تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812986614




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تفسير و تأويل عرفاني قرآن كريم بررسي محاسن و معايب تفسير و تأويل عرفاني قرآن كريم


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: تفسير و تأويل عرفاني قرآن كريم بررسي محاسن و معايب تفسير و تأويل عرفاني قرآن كريم
گروه انديشه: تفسير يا تأويل عرفاني قرآن كريم از جمله موضوعات علوم اسلامي است كه معركه آراست و محققان متعدد در طول تاريخ تفسير به بررسي محاسن و معايب آن پرداخته‌اند و تعاريف و نظرات متفاوتي را در اين باب ارائه كرده‌اند.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، موضوع «بررسي محاسن و معايب تفسير و تأويل عرفاني قرآن» از جمله موضوعاتي بود كه چندي پيش از سوي سرويس انديشه و علم ايكنا مورد پي‌گيري قرار گرفت و طي آن با اساتيد حوزه و دانشگاه مصاحبه‌هايي چند انجام پذيرفت.

حاصل تلاش مجدانه اعضاي اين سرويس، گزارشي است كه در ذيل هفت عنوان؛ پيشينه و سبب پيدايش تفسير عرفاني، تفسير يا تأويل عرفاني؛ كداميك، تعريف تفسير عرفاني، اهميت، مزيت و ضعف تفسير عرفاني، حد و مرز تفسير عرفاني، تفسير عرفاني و تحريف قرآن كريم و ضوابط پذيرش يا رد تفسير عرفاني تقديم حضورتان مي‌شود.

پيشينه و سبب پيدايش تفسير عرفاني قرآن

دكتر «سيديحيي يثربي» عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي در بيان تاريخ تطور تأويل و تفسير عرفاني گفت: تفسير و تأويل از قرون اوليه اسلامي در ميان مسلمانان مطرح بوده است. برخي طرفدار تأويل عقلاني‌ و برخي متمايل به تأويل عرفاني‌اند؛ يعني احساس مي‌كنند ظاهر آيه با عقل و علم ناسازگار است و درنتيجه سعي مي‌كنند معنا را به عقل و علم برگردانند؛ مثلا معتزله و فلاسفه چون خداوند را جسماني نمي‌دانند، نمي‌توانند معناي شنيدن و ديدن خداوند در قرآن را به معناي عرفي آن بپذيرند؛ در نتيجه سنخ ديدن خداوند در ظاهر لفظ قرآن را به دانستن بر مي‌گردانند.

«سيده فاطمه هاشمي» دكتراي علوم قرآن و حديث و عضو هيئت علمي دانشگاه‌ آزاد اسلامي در رابطه با سبب پيدايش اين نوع از تفسير گفت: وجود بطون در آيات كه بسياري از اين‌ها را هم معصومين(ع) مطرح كرده‌اند باعث شده است كه دستاويز و استشهادي باشد بر اين‌كه تفسير عرفاني به مفهوم تفسير تأويلي يا تفسير افرادي و اشاري به عنوان يك روش تفسيري قد علم كند و وجه ديگرش وجود اجمال است كه نهايت بلاغت را در قرآن مي‌رساند و اين‌كه كلام خالق است و كلام مخلوق نيست، كلام خالقي است كه عالم مطلق هست، كلام خدايي كه عملش به همه چيز احاطه دارد.

هاشمي در ادامه افزود: وجود همين نكات بلاغي كه خود موجب اجمال براي مردم عادي شده است، دستاويزي شده كه افرادي رغبت به تفسير رمزي، اشاري و بطني پيدا كنند ضمن اين‌كه افرادي كه گرداگرد تفسير عرفاني مي‌گردند افرادي هستند كه به ظاهر زياد توجه ندارند، افرادي هستند كه خودشان جزو صوفيه هستند يا افرادي كه بيشتر به فرقه باطنيه گرايش دارند از اين جهت است كه بين مفسراني كه به تفسير عرفاني توجه مي‌كنند دو فرقه عمده ديده مي‌شود؛ گرايش باطنيه و گرايش صوفيه كه عمدتاً شيعيان به اين دو فرقه گرايش دارند، چون هر دو دسته ياد شده دستاويزهايي از قبيل تهذيب، تزكيه نفس، نورانيت قلب، تهذيب قلبي و ... دارند.

دكتر «جعفر نكونام»، عضو هيئت علمي دانشگاه قم نيز در رابطه با پيشينه اين بحث يادآور شد: سرآغاز بحث از ظهر و بطن يا ظاهر و باطن قرآن و در پي آن، روش فهم و تفسير باطن قرآن، رواياتي است كه از صدر اسلام به دست آمده است، براي اولين مرتبه از رسول گرامي اسلام(ص) آوردند كه هر آيه قرآن، ظهر و بطني دارد و هر بطنش بطني ديگر تا هفت بطن دارد.

نكونام با اشاره به اين‌كه روايات متعدد ديگر نيز درباره باطن قرآن رسيده است، اذعان كرد: اما به نظر مي‌رسد، هيچ يك از روايات رسيده، نتوانسته‌اند، پرده از مراد رسول خدا(ص) در اين روايات بردارند، جز روايتي كه از امام باقر(ع) در تفسير همين روايت رسيده و فرموده‌اند: «ظهر قرآن تنزيلش و بطن آن تأويلش است، برخي از تأويل آن آمده است و برخي از تأويل آن نيامده است، تأويل آن چون جريان خورشيد و ماه جريان دارد، هرگاه تأويل آيه‌اي از قرآن بيايد، چنان‌كه بر گذشتگان بوده، بر زندگان نيز هست.»

عضو هيئت علمي دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه قم افزود: به نظر مي‌رسد، اين روايات در پاسخ به اين سئوال وارد شده‌اند كه آيات قرآن با توجه به اين‌كه خطاب به عرب حجاز در عصر نزول نازل شده، آيا به آنان اختصاص دارد و براي اعصار و امصار ديگر كارآيي ندارد؟، مؤيد اين نظر روايتي است كه ظاهراً در زمينه همين موضوع از امام باقر(ع) رسيده است كه آن حضرت فرمود: «قرآن زنده است و نمي‌ميرد، آيه زنده است و نمي‌ميرد، اگر آيه چنان بود كه چون درباره مردماني كه مردند، نازل شد، بميرد، قرآن مي‌مرد، اما آن هم‌چنان كه درباره گذشتگان جاري بود، درباره حاضران نيز جريان دارد.»

قاسم‌پور عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي با بيان اين مطلب كه تأويل متون مذهبي و ديني به قرآن و حديث منحصر نمي‌شود، بيان كرد: در كتب آسماني و ديني پيشين، مانند تورات و انجيل هم تأويل صورت گرفته است و لذا مي‌توان گفت تأويل سابقه‌اي طولاني دارد. قاسم‌پور جست‌‌وجوي تاريخي تأويل را منحصر به متون مقدس ندانست و در اين خصوص اذعان كرد: كوشش براي جست‌و‌جوي مقوله تأويل در متون ديني بدون در نظر داشتن پيشينه‌هاي آن در مكاتب ديگر و مشرب‌هاي فلسفي و حكمي ناتمام خواهد بود. بنابراين مناسب است به سوابق تأويل در برخي از مكتب‌ها و فلسفه‌هايي از اين دست نظري بيفكنيم تا بتوانيم به كمك آن تأويل در متون ديني و تأثير چنين مكاتبي را بر آن‌ها از رهگذر تحقيق مورد كاوش قرار دهيم.

وي در تبيين اين پيشينه تاريخي گفت: تأويل در مكتب فيثاغوريان و انجمن سري اخوت آن‌ها وجود داشته است. رساله‌اي به نام «لغز قابس» شيوه فيثاغوريان را در تأويل مجازي نشان مي‌دهد. در اين رساله كيفيت مخفي نگاه داشتن حقايق در پس پرده‌هاي الفاظ مجازي تبيين مي‌شود. از نظر آنان حقايق ذاتا مخفي است و تصريح به آن بدون استمداد از رموز ممكن نيست و تنها در پرتو بهره‌گيري از رموز و نهادهاست كه مي‌توان از چهره اين حقايق نقاب برگرفت. اين رموز مي‌توانست رموز شخصي، اسطوره‌اي يا ديني باشد.

تفسير يا تأويل عرفاني قرآن؛ كداميك؟

دكتر «سيدمحمدرضا رضوي» استاديار دانشگاه آزاد اسلامي در مورد اين موضوع، با بيان اين مطلب كه تفسير روايي بايد مقدم بر تفسير قرآن به قرآن باشد، گفت: صاحب اصلي كتاب كه رسول خدا(ص) و بعد از ايشان ائمه اطهار(ع) هستند، بايد قرآن را آن‌گونه كه هست و در حد بشر بيان كنند و اگر انسان نظام فكري حاكم بر اهل البيت(ع) را دريافت كند، مي‌تواند كم‌كم قدم در زمينه تفسير بگذارد. ولي آن‌چه كه در تفسير مهم است آن است كه بيشتر مفسران به ظاهر آيات مي‌پردازند و قضيه تأويل و تفسير در همين‌جا از هم متمايز مي‌شود.

عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي در ادامه به مقايسه «تأويل» و «تفسير» پرداخته و تأكيد كرد: در تأويل سعي بر آن است كه از ظواهر آيات گذر كنيم و با موشكافي با بطن آيات تماس پيدا كنيم اما آنچه مهم است اين است كه قرآن كريم بيان مي‌كند كه تأويل تنها مخصوص راسخين در علم است و در روايات متعدد نيز آورده است: «رسوخ در علم در حد اعلي مخصوص به رسول خدا (ص) و پس از ايشان براي ائمه اطهار (ع) است.» هم‌چنين در آيه هفتم از سوره آل عمران «...لا يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم...» مفسران بحث‌هاي مفصلي كرده‌اند كه ما حصل آن به اين قرار است كه (واو) در آيه مورد نظر يا (واو) استنيافيه است و يا (واو) عاطفه، اگر عطف باشد مفهوش آن است كه راسخين در علم بدون هيچ شكي تأويلش را مي‌دانند بنابراين اهل البيت (ع) تأويل آيات را مي‌دانند اما اگر (واو) را استنياف لحاظ كنيم به اين معنا است كه راسخين در علم از اين تأويل مطلع نيستند و آن را به خداي متعال واگذار مي‌كنند و به تأويل آن ايمان مي‌آورند.

وي اين‌گونه ادامه داد: آن‌چه كه صحيح است اين است كه رسوخ در علم در اين ‌آيه شريفه، امري نسبي است نه مطلق؛ يعني در حد اعلي رسوخ در علم از آن اهل البيت(ع) است، ولي چون قرآن كريم كلمه رسوخ را در جايي ديگر براي علماي يهود به كار برده است، متوجه مي‌شويم كه رسوخ امري نسبي است، به عبارتي شيعيان اهل البيت(ع) در حد توانايي خود مي‌توانند رسوخ در علم كنند و به تأويل دست پيدا كند؛ يعني موشكافي كرده و از سخن پيداي كلام به سخن ناپيداي آن پي ببرند، اين فرق ميان تأويل و تفسير است.

«رضوي» در نتيجه بحث، تفسير عرفاني را همان تأويل دانست و تصريح كرد: به نظر من اگر تفاسير عرفاني از حد ظاهر كلمات و واژگان قرآن گذر كند و به بطن آن بپردازد شبيه به تأويل مي‌شود؛ يعني در مقايسه تأويل و تفسير عرفاني فقط جنگ بر سر لفظ است؛ زيرا اگر مفسر از ظاهر لفظ گذر كند و سعي كند به بطن آيه دست پيدا كند و به حقيقت برسد به واقع اين همان تأويل است.

«حميد‌رضا مستفيد»، دكتراي علوم قرآني و مدرس دانشگاه‌ اصول دين و دانشگاه آزاد واحد تهران شمال در اين رابطه گفت: با توجه به اين‌كه يكي از تعاريف تفسير پرده برداشتن از مراد خداوند است و يكي از مهم‌ترين محورهاي فهم قرآن، در نظرگرفتن ظاهر الفاظ است تا معناي آن‌چه را كه خداوند متعال فرموده است بر ما روشن شود. در تفسيرها چه با پسوند فلسفي و عرفاني و چه كلامي و روايي اگر در مورد معاني ظاهري متن سخن مي‌گوييم و نه معاني باطني، اگر از ظاهر لفظ عدول كنيم، در واقع اين فرايند را «تفسير» نمي‌توان گفت. در واقع اين‌جا، ديگر سخن از معاني متداول الفاظ قرآن نيست ولي اگر منظور ما از تفسير، پرداختن به معاني باطني قرآن است، فراورده‌اش را نمي‌توان تفسير ناميد؛ هرچند به تسامح از تمامي اين محصولات به تفسير عرفاني خطاب مي‌شود.

مدرس دانشكده اصول دين افزود: در وهله اول، تفكيك اين دو مقوله از يك‌ديگر ضروري است. اگر هدف كشف معناي الفاظ قرآن است ديگر اطلاق پسوندهاي خاص مانند عرفاني و فلسفي و كلامي بر تفسير ضرورت ندارد. ولي ما معاني باطني را نيز در متن و كلام ‌مي‌جوييم؛ زيرا ما طبق برخي از اعتقادات بر مراتب بطون قرآن قائليم و عمده‌ترين تفاسير عرفاني را داريم.

«سيده فاطمه هاشمي» عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي در اين رابطه گفت: هدف در هر تفسيري دستيابي به معرفت بالاي كلام خدا نه فقط در ظاهر بلكه در باطن است اما در تفسير عرفاني مصطلح بيشتر كار روي بحث تأويلي است. بهتر آن است كه عنوان اين نوع تفسير را «تفسير تأويلي» بگذاريم.

دكتر قاسم‌پور نيز خاطرنشان كرد: تعمق در آياتي كه در آن‌ها كلمه تأويل به كار رفته است بيان‌گر معناي تأويل در يكي از معاني توجيه كردن آيه مشابه، تعبير رؤيا، عاقبت امر و سرانجام كار و كشف معناي باطني آيات و رموز است. افزون بر اين معاني، تأويل در لسان پيامبر (ص) و برخي از ياران و جانشينان ايشان نيز به كار رفته است. معناي تأويل در اين قبيل روايات، تطبيق و برداشت‌هاي كلي و همه‌جانبه‌اي است كه از آيه استفاده مي‌شود. ارائه يك تقسيم‌بندي از اين واژه به خصوص با توجه به معناي لغوي آن چارچوب روشن‌تري از اين بحث ارائه خواهد كرد.

وي تأكيد كرد: گاهي تأويل در مقابل تنزيل قرار دارد. معناي ديگر تأويل؛ يعني تطبيق و برداشت‌هاي كلي و همه‌جانبه از آيات به لحاظ چنين تقابلي معنا پيدا مي‌كند. شواهد ما در اين باره برخي روايات است. هم‌چنين اصطلاحات ظهر و بطن از ابتدا مرادف اصطلاح تنزيل و تأويل بوده است. از امام باقر (ع) پرسيدند: «مقصود از ظهر و بطن چيست؟» ايشان فرمودند: «ظاهر قرآن تنزيل آن است و باطن آن تأويل آن، بخشي از باطن قرآن پيش از اين گذشته است و بخشي هنوز تحقق نيافته، قرآن بسان گردش خورشيد و ماه در گردش است.»

قاسم‌پور اظهار كرد: حوزه تأويل از حوزه تفسير جدا است و تأويل تلاشي است كه مفسر قرآن براي تبيين معاني غير‌ظاهري الفاظ به دست مي‌دهد. در مجموع تفسير عرفاني اصلا تفسير نيست، بلكه نوعي تأويل است منتهي يك مسئله‌اي كه بايد اين‌جا روشن شود اين است كه آيا اين تأويل‌ها همه باطل‌اند و مصداق تفسير به رأي مي‌شود، وقتي مي‌شود اين‌را مطرح كرد كه ما يك تعريف روشن و شفافي از مسأله تفسير به‌ رأي داشته باشيم.

«منوچهر صدوقي‌سها» پزوهشگر و محقق در فلسفه و عرفان اسلامي نيز در اين رابطه يادآور شد: آن كسي كه مي‌گويد تأويل يعني تفسير، در واقع وجود تأويل را قبول نمي‌كند. قرن‌ها تأويل مرادف با تفسير استعمال مي‌شده است. تفسير «طبري» اسمش تأويل است، «جامع البيان عن تأويل القرآن»، اما از ظاهري‌ترين تفاسير است.

تفسير عرفاني قرآن يعني:

سيدمحمدرضا رضوي در بيان مفهوم تفسير عرفاني گفت: اگر تفسير عرفاني را بدين مفهوم بگيريم كه از ظاهر آيات گذر كنيم با موشكافي يا پنهان‌پژوهي براي دريافت سخن ناپيداي كلام از خود تلاش نشان دهيم، به اين تفسير، تفسير معرفتي گويند، تفسير معرفتي كه بر روح و جان انسان مي‌نشيند و هر لحظه در او شور آفريني مي‌كند و او را علاقه‌مند مي‌كند به اين‌كه آيات قرآن را بارها و بارها تكرار كند به مصداق «...فأقرئوا ما تيسر من القرآن...» تا اين مروايد‌هاي گران‌بها كه در قر‌آن نهفته است را شكار كند، به اين نوع تفسير، تفسير معرفتي يا عرفاني يا همان تفسير رمزي و اشاره‌اي مي‌گويند.

اهميت، مزيت و ضعف تفسير عرفاني قرآن

دكتر «رضوي» در تبيين اهميت تفسير عرفاني تصريح كرد: براي آن‌كه قرآن كريم، زيبايي خود را حفظ كند به تعبير ديگر در گذر زمان همواره پويا باشد، راهي نيست جز اينكه به تفسير عرفاني پناهنده شويم. شما كتب بسياري را مي‌بينيد كه در كتابخانه‌هاي معتبر وجود دارند، اما كسي سراغ آن‌ها نمي‌رود؛ زيرا بعد از يك يا چند مرتبه مطالعه، آن ارزش واقعي خود را از دست مي‌دهد و كهنه مي‌شود اما اگر قرآن بخواهد براي آيندگان حرفي براي گفتن داشته باشد، هيچ راهي نيست جز اين‌كه تفاسير عرفاني را قبول كنيم و از ظاهر آيات گذر كنيم و با موشكافي و پنهان‌پژوهي سعي كنيم آن نكات معرفتي نهفته در آيات را به دست آوريم مانند آن غواصي كه در دريا شنا مي‌كند، اگر او فن غواضي را بداند مي‌تواند در و مرواريد را ازدل دريا بيرون بكشد.

رضوي بيان كرد: مشكلي كه ما در تفاسير عرفاني و در مواجه با روايات اهل‌البيت(ع) داريم اين است كه متأسفانه روايات اهل‌البيت(ع) نيز مثل قرآن قطعي‌الصدور نيستند. شايد خيلي از روايات صحيح نباشد و ساختگي باشد و تنها به اهل‌البيت نسبت داده شده باشد و اين روايات با عنوان گرايشات عرفاني در حريم تفسير وارد شده باشد اگر با اين قضيه مواجه شويم خيلي كار دشوار مي‌شود؛ يعني اگر مي‌خواهيم به صحت و سقم روايات معرفتي رسيده از اهل‌البيت پي ببريم راهي نداريم جز اينكه آن روايات را به كتاب خدا عرضه كنيم اگر پاسخ مثبت داد يقينا دچار آن تحريف معنوي كه مورد نظر شما بوده نخواهيم شد و يقيناً تحريف معنوي است نه لفظي و تحريف لفظي در قرآن صورت نگرفته است.

مستفيد، در اين رابطه به گفته مرحوم آيت‌الله «معرفت» در كتاب «التفسير و المفسرون» اشاره كرد و گفت: استاد معرفت در اين كتاب مي‌گويد: «مهم‌ترين اشكالي كه بر اين تفاسير وارد است اين است كه اولا مبتني بر تبعيت از ظاهر الفاظ نيستند و ديگر اين‌كه مبتني بر ذوق و سلايق شخصي است چه بسا ملازم مدعيات اشراقي باشند.» مي‌توان گفت كه عارفان دنبال تأويل آيات هستند؛ پس ديگر تفسير نيست؛ بلكه دخالت ذوق و سلايق شخصي ايشان است پس يكي از اشكالات تفسير عرفاني اين است كه ذوقي و سليقه‌اي است و ديگر اين‌كه تفسير نيست.

وي در رابطه با مزيت اين نوع تفسير اظهار كرد: بسياري از ذوقيات عرفا، سخنان حقي است كه به طرح مطالب جديدي مي‌انجامد و اين از محاسن تفاسير عرفاني است.

دكتر هاشمي نيز در اين‌باره بيان كرد: هدف اوليه در تفسير عرفاني خوب است، ليكن دستاويزهايي كه براي رسيدن به هدف دارند كامل نيست و به خاطر همين است كه عملاً به بي‌راهه كشيده شده‌اند، براي نمونه تفسيرهايي كه ابن عربي دارد هيچ‌كدام سند روايي ندارد؛ چون مي‌خواهد براساس ذوق، دريافت، عرفان و شهود به بطن برسد، هر چه را كه خود درك كرده به عنوان امام اين مكتب، عارف و اصل در اين راه، سعي مي‌كند به ديگران انتقال دهد.

اين عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي گفت: در تفسير عرفاني از ظاهر الفاظ قرآن چشم‌پوشي مي‌شود؛ چون عرفا غالباً حجتي براي ظاهر قرآن قائل نيستند؛ لذا از ظاهر لفظ، قواعد ادبي، روايات معصومين(ع) و استدلال‌هاي عقلي به ندرت بهره مي‌گيرند و اين ضعفي بزرگ در اين روش است؛ يعني مقدمه اوليه كار در تفسير عرفاني، با خلل و خدشه مواجه است آن كساني هم كه در تفاسير عرفاني مثل ملاصدرا و ديگران استنادها به بعضي رواياتي داشتند اين موارد كامل نيست؛ يعني در همه موارد اين‌ها را رعايت نكرده‌اند.

هاشمي يكي از ضعف‌هاي تفسير عرفاني را مبتني بر ذوق بودن آن دانست و افزود: اين ذوق مختص افراد خاص است، اين دريافت‌هاي ذوقي و ادراكات باطني براي هر كس ميسر نيست و گرنه هر كس مي‌تواند ادعا كند كه دريافت‌هاي ذوقي متمايز از ديگران درباره قرآن پيدا كرده است و خود اين باعث تحريف معنوي قرآن و هرج و مرج در فهم آن مي‌شود.

هم‌چنين وي اشكال ديگري بر اين نوع از تفسير را اين‌گونه بيان كرد: سومين اشكال تفسير عرفاني آن است كه روش تفسير عرفاني هم‌چون روش‌هاي تفسيري ديگر به عنوان يك روش مستقل تفسيري حساب نمي‌شود؛ چون تفسيري است كه بر اساس رمز و اشاره است و بيشتر به تأويل مي‌پردازد و بهتر آن است كه عنوانش را «تفسير تأويلي» بگذاريم نه تفسير عرفاني چون تفسير ادبي هم نوعي تفسير عرفاني است، ما با تفسير ادبي هم به بطن آيات رجوع مي‌كنيم، تفسير فلسفي هم نوعي تفسير عرفاني است، تفسير روايي هم نوعي تفسير عرفاني است. در واقع هدف در هر تفسيري دستيابي به معرفت بالاي كلام خدا نه فقط در ظاهر بلكه در باطن است اما در تفسير عرفاني مصطلح بيشتر كار روي بحث تأويلي است.

عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات و علوم انساني يادآور شد: اشكال چهارم آن‌كه اگر واقعاً به مقدمات و مبادي تفسير عرفاني توجه شود، تفسير عرفاني در زمره تفسير به رأي مذموم است؛ چون در تفسير به رأي مذموم هم مفسر آيات قرآن را براساس اعتقادات شخصي خودش تفسير مي‌كند در واقع اعتقادات خودش و دريافت‌هاي شخصي خودش را به قرآن تحميل مي‌كند.

هاشمي در ادامه افزود: آيا در تفسير عرفاني غير اين است كه امثال ابن‌عربي دريافت ذهني كه نسبت به كتاب خدا، معجزات پيامبران، داستان آدم و حوا و بسياري از كليدواژه‌هاي قرآني دارند مطابق با آن دريافت ذهني هست بدون اين‌كه اساس روايي داشته باشد پس تفسير عرفاني مصطلح مذموم و باطل است و نمي‌توانيم يك تفسير اجتهادي ممدوح تصورش كنيم.

اين دكتراي علوم قرآن و حديث اشاره‌اي به مزيت اين روش كرد و گفت: اگر بخواهيم مزيتي براي تفسير عرفاني و مفسراني كه تاكنون با اين روش تفسيري به سراغ تفسير قرآن رفتند، بيان كنيم، بايد گفت در اين روش آگاهي و معرفت به مفاهيم بطني و تأويل آيات اعم از محكم يا متشابه پيدا مي‌شود، بديهي است كه منظور از آيات قرآن فقط ظاهر آيات نبوده است. بيش از اين‌كه منظور مفهوم ظاهر باشد، مفهوم بطني هست، لكن هر كس قدرت دستيابي به اين معرفت برايش ميسر نيست، اما يكي از راه‌هاي هدايت بلكه هدف‌هاي والاي قرآن، رسيدن به معرفت و يا تفسير عرفاني مطلوب است.

وي در ادامه اذعان كرد: اين بزرگ‌ترين امتيازي است كه در اين تفسير وجود دارد؛ يعني اگر انسان از طريق حقيقت روحي، چنان روحش لطيف شود كه بتواند حقايق را درك كند، مي‌تواند به بالاترين مرتبه فهم قرآن برسد و اين مزيت در تفسير عرفاني وجود دارد، اگر چه عملاً نتوانسته پياده شود، اما معايب تفسير عرفاني به حدي زياد است كه هرگز نتوانسته عملاً به آن مزيت برسد و اگر با اين روش با عنوان روش تفسير عرفاني صرف به مسأله نگاه شود هرگز آن مزيت جامع عمل پوشانده نخواهد شد.

جعفر نكونام، نويسنده كتاب «درآمدي بر تاريخ‏گذاري قرآن» با اشاره به اين‌كه، اين روايات با وجود وضوحي كه دارند، منشأ اختلاف نظرهاي فراواني شد، تأكيد كرد: بسياري، بطن‌داشتن را ويژگي منحصر به فرد قرآن دانستند و حتي از وجوه اعجاز قرآن برشمردند و تا آنجا پيش رفتند كه هر معنايي را به آيات قران نسبت دادند، چه آن معنا با آيات قرآن ملازمه منطقي داشت يا نداشت و چه ربط آن با آيات قرآن قابل فهم بود يا نبود، بطن‌داشتن قرآن در نزد بسياري دستاويزي شده است براي آن‌كه آن‌چه را نمي‌توانند به عنوان تفسير قرآن، به قرآن نسبت دهند و از رهگذر آن متهم به تفسير به رأي مي‌شوند، تحت عنوان بطن و تأويل قرآن بيان كنند.

عضو هيئت علمي گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه قم تصريح كرد: متصوفه همه آيات قرآن را به نفس و حالات آن تأويل بردند و از آيات آفاقي تفاسير انفسي به دست دادند، غلات نيز همه آيات قران را بر اشخاص حمل كردند و به ائمه(ع) و دشمنان ائمه(ع) تفسير كردند، توجيه‌گران نيز از اين بي‌قيد و بندي دفاع كردند و مطالب بي‌ربط آنان را بر بطن و تأويل قرآن حمل كردند.

نكونام در ادامه افزود: اين بي‌قيد و بندي سبب شد، برخي براي بطن و تأويل قرآن ضوابطي را معين كنند؛ نظير اين كه بايد معناي باطني با ظاهري آيه معارضتي نداشته باشد و علاوه بر آن شاهدي معتبر آن را تأييد كند، اما برخي مانند آيت‌الله معرفت صرف عدم تعارض با ظاهر آيه را كافي ندانست و به جاي آن شرط كرد كه بايد ميان معناي باطني و ظاهري آيه ملازمه منطقي باشد، منتهي آن‌را به ملازمه غير بيّن محدود ساختند، به نظر مي‌رسد، وي لازم بيّن را از زمره معناي ظاهري قرآن برشمرد؛ لذا آن‌را از معناي باطني قرآن خارج دانسته است.

نويسنده مقاله «عرفي بودن زبان قرآن» با اشاره به نظر علامه طباطبايي تصريح كرد: علامه طباطبايي اجمالاً گفت كه بايد ميان معناي ظاهري و باطني ربط طولي و دلالت مطابقي باشد، البته شايد بتوان سخن علامه طباطبايي را با سخن آيت‌الله معرفت يكي دانست؛ چون هر دو معناي باطني را معرفتي كلي، وراي معناي جزئي ظاهري خوانده‌اند كه به واقع معناي ظاهري، يكي از مثال‌ها و مصاديق معناي باطني به شمار مي‌رود.

وي با اشاره به اين موضوع كه هر گروه از دانشمندان بر حسب تلقي خاصي كه از باطن قرآن داشتند، راه ويژه‌اي را براي كشف باطن قران پيشنهاد كردند، گفت: برخي كشف باطن قرآن را ويژه ائمه(ع) دانستند و ساير افراد را از فهم آن ناتوان خواندند، به همين رو هر روايتي را كه نسبتي ميان آن و ظاهر قرآن نيافتند، بر باطن قرآن حمل كردند و هرگاه ربطي ميان روايت و ظاهر قرآن نيافتند، علم آن را به ائمه(ع) حوالت دادند، توسط ايشان بسياري از روايات غلات شيعه توجيه شد و بر بطن قرآن حمل شد، اگرچه هيچ ربط منطقي ميان آن و ظاهر آيات قران وجود نداشت، حمل «بحرين» بر حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(ع) و «برزخ» بر رسول خدا(ص) و «لؤلؤ و مرجان» بر حسنين(ع) در آيات 19 تا 22 سوره مباركه الرحمن از آن جمله است.

نكونام در ادامه افزود: برخي ديگر از دانشمندان كشف باطن را ويژه عرفا دانستند و راه نيل به آن را تهذيب نفس معرفي كردند، آنان روشي را كه براي كشف باطن آيات معمول مي‌كنند، عبارت از حمل آيات آفاقي بر حالات انفسي است؛ نظير اين‌كه در آيه 100 سوره مباركه نساء، «بيت» را بر «انانيت نفس» و «موت» را بر «فناء في الله» حمل كردند.

وي درباره نتيجه اين بحث گفت: دسته‌اي ديگر از دانشمندان، كشف باطن قرآن را ويژه اهل تدبر دانسته و راه نيل بدان را الغاي خصوصيت و أخذ معارف و احكام كلي، وراي معارف و احكام جزئي قرآن دانسته و از آن به «تقسيم و سبر» يا «تنقيح مناط» تعبير كردند.

صدوقي‌سها نيز در اين رابطه اين‌گونه اظهار نظر كرد: در واقع تفسير عارف از خود و تطبيق آن با قرآن مي‌تواند به تفسير خواننده از خود كمك رساند. تفاسير عرفاني دريايي از معارف انفسي را بر شما مي‌گشايد؛ هر چند حجيت شرعي ندارد. در اين‌جا كه عرصه حضور، قرب و وصول است، سخن از حجيت جايي ندارد؛ البته «لايمسه الا المطهرون» گوياي اين امر است كه حقايق قرآن حصولي نيست؛ بلكه ديدني و يافتني است.

حد و مرز تفسير عرفاني قرآن

«سيدمحمدرضا رضوي» در رابطه محدوده تأويل تصريح كرد: آن‌چه كه صحيح است اين است كه رسوخ در علم، امري نسبي است نه مطلق؛ يعني در حد اعلي رسوخ در علم از آن اهل البيت(ع) است، ولي چون قرآن كريم كلمه رسوخ را براي علماي يهود به كار برده است، متوجه مي‌شويم كه رسوخ امري نسبي است. به عبارتي شيعيان اهل‌البيت(ع) در حد توانايي خود مي‌توانند رسوخ در علم كنند و به تأويل دست پيدا كند؛ يعني موشكافي كرده و از سخن پيداي كلام به سخن ناپيداي آن پي ببرند.

«سيده فاطمه هاشمي» نيز در رابطه با حدو مرز تأويل بيان كرد: تأويلي حق است كه بر مبناي شواهد نقلي قطعي باشد و بعد شواهد عقلي هم آن را تأييد كند. منظور از شواهد نقلي اين است كه حتما بر اساس آيات قرآن و روايات قطعي معمصومين (ع) مستند باشد؛ يعني اگر ذهني هم فعال باشد و بتواند آن بطن را احساس و درك كند، باز تأويل حقي كه مطابق سنت معصوم (ع) باشد انجام نداده است.

وي در ادامه افزود: بعد از مرحله فوق است كه ادراكات قلبي هم مي‌تواند او را تأييد كند و صحه بر آن گذارد و گرنه با صرف ذوق و ادراك، نمي‌توان تأويل كرد، اين مطلبي است كه در كتاب‌هاي مختلف گفته شده است اما به طور خاص در تفسير عرفاني كه به عنوان يك روش تفسيري آن را تأييد كرده‌اند ملاك تفسير مفسر بر پايه ذوق، عرفان و مسائل رمزي است.

جعفر نكونام در اين‌باره تصريح كرد: ظاهر آيات قرآن ناظر و منصرف به موارد عصر نزول است و آن‌چه قابل تسري و تعميم به موارد مشابه در ديگر اعصار است، باطن آيات قرآن است چنان‌كه ظاهر روايات منقول از امام باقر (ع) نيز به همين معنا اشاره داشت.

نكونام گفت: دليلي وجود ندارد كه باطن قرآن را به لوازم غير بيّن آيات محدود كنيم؛ چون وقتي اصل بر اين است كه به معناي ظاهري آيات توسعه داده شود تا بتواند موارد ديگري را نيز فرا بگيرد، حسب مورد بجاست كه به لوازم بيّن آيات نيز توجه شود، به اين ترتيب، قياس اولويت و مانند آن نيز كه در مبحث مفهوم و منطوق اصول فقه از آن‌ها سخن مي‌رود، راه‌هاي ديگر براي كشف باطن آيات تلقي مي‌شود، در اين زمينه يكي از آياتي كه را ذكر كرده‌اند، آيه 10 سوره مباركه نساء است. درباره اين آيه گفته‌اند، وقتي خوردن مال يتيم حرام باشد، به طريق اولي تباه كردن آن حرام خواهد بود، بنابر آن‌چه بيان شد، روش كشف باطن قرآن استخراج لوازم منطقي آيات قرآن از رهگذر استدلال به ظواهر آيات قرآن به نحو مباشر يا غير مباشر است.

نكونام افزود: ويژگي‌هاي بواطن آيات را در حوزه لوازم غير بيّن مي‌توان چنين بيان كرد كه بطن داشتن از اختصاصات قرآن نيست. هر كلام ديگري نيز بطن دارد؛ چون باطن از لوازم منطقي كلام به شمار مي‌رود و روشن است كه هر كلامي لوازم منطقي دارد، به همين رو فهم بطن قرآن به ائمه(ع) اختصاص ندارد.

نويسنده مقاله «روش تحقيق با تأكيد بر علوم اسلامي» اذعان كرد: اگر بطن قرآن مقوله‌اي بود كه به قرآن اختصاص داشت، بايد خدا يا پيامبر(ص) و ائمه(ع) روش فهم آن را به بشر مي‌آموخت، اما نظر به اين‌كه آنان راه ويژه‌اي براي فهم بطن قرآن، جز آن‌چه معهود و معلوم بشر است، به بشر نياموخته‌اند، دانسته مي‌شود، بطن قرآن مقوله‌اي هم‌سنخ بطن كلام بشري است و بشر توانايي درك آن را دارد.

نكونام تصريح كرد: اساسا راز جاودانگي و تبيان كل شي بودن قرآن در امكان فهم و اخذ بطون قرآن و بهره‌گيري از آن‌ها در امور مستحدث توسط خود بشر است و روشن است كه اگر فهم و اخذ بطون قرآن به پيامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، بايد اكنون كه آنان در ميان مردم حضور ندارند، جاودانگي و تبيان كل شي بودن قرآن بي‌معنا باشد.

صدوقي‌سها نيز در اين‌باره اذعان كرد: تأويل مي‌توان كرد، منتهي كسي كه وارد اين ساحت مي‌شود، بايد لياقت آن‌را داشته باشد و شرط اساسي آن هم طهارت آن كسي است كه وارد اين ساحت مي‌شود. لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. بنابراين، تأويل عبارت است از ورود به ساحت‌هاي صعودي قرآن. : دومين شرط صحت تأويل هم اين است كه اگر كسي بگويد كه مراد آيه اين است و لاغير، آن تأويل هم فايده‌اي ندارد.

مؤلف «تاريخ تصوف جديد در ايران» با بيان اين‌كه هيچ عارفي قابل قياس با كسان ديگر نيست، اظهار كرد: عرفان ساحت آزادي است و فلسفه نيست؛ چرا كه فلسفه زندان است. شما وقتي سخن از فلان نحله فلسفي مي‌كنيد؛ مثلا اصحاب حلقه وين، اين‌ها در زندان همان حلقه خود هستند. از اين رو تفاسير و تأويلات عرفاني عرفا نيز با يك‌ديگر قابل قياس نيستند.

وي افزود: عارف در ارتباط و مواجهه خويش با قرآن كريم تفسير قرآن نمي‌كند؛ بلكه تفسير خويش مي‌كند؛ از اين رو بسياري از دريافت‌ها و برداشت‌هايش قابل بيان و طرح عمومي نيست. هم‌چنين قابل پذيرش براي ديگران نيست؛ چرا كه نسخه خود اوست و نه ديگران.

تفسير عرفاني و تحريف قرآن

دكتر «سيدمحمدرضا رضوي» در پاسخ به اين پرسش كه آيا تفسير عرفاني قرآن را به تحريف مي‌كشاند يا نه؟ گفت: اگر نظام فكري حاكم بر اهل‌البيت(ع) در جان و روان آدمي قرار بگيرد و به عبارتي با كلام خود اهل‌البيت(ع) آنگونه كه شايسته است انس پيدا كنيم كلامي كه فرمودند: «صعب مستصعب» هست، سلسله مراتب دارد و هر كس در حد خود مي‌تواند با اين كلام ارتباط منطقي برقرار كند اگر آن را ما بپذيريم و اينكه بپذيريم آن‌ها اهل الذكر هستند و قرآن كريم هم فرمود: «فسألوا اهل‌الذكر إن كنتم لاتعلمون» (اگر اين را بفهميم) در تفاسير عرفاني يقينا دچار خطا و اشتباه نمي‌شويم يعني با اين گرايش روايي اگر سراغ تفاسير عرفاني برويم و از اهل الذكر آن پرسش بكينم يقيناً آن‌ها ياور ما خواهند بود.

سيده فاطمه هاشمي در اين رابطه اظهار كرد: اگر قرآن مي‌خواست تمام بطونش را به گونه‌اي بگويد كه همين كلام ظاهر باشد، قطعاً تحريف مي‌شد؛ چون بسياري از حقايق در بطون آيات است كه اگر گفته مي‌شد به تحريف لفظي قرآن مي‌انجاميد.

عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات و علوم انساني گفت: اكنون كساني كه دست به تأويل باطل يا تفسير يا تفسير عرفاني زده‌اند البته عرفان مصطلح و مستعلم در واقع قرآن را از مسير تحريف معنوي به تحريف كشيده‌اند نه از جنبه تحريف لفظي، به همين مناسبت اگر بطون آيات گفته مي‌شد از آن جايي كه بسياري از بطون جنبه حقيقي دارد و با سياست جامعه اسلامي سازگار نيست، به طبع بسياري از مسلمانان خوش نمي‌آمد و اين تصور مي‌شد كه قرآن تنها براي آن زمان بوده است و آن استمرار كه از بطن قرآن برمي‌آيد براي عوام تبديل به كتاب مرده‌اي مي‌شد.

هاشمي افزود: اين‌كه بطن قرآن مخفي است و ائمه(ع) و راسخان در علم تنها براي افراد خاصي آن را باز كرده‌اند باعث جاودانگي قرآن و جلوگيري تحريف معنوي قرآن شده است و اگر اين مسايل باز نشده است خدشه‌اي به اصل قرآن وارد نمي‌كند؛ چون براي خواص بوده و عوام با همان ظاهر، قرآن را مي‌فهمند.

ضوابط پذيرش يا رد تفسير عرفاني قرآن

دكتر «رضوي» درباره پذيرش يا رد تفسير عرفاني گفت: اگر شخصاً نظر خود من را مي‌خواهيد بپرسيد، روحيات شخصي من آن است كه وقتي آيات قرآن را مي‌خوانم اگر فقط بخواهم به ظواهر آيات اكتفا كنم اين مرا اغنا نمي‌كند يعني حذف تفسير عرفاني يا حذف بواطن و تأويل از قرآن كريم لطمه‌اي بزرگ به اين كتاب وارد مي‌كند و سبب مي‌شود تا علاقه‌مندان به اين كتاب روز به روز كم شوند اگر قرار است كه به علاقه‌مندان اين كتاب اضافه شود و ما روز به روز افراد بيشتري را مشاده كنيم كه به سمت اين كتاب مي‌آيند چاره‌اي نداريم جز اينكه باب تأويل و معرفت را به روي آنها باز كنيم منتهي عرض كردم كه مي‌بايست شاگردي اهل‌البيت(ع) را كنيم تا به مرحله استادي برسيم.

سيده فاطمه هاشمي نيز در اين‌باره بيان كرد: پايه اوليه در تفاسير شواهد نقلي است؛ يعني حتما تأويلي كه گفته مي‌شود بايد در آيات قرآن آمده باشد آن هم نه در آيات متشابه و يا آن‌كه يك روايت قطعي چه متواتر و چه مشهور در آن مورد بيان شده باشد و يا روايات قطعي الصدوري كه آن تأويل را تأييد كند كه از ناحيه پيامبر(ص) و معصومين(ع) چنين تأويلي به ما رسيده است.

هاشمي افزود: اين پايه اوليه است و بدون اين پايه نمي‌شود سراغ پايه دوم كه شواهد عقلي است رفت؛ يعني اگر صرفا شواهد عقلي باشد از آن‌جا كه شواهد عقلي محدود است، عقل خطا مي‌كند و از آن‌جايي عقل و ذوق محدوده‌اش جدا نيست و هر كس مي‌تواند به بهانه عقل ذوقش را داخل مسائل كند بنابراين شاهد دوم تأييدي بر شاهد اول است و يك شاهد مستقل نيست.

عضو هيئت علمي واحد تهران مركزي تأكيد كرد: بعد از اين‌كه شواهد نقلي براي تأويل حقي وجود داشت شاهد عقلي آن را تأييد مي‌كند؛ يعني عقل انسان هم قبول مي‌كند آن‌چه كه در قرآن آمده درست است ولي عقلي كه دور از مسايل نفساني باشد، عقلي كه دور از يك عقايد خاص باشد كه مورد رضاي خدا نيست.

هاشمي يادآور شد: عقل سالم گواهي مي‌دهد به آن‌چه كه تأويل حق از معصوم (ع) صادر شده است، شاهد عقلي را مطالبي همراهي مي‌كند مثل سير تاريخ، عدم مخالفتش با مسلمات فطري و ... پس اگر تأويلي مقام پيامبر (ص) را پايين آورده كه نقل هم تأييد نمي‌كند قطعاً عقل هم آن موضوع را تأييد نمي‌كند و عكس، اگر در تأويل آيات، اشاره به صفات بطني امامان، پيامبران و برگزيدگان خدا كه در نقل به صحت آنان اطمينان داريم، باشد، حتما عقل هم تأييد مي‌كند كه بايد اين الگوها متصف به اين ويژگي‌ها باشد.

قاسم‌پور نيز در اين رابطه تصريح كرد: تأويل به معناي راه‌يابي به باطن و ژرفاي آيات براساس يك روش خاص انجام مي‌گيرد و آن روش يا اصل نمادسازي است. بر اين اساس كه بعضي از اشيا مي‌تواند نقش نماد را براي مفاهيم ديگر بازي كنند، اين روش تمثيل‌گرايي نيز ناميده مي‌‌شود.

عضو هيئت علمي دانشگاه كاشان خاطرنشان كرد: تأويلات، تلاش‌ها و ذوقياتي است كه به مخاطب براي فهم بهتر كمك مي‌كند. اگر كسي اين‌گونه تأويلاتي داشته باشد و بين ظاهر و باطن قرآن جمع كند، اما باطن را اصل قرار ندهد، ضابطه‌اي است كه صحيح است.

وي ركن مهم تفسير عرفاني را تأويل دانست و در اين باره اظهار كرد: به هر حال چون ركن مهم در تفسير عرفاني، تأويل است، وقتي مي‌خواهيم در مورد حجيت و صحت و سقم تأويلات داوري كنيم، بايد داوري ما مربوط به حوزه تأويل باشد. آن تأويل‌هايي كه ريشه در گفتار اهل بيت(ع) و روايات معصومين (ع) دارد، بي‌اشكالي است.

دكتر قاسم‌پور بيان كرد: ما تأويل را خروج از لفظ معني مي‌كنيم. اصولا معناي ظاهري مطرح و مهم نيست، بلكه معاني باطني مطرح و مورد نظر است. البته احاطه به اين معناي باطني كار هر كسي هم نيست؛ ضمن اين كه تجربه‌هاي عرفاني عرفا؛ اگر بگوييم مصاديق شيطاني نيستند، مصاديق غير الهي هم نيستند و حداكثر اين است كه فقط براي خودشان اهميت دارد و براي كس ديگري قابل تسري نيست.

وي تأكيد كرد: آن‌چه كه در تفسير اصل است، استفاده و استمداد از شيوه شخصي مفسر براي فهم هدف خداوند است. به هر حال اگر بخواهيم مشي و شيوه مفسر را بفهميم و متوجه شويم، بايد از راهش وارد شويم و اقدام كنيم به فهم آيه قرآن. نمي‌توان بدون علم لغت، شأن نزول و روايات مربوطه و ... وارد حوزه تفسير شد. اين‌ها در واقع در تعريف تفسير مندرج است؛ يعني كوشش مفسر از طريق ضوابط مشخص مثل لغت، شأن نزول آيه، ادبيات و ... . اسم اين را تفسير مي‌گذاريم، اما تأويل اصولا از اين طريق وارد نمي‌شود؛ يعني چنين چيزي وارد حوزه لغت، شأن نزول و ... نمي‌شود و لذا فرق بين تأويل و تفسير را اين‌گونه مي‌دانيم كه در تفسير، تلاش براي كشف معاني ظاهري است و در تأويل تلاش براي كشف معاني باطني.

صدوقي‌سها با بيان اين مطلب كه احوال عارفان مختلف است، در اين‌باره تصريح كرد: عارف كه هميشه در يك حال نيست. در بعضي از احوال از تأويل هم فراتر مي‌رود؛ يعني تابع هيچ ضابطه‌اي، سابقه‌اي و لاحقه‌اي نيست. در مثل مانند «آن‌چه مي‌خواهد دل تنگت بگو» است.

وي افزود: يك ضابطه مهم در تأويل آن است كه تنزيل و تقييد يقينا باطل است، اگر منظور خداوند از سوء، شراب بود، خداوند مي‌فرمود: «اجتنبواالشراب». ما چه دليلي داريم كه سوء را به شراب محدود كنيم. بايد تصعيد كنيم تا تأويل واقعي انجام شود. به اين مي‌گويند ورود به ساحت‌هاي بالا. هر چه كه تنزيل كنيم، باطل است و هر چه تصعيد كنيم حق است.

مصحح «اسرارالحكم» خاطرنشان كرد: اصولا قرآن سير الي‌الله است. قرآن نزول هم دارد، صعود هم دارد. قرآن بايد تصعيد هم شود. تنزيل درست؛ يعني تصعيد الي‌الله به همراه قرآن. قرآن همان‌طور كه نزول پيدا كرده، همان‌طور بايد تعالي و صعود پيدا كند، متأسفانه بعضي اين را پايين مي‌آورند، معلوم است كه اين امر باطل است.
 شنبه 15 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 744]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن