محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827905091
نويسنده: اسماعيل اسماعيلي بررسي نشانههاي ظهور (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: اسماعيل اسماعيلي بررسي نشانههاي ظهور (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: در اسلام, بويژه تشيع, برخلاف اديان و مذاهب ديگر, از ظهور مهدي موعود(ع) تفسير روشني ارائه شده و چگونگي قيام و رخدادهايي كه به عنوان نشانه نزديكي ظهور رخ خواهد داد، به شرح بيان شده است.
انواع نشانه هاي ظهور
همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم, نشانه هاي ظهور گوناگونند: كلي, جزئي, خاص, مجمل و كنايي, مقيد و مشروط به تحقق شرايط ديگر, منفصل و متصل, عادي و غير عادي.
بر شمردن همه اين اقسام, نه چندان مفيد است و نه لازم; چه آن كه بسياري از آنها, نشانه هاي قطعي ظهور نيستند. افزون, بر اين, از نظر سند و محتوا اشكال دارند و درستي و نادرستي آنها, خيلي روشن نيست. از اين روي, ما, به چند نوع از اقسام نشانه هاي ظهور كه مهم ترند و در روايات, روي آنها بيشتر تأكيد شده, اشاره مي كنيم آن گاه به بررسي مهم ترين آنها, بويژه نشانه هاي حتمي و متصل به ظهور مي پردازيم. و در پايان به اشكالها و شبهه هايي كه به نشانه هاي ظهور و پيش گويي آنها در روايات شده است, پاسخ خواهيم گفت.
1. نشانه هاي حتمي
در ميان نشانه ها شماري از آنها به روشني به عنوان: (علائم حتمي ظهور), ياد شده اند. منظور از نشانه هاي حتمي در مقابل غيرحتمي, ظاهراً آن است كه تحقق پديدار شدن آنها, بدون هيچ قيد و شرطي, قطعي و الزامي خواهد بود, به گونه اي كه تا آنها واقع نگردند, حضرت مهدي(ع) ظاهر نخواهد شد. اگر كسي پيش از واقع شدن نشانه هاي حتمي, ادعاي ظهور مهدي(ع) را بكند, ادعايي است نادرست.
در برابر اينها نشانه هاي غيرحتمي است, يعني مقيد و مشروط به اموري هستند كه در صورت تحقق آنها, به عنوان نشانه, پديد مي آيند. به عبارت ديگر, نشانه هاي غيرحتمي, شايد پديد آيند و شايد پديد نيايند و امام زمان(ع) ظهور كند. امامان معصوم(ع) به خاطر مصالحي, از پديد آمدن آنها در دوره غيبت, خبر داده اند.
گروهي, نشانه هاي حتمي را نشانه هايي دانسته اند كه در آنها (بداء) حاصل نمي شود. برخلاف نشانه هاي غيرحتمي كه ممكن است (بداء) حاصل شود و تغيير يابند و يا به كلي حذف شوند.
(ولعلّ المراد بالمحتوم مالابدّ من وقوعه ولايمكن ان يلحقه البداء.)
شايد منظور از حتمي آن باشد كه از پديد آمدن آن گريزي نيست و امكان ندارد كه (بداء) در مورد آن حاصل شود.
در روايتي (محتوم) در برابر (موقوف) به كار رفته است61.
امام باقر(ع) در تفسير آيه شريفه:
(ثم قضي أجلاً وأجل مسمّي عنده62.) مي فرمايد:
(انّهما أجلان, أجل محتوم و أجل موقوف.
قال له حمران: مالمحتوم؟
قال: الذي لايكون غيره.
قال: وما الموقوف؟
قال: هو الذي للّه فيه مشية63….)
آنها دو هنگامند: هنگام محتوم و هنگام موقوف.
حمران از آن حضرت پرسيد: محتوم چيست؟
فرمود: آن كه غير از آن نمي بوده باشد؟
عرض كرد: موقوف چيست؟
فرمود: آن [رخدادهايي است] كه در آنها مشيتي از خداوند است. شايد پديد آيند و شايد نيايند].
از ظاهر اين روايت و روايات به اين مضمون, استفاده مي شود كه منظور از (حتمي), يعني قطعي و مسلم كه خداوند تغيير و تبديل آنها را اراده نكرده است.
البته بايد توجه داشت كه حتمي و يا مسلم و قطعي بودن وقوع اين نشانه ها, به اين معني نيست كه پديدنيامدن آنها محال است, بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارنده ها, پديد آمدن آنها اگر خداوند اراده كند, قطعي خواهد بود.
براي روشن شدن اين مطلب, بايسته مي نمايد شرح دهيم كه رخدادهايي كه از پديد آمدن آنها خبر داده شده سه حالت دارند:
1. برخي از امور مسلم, به همان گونه كه خبر داده اند, پديد مي آيند و هيچ تغييري در آنها داده نمي شود. اين دسته از امور, حوادثي هستند كه شرايط اقتضاي آنها فراهم است و مانعي در كار نيست. چنين اموري را هر چند خداوند قادر است تغيير دهد و يا آنها را اصلاً بردارد, ولي چون مخالفت و تغيير و حذف آنها با اصول مسلم: (عدالت) (حكمت) و (لطف) خداوند ناسازگار است, تغيير آنها از سوي خداوند, محال خواهد بود. مانند ظهور حضرت مهدي(ع) كه امكان ندارد تغيير كند, يا اصلاً برداشته شود, چنانكه خداوند, توان به انجام ظلم را دارد, ولي انجام آنها بر وي محال است.
2. دسته اي از رخدادها, مانند حالت نخست, اموري حتمي و قطعي هستند, ولي تبديل و برداشتن آنها ناسازگاري با حكمت و عدالت خداوند ندارد. اين امور, هر چند از جهت اين كه اسباب و شرايط ايجاد آنها, وجود دارد و باز دارنده اي هم بر سر راه پيدايش آنها نيست و از اين جهت, حتمي هستند, ولي هيچ اشكالي ندارد كه اراده خداوند آنها را تغيير دهد, يا آن را بردارد. نشانه هاي حتمي ظهور, از اين گونه اند يعني از نظر فراهم بودن شرايط و مقتضيات در آن زمان, پيش بيني شده با نبودن بازدارنده بر سر راه پديد آمدن آن, تحقق آن قطعي و الزامي خواهد بود. با اين حال, امكان دارد به اراده خداوند, تغيير كنند و يا محقق نشوند, پس حتمي بودن, به معناي آن نيست كه محال است رخ ندهند.
3. دسته اي از رخدادها, آنهايي هستند كه پديد آمدن آنها, در صورتي كه بازدارنده اي پيش نيايد و با مقتضيات آنها موجود باشد, واقع خواهند شد. شمار زيادي از نشانه هاي ظهور كه در روايات, پديدار شدن آنها در طول دوره غيبت, پيش بيني شده است و به عنوان نشانه هاي غير حتمي شمرده مي شوند, از اين گونه اند; از اين روي امكان دارد, پديد آيند و امكان دارد پديد نيايند.
بنابراين, مي توان نتيجه گرفت كه نشانه هايي حتمي, از جهت فراهم بودن شرايط و نبودن بازدارنده ها, پديد خواهند آمد. ولي محال نيست كه خداوند آنها را تغيير دهد.
از آن جا كه در روايات فراواني, امامان(ع), بر مسلم بودن پديد آمدن آنها تأكيد كرده اند, مي توان گفت كه اراده خداوند, بر پديد آمدن آنهاست64.
اين نشانه هاي حتمي به چه مقدارند؟ در روايات اختلاف است. در شماري از اخبار, نشانه هاي حتمي ظهور, پنج عدد شده اند.
عمربن حنظله مي گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود:
(لايخرج المهدي حتي تطلع مع الشمس آية65.)
در اين روايت, گرچه تعبير (حتمي) به كار رفته, ولي از سياق آن پيداست كه تا چنين نشانه اي با خورشيد ظاهر نشود, حضرت مهدي(عج) ظهور نخواهد كرد.
در ميان نشانه هايي كه بدانها اشاره كرديم, حتمي بودن نشانه هاي پنجگانه: خروج سفياني خروج يماني, صيحه آسماني, قتل نفس زكيه و خسف در بيداء روشن است, زيرا از روايات فراواني كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد, حتمي بودن آنها استفاده مي شود.
نعماني مي نويسد:
(… ثم حققوا كون العلامات الخمس التي اعظم الدلائل والبراهين علي ظهور الحق بعدها, كما بطلوا امر التوقيت66.)
سپس نشانه هاي پنجگانه را كه بزرگ ترين دليل و نشانه بر آشكار شدن حق است, ثابت كرده اند همان گونه كه مسأله مشخص كردن زمان معيّن را براي ظهور, باطل كرده اند.
نعماني, در اين سخن, ضمن آن كه بر مسلم بودن علائم پنجگانه تاكيد مي ورزد, آنها را بزرگ ترين و مهم ترين نشانه هاي ظهور نيز مي داند.
ولي حتمي بودن ساير نشانه ها مورد اشكال است; زيرا طلوع خورشيد از مغرب, ندا و اختلاف بين حاكمان بني عباس, از روايت ابي حمزه استفاده مي شود كه مرسله است و نمي توان بر آن اعتماد كرد. افزون بر اين, چنانكه خواهيم گفت, احتمال مي رود منظور از (نداء), همان صيحه آسماني باشد كه از نشانه هاي پنجگانه بود و (طلوع خورشيد از مغرب) نيز, گذشته از ضعف سند آن, بر ظهور خود حضرت مهدي(ع) تطبيق شده است. از آن جا كه اين نشانه ها در برخي روايات در رديف (و خروج القائم من المحتوم) آمده اين احتمال وجود دارد كه از نشانه هايي حتمي برپايي قيامت, باشند نه نشانه هاي ظهور.
همچنين روايت (ظاهر شدن دستي با خورشيد) اولاً, زيادبن مروان67 در سند روايت توثيق نشده, ثانياً, در برخي از نسخه ها, به جاي (كف يطلع من السماء), كسف يطلع من السماء) است; از اين روي, احتمال دارد, مراد پديد آمدن كسوف باشد68.
(ظاهر شدن نشانه اي با خورشيد), كه به عنوان نشانه حتمي ذكر شده, سخن معصوم(ع) نيست, سخن ابن عباس است.
غير از اين مواردي كه ياد كرديم, موارد ديگري نيز در كتابهاي روايي, به عنوان نشانه هاي حتمي آمده, ولي با توجه به اسناد ضعيف آنها, نمي توان به حتمي بودن آنها, بلكه به اصل نشانه بودن آنها مطمئن شد بر همين اساس, شيخ مفيد, اصل تقسيم نشانه ها به حتمي و غيرحتمي را امري مسلم دانسته, ولي بر اين باور است كه حتمي بودن همه آنها روشن نيست69. بنابراين ظاهراً علائم حتمي ظهور همان پنج تا است كه در ادامه مقاله آنها را مورد بحث قرار خواهيم داد.
2. نشانه هاي متصل به ظهور
برابر روايات, شماري از علائم ظهور, متصل به ظهور خواهند بود, به گونه اي كه بين آنها و ظهور فاصله زيادي نباشد. البته اين كه فاصله آن نشانه ها, تا ظهور چه مدت و يا چند روز است. به راستي روشن نيست, ولي قدر مسلم آن است كه فاصله زياد نيست و احتمالاً, مجموعه نشانه هاي متصل به ظهور, در همان سال ظهور, يا سال پيش از آن رخ مي دهند. از پديدار شدن نخستين نشانه متّصل, تا ظهور مهدي(ع) نشانه ها همچون حلقه هاي زنجير بدون فاصله پي در پي پديد مي آيند, چنانكه در روايتي, محمد بن صامت از امام صادق(ع), پس از آن كه برخي نشانه ها را امام(ع) بيان كرده بود, پرسيد: فدايت شوم مي ترسم اين امر (تحقق نشانه هاي ظهور مهدي) به طول انجامد؟
امام (ع) فرمود:
(لا, انّما [هو] كنظام الخرزَ يتبع بعضه بعضا70.)
نه محققاً, همچون مهره هاي تسبيح, يكي پس از ديگر مي آيد.
حتي در مورد برخي از نشانه هاي متصل به ظهور, مقدار فاصله آن با ظهور نيز, بيان شده است. امام باقر(ع) درباره قتل نفس زكيه, فرمود:
(ليس بين قيام القائم(ع) و قتل النفس الزكية اكثر من خمس عشرة ليلة71.)
فاصله ميان كشته شدن نفس زكيه و قيام قائم بيش از 15 شب نيست.
خروج سفياني و يماني نيز, برابر آنچه از روايات استفاده مي شود72. در يك محدوده زماني در آستانه ظهور صورت مي گيرد و فاصله آن تا قيام قائم(ع), از پانزده ماه, بيشتر نخواهد بود73. در روايات, فاصله يك سال, 9ماه74, هشت ماه گفته شده است75.
بر اين اساس, ترديدي نيست كه شماري از نشانه هاي ظهور, كه بيشتر نشانه هاي حتمي نيز هستند, نزديك ظهور و متصل به آن واقع مي شوند.
در برابر, نشانه هاي فراواني وجود دارند كه از پيدايش آنها در عصر غيبت خبر داده شده, ولي پيوستگي به ظهور معلوم نيست. چه بسا, با فاصله زياد, از ظهور مهدي(ع) واقع شوند. چنانكه شماري از نشانه ها, همچون از هم گسستن بني اميه و بني عباس, خروج ابومسلم خراساني, اختلاف بين مسلمانان و بين بني عباس و اشغال منطقه جزيره, توسط تركها و بسته شدن پل بر روي دجله و… بر فرض نشانه بودن آنها, سالها, بلكه قرنها ست كه از وقوع آنها مي گذرد.
3. نشانه هاي غير عادي
تحقق نشانه هاي ظهور, همچون واقع شدن ساير پديده ها, به روال طبيعي و عادي است, ولي پيش گويي برخي از آنها, به گونه اي در اخبار بازتاب يافته, كه به نظر مي رسد, واقع شدن آنها به طور عادي, غير ممكن مي نماد و تحقق آنها, به صورت غيرطبيعي و در چهارچوب معجزه خواهد بود. مثلاً, (طلوع خورشيد از مغرب), (ظاهر شدن دست و يا نشانه اي با خورشيد در آسمان) (صيحه آسماني) و… اگر همان معناي ظاهري آنها مراد باشد, بايد به گونه معجزه رخ دهند, زيرا پديدار شدن چنين اموري, عادتاً ممكن نيست. البته شايد برخي از اين نشانه ها معناي كنايي و رمزي داشته باشند و اشاره به رخدادهايي كه پيدايش آنها, عادتاً, امكان دارد76. و برخي از آنها نشانه نباشند و در درستي آنها ترديد باشد كه در جاي خود به آنها اشاره خواهيم كرد. با اين حال, بخشي از نشانه هاي ظهور و يا دست كم, شمار اندكي از آنها, به گونه معجزه رخ خواهند داد.
اكنون, بايد ديد آيا تحقق هر امري غيرعادي, مي تواند معجزه باشد؟
آيا هر حادثه اي كه ظاهراً ممكن نيست, حتماً معجزه است؟ فرقي نمي كند بين نوع حوادث؟
از بابت نمونه, از (خروج دجال) و (صيحه آسماني) به گونه اي خبر داده شده كه در ظاهر تحقق آنها, ممكن نيست. آيا مي توان پديدار شدن اين گونه نشانه ها را معجزه دانست؟
يا اين كه فرق است بين حوادث مثبت و منفي و فرق است بين اموري كه در جهت باطل و تأييد آن صورت مي گيرد و اموري كه براي اثبات حقانيت حق و اقامه حجت بر آن واقع مي شوند؟
معجزه چهارچوب خاصي دارد. تحقق هر امري را كه صرفاً غيرعادي باشد, نمي توان معجزه دانست; زيرا معجزه, با انگيزه هاي صحيح و الهي و در شرايط خاص صورت مي گيرد و بر اين اساس, تنها نشانه هايي كه در راستاي تقويتِ حق و تأييد ظهور و قيام مهدي(ع) باشد و تحقق آنها به صورت عادي ممكن نباشد, معجزه خواهند بود, نه هر حادثه غيرعادي, تا چه رسد به حوادثي كه سبب تقويت باطل شود.
قانون معجزه
معجزه قانون خاص خويش را دارد. تمام معجزه هايي كه به دست پيامبران الهي واقع شده اند, در محدوده همين قانون صورت پذيرفته اند. سنت الهي, بر اين جاري است كه حتماً بايد معجزه در مسير اقامه برهان و تاييد حق باشد و اين, در هر زمان و به دست هر فردي باشد فرقي نمي كند, چه از ناحيه فردي كه نماينده حق است صورت گيرد و چه از جانب فردي كه طرفدار باطل, بدين معني كه به دست نماينده باطل, معجزه اي رخ دهد, تا بطلان ادعا و دروغگويي وي را آشكار سازد. براساس اين تحقق هر امري و هر حادثه اي, به صورت غيرعادي, تنها وقتي معجزه است كه در مسير اقامه دليل براي حق و تأييد آن باشد. البته اين كه معجزه اي به دست نماينده باطل, اتفاق افتد, بسيار كم است, ولي در هر صورت اگر در مسير حق و براي تقويت آن باشد, مانعي ندارد.
و آنچه خارج از اين چارچوب باشد, معجزه نيست, چه توسط فردي خوب و حامي حق واقع شود و چه توسط نماينده باطل و طاغوت; زيرا صدور معجزه اي كه بخواهد به تقويت باطل و تشويق مسير انحراف و خط شيطاني منجر شود, محال خواهد بود. خداوند حكيمي كه همه را به سوي حق مي خواند, محال است امري را حادث كند كه سبب گمراهي و انحراف مردم از حق شود:
(هرگاه ظاهر روايتي , حاكي از آن باشد كه نشانه ها به صورت معجزه روي خواهند داد, ناچاريم آنها را توجيه كنيم و در صورت امكان, حمل بر معناي كنايي و رمزي آن كنيم; زيرا اين كار بهتر است, از اين كه تمام و يا قسمتي از اين روايت را به دور افكنيم و تكذيب كنيم. از اين گذشته, اسلوب شماري از اين اخبار, به گونه اي است كه از آنها تحقق معجزه به گونه مستقيم فهميده نمي شود, هر چند ظاهر آنها, بيانگر وقوع آن حوادث, به گونه معجزه باشد و به ذهن شنونده, در ابتدا, چنين معنايي خطور كند77.)
بنابراين, اگر نپذيرفتيم كه تحقق برخي از نشانه هاي ظهور, به گونه معجزه خواهد بود, چنانكه ظاهر روايات نشان مي دهد, بايد در محدوده تقويت حق و اقامه برهان بر آن و در چهارچوب قانون معجزه پديد آيند. با توجه به اين كه حركت دجال, در جهت فريب و انحراف مردم و بازداشتن آنان از مسير حق است و به صورت طاغوتي در برابر مهدي(ع) مي ايستد, نمي تواند معجزه باشد. اگر درستي روايات آن پذيرفته شود, بايد به گونه اي توجيه كرد.
اينك, شماري از نشانه ها را به بوته بررسي مي نهيم: نشانه هاي حتمي و غير حتمي.
1. خروج سفياني
پيش از قيام قائم(ع), مردي از نسل ابوسفيان, در منطقه شام, خروج مي كند و با تظاهر به دينداري, گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد و به گرد خود, مي آورد و بخش گسترده اي از سرزمينهاي اسلام را به تصرف خويش در مي آورد و بر مناطق پنجگانه: شام, حمص, فلسطين, اردن, قنسرين78 و منطقه عراق, سيطره مي يابد و در كوفه و نجف, به قتل عام شيعيان مي پردازد. و براي كشتن و يافتن آنها جايزه تعيين مي كند79.
سفياني, با اين كه از خبيث ترين و پليدترين مردمان است, ولي همواره ذكر يارب يارب بر زبانش جاري است80. حكومت دودمان بني عباس به دست وي از هم گسسته مي شود.
وي, آن گاه كه از ظهور مهدي(ع) با خبر مي گردد و با سپاهي عظيم به جنگ وي مي ورد و در منطقه (بيداء) بين مكه و مدينه, با سپاه امام(ع) برخورد مي كند و به امر خدا, همه لشكريان وي, به جز چند نفر, در زمين فرو مي روند و هلاك مي شوند81.
اين خلاصه از ويژگيهاي سفياني است كه در منابع ديني و كتابهاي معتبر به عنوان نشانه ظهور آمده است: (غيبت) شيخ طوسي و نعماني, (ارشاد) شيخ مفيد, (كمال الدين) صدوق و… روايات مربوط به خروج سفياني, به اندازه اي است كه برخي آنها را متواتر و براي اثبات سفياني, كافي دانسته اند. بنابراين, اصل خروج سفياني, صرف نظر از ويژگيها و قضاياي جزئي امري مسلم است. پيش از اين گفتيم كه خروج سفياني, از نشانه هاي حتمي ظهور است. ولي اين كه سفياني كيست و چه ويژگيهايي دارد و چگونه شورش مي كند و… چندان روشن نيست. از برخي روايات, استفاده مي شود كه نام وي عثمان بن عنسبة است و از خاندان ابوسفيان, كه در دوره غيبت خروج مي كند. اين احتمال درست نيست, زيرا, سند اين روايات ضعيف است82. در منابع شيعه, گويا فقط دو روايت در اين مورد وجود دارد كه در سند يكي, محمدبن علي الكوفي84 قرار دارد كه توثيق نشده و روايت دوّم هم, مرسله است85.
افزون بر اين در برخي از روايات, از امام(ع) در مورد نام سفياني پرسيده شده و آن حضرت, از بيان آن خودداري كرده اند86. حال آن كه اگر نام وي مشخص بود, دليلي نداشت كه از بردن نام وي, خودداري كند. به نظر مي رسد, سفياني فرد مشخصي نيست, بلكه فردي است با ويژگيهاي ابوسفيان, كه در آستانه ظهور مهدي(عج) به طرفداري از باطل, خروج مي كند و مسلمانان را به انحراف مي كشاند.
در حقيقت, ابوسفيان, به عنوان سر سلسله سفيانيان, سمبل پليدي است. او غارتگري بود كه با رباخواري و زورگويي و چپاول اموال مردم, ثروتهاي هنگفتي به چنگ آورده بود و از راه فريب و تحميق توده هاي ستم كشيده و ترويج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتي جاهلي, قدرت فراواني به دست آورده بود.
ابوسفيان, به عنوان سردمدار شرك و بت پرستي و سرمايه داري طاغوتي, هر نوع حركت و جنبشي را كه دم از عدالت, برادري, آزادي مي زد, دشمن شماره يك خود مي دانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه بر مي خاست. سفياني, فردي است با اين ويژگيها كه در برابر انقلاب بزرگ و جهاني حضرت مهدي(ع) خروج مي كند و تلاشهاي فراواني براي رودررويي با آن به عمل مي آورد.
بر اين اساس, در حقيقت سفياني يك جريان است, نه يك شخص. نهضت پيامبران و اولياي الهي همواره با واكنش منفي و مخالفتها و كارشكنيهاي سران شرك و نفاق بوده است. و در برابر هر مصلحي, فرد يا افرادي, با ويژگيهاي سفياني ايستاده اند.
امام سجاد مي فرمايد:
(انّ امر القائم حتم من اللّه وامر السفياني حتم من اللّه ولايكون قائم الا بسفياني.87)
ظهور قائم(ع), از ناحيه خداوند قطعي و خروج سفياني نيز, از جانب خداوند قطعي است. در برابر هر قيام كننده و مصلحي, يك سفياني وجود دارد.
سخن امام, بيانگر آن است كه سفياني, جنبه شخصي ندارد. بنابراين, هر كه در برابر حق خروج كند و داراي ويژگيهاي ابوسفيان باشد, سفياني است. اكنون براي زدودن هرگونه ابهام و شبهه اي يادآوري چند نكته را لازم مي دانيم:
الف. امكان دارد گفته شود, لازمه اين سخن آن است كه در زمانهاي مختلف و يا حتي در يك زمان, سفيانيهاي فراواني وجود داشته باشند و حال آن كه ظاهر روايات, نشان مي دهد كه فردي كه به عنوان سفياني در آستانه ظهور, خروج مي كند, يك فرد بيشتر نيست؟
پاسخ: اشكالي ندارد كه در بستر تاريخ سفيانيهاي باشند, چنانكه فرا خوانندگان به حق و مصلحان بسيارند. ولي سفياني اصلي, كه سرآمد همه سفيانيهاست در خباثت و شيطنت, در آستانه ظهور مهدي(ع) خروج مي كند و سرانجام او نيز, همچون همه سفيانيهاي تاريخ, در برابر انقلاب جهاني آن حضرت به زانو در خواهد آمد.
ب. برابر برخي روايات, سفياني, از نسل ابوسفيان است و حال آن كه براساس اين نظريه, چنين تقيدي نيست, هر كسي با اين ويژگيها باشد, سفياني است؟
پاسخ: اوّلاً, مراد روايات اين نيست. احتمال مي رود, منظور اين باشد كه سفياني از نظر ويژگيها و خصلتهاي استكبار و ضدانساني, بسان ابوسفيان است, نه اين كه از نسل وي باشد.
ثانياً, بر فرض كه وي از نسل ابوسفيان هم باشد, هيچ اشكالي ندارد كه آخرين حلقه از جريان باطل, شرك و نفاق, افزون بر ويژگيهاي صنفي, از نظر شخصي نيز از تبار ابوسفيان باشد, تا ترسيم اين دو جريان عيني تر و ملموس تر و نمودي از دشمني خاندان ابوسفيان با خاندان پيامبر(ص) باشد.
خاندان ابوسفيان, با خاندان پيامبر و اميرالمؤمنين(ع) دو قطب متضاد حق و باطل بوده اند و دشمني سفياني با حضرت مهدي(ع) شايد استمرار همين جريان باشد.
امام صادق در اين باره مي فرمايد:
(انّا وآل ابي سفيان أهل بيتين, تعادينا في اللّه, قلنا, صدق اللّه, و قالوا كذب اللّه, قاتل ابوسفيان رسول الله(ص) وقاتل معاوية علي بن أبي طالب(ع) وقاتل يزيد بن معاويه الحسين بن علي(ع), والسفياني يقاتل القائم(ع)88.)
ما و خاندان ابوسفيان, دو خانداني هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمني داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان, با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با علي(ع) و يزيد با حسين بن علي(ع) به مخالفت برخاستند و سفياني نيز, با قائم(ع) خواهد جنگيد.
بنابراين, سفياني جريان باطل در بستر تاريخ است و رو در رويي بين حق و باطل, در اين دو خانواده, نمونه بارزي از جريان اين دو خط است. بنابراين, بر فرض كه سفياني را از نسل ابوسفيان هم بدانيم, اشكالي به وجود نمي آيد و آخرين مهره اين زنجيره, همان سفياني است كه در آستانه ظهور قائم(ع) خروج مي كند.
اين كه همزمان باخروج سفياني از منطقه شام, يماني و خراساني, به طرفداري از حق در ناحيه خراسان و يمن, قيام مي كنند نيز, مؤيد اين نظر مي تواند باشد89.
ح. در برخي روايات, از مسأله جنگ سفياني با حاكمان بني عباس فروپاشي حكومت عباسيان به دست وي سخن به ميان آمده است و اين با خروج وي, در آستانه ظهور و جنگ وي با حضرت مهدي(ع) كه در روايات بسياري به آن تصريح شده, منافات دارد90.
برخي به توجيه و تأويل اين روايات پرداخته و احتمالاتي همچون: روي كارآمدن دوباره بني عباس در آستانه ظهور و مانند آن را مطرح كرده اند91. آنچه مسلم است, مراد از (بني عباس) در اين روايات حكومت بني عباس در سده هاي نخستين نمي تواند با شد; زيرا خروج سفياني از نشانه هاي متّصل به ظهور است و شورش وي, به دست حضرت مهدي سركوب مي گردد و حال آن كه از فروپاشي خلافت عباسي در سال 656هـ.ق. اكنون قرنها مي گذرد.
در مورد روي كار آمدن مجدد حاكمان بني عباس و تجديد دولت آنان در آستانه ظهور, هر چند ظاهر برخي از روايات, حاكي از آن است92, با اين حال, اطمينان به اين كه پس از قرنها دوباره حاكميت بني عباس بازگردد, مشكل است و نمي توان به استناد چنين روايتي به آن ملتزم شد, زيرا, (سند روايت ضعيف93 و مخالف ظاهر روايات ديگر است94. بنابراين, ارتباط خروج سفياني با خلافت بني عباس, مشكل است, به ويژه اگر مراد از سفياني را چنانكه گفتيم,معناي كنايي و رمزي بدانيم. در اين صورت, مخالفت وي با بني عباس و از هم گسستن آنان نيز معنايي كنايي خواهد داشت.
ممكن است بگوييم سفياني به جنگ, دودماني پرسابقه و مسلط بر كشورهاي اسلامي و داراي ويژگيهايي همچون ويژگيهاي حاكمان بني عباس, مستبد و خشن و مردم فريب و… مي رود و با غلبه بر آن, بر ممالك شام و عراق مسلط مي گردد. بر اين اساس, نه مراد از سفياني شخص خاصي است و نه مراد از بني عباس, همان حاكمان عباسي در سده هاي گذشته.
2. خسف در بيداء
واژه (خسف), به معناي فرو رفتن و پنهان شدن است95 و (بيداء), نام سرزميني است بين مكه و مدينه. ظاهراً منظور از (خسف در بيداء) آن است كه سفياني, با لشكري عظيم, به قصد جنگ با مهدي(ع) عازم مكه مي شود, در بينِ مكه و مدينه و در محلي كه به سرزمين (بيداء) معروف است, به گونه معجزه, به امر خداوند, در دل زمين فرو مي روند96.
اين حادثه, در روايات بسياري از عامه و خاصه, به عنوان نشانه ظهور بيان شده و در شماري از آنها بر حتمي بودن آن نيز تأكيد شده97 است. صاحب منتخب الأثر, پس از ذكر اين نشانه تصريح مي كند كه روايات آن, به حد تواتر مي رسد98. اينك, دو نمونه از آن روايات:
علي(ع) در تفسير آيه شريفه (ولوتري اذ فزعوا فلافوت واخذ من مكان قريب99.)
(قبيل قائمنا المهدي يخرج السفياني… ويأتي المدينه جيشه حتي اذا انتهي الي البيداء خسف الله. به)100
در آستانه ظهور قائم ما, مهدي(ع), سفياني خروج مي كند… سپاه وي, به سوي مدينه حركت مي كند و چون به سرزمين بيداء مي رسند, خداوند آنها را در كام زمين فرو مي برد.
يا مي فرمايد:
(ويخرج رجل من اهل بيتي في الحرم فيبلغ السفياني, فيبعث اليه جنداً من جنده فيهزمهم فيسير اليه السفياني بمن معه, حتي اذا جاوزوا ببيداء من الأرض, خسف بهم, فلاينجوا منهم الا المخبر عنهم101.)
مردي از خاندان من, در سرزمين حرم قيام مي كند, چون خبر ظهور وي به سفياني مي رسد, وي, سپاهي از لشكريان خود را براي جنگ, به سوي او مي فرستد, ولي [سپاه مهدي] آنان را شكست مي دهد, آن گاه خود سفياني با لشكريان همراه, به جنگ وي مي روند و چون از سرزمين بيداء مي گذرند, در زمين فرو مي روند و جز يك نفر, كه خبر آنان را مي آورد همگي هلاك مي شوند.
گرچه حادثه (خسف) در منطقه (بيداء) و در مورد لشكر سفياني واقع مي شود, ولي در برخي روايات, غير از خسف در بيداء, از خسف در مشرق و خسف در مغرب نيز ياد شده است102. و اين نشانگر آن است كه در ساير نقاط زمين نيز, چنين حوادثي رخ مي دهد و به امر خداوند دشمنان مهدي(عج), بدين وسيله نابود مي گردند.
3. خروج يماني
سرداري از يمن قيام مي كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند. اين نشانه, در منابع عامّه نيست, ولي در مصادر شيعه, روايات فراوان در اين باره وجود دارد. به گونه اي كه برخي آنها را مستفيض دانسته اند103. و همان گونه كه قبلاً اشاره كرديم, خروج يماني از نشانه هاي حتمي و متصل به ظهور است.
امام صادق (ع) مي فرمايد:
(خروج الثلاثة, الخراساني والسفياني واليماني في سنة واحدة في شهر واحد, في يوم واحد وليس فيها راية بأهدي من راية اليماني يهدي الي الحق104.)
قيام خراساني و سفياني و يماني, در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان, هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني, دعوت به حق و هدايت نمي كند.
و در روايت ديگري مي خوانيم:
(واليماني من المحتوم105.)
در برخي روايات, افزون بر قيام يماني و خراساني, از قيام مصري همزمان با قيام آنان, خبر داده شده است106. گرچه تصريح نشده كه پرچمدار مصري نيز, همچون يماني و خراساني دعوت به حق مي كند, ولي به نظر مي رسد كه وي نيز, همزمان با آنان, در آن سوي دنياي اسلام, به حمايت از امام برمي خيزد.
بنابراين, خروج يماني, اجمالاً از نشانه هاي حتمي ظهور است, هر چند جزئيات و چگونگي قيام وي روشن نيست, خروج خراساني و مصري نيز, گرچه در برخي روايات در كنار يماني آمده اند, ولي حتمي بودن آنان مسلم نيست.
4. قتل نفس زكيه
نفس زكيه, يعني فرد بي گناه, پاك, كسي كه قتلي انجام نداده است و جرمي ندارد.
حضرت موسي در اعتراض به كار خضر مي فرمايد:
(أقتلت نفساً زكية بغير نفس.107)
آيا جان پاكي را بي آن كه قتلي انجام داده باشد, مي كشي؟
گويا در آستانه ظهور مهدي(عج), درگير و دار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدي(ع), فردي پاكباخته و مخلص, مخلصانه در راه امام(ع) مي كوشد و مظلومانه به قتل مي رسد. فرد ياد شده, از اولاد امام حسن مجتبي(ع) است كه در روايات, گاهي از او به عنوان: (نفس زكيه), (سيد حسني) ياد شده است.
قتل نفس زكيه, چنانكه قبلاً ياد كرديم از نشانه هاي حتمي ومتصل به ظهور است. هر چند در منابع عامه, نامي از آن برده نشده, ولي در منابع شيعه, روايات آن فراوان و بلكه متواتر است108 از اين روي, در اصل تحقق چنين حادثه اي به عنوان علامت ظهور, شكي نيست, هر چند اثبات جزئيات آن و نيز زمان و مكان تحقق آن و ويژگيهاي مقتول, مشكل است.
برخي109 احتمال داده اند كه مراد از نفس زكيه, محمدبن عبداللّه بن حسن, معروف به نفس زكيه است كه در زمان امام صادق(ع) در منطقه (احجار زيت) در نزديكي مدينه كشته شد.
اين احتمال درست نيست, به چند دليل:
1.لازمه اش اين است كه پيش از تولد مهدي(ع), بلكه پيش از آن كه امامان(ع) از آن خبر دهند, اين نشانه رخ داده باشد.
2. در روايات تصريح شده كه نفس زكيه, بين ركن و مقام كشته مي شود و حال آن كه محمدبن عبداللّه بن حسن, در منطقه (احجار زيت) در نزديكي مدينه كشته شده است.
3. همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم, برابر روايات قتل نفس زكيه, از نشانه هاي حتمي و متصل به ظهور است, حال آن كه محمدبن عبداللّه, سالها پيش از تولد مهدي(ع) به قتل رسيده است.
امام باقر(ع) مي فرمايد:
(ليس بين قيام القائم(ع) و قتل النفس الزكيه اكثر من خمس عشر ليلة110.)
بين ظهور مهدي(ع) و كشته شدن نفس زكيه, بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست.
محمدبن عبداللّه بن حسن, معروف به نفس زكيه, در زمان امام صادق(ع) و در سال 145هـ.ق. به قتل رسيده و از آن هنگام تا به حال, بيش از ده قرن مي گذرد و نمي تواند علامت متصل به ظهور باشد.
به نظر مي رسد, اموري چون همنامي وي و پدرش با پيامبر اكرم(ص) و پدر گرامي ايشان, شباهت ظاهري, بودن وي از خانداني شريف و بزرگوار امام حسن مجتبي(ع), وجود برخي نشانه ها, چون داشتن خالي سياه بر روي كتف راست, قيام وي در شرايط سخت و در اوج خشونت بني اميه و از همه مهم تر, شيطنتها و تحريفهاي بني عباس, سبب گشته بود كه مردم به اشتباه بيفتند و گروهي او را مهدي تصور كنند.
علاوه بر اين, از برخي قرائن استفاده مي شود كه خود (نفس زكيه) و پدرش عبداللّه محض, كه شيخ بني هاشم در آن عصر به شمار مي رفت و نيز برادرش ابراهيم, به ايجاد و تقويت اين شبهه در بين مردم دامن مي زدند و چنين وا مي نمودند كه گويا مهدي ايشان, همان مهدي موعود است. آنان مي خواستند از اين راه, در رسيدن به قدرت و پيروزي انقلاب خويش و در هم شكستن بني اميه كمك بگيرند. امام صادق(ع) در همان هنگام, آنان را از اين كار بازداشت111.
ادامه دارد/
سه شنبه 11 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 556]
-
گوناگون
پربازدیدترینها