محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846269432
به بهانه برگزاري نخستين يادواره «خورشيد دوكوهه»؛ نگاهي به زندگي و فعاليتهاي سردار شهيد محمدابراهيم همت فرمانده لشكر 27 محمدرسولالله(ص)
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: به بهانه برگزاري نخستين يادواره «خورشيد دوكوهه»؛ نگاهي به زندگي و فعاليتهاي سردار شهيد محمدابراهيم همت فرمانده لشكر 27 محمدرسولالله(ص)
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و حماسه
نخستين يادواره «خورشيد دوكوهه» پاسداشت قهرمان ملي حماسه دفاع مقدس، حيدر رزمندگان اسلام، شير در زنجير، سرلشكر پاسدار حاج احمد متوسليان برگزار ميشود.
اين يادواره كه كنگره سرداران و 15 هزار شهيد لشكر 27 محمدرسولالله (ص) نيز به شمار ميرود پنجشنبه سيزدهم تيرماه از ساعت 17 در تهران تالار بزرگ وزارت كشور برگزار خواهد شد.
به اين بهانه سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مروري دارد بر زندگي و فعاليتهاي سردار شهيد محمدابراهيم همت فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله(ص).
زندگينامه
12 فروردين 1334 هجري شمسي در شهرضا بدنيا آمد. او در رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم كربلاي معلّي و زيارت قبر سالارشهيدان و ديگر شهداي آن ديار شدند و مادر با تنفس شميم روحبخش كربلا، عطر عاشورايي را به اين امانت الهي دميد.
محمدابراهيم در سايه محبتهاي پدر و مادر پاكدامن، وارسته و مهربانش دوران كودكي را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصيلش از هوش و استعداد فوقالعادهاي برخوردار بود و با موفقيت تمام دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصيل بويژه در تعطيلات تابستاني با كار و تلاش فراوان مخارج شخصي خود را براي تحصيل بدست ميآورد و از اين راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجهي ميكرد. او با شور ونشاط و مهر و محبت و صميميتي كه داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميميت ديگري ميبخشيد.
اشتياق محمدابراهيم به قرآن و فراگيري آن باعث ميشد كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن ياد بدهد و او را در حفظ سورههاي قرآن كمك كند. اين علاقه تا حدي بود كه از آغاز رفتن به دبيرستان توانست قرائت كتاب آسماني قرآن را كاملاً فرا گيرد و برخي از سورههاي كوچك را نيز حفظ كند.
دوران سربازي
در سال 1352 مقطع دبيرستان را با موفقيت پشت سرگذاشت و پس از اخذ ديپلم با نمرات عالي در دانشسراي اصفهان به ادامه تحصيل پرداخت. پس از دريافت مدرك تحصيلي به سربازي رفت. به گفته خودش تلخترين دوران عمرش همان دوسال سربازي بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤوليت آشپزخانه به عهده او گذاشته شده بود.
ماه مباركرمضان فرا رسيد، ابراهيم در ميان برخي از سربازان همفكر خود به ديگر سربازان پيام فرستاد كه آنها هم اگر سعي كنند تمام روزهاي رمضان را روزه بگيرند، ميتوانند به هنگام سحري به آشپزخانه بيايند. «ناجي» معدوم فرمانده لشكر، وقتي كه از اين توصيه ابراهيم و روزه گرفتن عدهاي از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگي بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند. پس از اين جريان ابراهيم گفته بود: « اگر آن روز با چند تير مغزم را متلاشي ميكردند برايم گواراتر از اين بود كه با چشمان خود ببينم كه چگونه اين از خدا بيخبران فرمان ميدهند تا حرمت مقدسترين فريضه دينمان را بشكنيم و تكليف الهي را زيرپا بگذاريم. »
امّا اين دو سال براي شخصي چون ابراهيم چندان خالي از لطف هم نبود؛ زيرا در همين مدت توانست با برخي از جوانان روشنفكر و انقلابي مخالف رژيم ستمشاهي آشنا شود و به تعدادي از كتب ممنوعه (از نظر ساواك) دست يابد. مطالعه آن كتابها كه مخفيانه و توسط برخي از دوستان، برايش فراهم ميشد تأثير عميق و سازندهاي در روح و جان محمدابراهيم گذاشت و به روشنايي انديشه و انتخاب راهش كمك شاياني كرد. مطالعه همان كتابها و برخورد و آشنايي با بعضي از دوستان، باعث شد كه ابراهيم فعاليتهاي خود را عليه رژيم ستمشاهي آغاز كند و به روشنگري مردم و افشاي چهره طاغوت بپردازد.
دوران معلمي
پس از پايان دوران سربازي و بازگشت به زادگاهش شغل معلمي را برگزيد. در روستاها مشغول تدريس شد و به تعليم فرزندان اين مرزو بوم همت گماشت. ابراهيم در اين دوران نيز با تعدادي از روحانيون متعهد و انقلابي ارتباط پيدا كرد و در اثر مجالست با آنها با شخصيت حضرت امام (ره) بيشتر آشنا شد. به دنبال اين آشنايي و شناخت، سعي ميكرد تا در محيط مدرسه و كلاس درس، دانشآموزان را با معارف اسلامي و انديشههاي انقلابي حضرت امام (ره) و يارانش آشنا كند.
او در تشويق و ترغيب دانش آموزان به مطالعه و كسب بينش و آگاهي سعي وافري داشت و همين امور سبب شد كه چندين نوبت از طرف ساواك به او اخطار شود. ولي روح بزرگ و بيباك او به همه آن اخطارها بياعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندك تزلزلي پي ميگرفت و از تربيت شاگردان خود لحظهاي غفلت نميورزيد.
با گسترش تدريجي انقلاب اسلامي، ابراهيم پرچمداري جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وي به شهرضا براي تدريس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علميه قم برقرار شد و بطور مستمر براي گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانيون و دريافت اعلاميه و نوار به قم رفت و آمد ميكرد.
سخنرانيهاي پرشور و آتشين او عليه رژيم كه بدون مصلحتانديشي انجام ميشد، مأمورين رژيم را به تعقيب وي واداشته بود، به گونهاي كه او شهربه شهر ميگشت تا از دستگيري درامان باشد. نخست به شهر فيروزآباد رفت و مدتي در آنجا دست به تبليغ و ارشاد مردم زد. پس از چندي به ياسوج رفت. موقعي كه درصدد دستگيري وي برآمدند به دوگنبدان عزيمت كرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سكني گزيد. در اين دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژيم ستمشاهي و اعمال وحشيانهاش واكنش نشان ميدادند و ابراهيم احساس كرد كه براي سازماندهي تظاهرات بايد به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در كشاندن مردم به خيابانها و انجام تظاهرات عليه رژيم، فعاليت و كوشش خود را افزايش داد تا اينكه در يكي از راهپيماييهاي پرشورمردمي، قطعنامه مهمي كه يكي از بندهاي آن انحلال ساواك بود، توسط شهيد همت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ايشان توسط فرماندار نظامي اصفهان، سرلشكر معدوم «ناجي»، صادر شد.
مأموران رژيم در هرفرصتي در پي آن بودند كه اين فرزند شجاع و رشيد اسلام را از پاي درآورند، ولي او با تغيير لباس و قيافه، مبارزات ضددولتي خود را دنبال ميكرد تا اينكه انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره)، به پيروزي رسيد.
فعاليتهاي پس از پيروزي انقلاب
شهيد همت پس از پيروزي انقلاب در جهت ايجاد نظم و دفاع از شهر و راهاندازي كميته انقلاب اسلامي شهرضا نقش اساسي داشت. او از جمله كساني بود كه سپاه شهرضا را با كمك دو تن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشكيل داد.
آنها با تدبير و درايت و نفوذ خانوادگي كه درشهر داشتند مكاني را به عنوان مقر سپاه در اختيار گرفته و مقادير قابل توجهي سلاح از شهرباني شهر به آنجا منتقل كردند و از طريق مردم، ساير مايحتاج و نيازمنديها را رفع كردند.
به تدريج عناصر حزباللهي به عضويت سپاه درآمدند. هنگامي كه مجموعه سپاه سازمان پيدا كرد، او مسؤوليت روابط عمومي سپاه را به عهده داشت.
به همت اين شهيد بزرگوار و فعاليتهاي شبانه روزي برادران پاسدار در سال 58، ياغيان و اشرار اطراف شهرضا كه به آزار و اذيت مردم ميپرداختند، دستگير و به دادگاه انقلاب اسلامي تحويل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچي پاكسازي شد.
از كارهاي اساسي ايشان در اين مقطع، سامان بخشيدن به فعاليتهاي فرهنگي، تبليغي منطقه بود كه در آگاه ساختن جوانان و ايجاد شور انقلابي تأثير بسزايي داشت.
اواخر سال 58 برحسب ضرورت و به دليل تجربيات گرانبهاي او در زمينه امور فرهنگي به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و كنارك (در استان سيستانوبلوچستان) عزيمت كرد و به فعاليتهاي گسترده فرهنگي پرداخت.
نقش شهيد در كردستان و مقابله با ضدانقلاب
شهيد همت در خرداد سال 1359 به منطقه كردستان كه بخشهايي از آن در چنگال گروهكهاي مزدور گرفتار شده بود، اعزام شد و با توكل به خدا و عزمي راسخ مبارزه بي اماني را عليه عوامل استكبارجهاني و گروهكهاي خودفروخته در كردستان شروع كرد و هر روز عرصه را برآنها تنگتر كرد. از طرفي در جهت جذب مردم محروم كُرد و رفع مشكلات آنان به سهم خود تلاش داشت و براي مقابله با فقر فرهنگي منطقه اهتمام چشمگيري از خود نشان مي داد تا جايي كه هنگام ترك آنجا، مردم منطقه گريه ميكردند و حتي تحصن كرده و نميخواستند از اين بزرگوار جدا شوند.
رشادتهاي او دربرخورد با گروهك هاي ياغي قابل تحسين و ستايش است. براساس آماري كه از يادداشتهاي آن شهيد به دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر 59 تا ديماه 60 (با فرماندهي مدبرانه او) عملياتهاي موفق در خصوص پاكسازي روستاها از وجود اشرار، آزادسازي ارتفاعات و درگيري با نيروهاي ارتش بعث داشته است.
گوشه اي از خاطرات كردستان به قلم شهيد
« در هفدهم مهرماه 1360 با عنايت خداي منان و همكاري بيدريغ سپاه نيرومند مريوان، پاكسازي منطقه «اورمان» با هفت روستاي محروم آن به انجام رسيد و به خواست خدا و امدادهاي غيبي، «حزب رزگاري» به كلي از بين رفت. حدود 300 تن از خودباختگان سيه بخت، تسليم قواي اسلام گرديدند. يكصد تن به هلاكت رسيدند و بيش از 600 قبضه اسلحه به دست سپاهيان توانمند اسلام افتاد.
پاسداران رشيد با همت و مردانگي به زدودن ناپاكان مزاحم از منطقه نوسود و پاوه پرداختند و كار اين پاكسازي و زدودن جنايتكاران پست، تا مرز عراق ادامه يافت.
اين پيروزي و دشمن سوزي، در عمليات بزرگ و بالنده محمّدرسول الله (ص) و با رمز «لااله الا الله» به دست آمد.
در مبارزات بيامان يكساله، 362 نفر از فريب خوردگان « دمكرات، كومله، فدايي و رزگاري» با همه سلاحهاي مخرب و آتشين خود تسليم سپاه پاوه شدند و اماننامه دريافت كردند.
همزمان با تسليم شدن آنان، 44 سرباز و درجه دار عراقي نيز به آغوش پرمهر اسلام پناهنده شده و به تهران انتقال يافتند.
منطقه پاوه و نوسود به جهنمي هستي سوز براي اشرار خدانشناس تبديل گشت، قدرت وتحرك آن ناپاكان ديوسيرت رو به اضمحلال و نابودي گذاشت، بطوري كه تسليم و فرار را تنها راه نجات خود يافتند. در اندك مدتي آن منطقه آشوبخيز و ناامن كه ميدان تكتازي اشرار شده بود به يك سرزمين امن تبديل گرديد. »
شهيد همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحميلي از سوي رژيم متجاوز عراق، شهيد همت به صحنه كارزار وارد شد و در طي ساليان حضور در جبهه هاي نبرد، خدمات شايان توجهي برجاي گذاشت و افتخارها آفريد.
او و سردار رشيد اسلام، حاج احمد متوسليان، به دستور فرماندهي محترم كل سپاه مأموريت يافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تيپ محمدرسول الله (ص) را تشكيل دهند.
در عمليات سراسري فتحالمبين، مسؤوليت قسمتي از كل عمليات به عهده اين سردار دلاور بود. موفقيت عمليات درمنطقه كوهستاني «شاوريه» مرهون ايثار و تلاش اين سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهيد همت در عمليات پيروزمند بيتالمقدس در سمت معاونت تيپ محمدرسول الله (ص) فعاليت و تلاش تحسين برانگيزي را در شكستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق مي توان گفت كه او يگان تحت امرش سهم بسزايي در فتح خرمشهر داشته اند و با اينكه منطقه عملياتي دشت بود، شهيد حاج همت با استفاده از بهترين تدبيرنظامي به نحو مطلوبي فرماندهي كرد.
در سال 1361 با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور ياري رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان كه مورد هجوم ناجوانمردانه رژيم صهيونيستي قرار گرفته بود راهي آن ديار شد و پس از دو ماه حضور در اين خطه به ميهن اسلامي بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عمليات رمضان در تاريخ 23/4/61 در منطقه «شرق بصره» فرماندهي تيپ 27 حضرت رسول اكرم (ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقاي اين يگان به لشكر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهي انجام وظيفه كرد. پس از آن در عمليات مسلم بن عقيل و محرم ـ كه او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون جنگيد. در عمليات والفجر مقدماتي بود كه شهيدحاج همت، مسؤوليت سپاه يازدهم قدر را كه شامل لشكر 27 حضرت محمدرسولالله (ص) ، لشكر 31 عاشورا، لشكر 5 نصر و تيپ 10 سيدالشهدا (ع) بود، برعهده گرفت.
سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشكر 27 تحت فرماندهي ايشان در عمليات والفجر 4 و تصرف ارتفاعات كانيمانگا در آن مقاطع از خاطرهها محو نميشود.
صلابت، اقتدار و استقامت فراموش نشدني اين شهيد والامقام و رزمندگان لشكر محمدرسول الله (ص) در جريان عمليات خيبر در منطقه طلائيه و تصرف جزايرمجنون و حفظ آن با وجود پاتكهاي شديد دشمن، از افتخارات تاريخ جنگ محسوب ميشود.
مقاومت و پايداري آنان در اين جزاير به قدري تحسين برانگيز بود كه حتي فرمانده سپاه سوم عراق در يكي از اظهاراتش گفته بود: « ... ما آنقدر آتش بر جزاير مجنون فرو ريختيم و آنچنان آنجا را بمباران شديد نموديم كه از جزاير مجنون جز تلي خاكستر چيز ديگري باقي نيست! »
اما شهيد همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بيخوابيهاي مكرر همچنان به اداي تكليف و اجراي فرمان حضرت امام خميني (ره) مبني برحفظ جزاير ميانديشيد و خطاب به برادران بسيجي ميگفت: « برادران، امروز مسأله ما، مسأله اسلام و حفظ و حراست از حريم قرآن است. بدون ترديد يا همه بايد پرچم سرخ عاشورايي حسين (ع) را به دوش كشيم و قداست مكتبمان، مملكت و ناموسمان را پاسداري و حراست كنيم و با گوشت و خون به حفظ جزيره، همت نمائيم، يا اينكه پرچم ذلت و تسليم را درمقابل دشمنان خدا بالا ببريم و اين ننگ و بدبختي را به دامن مطهر اعتقادمان روا داريم، كه اطمينان دارم شما طالبان حريت و شرف هستيد، نه ننگ و بدنامي. »
ويژگيهاي برجسته شهيد
او عارفي وارسته، ايثارگري سلحشور و اسوهاي براي ديگران بود كه جز خدا به چيز ديگري نميانديشيد و به عشق رسيدن به هدف متعالي و كسب رضاي خدا و حضرت احديت، شب و روز تلاش ميكرد و سختترين و مشكلترين مسؤوليتهاي نظامي را با كمال خوشرويي و اشتياق و آرامش خاطر مي پذيرفت.
سردار رحيم صفوي درباره وي چنين مي گويد: « او انساني بود كه براي خدا كار مي كرد و اخلاص در عمل از ويژگيهاي بارز اوست. ايشان يكي از افراد درجه اولي بود كه هميشه مأموريتهاي سنگين برعهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعي كه در مقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسيجي داشت، درمقابله با دشمن همچون شيري غرّان از مصاديق «اشداءعلي الكفار، رحماء بينهم» بود. همت كسي بود كه براي اين انقلاب همه چيز خودش را فدا كرد و از زندگيش گذشت. او واقعاً به امرولايت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در اين راه جان بدهد، كه عاقبت هم چنين كرد. هميشه سفارش مي كرد كه دستورات را بايد مو به مو اجرا كرد. وقتي دستوري هرچند خلاف نظرش به وي ابلاغ ميشد، از آن دفاع ميكرد. ابراهيم از زمان طفوليت، روحي لطيف، عبادي و نيايشگر داشت. »
پدر بزرگوارش ميگويد: «محمدابراهيم از سن 10 سالگي تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشيبهاي سياسي و نظامي، هرگز نمازش ترك نشد. روزي از يك سفرطولاني و خسته كننده به منزل بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسيد. ابراهيم آن شب را با همه خستگيهايش تا پگاه، به نماز و نيايش ايستاد و وقتي مادرش او را به استراحت سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجيبي داشتم. اي كاش به سراغم نمي آمدي و آن حالت زيباي روحاني را از من نمي گرفتي.»
اين انسان پارسا تا آخرين لحظات حيات خود، دست از دعا و نيايش برنداشت. نماز اول وقت را برهمه چيز مقدم مي شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. او به راستي همه چيزش را فداي انقلاب كرده بود. آن چيزي كه براي او مطرح نبود خواب و خوراك و استراحت بود. هر زمان كه براي ديدار خانوادهاش به شهرضا مي رفت، درآنجا لحظه اي از گره گشايي مشكلات و گرفتاريهاي مردم بازنمي ايستاد و دائماً در انديشه انجام خدمت بود.
همت آنچنان با جبهه و جنگ عجين شده بود كه در طول حيات نظامي خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها يكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع مي سوخت و چونان چشمه ساران در حال جوشش بود و يك آن از تحرك باز نمي ايستاد. روحيه ايثار و استقامت او شگفتانگيز بود. حتي جيره و سهميه لباس خود را به ديگران مي بخشيد و با همان كم، قانع بود و در پاسخ كساني كه مي پرسيدند چرا لباس خود را كه به آن نيازمند بودي، بخشيدي؟ مي گفت: « من پنج سال است كه يك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهي مدير و مدبّر بود. قدرت عجيبي در مديريت داشت. آن هم يك مديريت سالم در اداره كارها و نيروها. با وجود آنكه به مسائل عاطفي و نيز اصول مديريت احترام مي گذاشت و عمل ميكرد، درعين حال هنگام فرماندهي قاطع بود. او نيروهاي تحت امر خود را خوب توجيه مي كرد و نظارت و پيگيري خوبي نيز داشت. كسي را كه در انجام دستورات كوتاهي مي نمود بازخواست مي كرد و كسي را كه خوب عمل ميكرد تشويق مينمود.
بينش سياسي بُعد ديگري از شخصيت والاي او به شمار مي رفت. به مسائل لبنان و فلسطين و ساير كشورهاي اسلامي بسيار مي انديشيد و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود كه گويي ساليان درازي در آن سامان با دشمنان خدا درستيز بوده است. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سياسي روز شناخت وسيعي داشت.
از ويژگيهاي اخلاقي شهيدهمت برخورد دوستانه او با بسيحيان جان بركف بود. به بسيجيان عشق مي ورزيد و همواره در سخنانش از اين مجاهدان مخلص تمجيد و قدرشناسي مي كرد. « من خاك پاي بسيجيها هم نمي شوم. اي كاش من يك بسيجي بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نميشدم.»
وقتي در سنگرهاي نبرد، غذاي گرم براي شهيد همت مي آوردند سؤال مي كرد: آيا نيروهاي خط مقدّم و ديگر همرزمان در سنگرها همين غذا را ميخورند يا خير؟ و تا مطمئن نمي شد دست به غذا نميزد.
شهيدهمت همواره براي رعايت حقوق بسيجيان به مسؤلان امر تأكيد و توصيه داشت. او كه از روحيه ايثار واستقامت كم نظيري برخوردار بود، با برخوردها و صفات اخلاقياش در واقع معلمي نمونه و سرمشقي خوب براي پاسداران و بسيجيان بود و خود به آنچه مي گفت، عمل مي كرد. عشق و علاقه نيروها به او نيز از همين راز سرچشمه مي گرفت. براي شهيدهمت مطرح نبود كه چكاره است، فرمانده است يا نه. همت يك رزمنده بود، همت هم مرد جنگ بود و هم معلمي وارسته.
نحوه شهادت
شهيد همت در جريان عمليات خيبر به برادران گفته بود: «بايد مقاومت كرده و مانع از بازپس گيري مناطق تصرف شده توسط دشمن شد. يا همه اينجا شهيد مي شويم و يا جزيره مجنون را نگه ميداريم.»
رزمندگان لشكر نيز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ايستادگي كردند. حاجي جلو رفته بود تا وضع جبهه توحيد را از نزديك بررسي كند، كه گلوله توپ در نزديكياش اصابت مي كند و اين سردار دلاور به همراه معاونش، شهيداكبرزجاجي، دعوت حق را لبيك گفتند و سرانجام در 24 اسفند سال 62 در عمليات خيبر به لقاء خداوند شتافتند.
انتهاي پيام
چهارشنبه 12 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]
-
گوناگون
پربازدیدترینها