واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: farryad20-08-2009, 05:20 PMhttp://www.sahneha.com/images/royai1.jpg يدالله رويايي یدالله رویایی در سال ۱۳۱۱ در دامغان به دنیاآمد. آموزش دبستانی و دبیرستانی خود را در همان جا به پایان رساند و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شد و در همین رشته تحصیل کرد. پس از فراغت از تحصيل ، در وزارت دارایی مشغول به کار شد، مدتی هم در ادارات و مراکز دیگر از جمله تلویزیون ملی ایران به عنوان سرپرست امور مالی کار میکرد.او از موسسان شرکت انتشاراتی روزن بود . رویایی با چند شاعر ديگر ، مانیفست «اسپاسمانتالیسم» را منتشر کردند که بعدها به خلق نگرش تازهٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد. كتاب شناسي 1340 بر جاده هاي تهي 1343 شعرهاي دريايي 1347 دلتينگي ها 1347 از دوستت دارم 1369 لبريخته ها 1377 هفتاد سنگ قبر 1381 امضا وي هم اكنون در پاريس زندگي مي كند. farryad21-08-2009, 06:21 PMاز تو سخن از به آرامی از تو سخن از به تو گفتن از تو سخن از به آزادی وقتی سخن از تو می گویم از عاشق از عارفانه می گویم از دوستت دارم از خواهم داشت از فکر عبور در به تنهایی من با گذر از دل تو می کردم من با سفر سیاه چشم تو زیباست خواهم زیست من با به تمنای تو خواهم ماند من با سخن از تو خواهم خواند ما خاطره از شبانه می گیریم ما خاطره از گریختن در یاد از لذت ارمغان در پنهان ما خاطره ایم از به نجواها من دوست دارم از تو بگویم را ای جلوه ی از به آرامی من دوست دارم از تو شنیدن را تو لذت نادر شنیدن باش تو از به شباهت از به زیبایی بر دیده تشنه ام تو دیدن باش كتاب از دوستت دارم farryad26-08-2009, 04:01 PMبیانیه شعر حجم: حجمگرایی آنهایی را گروه میكند كه در ماوراء واقعیتها، به جستجوی دریافتهای مطلق و فوری و بیتسكیناند. و عطش این دریافتها هر جستجوی دیگر را در آنها باطل كرده است. مطلق است برای آنكه از حكمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و، در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمیكند. فوریست برای آنكه شاعر در رسیدن به دریافت، از حجمی كه بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده است – نه از طول – به سرعت پریدهست، بیآنكه جای پایی و علامتی بهجا بگذارد. بیتسكین است برای آنكه، به جستجوی كشف حجمی برای پریدن، جذبه، حجمهای دیگریست كه عطش كشف و جهیدن میدهد. تاملی بر سر این حرف میكنیم : از واقعیت تا مظاهر واقعیت، از شیء تا آثار شیء، فاصلهایست، فاصلههاییست؛ فاصلههایی از واقعیت تا ماورا آن. از هزار نقطه یك چیز هزار شعاع برمیخیزد، هر شعاع به مظهری در ماورا آن چیز میرسد، و واقعیت با مظاهر هزارگونهاش با هزار بعد وصل میشود. شاعر حجمگرا، این فاصله را با یك جست طی میكند؛ تند و فوری. و بدینگونه، از واقعیت به سود مظهر آن میگریزد. هر مظهری را كه انتخاب كند، از بعدی كه بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یك جست میپرد، و از هر بعد كه میپرد، از عرض، از طول و از عمق میپرد. پس از حجم میپرد، پس حجمگراست. و چون پریدن میخواهد، به جستجوی حجم است. اسپاسمانتالیسم، سوررئالیسم نیست. فرقش این است كه از سه بعد به ماورا میرسد. و در این رسیدن فقط در یكجا با هم ملاقات میكنند: در جهیدن از طول؛ گرچه در اینجا هم جست، فوریتر است. حجمگرا در این جست خط سیر از خود به جا نمیگذارد. در پشت سر تصویر او سهبعدی طی شده است. و این سه بعد طی شده، اسكله میسازند تا خواننده، شعر حجم را به جایی برساند كه شاعر رسیده است. خواننده، مشتاق، عبور از اسكله را به تانی یاد میگیرد و خوانندهی معتاد میشود، معتاد قصار، معتاد رسیدن به ماورا، با عبور از حجم، به همان جایی كه شاعر حجم رسیده است. در آنجا، شاعر برای گفتن، حرفی ندارد. شرحی ندارد. و ناگاه چیزی را به زیان میآورد كه حیرت و راز است. همان چیزی را كه ساحران، پیغمبران، وداخوانان، برهمنان، پیامآوران كفر، پیامآوران ایمان به لب آوردهاند؛ یعنی شعر، خود شعر. حجمگرایی نه خودكاریست و، نه اختیاری. جذبههایی ارادیست یا ارادهای مجذوب. جذبهاش از زیبایی و زیباشناختیست. ارادهاش از شور و از شعور است. از توقع فرم و از دلبستن به سرنوشت شعر. نه هوس است، نه تفنن. تپشیست خشن و عصبی. تپش آگاه برای هنر شاعری در انسان دیوانهی شعر، كه خطر میكند كه از قربانی شدن نمیترسد. شعر حجم، شعر حرفهای قشنگ نیست. شعر كمال است، در كمالش وحشیست و در كشف زیبایی خشونت میكند. عتیقه نیست، ولی از بوی باستان بیدار میشود. تغییر جا دادن واقعیت هم نیست؛ واقعیت هم نیست. در زندگیی روز و در زبان كوچه توقف نمیكند. شاعر حجمگرا، همیشه بر سر آن است كه واقعیتی خلق كند نابتر و شدیدتر از واقعیت روزانه و معمول : ما تصویری از اشیا نمیدهیم، منظری از علت غایی آنها میسازیم. و عواملی را كه بدینگونه وام میگیریم، در جایی دوردست با فاصلهای از واقعیت مینشانیم. كار شعر، گفتن نیست. خلق یك قطعه است؛ یعنی شعر خودش باید موضوع خودش باشد. فصاحت و جستجوهای زبانی رویای ما نیست، ولی جادوی عجیب واژهها را در كارمان فراموش نمیكنیم. شعر حجم، از دروغ ایدئولوژی و از حجرهی تعهد میگریزد، و اگر مسئول است، مسئول كار خویش و درون خویش است؛ انقلابیست و بیدار. و اگر از تعهد میگوید، از تعهدی نیست كه بر دوش میگیرد، بل از تعهدیست كه بر دوش میگذارد؛ چراكه شعر حجم به دنبال مسئولیتها و تعهدهای جهت داده شده، نمیرود. به درون نبوت میدهد تا از نداهای او جهت بگیرد و جهت بدهد. پس این شعر پیش از آنكه متعهد بشود، متعهد میكند. حجمگرایی ( Espacementalisme ) سبك دیگر شعر ایران است. صفت عصر است و خطابی جهانی دارد. و چون صفت عصر است، نقاشی، تاتر، قصه، سینما و موسیقی را به خود میگیرد و این بیانیه دعوتیست برای عزیمت، همراه نقاشان، نمایشنامهنویسان، سینماگران و نویسندگانی كه كار خویش را در سمت این خطاب میبینند و میبینیم. حجمگرایی شاعرانی را گروه میكند كه به تجربهی كارهای خویش رسیدهاند؛ به لذت پریدنهای از سه بعد. پس، اینك بیانیهی ما میوهای رسیده را میچیند. نه پیشواییم، نه بت. مبارزه میكنیم. مبارزه علیه آنهایی كه به این كشف خیانت میكنند تا به نخوت فردی یا اجتماعی خود رضایت بدهند... farryad01-09-2009, 09:59 PMسکوت ، دسته گلی بود میان حنجره ی من ترانه ی ساحل نسیم بوسه ی من بود و پلک باز تو بود بر آبها پرنده ی باد میان لانه ی صدها صدا پریشان بود بر آبها پرنده بی طاقت بود. صدای تندر خیس و نور ، نور آذرخش در آب آینه ای ساخت که قاب روشنی از شعله های دریا داشت نسیم بوسه پلک تو و پرنده ی باد شدند آتش و دود میان حنجره ی من سکوت دسته گلی بود.!؟ farryad03-09-2009, 09:22 PMحس مرطوب (نقدی بر شعر "سکوت دسته گلی بود" یدالله رویایی) نوشته : تقی خاوری سکوت دسته گلی بود میان حنجره ی من .... بیش از چهل سال قبل که کتاب یدا... رویایی منتشر شد این دو سطر با ذهن من الفت گرفت و آن را زمزمه می کردم به فکرم نمی رسید که بعد از چهل سال در جلسه ایی این سروده نقد و ارزیابی شود هر چند این شعر ترانه ایی شده و توسط خواننده ایی خوش صدا به اجراء درآمده است. این سرنوشت شعرهای ماندگار است و راز ماندگاری در اصالت شعری خودجوش و درون ساختاری. این شعر را شاعر قبل از سرودن در درون خود دیده و با تکنیک زیبا و پخته آن را به تحریر درآورده است. سکوت دسته گلی بود، میان حنجره ی من تصویر وحشی ست، دسته ایی گل میان حنجره، سکوت هم غیرمادی، این طبیعت شعرهای بوطیقایی ست که تصویر تبدیل به معنا می شود، مجموعه ای از اجراء معنایی جمع شده به صورت دسته ایی گل که حاصل آن همین تصویر فشرده است که به ناگاه از درون شاعر پرتاب می شود. این تصویر یاد آور تصویر های هولدرلین شاعر جنون زده ی آلمانی ست. پرسشی ست که چرا در میان کتابهای رویایی همین کتاب دریایی ها ماندگار شده است؟ رویایی گرفتار بازی با کلمات شد، حال آنکه کلمات رازها را نمی سازند بلکه رازها کلمات را ماندگار می کنند و اما ادامه ی شعر: ترانه ی ساحل نسیم بوسه من بود و پلک باز تو بود که به قوت بخش قبلی نیست، تصویر باز می شود و شاعر در ساحل خاموش ترانه می سازد با نسیم بوسه در پلکی باز و بعد شاعر به سمت و سویی دیگر می رود: برآبها پرنده ی باد میان لانه ی صد ها صدا پریشان بود. لانه ی صدا امواج است و مرغ باد درمیان صدا ها با چرخش پروازی تند و سریع بی طاقت است صدای تندر خیس و نور تر آذرخش در آب آئینه ایی ساخت. تصویری پر تحرک و جذاب که آذرخش با جرقه ایی دریا را آئینه می سازد، مثل عدسی دوربین که در یک آن باز و بسته می شود و با پرداخت به کلمه های تر و خیس فضای ساحل و دریا را در ذهن خواننده مرطوب می سازد و با یک پارادوکس دریا را به آتش می کشد و قاب روشنی از شعله های دریا نشان داده می شود و بعد همه چیز می سوزد: نسیم بوسه و پلک باز تو و پرنده ی باد شدند آتش و دود. در این جا آغاز شعربرگردان می شود: میان حنجره ی من سکوت دسته گلی بود و بعد با آتش زدن حس خود حضور خویش را در شعر اعلام می کند. این فضا سازی وسیع و گسترده تنها با شصت و سه کلمه ساخته شده است و این قدرت تکنیک رویایی را در این شعر نشان می دهد. این شعر، نیمایی ست و شاعر وزن را نرم و ملایم در این شعربه کارگرفته است در این شعر همه چیز به وجود می آید و به سرعت نابود می شود و شاعر تحت تاثیر این اتفاق است. farryad12-09-2009, 04:58 PMمن به دریا نیندیشیده ام فکرهای مرا دریا اندیشیده است! مقدمه ی کتاب دریایی ها farryad19-09-2009, 05:46 PMبا کاروان من -تحرک متروک- صحرا مجال صحبت بود. و کاروان که فرصت اندیشه را از صحنهی نمکزار برمیگرفت پیمانههای سرخ عطش را با خواب باستانی کاریز پر میکرد. ما از میان استراحت شرقی میرفتیم پستانهای بیشیر مادران با دکمههایی از شیر شب را به جادههای شیری میدادند و چشمهای خستهی مردان بر کهکشان -شروع شنها- جاری بود. برگرد ای تحرک متروک! اینجا نه ابر، نه گذر باد. دیریست تا معاش نبات را پیغامی از سواحل تبخیر نیست. و سرنوشت آب، در سفرههای زیرزمینی تقطیر آسمان را از یاد برده است. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1076]