واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: aaaammmm8725-04-2009, 11:00 AMhttp://img.tebyan.net/big/1388/02/2361352032102251410429371746723419620515698.jpg یکی از شیوه هایی که در فرهنگ اسلامی و ایرانی ما سابقه فراوانی دارد، خطاب نامه هایی است که به فرزندان نوشته شده است. یکی از مشهورترین این فرزندنامه ها را لقمان نگاشته و قرآن برای ما نقل کرده است: "اى پسر من اگر خطيئهاى به اندازه سنگينى دانه خردل باشد، و در دل سنگ بزرگ يا آسمانها يا زمين قرار گيرد (بر خدا مخفى نمىماند) آن را مىآورد. خداوند دقيق و آگاه است." لقمان 16 "ای پسرعزیزم نماز را بپادار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در این کار صبر پیشه گیر." لقمان 17 این شیوه از سوی برخی بزرگان نیز مورد استفاده قرار گرفته است مثلا در بخشی از نامه امام خمینی به فرزندش آقا مصطفی می خوانیم: "پسرم! نه گوشهگیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشكیل حكومت شاهد گسستن از حق؛ میزان در اعمال انگیزههای انها است. پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالی مكن كه تاخت و تاز شیطان در این میدان كمتر از میدان تا خت و تاز در بین مسئولین و دست اندر كاران نیست. پسرم! هیچگاه به دنبال تحصیل دنیا اگر چه حلال او باشد؛ مباش كه حب دنیا گر چه حلالش باشد، راس همه خطایا است، چرا كه خود حجاب بزرگی است و انسان را ناچار به دنیای حرام میكند." 2 در چند هفته اخیر شیوه جدیدی از نامه نگاری به فرزند مرسوم شد که بیش از آنکه نصیحت و دلسوزی در آن باشد نوعی فحاشی و رد رقیب در آن دیده می شد و فرزند و خطاب به فرزند مورد استفاده ابزاری قرار گرفت: اولین نامه توسط عبدالجبار کاکایی خطاب به فرزندش نوشته شد. این نامه البته به نظر می رسد نامه ای واقعی بود که خطاب به فرزند او بعد از فیلم اخراجی ها نوشته شد. در بخشی از این نامه کوتاه آمده است: از بارون عصر 20 فروردين با پسرم پناه برديم به سينما پايتخت و اخراجي ها 2 در حال نمايش بود. از اينکه کارگردان آدم هاي شبيه به خودش رو دستمايه خنده مردم تهرون 88 کرده، ناراحت شدم. دوست نداشتم چهره تحريف شده آرمانگراهاي دهه 60، مضحکه مردم بشه. نه پسرم جنگ اين نبود. اين آدماي عملي و لمپن به کيلومتر 50 جبهه مي رسيدن استحاله مي شدن. ديگه تا اردوگاه اسارت به همون حال نمي موندن. پسرم کسي که بوي مرگ رو بشنوه خماري از سرش مي پره. پسرم دنياي ذهني کارگردان به اندازه شخصيت هاي فيلمشه. او فکر مي کنه اگه روحاني و جاهل به درک هم برسند همه مشکلات کشور حله. نجبا و عقلا هم يا دکترهاي هالو هفت شنبه هستند يا هواپيمارباهاي منافق. پسرم ما خسته شديم و داريم به خودمون مي خنديم. اين تلخ ترين خنده يه نسل سرخورده است." اما جوابیه ای که از سوی حمید داودآبادی -مشاور ده نمکی- خطاب به فرزندش نوشته شد بیش از آنکه خطاب به فرزند باشد، خطاب به کاکایی بود. در بخشی از این نامه با عنوان "پسرم! من به تو دروغ نميگويم" میخوانیم: "نه پسرم. حرفهاي سياه و چهره تكيده وازدههايي را كه شما و ما را "نسل سر خورده " و "نسل سوخته " ميدانند، باور نكن. نه پسرم! اينها را باور نكن. نان اينها با همين زهر سرودهها و در تنور كنگرهها و جشنوارهها پخت ميشود. اينها همه جنگ را خويش ميدانند و مدافع حقوق تمامي ملتاند. از ديد اينها همه لمپن هستند و همه آناني كه به سينما رفتند، عدهاي بيشعور نافهم! نه پسرم! بجاي اين كه وقت با ارزشت را با ناله هاي حزين و ساختگي اين كنج عزلت گزينان كه ترس آن دارند منبع آب كنگره هاي شان آجر شود، سر كني، خاطرات آزادگان عزيز را بخوان." و در سومین مورد دیروز مایلی کهن در میان نزاع ناپسندی که میان او و قلعه نوعی درگرفته، همین ادبیات را درپیش گرفت و البته از فرزند پا را فراتر گذاشت و پای نوه اش را هم به میان کشید! در بخشی از این نامه می خوانیم: "پسرم آنها به دليل حضور مبارك تو در كنار من سنگ تمام گذاشتند و دارند پدرت را بيش از هميشه مورد لطف و تشويق خود قرار ميدهند. پسرم هيچ ميداني كه پدرت در تمامي دوران قهرمانياش اين گونه مورد لطف و حمايت قرار نگرفته بود. به راستي اي مزدور، خائن، گلادياتور، با كدام منطق و جسارتي به خود اجازه دادي كه بازيكنانت بدون غل و زنجير در مسابقات حاضر شوند. عجيب است كه رودهدرازي ميكنم اما اين پسر؛ عليرضا (نوهام) اين شعر را ميخواند: يك توپ دارم قلقلي، سرخ و سفيد و آبي، ميزنم زمين هوا ميره، نميدوني تا كجا ميره. من اين توپو نداشتم ،مشقامو خوب نوشتم ، بابام بهم عيدي داد يك توپ قلقلي داد. بابا، عليرضاي بهتر از جانم تو هم وقت گير آوردي اما به خودم ميآيم و ميگويم اين پسر 3 ساله از من كوتوله 55 ساله عقلش بيشتر است. صدايش ميكنم و ميگويم، عزيزم عجب توپي، عجب صفايي، عجب معرفتي، عجب مروتي، عجب مردانگي، عجب دوستي، بابا عليرضاي بهتر از جانم مي شه به من هم يكي از اون توپ ها را بدي و با همان پاكي و صداقت صميميت و معصوميت تو." در این میانه نگارنده این مطلب به هیچ وجه سنجه حق شناسی در دست ندارد تا بفهمد حق با چه کسی است و بر آن نیست تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا نویسنده این "پسرنامه ها" بر حق بوده اند یا نه ، بلکه تنها به ناپسندی این شیوه اعتراض دارد. نباید مهربانی و صداقت فرزندانمان را به دعواها و نزاع های خود وارد کنیم و از هم اکنون دنیای کودکی آنها را همچون دنیای بزرگسالی خودمان ناپاک و ناسالم کنیم. بگذاریم کودکانمان کودک بمانند. اکنون که در آستانه انتخابات هستیم، از این بیم دارم که این شیوه نگارش به دنیای سیاست نیز وارد شود و وجه المصالحه نزاع های سیاسی گردد. !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]