واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: بحث آزاد در مذهب جعفري
امام ششم با بررسي شرايط سياسي و اجتماعي زمان خود به اين نكته پي برد كه شيعيان فاقد نيروي سياسي قدرتمندند و تشكيل چنين نيرويي به دشواري امكانپذير است.
هرچند بسياري سر آغاز تشيع را در دوران حيات پيامبراكرمص و امام عليع جستجو ميكنند، ولي بيشك قوام آن مديون حركتي است كه از امام محمدباقرع و امام جعفرصادقع آغاز شد. مسلما چنين حركتي نه از جنس تشكيل حكومت، بلكه در قالب نهادينه كردن فرهنگي بود كه موجب شد مذهب تشيع از آن تاريخ به نام مذهب جعفري خوانده شود.
امام ششم با بررسي شرايط سياسي و اجتماعي زمان خود به اين نكته پي برد كه شيعيان فاقد نيروي سياسي قدرتمندند و تشكيل چنين نيرويي به دشواري امكانپذير است. در نتيجه تنها راه بقا و تقويت مذهب تشيع را در تقويت و توسعه فرهنگ تشيع دانستند. ايشان دانستند كه وجود يك فرهنگ اصيل و ريشهاي، تضمينكننده بقاي حيات تشيع خواهد بود، مسالهاي كه از توان يك ارتش و حكومت قوي نيز خارج است.
بنياد فرهنگي كه امام باقرع و امام صادقع براي مذهب تشيع بنا نهادند نسبت به مذاهب ديگر داراي ويژگيهاي خاص و منحصر به فردي است كه شايد بندرت بتوان سراغي از آنها را در ديگر مذاهب گرفت. بررسي اين ويژگيها و بسط و توضيح هر كدام، خود مقالات ديگري را طلب ميكند، ولي براي ورود به بحث اصلي اين مقاله كه همان بحث آزاد است، به برخي از اين ويژگيها اشاره ميكنيم:
ويژگي نخست:در بسياري از مذاهب، وظيفه اصلي روحانيون و متوليان ديني، حفظ سنتهاي مذهبي است و در نگاه آنان توسعه فرهنگي مذاهب مساله قابل توجهي به شمار نميآيد. در چنين مذاهبي سنتها در هالهاي از تقدس قرار ميگيرند كه پيروان مذاهب به صرف تعصب و نه آرزوي تعقل به حفظ و انتقال آن سنن به نسلهاي بعدي اقدام ميكنند. به واسطه نگاه تعصبآميز، سنتها پويايي خود را از دست ميدهند و بتدريج به حالت ايستايي و ركود دچار ميشوند.
براي مثال بيش از 1500 سال از بناي اولين صومعه ارتدوكس در يونان ميگذرد و با وجود اين، ميان آنچه امروزه در آن صومعه خوانده و گفته ميشود و آنچه كه در 1500 سال پيش خوانده و گفته ميشد، تفاوت محسوسي ديده نميشود. هر چه مذهب ارتدوكس امروز دارد همان ميراثي است كه از 1800 سال قبل به ارث برده است.
اين مساله در مورد مذهب كاتوليك نيز صادق است. از نگاه دانيل روپز، مورخ معروف فرانسوي فرهنگ كاتوليكي مدت هزار سال در حالت ركود به سر برده و چيزي بر آن افزوده نشده است.
به عبارت ديگر، مذهب كاتوليك از قرن ششم تا پانزدهم ميلادي به ايستايي و ركود دچار شده تا اين كه با پيدايش عصر تجدد و رونق علم و هنر، توسعه فرهنگي مذهب كاتوليك توسط دانشمندان و مردان برجسته دنبال شد.
اما در اين ميان، فرهنگ جعفري، فرهنگي پويا و پيوسته در حال پيشرفت بوده است. متوليان اين مذهب بيش از آن كه دغدغه حفظ سنتها را داشته باشند به دنبال توسعه فرهنگي بودهاند. برخي سنتها به تناسب شرايط تغيير ميكند و برخي ديگر بدون تغيير خاصي به نسلهاي بعدي منتقل ميشود.
در فرهنگ تشيع، سنتها همواره در معرض نقد مخالفان قرار گرفته و در مقابل، متوليان و روحانيون تشيع با منطق و استدلال به پاسخگويي به انتقادها و دفاع از سنتها پرداختهاند.
افتخار فرهنگ شيعي اين است كه همواره از نقد مبتني بر استدلال استقبال كرده و واهمهاي از مطرح شدن آراي مخالفان در جامعه اسلامي نداشتهاند. اين در حالي است كه روحانيون مسيحي در طول تاريخ همواره از بيم بدعت، مانع مطرح شدن عقايد مخالفانشان شدهاند و از طريق حربههاي مختلف از جمله تكفير و ارتداد، منتقدان را از ميدان بدر كردهاند.
ويژگي دوم: در تاريخ مسيحيت، همواره نمونههاي بسياري وجود دارد كه نشان ميدهد پيوند عميق و وسيعي ميان كليسا و مراكز ثروت و قدرت وجود داشته است. چه در گذشته و چه در حال، كليساهاي كاتوليك در زمره ثروتمندترين مراكز جهان به شمار ميآمدند. امروزه شايد بتوان چنين گفت كه در جهان هيچ بانك و موسسه اقتصادي ديگري وجود ندارد كه سرمايهاي همچون سرمايه كليساهاي كاتوليك را داشته باشد.
در مقايسه با مذاهب مسيحيت، مذهب تشيع همواره در نقطه مقابل كانونهاي ثروت و قدرت قرار گرفته و درصورت عدم تقابل با آنها، بهرهاي نيز از قدرت و ثروت آنها حاصل نكرده است. همواره پيروان و پرچمداران مذهب تشيع، بدون پشتوانه مالي مناسب و بدون پيوند با مراكز قدرت، حركتهاي خود را آغاز و در اين مسير بر ايمان و عقل خويش بيش از هر چيز ديگري تكيه كردهاند.
ويژگي سوم:يكي از مهمترين مزيتهاي فرهنگ تشيع و شايد هم مهمترين آنها وجود فضاي بحث آزاد بوده است. بحث آزاد يا به تعبير دقيقتر، آزادي بيان مقولهاي است كه معمولا خلاء آن در بسياري از مذاهب و فرهنگها كاملا آشكار است. اين در حالي است كه وجود چنين ويژگي ، خود يكي از علل توسعه فرهنگي تشيع به شمار ميآيد.
به تاسي از فرهنگ شيعي، ديگر فرق اسلامي نيز كوشيدهاند مقوله بحث آزاد را در فرهنگهاي خود وارد كنند.
در باب مقايسه ميان فرهنگ شيعي و فرهنگ ديگر فرق اسلامي، در كتاب «مغز متفكر جهان تشيع» چنين آمده است:
«بنياد فرهنگي كه جعفر صادقع براي مذهب تشيع به وجود آورد يك آكادمي شد كه در آن به طور آزاد مسائل علمي و بخصوص ايدئولوژي مورد بحث قرار ميگرفت و بايد به اين نكته توجه كرد كه در فرهنگ هيچ يك از فرقههاي اسلامي، آزادي بحث، به اندازه فرهنگ مذهب تشيع... وجود نداشته است.»
برخي به غلط گمان كردهاند كه بحث آزاد در مسائل ديني ابتدا در مكتب علمي اسكندريه آغاز و بعدها به مذاهب و فرهنگهاي ديگر انتقال داده شده است. چنين پنداري كاملا اشتباه بوده و نشان از عدم دقت در بررسي تاريخ است.
با اندك مطالعه تاريخ ميتوان به اين نكته پي برد كه آنچه به نام آزادي بحث در مكتب علمي اسكندريه مطرح شده، آزادي بحث در قلمرو مسائل فلسفي است و نه مسائل مذهبي، هرچند نميتوان منكر شد كه تعدادي از دانشمندان اين مكتب، يهودي و مسيحي بودهاند ولي اين دانشمندان ميكوشيدند در مباحث علمي خود هرگز پاي دين و اعتقادات ديني را به ميان نكشند و نسبت به طرح اين مسائل نيز ابراز علاقه نميكردند.
چنين بيعلاقگي نسبت به طرح مسائل مذهبي بدان علت بود كه مكتب علمي اسكندريه يك مكتب لائيك به شمار ميرفت.
اما همچنان اين پرسش كه آغاز بحث آزاد در مسائل مذهبي مربوط به چه دورهاي است، بدون پاسخ مانده است. در كتاب مغز متفكر جهان تشيع به اين پرسش چنين پاسخ داده شده است كه آزادي بحث در مسائل مذهبي از زمان امام جعفرصادقع شروع شد.
از نگاه نويسندگان اين كتاب، فرهنگ شيعي نخستين مكتب مذهبي است كه در آن علوم مختلف همچون فيزيك، شيمي، نجوم، حساب، هندسه، طب و فلسفه تدريس ميشد و در كنار اين مباحث علمي، مباحث مذهبي نيز وارد و پس از مدتي با مباحث علمي يكي شدند.
قرابت ميان مباحث ديني و مباحث علمي تا به آنجا بود كه در قرون بعدي برخي دانشمندان مذهب شيعي كوشش كردند مذهب تشيع را با قوانين علمي به اثبات رسانند؛ در حالي كه قرنها در مدارس مذهبي مسيحي خبري از تدريس علومي چون فيزيك، رياضي، هندسه، نجوم وشيمي نبود.
اين بدان علت بود كه روحانيون مسيحي ميپنداشتند كه دين از علم سرچشمه نميگيرد. تنها علمي كه در مدارس مذهبي مسيحي براي آن جواز تدريس صادر شده بود، همان فقه مسيحي بود كه از آن به عنوان علم حقوق ياد ميشد.
چنان كه بيش از اين بيان شد، در مكتب علمي امام صادقع علوم مختلف تدريس ميشد ولي در اين ميان شايد بتوان گفت تدريس فلسفه از ابتكارات موسس مذهب جعفري است. تا پيش از امام صادقع نميتوان در قلمرو اسلام مدرسي را يافت كه به تدريس فلسفه مشغول شده باشد.
نگاه مذهب جعفري به منتقدان
با اندك تاملي در تاريخ غرب ميتوان به اين نكته پي برد كه كارنامه غربيان در مواجهه با منتقدان خود درباره مسائل مذهبي چندان كارنامه قابل قبولي نيست. تاريخ نشان ميدهد در بسياري از كشورهاي اروپا همچون فرانسه، ايتاليا و اسپانيا هر فردي كه قصد طرح كوچكترين انتقاد بر فروع مذهب كاتوليك را داشت، به اشد مجازات محكوم ميشد.
حافظه غرب هيچ گاه برونو، آن كشيش ايتاليايي را هرگز فراموش نخواهد كرد كه تنها به دليل بيان سخني كه نهتنها با اصول بلكه با فروع مذهب كاتوليك نيز ارتباطي نداشت، به حكم ارتداد و به بهانه حلول شيطان در كالبد او، زنده زنده در آتش سوزانده شد.
برونو گفته بود كه هر كس پس از وصول به مرحله عقل، پيرامون دنيا و زندگي عقيدهاي پيدا ميكند كه مطابق است با استنباط و عقل او. سازمان تفتيش عقايد به استناد همين جمله و به دليل اين كه آن را مخالف با روح ديانت مسيحي ميدانست، حكم به سوزاندن او داد. اگر به زمان اجراي اين حكم كه سال 1600 است اندك توجه شود ميتوان به درستي ادعاي ما درباره كارنامه غرب در مواجهه با منتقدان اذعان كرد.
اما با بررسي تاريخي درباره فرهنگ شيعه ميتوان به اين نكته پي برد كه نهادينه شدن بحث آزاد در جهان اسلام به گونهاي بود كه مخالفان مذهب جعفري با آزادي و امنيت كامل به بيان عقايد و آراي خود ميپرداختند و بدون اين كه در معرض كوچكترين اهانتي قرار گيرند به ايرادهاي آنان پاسخ داده ميشد. مباحثات و مناظرات متعدد ائمه با معاندان و مخالفان اسلام در فضاي كاملا علمي و دوستانه، خود يكي از افتخارات تاريخ تشيع و انديشه اسلامي است.
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]