي يا جرياني مردم را به مشاركت توده يي دعوت مي كند، اولين وظيفه مردم پايان دادن به دوره قبلي خواهد بود نه شروع دوره جديد. به هر حال هنگامي كه مردم در انتخابات مجلس هشتم نشان دادند به چه ميزان نسبت به عملكرد جرياني كه قدرت سياسي را به طور كامل در اختيار دارد اعتراض دارند، يك پيام واضح در خود داشت اما نبايد انتظار داشت جامعه بلافاصله به جناح مقابل گرايش پيدا كند. به هر حال اينكه پس از اين و در انتخابات آ ينده اين امكان وجود دارد كه بار ديگر اوج هيجان سياسي را شاهد باشيم يا نباشيم. ممكن است مشاركت سياسي همچنان در سطح پايين باقي بماند.-اين به كم حوصلگي جامعه بازمي گردد؟ به هر حال دوران هشت ساله اصلاحات، مدت زمان زيادي براي خاتمي نبود تا با موانع فراوان پيش رو، خواست مردم را به طور كامل محقق كند.اتفاقاً اين زمان در عصر جديد مدت زمان زيادي است. عصر قديم يا دوران صفويه نيست كه نياز به سه قرن زمان داشته باشد. دولت ها و رژيم ها در حال حاضر چنين فرصت هايي ندارند. -به رغم تحليل شما اكنون بخشي از نخبگان و حتي جريانات سياسي بايد به لزوم وجود ساختارهاي اجتماعي و مدني پي برده باشند. اين گامي به جلو محسوب نمي شود؟خير، اصلاً اين گونه نيست. نخبگان هم تنها در حرف از لزوم وجود چنين ساختارهايي دفاع مي كنند. در واقع به دليل نوعي سياست زدگي در ميان نخبگان، هنگام دعوت آنها از مردم براي انجام فعاليت در هر حوزه يي، اين شائبه به وجود مي آيد كه قصد و نيت واقعي آنها از اين دعوت چيست؟ اگر نخبگان از پاتوق ها، دانشگاه ها يا كانون هاي فرهنگي و انديشه يي آمده بودند اين شائبه وجود نداشت اما اكنون نخبگان از درون قدرت و ساختار سياسي آمده اند.-به نظر مي رسد اين نوع قضاوت كلي باشد اما براي دور نشدن از بحث راهكارهاي بسط و قوام يافتگي ساختارهاي اجتماعي كدامند؟نخست آنكه نخبگان به اندازه يي طعم تلخ حوزه قدرت و سياست را حس كنند كه هيچ گاه ميل بازگشت به حوزه سياسي را پيدا نكنند. دوم تقويت بدنه دانش آموخته و افزايش تحصيلات عالي در سطوح مختلف جامعه است. در مقطعي در جامعه آلمان، روشنفكران نزديك به عرصه سياست به نوعي «داغ»زده مي شوند و پس از آن است كه توجه آنها به بنيان هاي جامعه و لزوم بنا نهادن ساختارهاي مستقل معطوف مي شود. دفاع از عرصه هاي اجتماعي در مقابل قدرت سياسي هم از ديگر نتايج همراهي دو اتفاقي است كه در بالا بدان اشاره شد. آنچه اكنون جامعه فرصت تحقق آن را يافته، تراكم صاحبان فكر، انديشه، كتاب، گسترش شهرنشيني و زنان پيگير حق تحصيل و حقوق قانوني خود است كه ظرفيت هاي بالقوه زيادي را براي ايجاد طبقه متوسط غيرمتكي به قدرت سبب شده است. اگر چنين «متن اجتماعي» ايجاد شده و در تعارض بايكديگر قرار نگيرند، ساختارهايي پديد مي آيند كه انسان ها در درون آن و نه در بيرون آن قرار بگيرند.وجود اين ساختارها سبب وجود تمايز و تكثر نهادهاي اجتماعي خواهد شد. پيامد آن نيز اين است كه در آن صورت خانواده و نهادهاي دين و دولت به تنهايي تصميم گير و سياستگذار نخواهند بود. همچنين گره ها و پيوندهاي اتصالي متفاوتي ميان انسان هاي يك جامعه شكل خواهد گرفت. در حال حاضر انسان هاي جامعه ما به طور عمده با يكديگر خويشاوند يا همكار هستند و پيوند ديگري آنها را مرتبط نمي سازد. در واقع شكل گيري متن هاي ساختاري مانند هم محلي، همشهري، هم كافه يي، هم مسجدي، هم دانشگاهي و... به انسان اجتماعي اجازه نخواهد داد به سمت «خودمحوري» گرايش پيدا كند. -ساختارها چگونه به طور مستقيم يا غيرمستقيم، رفتارهاي جامعه و افكار عمومي را شكل خواهند داد؟ساختارها مانع بروز حركت هاي تند و مقطعي در جامعه خواهند شد. ساختارها اجازه نفوذ قدرت، گروه هاي فشار و دستكاري هاي ساده در افكار مردم را نخواهند داد؛ اينكه از فردا بخشنامه شود همه فلان رفتار را انجام دهند و مردم بدون دانستن دلايل آن ناگزير به اجرا باشند. نتيجه ثبات يافتن اين ساختارها به طور حتم «توسعه» خواهد بود. در آ ن صورت وقتي فردي قدم به يك شهر مي گذارد به طور خودكار عضو يك تشكل علمي، فرهنگي يا سياسي، كارمند يك مجموعه، هم محلي يكسري انسان ديگر، همسر يك فرد و... خواهد بود و اينچنين است كه به تنهايي امكان اثرگذاري نداشته و ناگزير از مشاركت در امور اجتماعي است. ساختارهاي قوي همچنين با توليد نابغه مقابله كرده و در چنين جوامعي به سمت نابغه پروري حركت نمي كنند و اگر هم نوابغ وجود داشته باشند كه دارند بعدها تاريخ به آنها اشاره خواهد كرد.- در همه جاي دنيا هدف احزاب و جريانات سياسي كسب قدرت است. اصلاح طلبان و خاتمي اعتقاد دارند در صورت حضور در درون قدرت مي توان فضايي را ايجاد كرد كه ساختارهاي اجتماعي و مدني بدون دخالت دولت شكل بگيرد. اما سخنان شما اين نظريه را رد مي كند.اين بسيار خوب است. اين نوع نگاه به قدرت به اين معناست كه قدرت و حوزه سياسي در داخل جامعه و نظام اجتماعي قرار گرفته و دولت هم بخشي از نظام اجتماعي است. در چنين فضايي مماشات، تعامل و همراهي شكل مي گيرد. اين نظريه اصلاح طلبان سنجيده و غيرراديكال است و اتفاقاً كسي اين سخن را نمي شنود، چون جامعه ايراني همواره دنيايي پر از آشوب و بلوا و حذف رقيب را براي خود ترسيم كرده است. دليل گوش ندادن جامعه به اين صدا نيز اين است كه آن را به عنوان صداي اصلي نمي شناسد. صداي اصلي، صداي «شروع از دوباره» يا به تعبير آن بزرگوار «بازي از اول» است. در چنين شرايطي است كه مردم صداي رقيب را صدايي از سر ضعف ارزيابي مي كنند و نمي دانند صداهايي مانند آنچه در سوال تان به آن اشاره كرديد، صداي از سر قدرت است. اتفاقاً آنهايي كه از «برهم زدن ساختارها»، «تصميمات انقلابي» و «برانداختن» سخن مي گويند، نشان مي دهند تمام شده اند و به پايان راه خود رسيده اند.-در دوران اصلاحات شعارهايي مانند مدارا و درود بر مخالف من سر داده شد و البته شخص خاتمي و اصلاح طلبان سعي كردند در عمل هم به آن پايبند باشند. آنها دولت نهم را به عدم تحمل، مدارا و رفتارهاي تند متهم مي كنند. آيا دوران 8ساله اصلاحات از نظر شما در تغيير ديدگاه جامعه موثر نبود؟اتفاقاً آن شعارها و عملكردها تا حدودي اثر گذاشته و در جامعه «ته نشين» شده است. اساسي ترين مساله جامعه ايران در حال حاضر نوع تعامل با جهان است. در واقع هنگامي كه مردم در شعار به سوي راديكاليسم سوق داده مي شوند، شعارهاي تندي عليه دنيا سر مي دهند اما وقتي به واقعيات روزمره مي رسند، به زيست در جهان و پذيرفتن واقعيات و ساز و كار آن ميل مي كنند. اين زيست در جهان اصلي ترين نتيجه شعارها و برخي عملكردهاي مثبت دوران اصلاحات است. فرهنگي بودن تاريخي ملت ايران به معناي علاقه مندي آنها به مماشات، تعادل و ارتباط با جامعه جهاني است.حافظ و مولوي ايران هيچ گاه سخن راديكال بر لب نمي راندند، بنابراين تاريخ و تجربه هر دو به فرهنگ آشتي طلبي ايرانيان مي رسد. واقعيات بيروني نيز نشان از زيست جهاني مردم ايران دارد و هيچ تفاوتي از اين نظر با زندگي مردم جهان ندارد، اما همين انسان جامعه ايراني هنگامي كه از يك سو با تعارضات حوزه اجتماعي و از سوي ديگر با تعليمات داده شده براي «فردي زندگي كردن» مواجه مي شود دچار تناقض مي شود. همين فردي كه زيست بيروني مدرن دارد هنگام توجه به خود به طور ناخودآگاه راديكال مي شود. روشنفكري جامعه ايراني اكنون بايد به جاي بسيج توده ها براي حركت هاي سياسي، به حوزه اجتماعي وارد شود. به بيان ديگر وقتي اين افراد «تك تك شده» به يك جمع مي پيوندند ديگر بازنمي گردند، مگر آنكه، آنچه را كه مي خواهند ويران كنند و سپس بازمي گردند. به خانه ها بازمي گردند و به خواب مي روند تا پس از مدتي نامعلوم با انباشت انرژي هاي متمركز دوباره از لاك خود بيرون آمده و حادثه يي ديگر را رقم بزنند.-برخي احزاب اصلاح طلب حزب عدالت و توسعه تركيه را يك نمونه موفق مي دانند كه با فعاليت در عرصه اجتماعي اقبال عمومي در عرصه سياسي را هم كسب كرد. آيا اين مدل در ايران هم اثرگذار خواهد بود؟بله، يكي از مشكلات جامعه و حتي نخبگان ما اين است كه در فضاي اجتماعي حتي حاضر به صحبت كردن با هم يا شنيدن حرف هاي همكاران خود نيستند. جامعه بايد به سمتي حركت كند كه توانايي زيست اجتماعي و فرهنگي پيدا كند. پس از اينكه چنين اتفاقي رخ دهد آنگاه دموكراسي اجتماعي به خوبي خود را نشان مي دهد و محصول چنين رخدادي بدون شك دموكراسي سياسي خواهد بود. صف كردن مردم براي راي دادن به اين و آن هميشه با استقبال آنها مواجه نخواهد شد. روزي يكي از چهره هاي سياسي تاكيد داشت كه در بروشورهاي تبليغاتي يكي از كانديداها نوشته شود كه وي يك مرد استثنايي است. قبول، مردم به اين چهره استثنايي مورد نظر راي مي دهند اما بعداً كار استثنايي هم از او مي خواهند. شايد آن كانديدا در انجام برخي امور بسيار قوي و كارآمد عمل كند اما اصولاً در يك سيستم سياسي يك فرد نمي تواند يك كار استثنايي صورت دهد. نتيجه اين اتفاق بسيار ناخوشايند است. مردم مي گويند او بر سر ما كلاه گذاشت يا عجب فرد دروغگو و بي عرضه يي است. بايد توجه داشت مناسبات اجتماعي با فضاي موجود ميان محافل سياسي يا رسانه ها بسيار متفاوت است. مردم رئيس جمهور را نمي بينند، تنها زماني وي را مي بينند كه بحراني در كشور ايجاد مي شود. اشكال برخي مسوولان دولت نهم اين است كه گمان مي كنند همواره بايد ديده شوند و از همين روست كه مجبور مي شوند هر روز در خصوص موضوعات مختلف اظهارنظر كرده يا يك ساعت حرف بزنند. اين نوعي دخالت بي مورد است كه حتي براي افتتاح يك پروژه كم اهميت رئيس جمهور يا مقامات ارشد دست به كار مي شوند. اين به معناي آن است كه شعارهايي مانند «به تنهايي همه ايران را آباد مي كنم» اكنون دامن مسوولان اجرايي را گرفته و بايد به همه جا سر بزنند. اين نوعي ضربه زدن به جايگاه رياست جمهوري است.-يعني بايد به سمت دخالت كمتر دولت در امور شهروندان حركت كرد؟بايد به سمتي حركت كرد كه رئيس جمهور، وزير و رئيس مجلس كمتر ديده شوند. در مقابل چه كساني بايد مطرح شوند؟ آنهايي كه در سطوح اجتماعي فعال هستند. مثلاً شهردار محله يا منطقه يا رئيس شوراي روستا و همچنين نماينده آن حوزه انتخابيه مي توانند در اين گونه برنامه ها حاضر شوند.-اصلاح طلبان معتقدند تا جايي كه ممكن است نبايد وارد حوزه خصوصي شهروندان شد، اما در سوي مقابل اصولگرايان با عملكرد خود در مقام تئوري پردازي علاقه مند به دخالت در شئون شخصي جامعه هستند. به رغم اين تفاوت ها چرا اكثريت خاموش، چه در حوزه اجتماعي و چه سياسي، بار ديگر به سمت اصلاح طلبان ميل نمي كنند؟مردم با اين شفافيت به تحليلي كه شما به آن اشاره داشتيد باور ندارند. اتفاقاً اصولگرايان ترجيح مي دهند مردم در حوزه اجتماعي سرگرم بوده و كاري به حوزه سياسي نداشته باشند. -جامعه به كندي و حتي توقف پيشرفت و توسعه اهميت نمي دهد؟بله، اين به ضرر جامعه است و شما به نوعي «مفهوم سازي» اعتقاد داريد. جامعه اين گونه تصور مي كند كه اگر آمدن يك گرايش سياسي به برخوردهاي راديكالي در داخل و خارج نيز منجر شود، باز هم ترجيح مي دهد ابتدا جاي پاي خود را محكم كرده و منتظر اتفاقات بعدي باشد. در واقع جامعه به نوعي با دولت ها بازي مي كند. -اشاره داشتيد كه مردم اكنون ضد شعارهايي كه در انتخابات رياست جمهوري نهم به آن متمايل شدند عمل مي كنند و شعارها را «غيرعملي» مي دانند. چرا به رغم تعريف و تمجيد از نقاط مثبت دولت اصلاحات، دعوت اصلاح طلبان براي حضور در انتخابات را نمي پذيرند؟ممكن است عده يي به سرد شدن مردم در اثر برخورد با جريان هاي سياسي منتقد يا بي تاثير بودن آن در سرنوشت خود معتقد باشند كه البته دلايل درستي است. اما در كنار آن بايد توجه داشت كه جامعه از اين بابت جلوتر از حوزه سياسي حركت مي كند. مردم به يك معنا ميل به بازگشت به گذشته و حتي چهره هايي كه در گذشته در مديريت كلان كشور و در راس قوا حضور داشته اند، ندارند. دوم اينكه مردم به دنبال نسل جديدي از نيروهايي هستند كه واقعه يي مانند دوم خرداد را پديد آوردند. در واقع جامعه به دنبال توليد نيروي ديگري است. جامعه ايران همواره مدتي به طور پنهاني حركت مي كند و سپس آنچه در نهان داشته آشكار مي سازد. اتفاقي كه افتاده اين است كه نيروهايي كه در بطن جامعه در حال حركت هستند ده ها برابر بيشتر از نيروهايي هستند كه ما در سطح مي بينيم. اين نيروهاي دروني به طور خودكار به توليد يك نسل جديد مي پردازند كه نمونه آن در علاقه به مد، موسيقي، ادبيات و هنر ايراني قابل رويت است. اين نيروي تازه اگر چه نيم نگاهي به آنچه در دوم خرداد انجام شد دارد اما خود داعيه دار يك كار تازه، اتفاق جديد و در يك كلام پشت سر گذاشتن دوره هاي پيشين است.اگر بنا بر بازگشت اصلاح طلبان است جامعه به سراغ يك ورسيون جديد و تازه از آنها رفته و تنها در صورت وجود چنين افرادي است كه به آنها علاقه نشان خواهد داد.-يعني اصلاح طلبان بايد با چهره هاي نو وارد صحنه هر انتخاباتي شوند؟بله اين اتفاق حتي براي اصولگرايان نيز رخ داد و آنها ناگزير شدند براي به دست آوردن همان ميزان آراي ثابت سنتي خود چهره هاي تازه يي را وارد ميدان كرده و نسل جديدي را به هواداران خود معرفي كنند. در اتفاق بعدي هم همين طور عمل خواهد شد كه مشخص نيست در انتخابات سال آينده دو سال آينده يا بيشتر رخ دهد. اما آنچه از سوي حاكميت و نخبگان و احزاب سياسي بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه فرصت راديكال شدن نيرويي كه در آينده نزديك يا دور خواهد آمد نبايد فراهم شود. در واقع صاحبان قدرت و آنهايي كه در موضع انتقادي قرار دارند بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه نيروي توليد شده در بطن جامعه حركات آنها را زير نظر دارد.-انتخابات رياست جمهوري سال آينده از هم اكنون سبب برانگيخته شدن بحث ها و حساسيت هاي زيادي شده است. كانديداي احتمالي اصلاح طلبان و نيروهاي هوادار وي بايد چه ويژگي هايي براي مقبول واقع شدن داشته باشند؟بايد به دو نكته توجه اساسي صورت گيرد؛ ابتدا اينكه نيروهايي كه علاقه مند به پيروزي در انتخابات آينده هستند بايد از ايران فردا و ايران در جهان سخن بگويند. اين به معناي ظهور يك گفتمان سياسي اجتماعي تازه است كه ممكن است اصلاح طلبان از مدت ها قبل اعتقاد خود به آن را اعلام كرده باشند اما بايد با يك چهره تازه و ادبيات تازه مطرح شود تا بتواند با نيروهايي كه در بالا به آن پرداختم و در بطن جامعه در حال فعاليت هستند پيوند زده شود.دوم اينكه مي توانند وارد عرصه انتخابات و قدرت نشوند تا آن نيروي دروني اجتماع به سطح برسد.-پس از نظر شما نفس آمدن اصلاح طلبان اشكالي ندارد اما درخصوص چگونه آمدن بحث داريد؟زنده كردن دعواهاي كهنه، بوي كهنگي را ساطع مي كند. بله؛ بايد لباس خوب پوشيد، ظاهر زيبا داشت ولي از همه اينها مهم تر اين است كه نبايد دعواهاي قديمي را زنده كرد. اگر يك كانديداي تازه و «نو» با داشتن ويژگي هاي كاريزماتيك لازم وارد صحنه شود آنگاه نيروهاي دروني «فردا» كه در بطن جامعه قرار دارند فعال شده و نوعي «همسويي» با او پديد مي آورند. اتفاقي كه در دوم خرداد 76 افتاد همين بود اما با همان اجزا، در اين دوره امكان تحقق نخواهد داشت.-برخي از چهره هايي كه در انتخابات مجلس هشتم ردصلاحيت شدند در مجلس ششم هم حضور داشتند اما بيشتر از ديگران به فكر «به روز كردن» خود هستند. اعتقاد داريد اگر آنها امكان حضور مي يافتند هم مشمول قاعده مورد اشاره شما مي شدند؟خود من جزء افرادي بودم كه با مهر ردصلاحيت مواجه شدم. بله، حضور اين دسته كه البته چندان زياد نيستند حتماً در مشاركت مردم موثر بود چون با زبان گفتمان مورد نياز جامعه سخن مي گويند. اما اكنون هم اتفاق بسيار خوبي رخ داده است. احزاب و فعالان سياسي كه هميشه در سطح حركت مي كردند ناگزير شدند در باب ساختارها و نيروهاي مختلف اجتماعي «مداخله گر» تامل جدي و آناليز دقيق داشته باشند. اين در كوتاه مدت سبب افت مشاركت جامعه شد اما در بلندمدت پيوند ميان تحول خواهان با نيروهاي پنهان اجتماعي را قوي تر خواهد كرد. اكنون نيروهايي كه «سر به بالا» بودند «سر به زير» شده و به اطراف خود به طور دقيق نگاه مي كنند.-پس تكليف اين سال هاي سپري شده و فرصت هاي از دست رفته چه خواهد شد؟اين را بايد آنهايي كه پديدآورنده چنين شرايطي بودند پاسخ دهند.اگرچه اين امكان وجود كه دارد كه چهره هاي اصلاح طلب، قهرمانان حادثه بعدي نباشند اما حتماً كاتاليزورهاي خوبي براي آن واقعه خواهند بود.-در يكي از مقالات خود به دوقطبي شدن جامعه پس از انقلاب اشاره داشتيد؛ اينكه در انتخابات سال آينده هم اصلاح طلبان با گفتمان صلح و زيست با جهان و مدارا و توسعه علمي در داخل به عرصه مي آيند. چرا اعتقاد داريد اين گفتمان مورد توجه جامعه قرار مي گيرد؟بله اكنون تمامي انرژي جامعه بر گسترش علم و دانش متمركز شده است. اكثر نيروهاي فعال جامعه دغدغه كسب مهارت دارند و خانواده ها براي زندگي بهتر تلاش مي كنند تا فرزندان آنها به مدارج علمي و مهارتي بالاتري دست پيدا كنند. بنابراين علم يك نقطه كانوني تازه است و چهره يي كه به عنوان كانديدا از سوي اصلاح طلبان معرفي مي شود بايد با دانشگاه ارتباط داشته و يك چهره علمي باشد كه مدارج علمي را در خارج يا داخل طي كرده باشد. از سوي ديگر جامعه به زيست جهاني و مصرف جهاني علاقه دارد. اين نكته بسيار مهمي است. جامعه از هر نوع دوقطبي سازي و خط كشي ميان ايران و جهان بيزار است كه نمونه آن را در انتقادات امروز مردم از دولت مي بينيد. مردم از چالش و سخنان تحريك آميز عليه جهان گريزان هستند. ممكن است به خاطر فشار در مقابل رفتارهاي غلط برخي مسوولان كوتاه بيايند اما خميرمايه جامعه ايراني به سمت پذيرش دو قطبي ايران- جهان نمي رود. ايرانيان همواره مدافع صلح بوده اند.روزي يكي از استادان خارجي به من مي گفت كه مي دانيد اسلام از طريق شما به غرب منتقل شده است؟ او سير حركت اسلام از ايران به سمت آسياي جنوب شرقي، به سمت قسطنطنيه و ساير بلاد را تشريح كرد و اتفاقاً در هيچ يك از اين بلاد، ما دست به جنگ نزده بوديم.اسلام از طريق تجار و علماي ايراني به آن مناطق رفته و به سرعت فراگير شده بود. ما با صلح، گفت وگو، اثرگذاري، پذيرش و مبادله علم در ساختار جهان اثرگذار بوده ايم نه با سخنان تحريك آميز و تهديدكننده. به نظر من كانديداي اصلاح طلبان بايد بر اين اصول تاكيد كنند.-و در آخر اگر بخواهيد مدلي براي احزاب اصلاح طلب طراحي كنيد تا نيروهاي اجتماعي با خواسته هاي معقول از گفتمان و كانديداي آنها حمايت كنند چه مدلي را پيشنهاد مي دهيد؟چهره نو و گفتمان نو با مركزيت سه عنصر روشنگري، خرد و دانش محوري بايد در خود كانديدا و مدل سياسي و انتخاباتي آنها مورد توجه قرار بگيرد. تبليغ و ترويج صلح، آرامش و دوستي همواره از سوي مردم پذيرفته مي شود. اگر چنين اتفاقي رخ دهد ديگر مشكلي نخواهد بود. در اينجا قهرمان خاصي وجود ندارد و مردم قهرمان خواهند بود. اگر اين گفتمان ترويج شود نيازي به عضوگيري براي احزاب اصلاح طلب نيست، مردم خودشان خواهند آمد. بايد فضاي ايدئولوژيك پايين آورده شود. گفتماني كه راديكاليسم را ترويج مي كند و از رسانه هاي عمومي بسياري هم برخوردار است بر ضد خود عمل مي كند. هر دولتي علاقه مند به ماندگاري در فضاي سياسي است بايد اعلام كند كه با بنيادگرايي و راديكاليسم مخالف است. در هر صورت دولت هاي راديكال پايان مي يابند و اين سرنوشت حتمي آنها است.حامد طبيبي
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]
-
گوناگون
پربازدیدترینها