واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: جاني روداري و دكه كوچك صلح
ادبيات- زهرا خاني:
«جاني روداري» (Gianni Rodari) شاعر، روزنامهنگار و يكي از بزرگترين نويسندگان كودك و نوجوان ايتاليايي است. او به نوشتن براي كودكان و نوجوانان عشق ميورزد و ميگويد: «دوست دارم مرا نويسنده كودكان بدانند!»
در شعرهاي جاني روداري، صلح و مضمونهاي انساندوستانه، موج ميزند. او كه جواني با روحيۀ حساس و دوستان اندك بود، پس از آغاز جنگ در ايتاليا، در سال 1940 ميلادي و از دستدادن دو دوست نزديك و اسيرشدن برادرش، به شدت تحت تأثير جنگ و تبعاتش قرار گرفت. رنج و بيزاري روداري از جنگ به وضوح در شعرهايش مشخص است. او در شعر «يادداشت» جنگ را امري ممنوع ميداند و آن را محكوم ميكند:
«كارهايي هست براي روز /مثل شستن دستها، درس خواندن، بازي كردن/ ميز ناهار را چيدن/ كارهايي هست براي شب/ مثل چشمبستن و خوابيدن/ روياهاي شيرين داشتن/ گوشهايي براي نشنيدن/ كارهايي هست براي هيچوقت/ نه روز، نه شب/ نه در دريا، نه در خشكي/ مثلاً برپاكردن جنگ!»
روداري، طرفدار جهاني است كه زير پرچم صلح به آرامش رسيده باشد. او در شعر «پس از باران»، شيريني صلح پيش از جنگ را اين گونه به تصوير ميكشد:
«باران كه تمام شد/ آسمان صاف ميشود/ و رنگين كمان/ همچون پلي آراسته به پرچم/ ميدرخشد/ و خورشيد، شاديكنان ميگذرد/ چه زيباست نگاهكردن به پرچمهاي قرمز و آبي/ با سري برافراشته به آسمان/ اما افسوس/ رنگينكمان/ پس از توفان ظاهر ميشود؛/ كاش هرگز توفاني نبود/ شادي حقيقي رنگين كماني است كه در پس توفاني نباشد/ و جشني است براي همه اهالي زمين/ صلح، پيش از جنگ!»
بيشتر شعرهاي روداري، جنبة سياسي دارد و انگار بيعدالتي روي زمين را تاب نميآورد. او تاسف خود را از متحدنبودن مردم دنيا در شعر «آسمان براي همه است» بيان ميكند:
«كسي كه خيلي ميدانست/ رازي را به من گفت/ گفت آسمان متعلق به همه نگاههاست/ براي هر نگاهي كه آسماني است/ براي من است وقتي به آن نگاه ميكنم/ و براي پيرمرد است و كودك/ براي پادشاه است و كشاورز/ و براي شاعر يا رفتگر/كسي كه هيچ ندارد،/ آسمان را دارد/ و سهم خرگوش هراسان/ به اندازة شير درنده است/ آسمان براي همه چشمهاست/ و هر نگاهي اگر بخواهد، ميتواند/ ماه، ستارههاي دنبالهدار و خورشيد را/ از آن خود كند/ آسمان براي همه است/ و هر گز كم نخواهد آمد/ و براي آخرين بيننده هم/ به اندازه اولي درخشان است/ پس تو به من/ به شعر يا نثر بگو:/ چرا آسمان هميشه يكپارچه و يكتكه است/ اما زمين/ تكهتكه شده؟!»
او در شعر «پوستها» به مسئله تبعيض نژادي اشاره ميكند و آن را نشانه سنگدلي ميداند:
«پوست سفيد مثل شير/ پوست سياه مثل شب/ پوست سرخ مثل غروب/ پوست زرد مثل ليمو/ براي كشيدن رنگين كمان/ نميشود از يك رنگ كمتر گذاشت/ كسي كه فقط يك رنگ را دوست دارد/ هميشه قلبي خاكستري خواهد داشت!»
جاني روداري، سال 1950 به رم دعوت شد تا سردبيري «آبادگر»، هفتهنامه كودكان را بر عهده بگيرد. در سال 1952 «كتاب لالاييها» و همچنين رمان «پيازچه» او براي كودكان منتشر شد. روداري، يك سال بعد ازدواج كرد و در سال 1957صاحب دختري به نام «پائولا» شد. در همين سال در آزمون روزنامهنگاري حرفهاي پذيرفته شد؛ اما سرانجام تصميمي گرفت كه تمام زندگياش را تحتالشعاع قرار داد. او كار كردن به عنوان نويسنده كودك را بر كاركردن به عنوان روزنامهنگار ترجيح داد.
او سال 1960 آثارش را به يك انتشارات جديد سپرد و شهرتش به همه ايتاليا رسيد. اولين كتابي كه از آن نشر چاپ شد، «لالايي در آسمان و زمين» بود. بخش زيادي از شعرهاي روداري در زمينۀ لالاييهاست.
روداري سال 1970، جايزه «هانس كريستين اندرسن» را، كه مهمترين جشنواره بينالمللي ادبيات كودك است، از آن خود كرد و به اين ترتيب به شهرتي جهاني رسيد. از آن پس دوباره شروع به چاپ آثارش كرد، اما به دليل فشار كاري زياد و شرايط فيزيكياش، ماشين خلاقيت معجزهآساي او كمكم از كار افتاد.
روداري سال 1979 در راه بازگشت از يكي از سفرهايش به روسيه، دچار مشكل جسمي شد و پس از يك عمل جراحي در سال 1980 درگذشت.
حس انسان دوستي روداري، غيرقابل انكار است. او در يكي از شعرهايش، با زباني زيبا اميد را بين همه انسانها تقسيم ميكند و به كساني كه اميد خود را از دست دادهاند، نويد زندگي ميدهد:
«اگر دكهاي داشتم،/ -تنها با يك اتاقك-/ ميداني چه ميكردم؟/ اميد ميفروختم/ «اميد با قيمتي استثنايي»/ هر چقدر كه بخواهي!/ به هر مشتري / اندازه شش نفر سهم ميدادم/ به مردم فقير/ كه پولي براي خريد ندارند/ همه اميدم را ميدادم/ بيآنكه پولي بگيرم».
تاريخ درج: 10 تير 1387 ساعت 22:47 تاريخ تاييد: 13 تير 1387 ساعت 10:29 تاريخ به روز رساني: 13 تير 1387 ساعت 10:27
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]