واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: به مناسبت سالروز ولادت استاد غلوشاستاد «راغبمصطفي غلوش»، بازمانده عصر طلائي تلاوت قرآن مصر
گروه فعاليتهاي قرآني: امروز 15 تيرماه برابر با پنجم جولاي مصادف است با سالروز تولد يكي ديگر از ستارگان قرائت قرآن كريم جهان اسلام، استاد «راغبمصطفي غلوش»؛ بههمين بهانه گذري اجمالي بر زندگي اين استاد مي اندازيم.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا)، استاد «راغبمصطفى غلوش»، از قاريان مشهور و بهنام كشور مصر در روز پنجم جولاى سال 1938 ميلادى در روستاى «برما»، مركز طنطا در استان غربى متولد شد.
پدرش علاقهمند بود كه وى را به تحصيل علوم ابتدائى بفرستد تا صاحب مقامي بزرگ شود، اما تدبير امور بهدست خالق متعال است، در روستا مكتبهاى فراواني وجود داشت و گرايش و رويكرد به آنها كاملاً محسوس و ملموس بود و مردم در آنزمان از آنجا كه كلمه عالم جز به رجل دينى به ويژه امام مسجد كه خطبه نماز جمعه را مىخواند اطلاق نمىشد، به حفظ قرآن كريم توسط فرزندانشان همت ميگماشتند تا آنها عالم شوند.
از اينروي يكى از نزديكان به پدر او حاج مصطفى غلوش سفارش مىكند كه فرزندش راغب را به يكى از اساتيد حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بياموزد و بهخاطر اشتياق و تعصب دينى شديدى كه در دل اهل روستا مانند حاج مصطفى وجود داشت او با اين نظر موافقت كرد و به پسرش راغب سفارش كرد كه هر روز پس از درس به مكتب برود.
موهبت الهى شامل اين كودك هشت ساله شد و وي موضوع گفتگوى اهل روستا به ويژه استادان حفظ و حفاظ شد و به خاطر صداى زيبايش تأثير بهسزائى در شدت اهتمام استادش به او و خيرخواهى و مراقبت دائمى از او داشت، چرا كه آينده روشنى در ميان مشاهير قاريان را از وى متوقع بود و همين مسئله باعث شد كه راغب تا قبل از 10 سالگى موفق به حفظ كل قرآن كريم شود و بعد از حفظ كامل قرآن، به يادگيري احكام آن تحت نظارت شيخ «عبدالغنى شرقاوى» در روستاى برما پرداخت.
درسن 14 سالگى ذكر خيرش به روستاهاى همجوار رسيد و شهرتش تا به شهر طنطا، جايگاه عالمان هم رسيد، در رمضان سال 1953 دعوتهايى پشت سر هم از روستاها و شهرهاى نزديك به روستا به او رسيد و در سن 15 سالگى به روستاى محلةالقصب در استان كفرالشيخ دعوت شد.
اين قارى جوان به آنچه مىديد و يا مىشنيد و به رقابتها و مسابقاتى كه به علت شهرت و صداي زيباي استاد مصطفى اسماعيل بين قاريان در جريان بود اعتنايى نميكرد و بهدنبال عوامل و قواعدى استوار بود كه در راه پيشرفت در قرائت قرآن او را ياري سازد.
او به درستى دريافت كه بر طالب علم لازم است كه با كوشش و مداومت به سويش سعى كند، بنابراين استادى استوار و متين در علوم قرآن را جستجو كرد تا علم تجويد و قرائات را از او فرا گيرد.
وي به شهر طنطا رهسپار شد و به مؤسسه و آكادمى قرائات در مسجد احمدى ملحق شده و تحت نظر مرحوم استاد «ابراهيم طبليهى» به فراگيري علوم و فنون قرائت قرآن پرداخت.
خود استاد غلوش در اينباره ميگويد: «من با قرار دادن مصطفي اسماعيل بهعنوان الگو به تقليد از وي پرداختم و با رفتن به شهر طنطا دنبال استادي در زمينه علم قرائات مىگشتم تا اين كه يكى از قراء معروف آن شهر مرا به مردى در مؤسسه احمدى راهنمايى كرد كه نامش مرحوم شيخ ابراهيم طبليهى بود كه در نزد او تجويد و احكام قرائت قرآن را آموختم».
راغب مصطفى غلوش توانست در سن نوجواني و قبل از 18 سالگى براى خود مجد و عظمتى بيافريند، وي در سال 1958 ميلادي در حالي كه 20 سال داشت براى سربازى و اداي خدمت خوانده شد و به مركز آموزش اداره امنيت مركزى براي انجام خدمت سربازي فرستاده شد.
وي با يادآوري خاطرات آن روزها ميگويد: «با توجه به اينكه من به نيروهاى امنيت مركزى ملحق شده بودم در عين حال مرتب به مسجد امام حسين(ع) تردد ميكردم و مشتاق بودم تا اگر شده حتى يك آيه در بزرگترين و مشهورترين مساجد مصر و قاهره قرائت كنم و بر اين امر حريص بودم كه خود را به مسئولان مسجد عرضه كنم تا شايد برايم فرصتى پيش آيد تا 10 آيهاى قرائت كنم يا در اين مسجد بزرگ اذان بگويم».
استاد غلوش خاطرات خود را اينگونه ادامه ميدهد: «پس از مدتي با امام جماعت مسجد حسينى، شيخ «حلمى عرفه» آشنا شدم و نزد وي به تلاوت قرآن پرداختم كه باعث رضايت و خرسندي وي از تلاوت من شد، روزى فرصت را غنيمت شمرده و علاقه خود را براي تلاوت قران در مسجد حسيني ابراز كردم و از وي خواستم كه به من براى قرائت قرآن قبل از اقامه نماز اجازه دهد، وي به من گفت: از آنجا كه شيخ «طهالفشني» قاري مسجد است اگر تأخير كرد اين اجازه را داري كه به تلاوت قرآن بپردازي».
اين قاري ممتاز در ادامه خاطره خود ميگويد: «از ته قلب از خداوند خواستم كه شيخ طهالفشنى تأخير كند و گويى كه درهاى آسمان به تمامى باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابت كرد و آن روز استاد الفشني به علت كاري كه برايش پيش آمده بود تأخير كرد و موعد اذان نيز نزديك شد، در آن هنگام شيخ حلمى به من گفت: خود را براي قرائت قرآن آماده كن و خطاب به مسئول مسجد نيز گفت بگذار راغب قرآن را تلاوت كند».
استاد راغب مصطفي غلوش ادامه ميدهد: «اين موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و كشيده و زيبا مىشود و من شروع به تلاوت 10 آيه اول سوره الحاقة كردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا كه من شبيه خيمهاى در وسط ميدانى شدم و در قرائت فرو رفتم چرا كه مردم با گفتن «الله يفتح عليك»، «يبارك فيك»، «تانىالآية»، به من شجاعت مىبخشيدند و من آيات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بيش از يكبار خواندم و زمان تلاوت به بيش از نيم ساعت رسيد، من به پادگان برگشتم در حالي كه شادىام وصف ناشدنى و اعتماد بهنفسم از اينكه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذار كرده بودند زياد شده بود، به من براى خروج در هر زمانى اجازه مىدادند و من به مسجد امام حسين (ع) زياد رفت و آمد مىكردم و به واسطه اين مسجد شهرت پيدا كردم و با اين مسئله من خيلى خوشحال شدم چراكه در مسجدى قرائت مىكردم كه مرحوم «شيخ محمود خليلالحصرى» و مرحوم شيخ «طهالفشنى» در آن به تلاوت قرآن ميپرداختند».
از مسجد حسينى تا راديو
استاد غلوش درباره چگونگي پيوستنش به راديو ميگويد: «با قرائت در مسجد امام حسين(ع) زمينه پيشرفت من در زمينه تلاوت قرآن كريم فراهم شد و من به مسئولان دولتى شناسانده شده، آنها مرا به قرائت قرآن در حضور عامه مردم تشجيع ميكردند و سبب از بين رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل اصلي دعوت از من براى احياء مجالس حزن و ماتم در قاهره براي تلاوت قرآن شدند كه در آن مجالس با مشاهير قاريان راديو مانند استاد «مصطفى اسماعيل»، استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد»، استاد «حصرى» و غيره آشنا و همراه مىشدم».
استاد غلوش ميافزايد: «از ميان كسانى كه به مسجد حسينى مىآمدند استاد «محمد امين حماد»، مدير راديو در آن وقت بود، در آنجا حاضران به او گفتند استاد حماد، به راغب نيز كارتى بدهيد تا بتواند به راديو بيايد و تقاضانامه ملحق شدن به راديو را پر كند، وي در همانجا به من كارتي را داد و گفت: فردا در دفتر من در ساختمان راديو در شريفين نزد من باش، من به مسجد امام حسين(ع) رفتم و شيخ «حلمى عرفه»، سرهنگ «صلاح الالفى» و سرهنگ «محمد الشماع» را ديدم و هر سه با من براى رفتن نزد مدير راديو موافقت كردند، مدير راديو نيز بهخاطر بودن آنها نسبت به من حسن استقبال را داشت و من در آنجا تقاضانامه ورود به راديو را نوشتم».
استاد غلوش ماجراي پيوستن به راديو را اينگونه ادامه ميدهد: «بنابر تاريخي كه براي گرفتن تست از من اعلام شده بود به راديو رفتم، در آنجا ميبايست نزد هيئت داوران امتحان ميدادم، 160 قارى ديدم، آنها به من گفتند: تو نگهبانى هستى؟ ( من لباس سربازى به تن داشتم) من گفتم من هم همراه شما هستم و براى امتحان آمدهام، آنها تعجب كردند و بعضى از آنها نيز براى من آرزوى موفقيت كردند».
غلوش درباره چگونگي گرفتن امتحان قرائت براي ورود به راديو اينگونه ميگويد: «هيئت داوران از دو قسمت تشكيل ميشد، قسمتى براى صوت و ديگري براى قرائت قرآن، آنها به من گفتند از اين قسمت بخوان «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزى الا مثلها و هم لا يظلمون»، من نيز به لطف خدا موفق شدم آياتي را كه به من داده شده بود بهخوبي تلاوت كنم، اعضاء هيئت برايم درود فرستادند و مرا به محافظت از صدايم توصيه كردند».
استاد غلوش خاطره خود در پيوستن به راديو را اينگونه خاتمه ميدهد: «از مدت سربازىام 20 روز مانده بود و من در صدد گرفتن گواهى پايان خدمت بودم و قبل از دو يا سه ماه انتظار معلوم شدن نتيجه را نداشتم، پس از گرفتن گواهى پايان خدمت به روستاي برما برگشتم و با چيزى كه انتظار نداشتم مواجه شدم، اهل روستا استقبال غير منتظرهاى از من كرده بودند، به آنها گفتم قضيه چيست؟ گفتند: مگر اين خبر را نشنيدهاى؟ گفتم: كدام خبر؟ گفتند اسم و عكس تو با تيتر درشت در همه روزنامهها درج شده است، آنها مرا گروهبان قارى خطاب ميكردند».
سفرهاي استاد غلوش
استاد راغب بيش از 30 سال متوالى براى قرائت كتاب روحبخش الهي به كشورهاى مختلف جهان از جمله كشورهاي حاشيه خليج فارس و به ويژه امارات و كويت و نيز جمهوري اسلامي ايران سفر كرد و به اين نكته ايمان داشت كه اين مأموريت و رسالت سنگينى است كه به نحو شايسته بايد آن را ادا كرد.
منابع:
1-«نگاهي به زندگاني قاريان مشهور قرآن كريم» نوشته مريم قاسماحمد
2-وبسايت قاريان قرآن كريم www.qquran.com
3-وبسايت www.quran.maktoob.com
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]